محور : اقتصاد اسلامی
نویسنده:سید مهدی معلمی
1ـ تحقق آزادي، استقلال و رفاه عمومي:
امام خميني يكي از اهداف جمهوري اسلامي را رسيدن به آزادي، استقلال و رفاه عمومي ميدانست و ميفرمود:
«با جمهوري اسلامي سعادت، خير، صلاح براي همه ملّت است. اگر احكام اسلام پياده بشود، مستضعفين به حقوق خودشان ميرسند، تمام اقشار ملت به حقوق حقه خودشان ميرسند، ظلم و جور و ستم ريشه كن ميشود. در جمهوري اسلامي زورگويي نيست، در جمهوري اسلامي ستم نيست، در جمهوري اسلامي آزادي است، استقلال است.
همه اقشار ملت در جمهوري اسلامي بايد در رفاه باشند. در جمهوري اسلامي براي فقرا فكر رفاه خواهد شد؛ مستمندان به حقوق خودشان ميرسند. در جمهوري اسلامي عدل اسلامي جريان پيدا ميكند، عدالت الهي بر تمام ملت سايه ميافكند. آن چيزهايي كه در طاغوت بود در جمهوري اسلامي نيست».[1]
>>>
محور : اقتصاد اسلامی
نویسنده:سید مهدی معلمی
1ـ تحقق آزادي، استقلال و رفاه عمومي:
امام خميني يكي از اهداف جمهوري اسلامي را رسيدن به آزادي، استقلال و رفاه عمومي ميدانست و ميفرمود:
«با جمهوري اسلامي سعادت، خير، صلاح براي همه ملّت است. اگر احكام اسلام پياده بشود، مستضعفين به حقوق خودشان ميرسند، تمام اقشار ملت به حقوق حقه خودشان ميرسند، ظلم و جور و ستم ريشه كن ميشود. در جمهوري اسلامي زورگويي نيست، در جمهوري اسلامي ستم نيست، در جمهوري اسلامي آزادي است، استقلال است.
همه اقشار ملت در جمهوري اسلامي بايد در رفاه باشند. در جمهوري اسلامي براي فقرا فكر رفاه خواهد شد؛ مستمندان به حقوق خودشان ميرسند. در جمهوري اسلامي عدل اسلامي جريان پيدا ميكند، عدالت الهي بر تمام ملت سايه ميافكند. آن چيزهايي كه در طاغوت بود در جمهوري اسلامي نيست».[1]
امام، قائل به اصلاحات با توجه به معيارهاي اسلامي بوده و هدف از اين اصلاحات را قبل از هر چيز از بين بردن فقر و تأمين استقلال و رفاه عمومي مردم ميدانست:
«اساس كار يك جمهوري اسلامي تأمين استقلال مملكت و آزادي ملتها و مبارزه با فساد و فحشا و تنظيم و تدوين قوانين است كه در همه زمينههاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي با توجه به معيارهاي اسلامي، اصلاحات لازم را به عمل آورد كه اين اصلاحات با مشاركت كامل همه مردم خواهد بود و هدفش قبل از هر چيز، از بين بردن فقر و اصلاح شرايط زندگي براي اكثريت قاطع مردم ماست كه از هر جهت مورد ظلم واقع شدهاند.»[2]
در سخني ديگر امام راجع به رفاه و آسايش مردم ميفرمايد:
«اسلام آنقدر به رفاه مردم، آسايش مردم و اينطور چيزها توجه دارد و هيچ در اين جهت فرقي مابين قشري با قشر ديگر نميگذارد و نگذاشته است».[3]
2ـ فقدان تبعيض:
امام خميني همواره در بيانات خود تأكيد داشتند كه اسلام دين برابري است و برتري انسانها تنها به تقوا و اعمال صالحه است نه چيز ديگر:
«اسلام بزرگ تمام تبعيضها را محكوم نموده و براي هيچ گروهي ويژگي خاصي قرار نداده و تقوا و تعهد اسلام تنها كرامت انسانهاست».[4]
«آن رژيمي كه اصلاً در آن گروهها و زبانها، هيچ در آن مطرح نيست، اسلام است».[5]
بر همين اساس حكومت اسلامي نيز نبايد هيچ تبعيضي در بين اقشار مردم قائل شود و همه بايد به يك چشم ديده شوند:
«[حكومت عدل الهي] ... حكومتي كه در آن جميع اقشار ملت با يك چشم ديده ميشوند و نور عدالت الهي بر همه و همه به يك طور ميتابد و باران رحمت قرآن و سنت بر همه به يكسان ميبارد. مبارك باد شما را چنين حكومتي كه در آن اختلاف نژاد و سياه و سفيد و ترك و فارس و لر و كرد و بلوچ مطرح نيست، همه برادر و برابرند. فقط و فقط كرامت در پناه تقوا و برتري به اخلاق فاضله و اعمال صالحه است ... فرقي بين زن و مرد و اقليتهاي مذهبي و ديگران در اجراي عدالت نيست».[6]
امام خميني در مورد رعايت عدالت بين افراد ضعيف و افراد متمكن ميفرمود:
«بايد فرق باشد ما بين دولتي كه ميگويد من اسلام هستم و دولت اسلامي هستم با دولتهايي كه طاغوتي هستند. يك فرقش هم اين است كه عنايت شما فرماندارها يا خدمتگزاران به خلق، به اين طبقه ضعيف بيشتر باشد تا آن طبقه بالا. مبادا يك وقتي يك نفر آدمي كه مثلاً متمكن است و چيز دار است با يك نفر آدم ضعيف او را با آنكه بايد آن يكي جلو باشد او را جلو بيندازيد. من نميگويم آن يكي را جلو بيندازيد ميگويم عدالت بايد باشد ... روي عدالت باشد كه آدمي كه ضعيف است هم بپذيريد. آن يكي هم كه غير ضعيف است او را هم بپذيريد.»[7]
همچنين در سخني ديگر راجع به عدم تبعيض بين مقامها ميگويد:
«اسلامي كه اساسش بر عدل است و بزرگتر مقامش با كوچكتر مقامش در مقابل عدل علي السواء هستند و رئيس جمهورش با يك نفر بازاري در مقابل اسلام و در مقابل قوانين اسلام علي السواء هستند، بلكه بالاترها بيشتر بايد تحميل شود تا پايينترها».[8]
ايشان در مورد برابري نژادها با هم فرموده است:
«اسلام آمده است كه همه نژادها باهمند. مثل دندههاي شانه ميمانند. هيچ كدام بر هيچ كدام تفوق ندارند. نه عرب بر عجم و نه عجم بر عرب. و نه ترك بر هيچ يك از اينها و نه هيچ نژادي بر ديگري و نه سفيد بر سياه و نه سياه بر سفيد، هيچ كدام بر ديگري فضيلت ندارند. فضيلت با تقواست. فضيلت با تعهد است. با تعهد به اسلام است».[9]
3ـ خدمتگزار بودن مسؤولان حكومت:
در انديشه امام خميني حكومت عدل حكومتي است كه مسؤلان آن حكومت خود را خدمتگزار مردم بدانند. نه اينكه مانند حكومتهاي سلطنتي خود را آقا و مردم را بنده و عبد خود تصور كنند. امام اين گونه فخر فروشي و فرمانروايي كردن بر مردم را بر خلاف سنت انبيا و اوليا و حتي خلاف عقل انساني و حقوق بشر ميداند.
«بايد ما دنبال كنيم تا اينكه نهضت را به آخر برسانيم و يك حكومت عادل در اينجا باشد يعني يك حكومتي باشد كه نخواهد جيب خودش را پر بكند، يك حكومتي باشد كه خودش را از ملت بداند و خدمتگزار بداند، نه خودش را آقاي ملت بداند. اين حكومتهايي كه داشتيم سلاطين هميشه اينطور بودند كه اينها عقيدهشان اين بوده است كه همه اينها عبد ما هستند، همه اين ملتها عبيد ما هستند، اين بر خلاف سنت انبيا بوده است، بر خلاف سنت اوليا بوده است، بر خلاف عقل انساني است، برخلاف حقوق بشر است، بر خلاف قوانين دنياست و اينها هيچ وقت عمل نميكردند».[10]
ايشان تخلف از خدمتگزاري را خلاف موازين اسلام ميداند:
«حكومتهاي اسلامي حكومت عدالت هستند و براي عدالت بر پا شدهاند. حكومت اسلامي بايد خدمتگزار باشد. و اگر از خدمتگزاري تخلف كند خلاف موازين اسلام است. اينطور نبوده است كه حكومتهاي صدر اسلام بخواهند به مردم آقايي بفروشند و قدرتمندي كنند.
آنها براي خدمت به مردم آمده بودند و حتي جنگهايي كه ميكردند، خدمت به مردم بوده و تمام اقداماتشان براي اين بوده كه مردم را نجات دهند».[11]
امام تأكيد ميكند كه اگر هدف حكومت خدمت باشد، مردم پشتيبان آن حكومت خواهند شد در حالي كه اگر مسؤولان بر مردم فرمانروايي كنند و از موضع قدرت با آنها برخورد كنند، اين امر باعث جدايي مردم از مسؤولين ميشود و مفاسد بسياري به بار ميآيد.
«اگر آنطوري كه اسلام طرح دارد راجع به حكومت و راجع به ملت، حقوق ملت بر حكومت، حقوق حكومت بر ملت، اگر آن ملاحظه شود و مردم به آن عمل بكنند همه در رفاه هستند، نه مردم از حكومت ميترسند، براي اينكه حكومت ظالم نيست كه از آن بترسند، همه پشتيبانش هستند و نه حكومت فرمانروايي ميخواهد بكند، حكومت هم خدمت ميخواهد بكند. مسئله، مسئله خدمتگزاري دولت به ملت است نه فرمانروايي دولت به ملت. همين فرمانروايي جدا ميكند شما را از ملت و ملت را از شما و منشأ مفاسد زياد ميشود. اگر جوري باشد كه وقتي رئيس دولتي، نخست وزيرش، رئيس جمهورش بيايد توي مردم، با مردم باشد، فواصل نباشد، آنطور فواصل كه در طاغوت هست».[12]
آن بزرگوار همواره به مسؤولان گوشزد ميكرد كه خود را خدمتگزار ملت بدانند و در كارهاي خود آشنا و غريبه بازي نكنند. به طور مثال در سال 58 در جمع عدهاي از مسؤولان ارتش اينگونه به آنها توصيه فرمود:
«توجه به ملت را حفظ كنيد. خودتان را خدمتگزار بدانيد به بندگان خدا، بزرگي نفروشيد به اين مردم، اين مردم بزرگند، بنده خدا هستند، به اينها بزرگي نفروشيد، علو بر اينها نكنيد، خداوند دار آخرت را براي كساني قرار داده است كه به مردم نه علوّي كنند نه فساد كنند، اصلاً اراده علو نميكنند «لا يريدون علوا ولا فسادا»[13] نه اراده ميكنند كه يك بزرگي كنند به مردم و بزرگي بفروشند و مستكبر باشند و نه مفسد باشند، كشوري را به فساد بكشانند چنانچه ديديد».[14]
[1] ـ صحيفه امام، ج 6، ص 525.
[2] ـ اسلام ناب در كلام و پيام امام خميني، تبيان آثار موضوعي دفتر پنجم، ص 104.
[3] ـ صحيفه نور، ج 6، ص 164.
[4] ـ صحيفه نور، ج 10، ص 197.
[5] ـ حكومت اسلامي و ولايت فقيه، تبيان دفتر چهل و پنجم، ص 401.
[6] ـ حكومت اسلامي و ولايت فقيه، تبيان دفتر چهل و پنجم، ص 401.
[7] ـ همان.
[8] ـ همان.
[9] ـ همان، ص 402.
[10] ـ اسلام ناب در انديشه امام خميني، تبيان آثار موضوعي دفتر پنجم، ص 114.
[11] ـ صحيفه امام، ج 11، ص 265.
[12] ـ صحيفه نور، ج 8، ص 146 ـ 147.
[13] ـ قصص/ 83.
[14] ـ صحيفه نور، ج 9، ص 324.
منبع : وبلاگ اقتصاد عادلانه