تاريخ : چهارشنبه 28 اردیبهشت 1390  | 12:35 AM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد

 

 

تجمل‌گرايي و انباشتن ثروت دو آفت بزرگ جامعه اسلامي

مقام معظم رهبري مي‏فرمايند: "در گوشه و كنار، شايد افرادي هستند كه خيال مي‌كنند اين نشانه‌ي زهد و علم آنان است كه از كاركنار بكشند و كاري با حكومت نداشته باشند. مگر چنين چيزي امكان دارد؟!... اين، نشانه‌ي بي‌خبري و غفلت آنان است. "

اشاره:در نوشتار قبلي به بيان تعريف مختصري از زهد پرداختيم و اينكه ايمان تنها متوجه اعمال جوارحي نمي شود و بايد در فضائل نفساني هم اثر بگذارد. بنا به فرمايش شهيد مطهري روح نيز به نوبه‌ي خود، بلكه بيش از بدن، نيازمند تغذيه، تهذيب، تقويت و تكميل است و در حقيقت، نوعي تضاد ميان تمتعات روحي و تمتعات مادي اگر به صورت غرقه، محو شدن و فاني شدن در آن‌ها باشد، وجود دارد. نتيجه اين شد كه اسلام، رهبانيت را طرد مي‌كند اما زهدگرايي را در عين جامعه‌گرايي و در متن زندگي و در بطن روابط اجتماعي، مي‌پذيرد.

در روايت رسول اكرم(صلي‌الله‌عليه‌وآله) كه با توضيحات مقام معظم رهبري در نوشتار قبلي مطرح گرديد، چهار ويژگى براى زهد در دنيا بيان شد: اول؛ نورانيت قلب، به طورى كه حكمت در قلب ثابت مى‌شود. دوم؛ زبان انسان به حكمت گويا مى‌شود. سوم؛ انسان عيوب دنيا را ديده و دردها و درمان‌ها را مشاهده مى‌كند و چهارم؛ اين‌كه از دنيا سالم به سوى آخرت مى‌رود. به سبب اهميت اين موضوع، در اين نوشتار نيز شرح حديث ديگري را درباره‌ي اهميت زهد از رهبر معظم انقلاب بيان مي‌كنيم اما قبل از آن به اختصار، مطالبي را حول اين موضوع مي‌آوريم:

رهبر معظم انقلاب درباره‌ي يكي از آفت‌هاي زهد كه باعث گوشه گيري و مسؤوليت‌پذير نبودن انسان مي‌شود اين چنين مي‌فرمايند: "در گوشه وكنار، شايد افرادي هستند كه خيال مي‌كنند اين نشانه‌ي زهد و علم آنان است كه از كاركنار بكشند و كاري با حكومت نداشته باشند. مگر چنين چيزي امكان دارد؟! البته چون مي‌خواهيم نسبت به مسايل، حُسن ظن داشته باشيم، مي‌گوييم: اين، نشانه‌ي بي‌خبري و غفلت آنان است. والّا اگر غفلت و بي‌خبري نباشد، نشانه‌ي چيزهاي خيلي بدي خواهد بود. " (2)

يكي ديگر از آفت‌ها "تزهّد " است. "تزهّد " بر وزن "تَفَعُّل " مصدر فعل ثلاثي مزيد است و يكي از معاني غالب در اين وزن تشبُّه و تكلُّف است يعني: "خود را به زحمت شبيه كسي كردن در حالي كه آن معنا در او نباشد. " مانند تحلّم و تزهّد كه به معني خود را با زحمت شبيه انسان صبور و زاهد كردن است. (حال آن‌كه در حقيقت، صبور و زاهد نباشد.) (3)

بزرگان اخلاق مي‌گويند از آن چيزهايي كه مقدر شده، استفاده كنيد، تزهّد هم نَوَرزيد؛ يعني آن چيزهايي را كه خداوند عطا كرده را مصرف نكند. عارف بزرگ حاج اسماعيل دولابي مي‌فرمود: "دندان طمع دنيا و آخرت را بكن، ولي هر چه خدا عطا كرد، بپذير. " پس از طرح اين نكات مقدماتي، حال به ذكر دومين حديث درباره‌ي زهد با شرح مقام معظم رهبري مي‌پردازيم كه در تاريخ 22/7/1387 و در ابتداي يكي از جلسات درس خارج فقه معظم له بيان شده است:

في الكافي عن الصّادق(عليه السلام): جُعِلَ الخيرُ كُلُّه في بَيتٍ و جُعِلَ مِفتاحُهُ الزُّهد في الدُّنيا.

خداي متعال همه‌ي خيرات و حسنات را در خانه‌اي جمع كرد و كليد آن خانه را زهد در دنيا قرار داد. (ترجمه‌ي حديث) البته مقصود از خيراتي كه مي‌فرمايد علي القاعده خيرات معنوي و اخلاقي يعني صفات حسنه، خصال حميده و از اين قبيل است (4) و ظاهراً مراد امور مادي نيست. همه‌ي اين خيرات را به كليدي وابسته كرده است كه عبارت از زهد در دنياست.

ما خيلي عادي از كنار اين مسأله عبور مي‌كنيم. دوران ما دوراني است كه به نظر مي‌رسد خيلي بايد روي زهد تكيه كرد، چه در قول چه در عمل. بعضي چيزها در عرف جوامع به صورت يك امر و يك فرهنگ رايج در مي‌آيد كه البته عيب به حساب نمي‌آيد. مثل مال اندوزي، ثروت اندوزي، تجملات و تشريفات طلبي. در دوران مبارزات، زماني بود كه در عرف مبارزين اين صفات عيب محسوب مي‌شد. آثار آن تا اوايل پيروزي انقلاب بود و در يك شكل بسيار وسيع‌تري تا بعد از پيروزي انقلاب هم باقي ماند. لكن به تدريج آن آفتي كه معمولاً بر جوامع پيروز بر قدرت‌هاي استعماري رخ مي‌دهد، (5) آن عارضه - البته نه به شدّت برخي جوامع مادي بلكه به شكلي كه مناسب ما نبود - در جامعه‌ي ما پيش آمد.

چه كسي بايد اين عيب را اصلاح كند؟ نمي‌توان گفت فقط با نصيحت درست مي‌شود، از طرفي هم نمي‌شود گفت كه نصيحت را كنار بگذاريم چون فايده‌اي ندارد. اين‌جا بايد با نصيحت و با شيوه‌ها و روش‌هاي گوناگون و البته بيش‌تر از همه با عمل خودمان، (6) با اين معضل مقابله كنيم.امروز در زندگي مردم عادي كه نگاه كنيد، ميل به تجملات هست؛ در زندگي مسؤولين هم هست؛ در حالي كه اين طبيعت كار است. ما نمي‌توانيم به زهدي از قبيل زهد اميرالمؤمنين دست يابيم. زيرا خيلي با ايشان فاصله داريم. (7) ايشان در يك عالم و ما در عالم ديگري هستيم. اما مي‌توانيم هم خودمان و هم ديگران را به اين‌كه به دنيا حرص نزنيم و به پول، تجملات، مشي اشرافي‌گري و به سر و وضع زندگي فاخر متمايل نشويم، دعوت كنيم. بلكه اگر دچار چنين مشكلي هم هستيم آن را نقيصه‌اي بشماريم (8) و از آن بگريزيم.

بايد به روايات زهد جامه‌ي عمل بپوشانيم. از خداي متعال اخلاص در عمل و توجه روزافزون و نورانيت دل مي‌خواهيم. گاهي مي‌گوييم: خدايا ما را آدم كن. همه‌ي اين‌ها مفتاحش زهد در دنيا است. "جُعِلَ الخيرُ كُلُّه في بَيتٍ و جُعِلَ مِفتاحُهُ الزُّهد في الدُّنيا. " (كتاب الشافي، صفحه‌ي 530)

اگر مي‌خواستيم با نگاهي گذرا و از سر رفع تكليف به اين حديث رييس مكتب تشيع نظر بيندازيم خب مي‌گفتيم مطابق روايت معلوم مي‌شود كه زهد امر خيلي خوبي است بلكه بالاتر از آن، منشأ همه‌ي خوبي‌هاست و والسلام. اما وقتي توضيحات مقام معظم رهبري را در راستاي تبيين ابعاد موجود در اين روايت مي‌خوانيم متوجه مي‌شويم كه چه نكات گران بهايي در كلام معصومين نهفته است و ما از درك آن عاجزيم. لذا لازم دانستيم كه توضيحاتي براي روشن‌تر شدن سخنان رهبر انقلاب و در نهايت فهم مناسب‌تر روايت امام صادق(عليه‌السلام) عرض كنيم.

مقام معظم رهبري مي‌فرمايند: "ما خيلي عادي از كنار اين مسأله عبور مي‌كنيم. دوران ما دوراني است كه به نظر مي‌رسد خيلي بايد روي زهد تكيه كرد. " حال با مراجعه به جملات قبل و بعد و فضاي حاكم بر گفتار ايشان بايد ببينيم چه خصوصيتي در دوران ما وجود دارد كه آن را متمايز كرده است؟

معظم له مي‌فرمايند: "بعضي چيزها در عرف جوامع به صورت يك امر و يك فرهنگ رايج در مي‌آيد كه البته عيب به حساب نمي‌آيد. مثل مال اندوزي، ثروت اندوزي، تجملات و تشريفات طلبي. "

مقارن شدن اين دو جمله نشان مي‌دهد آن خصوصيت منفي اي كه در دوران ما رواج پيدا كرده همان تجمل‌گرايي و انباشتن ثروت است و همين مقارنت نشان‌گر اين است كه اين مسأله براي ما به صورت فرهنگ درآمده و به قدري جا افتاده كه "خيلي عادي از كنار آن عبور مي‌كنيم. "

اين آفت در انقلاب ما (هرچند با ضريب پايين‌تري نسبت به ساير جوامع) نفوذ كرده است: "امروز در زندگي مردم عادي كه نگاه كنيد، ميل به تجملات هست؛ در زندگي مسؤولين هم هست " و آن نگراني كه معظم له نسبت به دوران كنوني دارند همين رواج مشي اشرافي‌گري و ناپسند نداستن آن از سوي (اغلب) مردم و مسؤولين است اما اين‌كه چه اتفاقي افتاد آن "صفاتي كه در عرف مبارزين عيب محسوب مي‌شد " به درون زندگي‌ها نفوذ كرد تا جايي كه از قبح آن روز به روز كاسته شد به قدري كه حتي عده‌اي آن را عيب نشمارند!؟

مسلماً اين قضيه نه به صورت دفعي بلكه به تدريج اثر خود را گذاشته است اما چرا؟ بايد دانست بازگشت به عقب تهديد مشترك همه‌ي انقلاب‌هاست، تهديدي كه حتي انقلاب الهي پيامبر(صلي‌الله‌عليه‌وآله) نيز از آن در امان نبود. در صدر اسلام، نيز اين اتفاق رخ داد و پس از دنيا رفتن زبير اموالي كه از وي به جا ماند رقمي مافوق تصور آن روزگار بود. اين بازگشت اما در چند حوزه صورت خواهد گرفت: "سياسي با تفكيك حوزه‌ي دين از سياست؛ رجعت فرهنگي با نسيان قاعده‌ي امر به معروف، عدول از ارزش‌ها و احكام الهي و تشديد اشرافي‌گري در خواص و رجعت اقتصادي، با سوِء مديريت مجريان، ثروت‌اندوزي خواص و بهره‌مندي متنفذان از فرصت‌هاي استثنايي، رانت‌خواري و از دست‌رفتن ساده زيستي آغاز و با تشديد فاصله‌ي طبقاتي، گسترش فساد و تبعيض تبديل به يك ارزش شد. " با پايان جنگ، در يك دوره‌ي‌برنامه ريزي شده تلاش براي تغيير هويت نظام سياسي در قالب‌هايي مثل تنزل ولايت مطلقه‌ي فقيه در سطح نظارت و وكالت و سكولاريزه كردن نظام اسلامي شكل داده شد.

بنا به فرموده‌ي معظم له: "به تدريج آن آفتي كه معمولاً بر جوامع پيروز بر قدرت‌هاي استعماري رخ مي‌دهد، آن عارضه البته نه به شدّت برخي جوامع مادي بلكه به شكلي كه مناسب ما نبود در جامعه‌ي ما نيز پيش آمد. " البته وجود مباني تئوريك و عقيدتي قوي و انقلابيون ثابت قدم، ساده زيست و استوار در آرمان‌ها و عقايد نظام اجازه نداده‌اند اين نوع انحراف‌ها هيچ‌گاه مانند ساير جوامع مادي، نظام اسلامي را از مسير حق طلبي خود خارج كند و شاهد آن نيز تشديد دشمني ابر قدرت‌ها با انقلاب اسلامي است. "

يكي از علل مهم تمايز مردم ما با ساير ملل اين است كه شيعيان به منبع پايان ناپذير ولايت اهل بيت عصمت و طهارت تمسك مي‌جويند و در سايه‌ي همين ارادت است كه هرچند دچار لغزش مي‌شوند ولي از مسير اصلي خارج نخواهند شد. (ان شاء الله) نكته‌ي ديگري كه بايد در لابه‌لاي كلام رهبر انقلاب تبيين شود بحث علاج اشرافي‌گري است: "چه كسي بايد اين عيب را اصلاح كند؟ نمي‌توان گفت فقط با نصيحت درست مي‌شود، از طرفي هم نمي‌شود گفت كه نصيحت را كنار بگذاريم چون فايده‌اي ندارد. اين‌جا بايد با نصيحت و با شيوه‌ها و روش‌هاي گوناگون و البته بيش‌تر از همه با عمل خودمان، با اين معضل مقابله كنيم. "

عملي‌ترين و پيروزمندانه ترين وسيله‌ي تربيت، تربيت كردن با يك نمونه‌ي عملي و سرمشق زنده است. تأليف كتاب در موضوع پرورش آسان است و ترسيم يك نقشه‌ي خيالي اگرچه كامل و همه جانبه و وسيع باشد، آسان‌تر، اما اين روش و نقشه تا هنگامي كه به يك حقيقت عيني واقعي بر روي زمين تبديل نشده ... مركبي است بر كاغذ و نقشه‌ي معلق در فضا؛ تنها روشي محقق مي‌شود و منشأ حركت مي‌گردد و تحولي در تاريخ ايجاد مي‌كند كه در عمل بر روي زمين و در زندگي اجتماعي اعمال گردد. (9)

مرحوم آيت الله العظمي بهجت (ره) بياني درباره‌ي ضرورت پرهيز از سخن و روي آوردن به عمل و كوشش دارند و اشاره‌ي جالبي نيز به كساني مي‌نمايند كه تنها حرف مي‌زنند و براي رسيدن به مطلوب از عمل غافل‌اند: ... تعليم و تعلم براي عمل، مناسب است و استقلال ندارند. براي تفهيم اين مطلب و ترغيب به آن فرموده‌اند: "كونوا دعاة النّاس بغير السنتكم " با عمل بگوييد و از عمل ياد بگيريد و در عمل شنوايي داشته باشيد ... بعضي التماس دعا دارند؛ مي‌گوييم: "براي چه؟ " درد را بيان مي‌كنند؛ دوا را معرفي مي‌كنيم، به جاي تشكر و به كار انداختن، باز مي‌گويند: "دعا كنيد " دور است آن‌چه مي‌گوييم و آن‌چه مي‌خواهند. شرطيت دعا را با نفسيت آن مخلوط مي‌كنند. [اثربخشي تمامي ادعيه مشروط به اين است كه در كنار آن‌ها ما دست از عمل و تلاش برنداريم به همين سبب گفته‌اند: "از تو حركت، از خدا بركت؛ لذا هيچ دعايي في نفسه و بدون عمل و حركت از جانب انسان به نتيجه نخواهد رسيد] ما از عهده‌ي تكليف خارج نمي‌شويم؛ بلكه بايد از عمل نتيجه بگيريم. محال است عمل، بي‌نتيجه باشد و نتيجه از غير عمل حاصل شود. اين طور نباشد:

پي مصلحت مجلس آراستند نشستند و گفتند و برخاستند

خدا كند قوّال [پرگو] نباشيم، فعال باشيم. [مبادا] حركت عمليه بدون علم بكنيم [و] توقف با علم بكنيم. آن‌چه مي‌دانيم، بكنيم، در آن‌چه نمي‌دانيم، توقف و احتياط كنيم تا بدانيم. به طور قطع اين راه پشيماني ندارد. به هم‌ديگر نگاه نكنيم؛ بلكه نگاه به دفتر شرع نماييم و عمل و ترك را مطابق با آن كنيم. (10)

پي‌نوشت‌ها:

1- جلسه‌ي درس تاريخ 26/9/1386

2- بيانات مقام معظم رهبري در ديدار روحانيون و طلّاب ايرانى و خارجى در صحن "مدرسه‌ي فيضيه‌ي قم " در 16/09/1374

3- كتاب صرف مير، ذيل معاني باب تفعُّل؛ ص 149 از كتاب جامع المقدمات انشارات هجرت.

4- به جز چهار خصوصيتي كه در روايت جلسه گذشته‌ي حضرت رسول اكرم(صلي‌الله‌عليه‌وآله) براي زهد بيان شد، در روايات آثار و خيرات فراوان ديگري نيز براي زهد ورزي در دنيا بيان شده از جمله اين‌كه: بيش‌ترين كمك را به دين‌داري خواهد كرد؛ آرزو را كوتاه مي‌كند؛ اطمينان انسان نسبت به آن‌چه دست خداست بيش‌تر مي‌شود؛ مايه‌ي آسايش تن و جان است؛ براي روز مرگ انسان را آماده و شوق به آخرت ايجاد مي‌كند؛ رحمت بر انسان جاري مي‌شود؛ تحمل مصيبت‌هاي دنيا آسان خواهد شد و... (برگرفته از احاديث مطرح شده درباره‌ي زهد، كتاب ميزان الحكمة، آيت الله ري شهري)

هم‌چنين شهيد مطهري آثار زهد حقيقي را اين‌گونه توصيف مي‌كند: "ايثار، هم‌دردي، آزادگي، برخورداري از مواهب روحي و معنوي، جامعه گرايي و مسؤوليت پذيري، بي‌اعتنايي به دنيا، كيفيت خاص بخشيدن به زندگي، پيوسته دانستن دنيا و آخرت، كم خرج بودن و ساده زندگي كردن، تعلق نداشتن به تشريفات زايد و تجمل گرايي و ... " ايشان هم‌چنين، زهد انحرافي را نيز داراي آثاري مي‌داند از جمله: "جامعه گريزي، مسؤوليت گريزي و سلب هرگونه مسؤوليت و تعهد از خود، ضعف و فقر اقتصادي، بريدن از مردم و انجام دادن عبادت‌هاي مفرط و طاقت فرسا و... . " (كتاب انسان كامل، ص 45)

5- مكاتب مادي و الهي براي اين‌كه انقلابي را صورت دهند نياز به يك‌سري آرمان‌ها و ايده‌آل‌هايي دارند و براي رسيدن به آن اهداف مبارزه مي‌كنند. هرچند در آغاز اشتراكات اين دو گروه بيش‌تر از تفاوت‌هايشان است لكن در ميانه‌هاي راه مبارزه اين تفاوت‌ها نمايان‌تر خواهد شد. مادي‌گراها همه چيز را با ترازوي منافع مادي و دنيوي مي‌سنجند لذا به هر روشي كه سود بيش‌تر و زيان كم‌تري داشته باشد، متوسل مي‌شوند. اما طرف‌داران مكاتب الهي اعمال و مسير حركتشان را از بايدها و نبايدها و قوانين شرع مي‌گذرانند و هرجا به عملي بر بخورند كه از سوي پروردگار نهي شده باشد از آن دوري مي‌كنند حتي اگر حاوي منافع بسيار باشد.

اين تفاوت‌ها پس از پيروزي انقلاب‌ها كاملاً آشكار خواهد شد زيرا فرد مادي‌گرا به اهداف گروه تن مي‌دهد چون منافع شخصي خودش را در برهه‌اي از زمان در گرو پيروي از گروه مي‌بيند ولي پس از پيروزي انقلاب و رسيدن به اميال و خواسته‌هايش، ديگر آن آرمان گرايي و اهداف تا حدودي در سايه‌ي دنياطلبي شخص كم‌رنگ خواهد شد.

در جوامع الهي اما اهداف انقلابيون پس از پيروزي نه تنها كم‌رنگ نشده بلكه حس مسؤوليت پذيري بيش‌تر هم خواهد شد ولي در اين ميان دشمنان اين‌گونه جوامع كه خود را در برابر اهداف متعالي آن‌ها مستأصل و مغلوب مي‌بينند از راه رسوخ در افراد ضعيف‌تر و سست ايمان‌تر اين جوامع كه در برابر مطامع دنيوي پايشان مي‌لرزد وارد عمل مي‌شوند و به اين وسيله انقلاب‌ها را از مسير اصلي تا حدودي منحرف مي‌سازند هرچند ستون‌هاي اين‌گونه انقلاب‌ها، انقلابيوني هستند كه در برابر اين تطميع‌ها مقاوم هستند و همان‌ها نيز مي‌توانند با عملكردشان لايه‌هاي زيرين جامعه را تحت تأثير قرار داده و از خواب غفلت بيدار كنند.

6- از امام صادق(عليه‌السلام) نقل شده كه فرمود: "...كونوا دعاة الناس بغير ألسنتكم و كونوا زينا و لاتكونوا شينا... " مردم را با غير زبان هايتان دعوت كنيد. زينت باشيد و مايه‌ي عيب و ننگ نباشيد ... (اصول كافي، دارالكتب الاسلامية، تهران، ج 2، ص 78)

7- براي شناخت زهد مولا به يكي از نامه‌هاي نهج البلاغه مراجعه مي‌كنيم. اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) پس از آن‌كه مطلع شد عثمان بن حنيف فرماندار بصره به ميهماني يكي از ثروتمندان آن ديار رفته است به او نامه‌اي نوشت كه بخش‌هاي كوتاهي از آن را مرور مي‌كنيم و مطالعه‌ي كامل آن را به رهپويان آن امام همام توصيه مي‌نماييم: "آگاه باش ! هر مأموري امام و پيشوايي دارد كه بايد به او اقتدا كند و از نور دانشش بهره گيرد؛ بدان امام شما از دنيايش به همين دو جامه‌ي كهنه و از غذاها به دو قرص نان اكتفا كرده است. آگاه باش! شما توانايي آن را نداريد كه چنين باشيد اما مرا با ورع، تلاش، عفت و پاكي و پيمودن راه صحيح ياري دهيد... اين دنيا در چشم من بي ارزش تر و خوارتر از دانه‌ي تلخي است كه بر شاخه‌ي درخت بلوطي برويد... مرا با فدك و غير فدك چه كار!؟ در حالي كه جايگاه فرداي هركس قبر اوست... كه سرانجام سنگ و كلوخ آن را پر مي‌كند... اگر مي‌خواستم مي‌توانستم از عسل مصفّا و مغز اين گندم و بافته‌هاي اين ابريشم براي خود خوراك و لباس تهيه كنم اما هيهات كه هوا و هوس بر من غلبه كند... در حالي كه ممكن است در سرزمين حجاز يا يمامه كسي باشد كه حتي اميد به‌دست آوردن يك قرص نان هم نداشته باشد...آيا به همين قناعت كنم كه گفته شود من امير مؤمنانم؟ اما با آنان در سختي‌هاي روزگار شركت نكنم؟...

اي دنيا از من دور شو! افسارت را بر گردنت انداختم، تو را رها كردم. من از چنگال تو رهايي يافته و از دام‌هاي تو رسته‌ام و از لغزش‌گاه‌هايت دوري گزيده‌ام. " (نامه‌ي 45 نهج البلاغه؛ صص 651 تا 657 از نهج البلاغه با ترجمه‌ي آيت الله مكارم شيرازي)

8- تا زماني كه انسان به اشتباه و لغزش خويش اعتراف نكند مسلماً موفق به رفع آن نقيصه نخواهد شد چون اصلاً آن را نقيصه نمي‌داند تا در جهت اصلاحش گام بردارد. (آن كس كه نداند و نداند كه نداند؛ در جهل مركب ابد الدهر بماند) اما صرف پذيرش اشتباه يعني يك گام پيشرفت است و چنين شخصي بالاخره "لنگان خرك خويش به مقصد برساند. "

9- (روش تربيتي اسلام، محمد قطب، ترجمه‌ي جعفري، ص 244)

10- يازده دستور آيت الله العظمي بهجت، دستور هشتم

نويسنده:علي تبريزي

منبع: borhan.ir

 



نظرات 0