محور : اقتصاد ایران
بانويي علي اصغر,مومني فرشاد,محققي مجتبي
نتايج سرشماري نفوس و مسکن سال 1385 نشان مي دهد که بيش از 50 درصد جمعيت شاغل کشورمان، درگير توليد کالاهاي ملموس نظير غذا، لباس، خانه، اتومبيل و غيره نمي باشند. اين خود مي تواند مستقل از وجود ترديدهاي جدي در اصل ايده صنعتي شدن ايران، نشانه اي از ورود اقتصاد ايران به فاز جديدي باشد که امروزه به «اقتصاد خدمات» معروف است.
تبيين اين نوع اقتصاد نياز به تعاريف، مفاهيم و طبقه بندي نوين نظام توليدي دارد که مي تواند مولفه هاي اصلي رويکرد «پساصنعتي شدن» را تامين نمايد. بررسي اين ابعاد به طور کلي در ايران مورد غفلت قرار گرفته است.
سنجش، تعيين و شناسايي قلمرو فعاليت هاي بخش چهارم و سپس تحليل هاي ساختاري آن در قالب دو الگوي داده – ستانده متعارف و شبه ماتريس حسابداري اجتماعي، مي تواند بستر کنکاش هاي علمي مربوط به حوزه اقتصاد خدمات را فراهم نمايند.
بررسي اين ابعاد ارکان اصلي مقاله حاضر را تشکيل مي دهد. براي اين منظور، ابتدا بر مبناي معيارهاي مشخص، قلمرو فعاليت هاي بخش چهارم در قالب نظام حسابداري بخشي سال 1380 تعيين مي گردد. سپس بر اساس نظام طبقه بندي نوين، کل فعاليت هاي اقتصادي به چهار بخش اول، دوم، سوم و چهارم تفکيک مي شود.
پس از آن، ساختار بخش چهارم برحسب سهم عوامل توليد، ضرايب فزاينده توليد، درآمد و اشتغال در قالب الگوهاي داده – ستانده متعارف و شبه ماتريس حسابداري اجتماعي مورد سنجش قرار مي گيرد. نتايج نشان مي دهد که بخش چهارم، ماهيت کالاهاي مصرفي داشته و بدين ترتيب اثرات القايي مصرف و درآمد خانوارها نقش بسزايي در افزايش توليد، درآمد و توان اشتغالزايي بخش چهارم نسبت به سه بخش ديگر اقتصاد دارد.
كليد واژه: الگوي داده – ستانده متعارف، بخشهاي اطلاعات اوليه، الگوي شبه ماتريس، بخش چهارم، جدول داده – ستانده، حسابداري اجتماعي، ضرايب فزاينده توليد، ضرايب فزاينده درآمد و ضرايب فزاينده اشتغال، پساصنعتي شدن
:: مشاهده متن کامل مقاله در قالب فرمت pdf ::
منيع : پژوهشهاي اقتصادي- شماره 3 پاييز 1388