محور : الگوهای اقتصادی امام علی (ع) گردآورنده : نویسنده وبلاگ
...
اعتدالگرائى در وقف
اول - ديدگاههاى متفاوت نسبت به دنيا
از روزهاى آغازين ظهور اسلام تا كنون ديدگاههاى متفاوتى نسبت به دنيا و اموال دنيا، كار و توليد، سرمايه و ابزار كار، خودكفائى و سازندگى وجود داشته است، و هر كدام راه خاص خويش را رفتند و در تداوم آن كوشيدند.
برخى آنقدر به جمع آورى سرمايه دل بستند و به انباشتن سكههاى طلا و نقره فكر كردند كه همه وجود آنان را مال و سرمايه و زرق و برق طلا و نقره پر كرده بود، و همه ارزشهاى اخلاقى، انسانى خود را فدا كردند و با مسخ ارزشها از اسلام و ايمان فاصله گرفتند و پس از مرگشان مشكل مهم فرزندان و ورثهها اين بود كه چگونه با تبر و وسائل ابتدائى آن روز، شمشطلاى به ارث مانده را تقسيم كنند.
در ازدواج و طلاق، در دوست يابى و دشمنى، در اخلاق خانواده، در روابط اجتماعى و سياسى و در همه چيز به پول و سرمايه و سكههاى زر فكر مىكردند.
>>>
محور : الگوهای اقتصادی امام علی (ع) گردآورنده : نویسنده وبلاگ
...
اعتدالگرائى در وقف
اول - ديدگاههاى متفاوت نسبت به دنيا
از روزهاى آغازين ظهور اسلام تا كنون ديدگاههاى متفاوتى نسبت به دنيا و اموال دنيا، كار و توليد، سرمايه و ابزار كار، خودكفائى و سازندگى وجود داشته است، و هر كدام راه خاص خويش را رفتند و در تداوم آن كوشيدند.
برخى آنقدر به جمع آورى سرمايه دل بستند و به انباشتن سكههاى طلا و نقره فكر كردند كه همه وجود آنان را مال و سرمايه و زرق و برق طلا و نقره پر كرده بود، و همه ارزشهاى اخلاقى، انسانى خود را فدا كردند و با مسخ ارزشها از اسلام و ايمان فاصله گرفتند و پس از مرگشان مشكل مهم فرزندان و ورثهها اين بود كه چگونه با تبر و وسائل ابتدائى آن روز، شمشطلاى به ارث مانده را تقسيم كنند.
در ازدواج و طلاق، در دوست يابى و دشمنى، در اخلاق خانواده، در روابط اجتماعى و سياسى و در همه چيز به پول و سرمايه و سكههاى زر فكر مىكردند.
اين دسته از افراد در همه جاى تاريخ اسلام، از صف اصحاب رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله تا فرماندهان عبيدالله، در دشت كربلا، بچشم مىخورند كه : همه چيز آنها پول بود و سرمايههاى دنيوى ؛
طلا بود و ارزشهاى مادى ؛
دنيا بود و رفاه زدگى ؛
نه به خدا فكر مىكردند ؛
و نه به ارزشهاى مادى توجه داشتند ؛
پول مىگرفتند و پيامبران آسمانى را ترور مىكردند؛
پول مىگرفتند و در جنايت بنى اميه در روز عاشورا شركت مىكردند.
چنين طرز تفكرى همواره در جريان است كه در تداوم خود پرستىها تنها به جمع آورى اموال فكر مىكنند تا خود و خانواده و فرزندان خود را در ناز و نعمت قرار دهند،
به ديگران نمىانديشند، به ايثار و انفاق اجتماعى فكر نمىكنند،
به وقف اموال و رفاه ديگران و آيندگان توجهى ندارند
و در تداوم خود نگرى و خودپرستى، همه چيز را براى خود مىخواهند.
قرآن اين دسته از مردم را به عذاب دردناك جهنم بشارت مىدهد و مىفرمايد :
و الَّذين يكنزون الذَّهب و الفضَّة ولاينقونها فى سبيل اللَّه فبشرهمبعذابٍ اليمٍ
كسانى كه طلا و نقره ذخيره كنند و آن را در راه خدا انفاق ننمايند، آنان را به عذاب دردناك بشارت ده. (58)
در روزگاران آغازين اسلام،
نه رهنمودهاى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله دلهاى خود پرست آنها را عوض كرد،
و نه سيره عملى پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله آنها را تكان داد،
و نه از آيات عذاب الهى ترسيدند،
و نه مشكلات جامعه اسلامى و فقر و ندارى تهيدستان و جدانشان بيدار شد.
نه به گرفتارىهاى آن روز فكر كردند
و نه به آيندگان و آينده اسلام توجهى نمودند.
امروز نيز اين دسته از مردم، دين و دنيا و خدا و معادشان، اموال دنياست كه در شرائط بحرانى جنگ، و در دوران حساس سازندگى پس از جنگ، فقط به احتكار و انبار وسائل ضرورى مىانديشند.
دسته دوم از مردم درست نقطه مقابل گروه اول عمل مىكنند.
فرهنگى را رواج مىدهند كه جاى شگفتى است،
از ترك دنيا سخن مىگويند،
كار و تلاش و سازندگى و باز سازى را زير سئوال مىبرند،
فقر و ندارى را توصيه مىكنند،
و از نظر اخلاقى، گدائى و تهيدستى را ارزش مىشناسانند
و توجهى به زندگى و رفاه و تهيه وسائل ابتدائى معيشت ندارند.
به آينده خود و خانواده خود و فرزندان خود فكر نمىكنند،
طرحى براى خودكفائى و برنامهاى براى توليد ندارند
مىخواهند به همه چيز و همه مظاهر دنيا پشت پا بزنند.
با اينكه زندگى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله را مىديدند،
و ازدواج و جنگ و صلح و كار و توليد و سازندگى اصحاب رسول خدا در پيش روى آنان بود،
اما نتوانستند راه اعتدال بپيمايند، و درست در چهارچوب زندگى اعلام شده رسول خدا حركت كنند.
اينگونه از تفكرات انحرافى كه از مرتاضين و رهبانيت موجود در مسيحيت به آنها سرايت كرده بود مشكلات ديگرى را براى جامعه اسلامى پديد آورد.
طبيعى است كسى كه به مال دنيا و كار و توليد بى توجه باشد، دست فقراء و تهيدستان جامعه را نيز نمىتواند بگيرد،
آنكس كه در معيشت خود دچار مشكلات جدى باشد، هرگز بدرد جامعه نيز نمىخورد كه قرآن كريم به اين دسته از مردم نيز رهنمود مىدهد تا دست از تفريط بردارند، كه مىفرمايد:
ولا تنس نصيبك من الدُّنيا
(اى انسان سهم و بهره خود از دنيا را فراموش نكن) (59)
روح منحرف و افكار پريشان اين گروه بيماردل را نه رهنمودهاى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كارگر افتاد، و نه سيره عملى رهبران معصوم عليهم السلام چراغ راهشان گرديد.
دنياپرستان خود نگر با كنز اموال بدرد جامعه نمىخورند و دست تهيدستان را نمىگيرند و به انفاق و ايثار نمىانديشند و تارك دنياهاى تنبل و وازده نيز درست همان راه بى تفاوتى و خودنگرى مال پرستان زراندوز را مىروند كه از دستگيرى و انفاق ناتوانند، و قدرت برطرف كردن مشكلات اجتماعى را ندارند.
نه مالى را توليد مىكنند كه ايثار كنند يا وقف نمايند و نه مىتوانند در خط توليد و سازندگى قرار گيرند.
وقتى از اين دو گروه مىپرسند :
شما هر دو در تداوم خودنگرى، چه راه حلى براى درماندگان و تهيدستان جامعه مىشناسيد؟
چگونه بايد فقر و مشكلات اقتصادى رابرطرف كرد؟
راه مقابله با تبعيضات نژادى و بىعدالتىهاى اقتصادى چيست؟
و نسبت به آينده يتيمان و فقراء و در راهماندگان و مستضعفان چگونه مىانديشيد؟
هيچگونه پاسخ درستى ارائه نمىدهند.
اين دو گروه در ملاقاتهاى اجتماعى، در شعرهاى معروف، در نثرهاى زيبا تنها يكديگر را به باد فحش و ناسزا و انواع اهانتها گرفته و انتقاد مىكنند و ديگر هيچ!
و هر دو گروه بر أساس حديث معروف رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه فرمود :
كسى بشنود انسانى از مسلمانان تقاضاى كمك دارد و او را يار نكند مسلمان نيست. (60)
دوم - روش برخود با گروههاى اجتماعى
چون دين اسلام دين فطرت و اعتدال گرائى است، و نسبت به دنيا و آخرت، نظرواقع گرايانه دارد و دستور مىدهد كه بايد دنيا و آخرت را آبادان كرد، ويكى فداى ديگرى نشود كه دنيا مزرعه آخرت و نردبان ترقى آن سراست،
با هر گونه افراط و تفريط نسبت به دنيا و اموال و سرمايه دنيوى برخورد مىكند و راه آسان و مستقيم و ميانه را رهنمون مىگردد.
رهبران معصوم ما نيز با هر دو گروه برخورد مىكردند،
دنيا پرستان خود نگر را اندرز مىدادند كه از رفاه زدگى و دنيا پرستى فاصله گيرند،
و به تارك دنيا هشدار مىدادند كه :
لا رهبانيَّة فى الدين
(در اسلام ترك دنيا وجود ندارد)
و قرآن كريم نيز رهبانيت و ترك دنيا را بدعت اختراعى برخى از منحرفان مسيحى معرفى مىكند كه فرمود:
و رهبانيَّةً ابتدعوها ما كتبناها عليهم
ترك دنيا را خودشان بدعت گذاشتند، در صورتى كه ما بر آنان روا نداشتهايم.(61)
گروه اول را هدايت مىكردند كه :
از راههاى حرام به توليد سرمايه و ازدياد اموال روى بياورند و آنچه را از راههاى حلال بدست مىآورند به تنهائى براى مصارف شخصى خود و فرزندان خود ذخيره نسازند.
بلكه دست ديگران بگيرند،
و حقوق شرعيه را بپردازند،
خمس اموال را بدهند،
زكاة اموال را به فقراء و مستمندان برسانند،
اهل خير و احسان باشند،
و مقدارى از اموال خود را براى صاحبان حق وقف كنند، و با وقف و ايثار اقتصادى عدالت اجتماعى را تحقق بخشند، و داراى روح همبستگى و وحدت باشند كه سعدى شيرين سرود:
ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند تا تو نانى بكف آرى و به غفلت نخورى
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبرى
و گروه دوم را هشدار مىدادند كه :
با انزوا گرايى و دورى كردن از جامعه و ترك دنيا نمىشود به تكامل رسيد و ديگران را بكمال رهنمون شد.
اگر انسان كار نكند و در تداوم توليد و ازدياد حلال سرمايه نكوشد خود و خانواده خود را در خط فقر و نياز متوقف كرده سربار جامعه مىشود.
و آنگاه انواع مفاسد و انحرافات دامنگير او و خانواده او خواهد شد كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به فرزندش محمد حنفيه مىنويسد:
وقال عليه السلام لابنه محمد بن الحنفية : يا بنيَّ، إني أخاف عليك الفقر، فاستعذ باللَّه منه، فإنَّ الفقر منقصةٌ للدين، مدهشةٌ للعقل، داعيةٌ للمقت!
ره آورد شوم تهيدستى
و درود خدا بر او فرمود: (به پسرش محمد حنفيه سفارش كرد؛)
اى فرزند! من از تهيدستى بر تو هراسناكم، از فقر به خدا پناه ببر، كه همانا فقر، دين انسان را ناقص، و عقل را سرگردان مىكند، و عامل دشمنى است.
و در حكمت 163 نهجالبلاغه، فقر را مرگ بزرگ مىنامد كه :
الفقر الموت الاَكبَر
(فقر مرگ بزرگ است)(62)
اگر گروه دوم به خط توليد و سازندگى باز گردند و گروه اول پس از توليد و ازدياد سرمايه، به فقرا و تهيدستان فكر كنند و با پرداخت حقوق الهى به زكاة و وقف روى بياورند، بسيارى از مشكلات اجتماعى مسلمين، حل مىشود و نابرابرىها بر طرف مىگردد.
امام على عليه السلام پس از جنگ جمل وقتى وارد بصره شد با دو برادر كه يكى سمبل سرمايه دارى و رفاه زدگى و ديگرى سمبل ترك دنيا و فرهنگ رهبانية بود با هر دو برخورد كرد.
امام عليه السلام در منزل علاءبن زياد حارثى وقتى خانه بسيار مجلل و پر وسعت او را ديد فرمود :
ما كنت تصنع بسعة هذه الدَّار في الدُّنيا، وأنت إليها في الْآخرةكنْت أحوج؟
با اين خانه وسيع در دنيا چه مىكنى؟ در حالى كه در آخرت به آن نيازمندترى.(63)
آنگاه رهنمود داد كه :
وبلى إن شئت بلغت بها الْآخرة: تقْري فيها الضَّيْف، وتصل فيها الرَّحم، وتطلع منها الحقوق مطالعها، فإذا أنت قد بلغت بها الْآخرة.
آرى اگر بخواهى مىتوانى با همين خانه به آخرت برسى! در اين خانه وسيع مهمانان را پذيرايى كنى، به خويشاوندان با نيكوكارى بپيوندى، و حقوقى كه بر گردن تو است به صاحبان حق برسانى، پس آنگاه تو با همين خانه وسيع به آخرت نيز مىتوانى پرداخت.(64)
گرچه با همينخانه بزرگ مىتوان حقوق الهى را بپردازى و راه بهشت را هموار سازى مانند:
الف - مهماندارى كردن تقرى فيهاالضيف
ب - صله رحم با خويشاوندان تصل فيها الرَّحم
ج - پرداختن حقوق ديگران وتطلع منها الحقوق
پس از اين رهنمودهاى حكيمانه، علاء بن زياد خدمت امام عليه السلام از برادرش عاصم بن زياد كه منفى گرايانه به ترك دنيا روى آورده بود شكايت كرد كه:
عبائى بر دوش مىگيرد و به بيابانها و كوهها رفته فقط عبادت مىكند، كار و توليد ندارد و نسبت به معيشت فرزندان خود بى تفاوت است.
امام عليه السلام دستور داد تا او را آوردند، وقتى وارد مجلس شد خطاب به او فرمود :
يا عديَّ نفسه! لقد استهام بك الخبيث! أما رحمت أهلك وولدك؟! أترى اللَّه أحلَّ لكالطَّيب ات، وهو يكره أن تأخذها؟! أنت أهون على اللَّه من ذلك!
قال: يا أمير المؤمنين، هذا أنت في خشونة ملبسك وجشوبة مأكلك!
قال: ويحك، إني لست كأنت، إنَّ اللَّه تعالى فرض على أئمَّة العدل أنيقدروا أن فسهم بضعفة النَّاس، كيلاَ يَتَبَيَّغَ بالفَقير فَقره!
برخورد با تفكر ترك دنيا
اى دشمنك جان خويش، شيطان سرگردانت كرده، آيا تو به زن و فرزندانت رحم نمىكنى؟
تو مىپندارى كه خداوند نعمتهاى پاكيزهاش را حلال كرده اما دوست ندارد تو از آنها استفاده كنى؟ تو در برابر خدا كوچك تر از آنى كه اينگونه با تو رفتار كند.
(عاصم گفت، اى اميرمؤمنان، پس چرا تو با اين لباس خشن، و آن غذاى ناگوار بسر مىبرى؟
امام فرمود:)
واى بر تو، من همانند تو نيستم، خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده كه خود را با مردم ناتوان همسو كنند، تا فقر و ندارى، تنگدست را به هيجان نياورد، و به طغيان نكشاند.
سوم - سيره اميرالمؤمنين عليه السلام در اعتدالگرائى
در ميان طرحها و برنامهها، آراء و افكار متفاوت بشرى، بينشها و گرايشها نسبت به دنيا آنچه كه براى امت اسلامى مهمو سرنوشت ساز است، الگوهاى رفتارى رهبران معصوم عليه السلام است.
بايد راه و رسم امامان معصوم عليه السلام بدرستى ارزيابى شود تا آداب و رسوم فردى و اجتماعى ما بر أساس قرآن و وحى الهى تنظيم گردد تا از هر گونه افراط و تفريط مصون بمانيم.
امام على عليه السلام گروه او ل را محكوم مىكرد و از حرام خوارى و توليد ناروا پرهيز مىداد، اما خود همواره به كار و تلاش و توليد مىپرداخت.
بيشترين رقم چاهها را در مدينه و اطراف مدينه و در كنار جادههاى عمومى آن روز كند و به آب رسيد و آنگاه كه آب چونان گردن شتر فواره مىزد، آنرا وقف مىكرد.
با دسترنج خود هزار بنده را خريد و آزاد كرد.
با كار و توليد و در آمد شخصى خود براى فقراء بى خانمان مدينه خانه خريد، مشكل مسكن عمهها و خالههاى خود را حل كرد.
براى فرزندان خودش خانه و وسائل زندگى فراهم كرد.
يعنى گروه اول را از اينكه كار و توليد دارند نكوهش نمىكند بلكه در چگونگى توليد هدايت مىكند كه:
از راههاى حلال سرمايه بدست آورند
و پس از كسب سرمايه، دست جامعه را بگيرند.
گروه دوم رانيز محكوم مىدانست كه بر سنت رسول خدا پا نمىفشارند،
زيرا با ترك دنيا و داشتن روح انزوا نمىتوان مشكلات اجتماعى را حل نمود.
گروه سومى نيز وجود دارند كه با سيره و راه و رسم زندگى امام على عليه السلام بايد ارزيابى گردند.
گروه سومى نيز وجود دارند كه به كار و توليد اعتقاد دارند و در توليد و سازندگى نيز موفق هستند اما نسبت به صدقه دادن، انقاق و ايثار، وقف زمين و خانه و دارائىهاى خود راه افراط مىپيمايند.
معتقدند كه :
هر چه داريم بايد به ديگران بدهيم، و براى خود نبايد چيزى ذخيره كرد.
به دنيا و اموال دنيا و آينده فرزندان خود نوعى بىتفاوتند نه آنكه از كار و توليد چون گروه دوم روى گردانند بلكه مىگويند :
همه چيز را بايد در راه خدا داد.
امام على عليه السلام با اين گروه نيز حرفها دارد و اين تفكر را نمىپذيرد، و در عمل، زندگى خانواده و فرزندان خود را نيز تأمين مىكند.
امام وقتى به شهادت مىرسد و چشمها را فرو مىبندد كه زنان و فرزندان او با دسترنج او تأمين مىباشند،
نه از بيت المال و اموال عمومى تغذيه مىكنند، و نه به ديگران محتاجند.
بلكه خودكفائى و سربلندى آنان از دسترنج و كار و توليد حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام است،
درست است كه امام در انفاق و ايثار بى همانند است؛
و سه شبانه روز غذاى خود را به گرسنگان مىبخشد؛
و ديگران در را برخود مقدم مىدارد؛
و باغات احداث شده را بنفع فقراء به فروش مىرساند،
اما به استقلال و خودكفائى زنان و فرزندان خود نيز مىانديشد، باغات سرزمين ينبع را وقف زنان و فرزندان خود مىكند كه زندگى آنان آبرومندانه تأمين شود.
اين باغات را نه مىفروشد
و نه هديه مىكند
و نه به فقراء مىبخشد،
كه براى تأمين زندگى فرزندان خود وقف مىكند.
و وقف نامه آن را بگونهاى تنظيم مىكند كه زمين و درختان را نفروشند،
اصل سرمايه هميشه موجود باشد و تنها از بهره و ميوه و درآمد آن استفاده كنند. پس اين حركت حساب شده اقتصادى نسبت به آينده زن و فرزندان خويش را بايد بدرستى مورد ارزيابى قرار داد كه اعتدال گرائى در وقف و انفاق نيز يك ضرورت است.
از بخل و حسد بايد پرهيز داشت و از افراط در انفاق و وقف نيز بايد دورى كرد كه قرآن كريم خطابه به رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله مىفرمايد :
و لا تجعل يدك مغلولةً الى عنقك ولا تبسطها كلَّ البسط
نه دست از انفاق كردن بردار و نه در انفاق زياده روى كن.(65)
هم به فقراء و مستمندان جامعه كمك و يارى فرما و هم نيازهاى خود و خانواده خود را از ياد نبر تا سربار جامعه نباشند.
حال مطالعه و دقت در نامه 24 نهج البلاغه ضرورى است كه امام على عليه السلام باغات سرزمين ينبع را وقف فرزندان و زنان خود مىكند تا زندگى آنها تأمين شود.
پس كار و توليد يك ارزش است.
پس داشتن و توانائى اقتصادى يك ارزش است.
پس به نيازهاى زندگى زن و فرزند رسيدن ارزش است.
پس تأمين زندگى در كنار تأمين زندگى فقراء يك ضرورت است.
كه امام على عليه السلام در نامه 24 نهجالبلاغه وصيت نامه اقتصادى خود را اينگونه نوشت :
1 - الوصايا الاقتصادية
هذا ما أمر به عبد اللَّه عليُّ بن أبي طالبٍ أمير المؤمنين في ماله، ابتغاء وجه اللَّه، ليولجهبه الجنَّة، وى عطيه به الْأمنة.
منها : فإنَّه يقوم بذلك الحسن بن عليٍّ يأكل منه بالمعروف، وينفق منه بالمعروف، فإن حدث بحسنٍ حدثٌ وحسينٌ حيٌّ، قام بالْأمْربعْده، وأصْدره مصْدره.
وإ نَّ لاِبني فاطِمة مِن صدقةِ علِيٍّ مِثل الَّذِي لِبنِي علِيٍّ، وإِني إِنَّما جعلت القيام بذلك إلى ابني فاطمة ابتغاء وجه اللَّه، وقربةً إلىرسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله، وتكريماً لحرمته، وتشريفاً لوصلته.
2 - ضرورة حفظ الاموال
ويشترط على الَّذي يجعله إليه أن يترك المال على أصوله، وينفق من ثمره حيث أمر به وهدي له، وألاَّ يبيع من أولاَد نَخيلَ هذهالقرَى وَد يَّةً حَتَّى تشكلَ أَرضهَا غرَاساً.
ومن كان من إمائي -اللاَّتي أطوف عليهنَّ - لها ولدٌ، أو هي حاملٌ، فتمسك على ولدها وهي من حظه، فإن مات ولدها وهي حيَّةٌ فهي عتيقةٌ، قد أفرج عنها الرقُّ، وحرَّرها العتق.
1 - وصيت اقتصادى نسبت به اموال شخصى
اين دستورى است كه بنده خدا على بن ابيطالب، اميرمؤمنان نسبت به اموال شخصى خود، براى خشنودى خدا، داده است، تا خداوند با آن به بهشتش در آورد، و آسودهاش گرداند
(قسمتى از اين نامه است)
همانا سرپرستى اين اموال بر عهده فرزندم حسن بن على است، آنگونه كه رواست از آن مصرف نمايد، و از آن انفاق كند، اگر براى حسن حادثهاى رخ داد و حسين زنده بود، سرپرستى آن را پس از برادرش به عهده گيرد، و كار او را تداوم بخشد.
پسران فاطمه از اين اموال به همان مقدار سهم دارند كه ديگر پسران على خواهند داشت، من سرپرستى اموالم را به پسران فاطمه واگذاردم، تا خشنودى خدا، و نزديك شدن به رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و بزرگ داشت حرمت او، و احترام پيوند خويشاوندى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را فراهم آورم
2 - ضرورت حفظ اموال
و با كسى كه اين اموال در دست اوست شرط مىكنم كه اصل مال را حفظ نموده تنها از ميوه و درآمدش بخورند و انفاق كنند، و هرگز نهالهاى درخت خرما را نفروشند، تا همه اين سرزمين يك پارچه زير درختان خرما بگونهاى قرار گيرد كه راه يافتن در آن دشوار باشد.
و زنان غيرعقدى من كه با آنها بودم و صاحب فرزند يا حامله مىباشند، پس از تولد فرزند، فرزند خود را گيرد كه بهره او باشد، و اگر فرزندش بميرد، مادر آزاد است، كنيز بودن از او برداشته، و آزادى خويش را باز يابد.(66)
حال بايد از متفكران جامعه و از معلمان اخلاق پرسيد چه مقدار اينگونه از ارزشهاى متعادل را ترويج مىكنيم؟
در مباحث خود چه مقدار مردم را به توليد درست يا ترك دنيا فرا مىخوانيم؟ آيا داشتن و توانائى اقتصادى را چه مقدار بعنوان يك ارزش مطرح مىكنيم؟
و چه مقدار تحت تأثير تبليغات سوء رهبانيت مسيحى، و ترك دنياى تصوف قرار گرفته برخلاف سيره عملى حضرت امام على عليه السلام همگان را به ترك دنيا تشويق مىكنيم؟
58 - سوره توبه آيه 34
59 - 77 قصص
60 - من سمع رجلاً ينادى يا للمسلمين فلم يجبه فليس بمسلمٍ
61 - سوره حديد آيه 27
62 - تحف العقول ابن شعبه ص 214 - و - خصال شيخ صدوق ج 1 ص 162 - و - تفسير عياشى ج 1 ص 120 - و - بحارالانوار ج 72 ص 25 -و ربيع الابرار ج 1 ص 362
63 - خطبه 209 / 1 نهجالبلاغه معجم المفهرس مؤلف
64 - نهجالبلاغه خطبه 209 معجم المفهرس مؤلف
65 - سوره اسراء آيه 29
66 - نامه 24 نهجالبلاغه معجم المفهرس مؤلف
ادامه دارد ....
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتی رحمه الله علیه