محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
امام على عليه السلام در مصرف بيت المال عالىترين نظارت را داشته و در كمال بىنيازى در قناعت و ساده زيستى ضرب المثل بود كه به فرماندار بصره عثمان بن حنيف در نامهاى مىنويسد :
>>>
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
امام على عليه السلام در مصرف بيت المال عالىترين نظارت را داشته و در كمال بىنيازى در قناعت و ساده زيستى ضرب المثل بود كه به فرماندار بصره عثمان بن حنيف در نامهاى مىنويسد :
1 - الولاة و البساطة فى المعيشة
أمَّا بعد، يابن حنيفٍ: فقد بلغني أنَّ رجلاً من فتية أهل البصرةدعاك إ لى مأدبةٍ فأسرعتإل يها تستطاب لك الْألْوان، وتنْقل إليْك الجفان.
وما ظننت أنَّك تجيب إلى طعام قومٍ، عائلهم مجفوٌّ، وغنيُّهم مدعوٌّ. فانظر إلى ما تقضمهمن هذا المقضم،
فما اشتبه عليك علم ه فالفظه، وما أيقنت بطيب وجوهه فنل منه.
2 - الامام النموذج الكامل للزهد
ألاَ وَإنَّ لكل مَأمومٍ إمَاماً، يَقتَدي به وَيَستَضيء بنور علمه ؛ أَلاَ وَإنَّ إمَامَكم قَد اكتَفَى من دنياه بطمريه، ومن طعمه بقرصيه. ألاَ وَإنَّكم لاَ تَقدرونَ عَلَى ذلكَ، وَلكن أَعينوني بوَرَعٍ واجتهادٍ، وعفَّةٍ وسدادٍ. فواللَّه ما كنزت من دنياكم تبراً، ولاَ ادَّخَرت من غَنَائمهَا وَفراً، ولاَ أَعدَدت لبَالي ثَوبي طمراً، وَلاَ حزت من أَرضهَا شبراً وَلَهيَ في عَيني أَوهَى وَأَهوَنمن عفصةٍ مقرةٍ.
بلى كانت في أيدينا فدكٌ من ك ل ما أظلَّته السَّماء، فشحَّت عليها نفوس قومٍ، وسخت عنها نفوس قومٍ آخرين، ونعم الحكم اللَّه. وما أصنع بفدكٍ وغير فدكٍ، والنَّفس مظانُّها في غدٍ جدثٌ تنقطع في ظلمته آثارها، وتغيب أخبارها، وحفرةٌ لو زيد في فسحتها، وأوسعت يدا حافرها، لَأَضغَطَهَا الحَجَر وَالمَدَر، وَسَدَّ فرَجَهَا التُّرَاب المتَرَاكم؛
وإنَّما هي نفسي أروضها بالتَّقوى لتأتي آمنةً يوم الخوف الْأكْبر، وتثبت على جوانب المزلق. ولو شئت لاَهتَدَيت الطَّريقَ، إلَى مصَفَّىه ذَا العَسَل، وَلبَاب هذَا القَمح، وَنَسَائج هذا القز.
ولكن هيهات أن يغلبني هواي، ويقودني جشعي إلى تخيُّر الْأطْعمة - ولعلَّ بالحجاز أو اليمامة من لاَ طَمَعَ لَه في القرص، وَلاَ عَهدَ لَه بالشبَع أَو أَبَيتَ م بطَاناً وَحَولي بطونٌ غرثى وأكبادٌ حرَّى، أو أكون كما قال القائل:
وحسبك داءً أن تبيت ببطنةٍ وحولك أكبادٌ تحنُّ إلى القد ! أأقنع مننف سي بأن يقال: هذا أمير المؤمنين، ولاَ أشَاركهم في مَكَاره الدَّهر، أَو أَكونَ أسوَةً لَهم في جشوبَة العَيش ! َمَا خلقت ليشغلني أكل الطَّيبات، كالبهيمة المربوطة، همُّها علفها، أو المرسلة شغلها تقمُّمها، تكترش من أعلاَفهَا، وَتَلهو عَمَّا يرَاد بهَا، أَو أترَكَ سدًى، أَو أهمَلَ عَابثاً، أَو أَجرَّ حبل الضَّلاَلَة، أَو أَعتَسفَ طَريقَ المَتَاهَة ! وَكَأَني بقَائلكم يَقول :
إذا كان هذا قوت ابن أبي طالبٍ، فقد قعد به الضَّعف عنقتالالْأقْران ، ومنازلة الشُّجعان. ألاَ وَإنَّ الشَّجَرَةَ البَريَّةَ أَص لَب عوداً، وَالرَّوَاتعَ الخَضرَةَ أَرَقُّ جلوداً، والنَّابتات العذية أقوى وقوداً، وأبطأ خموداً.
وأنا من رسول اللَّه كالضَّوء من الضَّوء، والذراع من العضد.
واللَّه لو تظاهرت العرب على قتالي لما ولَّيت عنها، ولوأم كنتالفرص م ن رقابها لسارعت إليها.
وسأجهد في أن أطهر الْأرْض منْ هذا الشَّخْص الْمعْكوس، والجسمالمركوس ، حتَّى تخرج المدرة من بين حب الحصيد.
و من هذا الكتاب، و هو آخره :
3 - الامام و معرفة الدنيا
إليك عني يا دنيا، فحبلك على غاربك، قد انسللت من مخالبك، وأفلتُّ من حبائلك، واجتنبت الذَّهاب في مداحضك.
أين القرون الَّذين غررتهم بمداعبك ! أين الْأمم الَّذين فتنْتهمْ بزخارفك ! فها هم رهائنالق بور، ومضامين اللُّحود.
واللَّه لو كنت شخصاً مرئياً، وقالباً حسياً، لَأَقَمت عَلَيك حدودَ اللَّه في عبَادٍ غَرَرتهم بالْأماني، وأممٍ ألْقيْتهمْ في الْمهاوي، وملوكٍ أسْلمْتهمْ إلى التَّلف، وأوردتهم موارد البلاَء، إذ لاَ وردَ وَلاَ صَدَرَ ! هَيهَاتَ ! مَن وَطئَ دَحضَك زَلقَ، وَمَن رَكبَ لجَجَك غَرقَ، وَمَنازوَرَّ عنحبائلك وفق، والسَّالم من ك لاَ يبَالي إن ضَاقَ بهمنَاخه، وَالدُّنيَا عندَه كَيَومٍ حَانَ انسلاَخه. اعزبي عَني ! فَوَ اللَّه لاَ أَذلُّ لَك فَتَستَذليني، وَلاَ أَسلَس لَك فَتَقوديني.
وايم اللَّه - يميناً أستثني فيها بمشيئة اللَّه - لَأَروضَنَّ نَفسي ريَاضَةً تَهشُّ مَعَهَا إلَى القَرص إذا قدرت عليه مطعوماً، وتقنع بالملحمأدوماً؛ ولَأَدَعَنَّ مقلَتي كَعَين مَاءٍ، نَضَبَ مَعينهَا، مستفرغةً دموعها.
أتمتلئ السَّائمة من رعيها فتبرك ؟ وتشبع الرَّبيضة من عشبها فتربض ؟
ويأكل عليٌّ من زاده فيهجع ! قرَّت إذاً عينه إذا اقتدى بعد السنين المتطاولة بالبهيمة الهاملة، والسَّائمة المرعيَّة !
طوبى لنفسٍ أدَّت إلى ربها فرضها، وعركت بجنبها بؤسها، وهجرتفي اللَّى ل غمضها، حتَّى إذا غلب الكرى عليها افترشتأر ضها، وتوسَّدت كفَّها، في معشرٍ أسهر عيونهم خوف معادهم، وتجافت عن مضاجعهم جنوبهم، وهمهمت بذكر ربهمشفاههم ، وتقشَّعت بطول استغفارهم ذنوبهم،
أولئك حزب اللَّه، ألاَ إنَّ حزبَ اللَّه هم المفلحونَ. فَاتَّق اللَّهَ يَابنَ حنَيفٍ، وَلتَكفف أقراصك، ليكون من النَّار خلاَصكَ.
1 - ضرورت ساده زيستى كارگزاران
پس از ياد خدا و درود! اى پسر حنيف، به من گزارش دادند كه مردى از سرمايهداران بصره، تو را به مهمانى خويش فراخواند و تو بهسرعت به سوى او شتافتى، خوردنىهاى رنگارنگ براى تو آوردند، و كاسههاى پر از غذا پى در پى جلوى تو مىنهادند، گمان نمىكردم مهمانى مردمى را بپذيرى كه نيازمندانشان با ستم محروم شده، و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شدهاند، انديشه كن در كجايى؟ و بر سر كدام سفره مىخورى؟ پس آن غذايى كه حلال و حرام بودنش را نمىدانى دور بيافكن، و آنچه را به پاكيزگى و حلال بودنش يقين دارى مصرف كن.
2 - حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام الگوى ساده زيستى
آگاه باش! هر پيروى را امامى است كه از او پيروى مىكند، و از نور دانشش روشنى مىگيرد، آگاه باش! امام شما از دنياى خود به دو جامه فرسوده، و دو قرص نان رضايت داده است، بدانيد كه شما توانايى چنين كارى را نداريد اما با پرهيزكارى و تلاش فراوان و پاكدامنى و راستى، مرا يارى دهيد. پس سوگند بهخدا، من از دنياى شما طلا و نقرهاى نياندوخته، و از غنيمتهاى آن چيزى ذخيره نكردهام، بر دو جامه كهنهام جامهاى نيافزودم، و از زمين دنيا حتى يك وجب در اختيار نگرفتم و دنياى شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچيزتر است آرى از آنچه آسمان بر آن سايه افكنده، فدك در دست ما بود كه مردمى بر آن بخل ورزيده، و مردمى ديگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشيدند، و بهترين داور خداست، مرا با فدك و غير فدك چه كار است؟ در صورتى كه جايگاه فرداى آدمى گور است،
كه در تاريكى آن، آثار انسان نابود و اخبارش پنهان مىگردد، گودالى كه هرچه بر وسعت آن بيافزايند، و دستهاى گوركن فراخش نمايد، سنگ و كلوخ آن را پركرده، و خاك انباشته رخنههايش را مسدود كند من نفس خود را با پرهيزكارى مىپرورانم، تا در روزقيامت كه هراسناكترين روزهاست در أمان، و در لغزشگاههاى آن ثابت قدم باشم.
من اگر مىخواستم، مىتوانستم از عسل پاك، و از مغز گندم، و بافتههاى ابريشم براى خود غذا و لباس فراهم آورم، اما هيهات كه هواى نفس بر من چيره گردد، و حرص و طمع مرا وادار كند طعامهاى لذيذ برگزينم، در حالى كه در حجاز يا يمامه كسى باشد كه به قرص نانى نرسد، و يا هرگز شكمى سير نخورد.
يا من سير بخوابم و پيرامونم شكمهايى كه از گرسنگى به پشت چسبيده، و جگرهائى كه سوخته وجود داشته باشد، يا چنان باشم كه شاعر گفت:
اين درد تو را بس كه شب را با شكم سير بخوابى.
و در اطراف تو شكمهايى گرسنه و به پشت چسبيده باشد.
آيابههمين رضايت دهم كه مرا اميرالمؤمنين عليه السلام خوانند؟ و در تلخىهاى روزگار با مردم شريك نباشم؟
و در سختىهاى زندگى الگوى آنان نگردم؟ آفريده نشدهام كه غذاهاى لذيذ و پاكيزه مرا سرگرم سازد، چونان حيوان پروارى كه تمام همت او علف، و يا چون حيوان رها شدهاى كه شغلش چريدن و پركردن شكم بوده، و از آينده خود بىخبر است.
آيا مرا بيهوده آفريدند؟ آيا مرا به بازى گرفتهاند؟ آيا ريسمان گمراهى در دست گيرم؟ و يا در راه سرگردانى قدم بگذارم؟ گويا مىشنوم كه شخصى از شما مىگويد:
اگر غذاى فرزند ابيطالب همين است، پس سستى او را فرا گرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان باز مانده است.
آگاه باشيد ! درختان بيابانى، چوبشان سختتر، اما درختان كنار جويبار را پوست نازكتر است، درختان بيابانى كه با باران سيراب مىشوند آتش چوبشان شعله ورتر و پر دوامتر است.
من و رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله چونان روشنائى يك چراغيم، يا چون آرنج به يك بازو پيوسته، به خدا سوگند! اگر عرب در نبرد با من پشت به پشت يكديگر بدهند، از آن روى برنتابم، و اگر فرصت داشته باشم به پيكار همه بشتابم، و تلاش مىكنم كه زمين را از اين شخص معاويه مسخ شده، و اين جسم كج انديش، پاك سازم تا سنگ وشن از ميان دانهها جدا گردد.
(قسمتى از آخر نامه)
3 - امام على عليه السلام و دنياى دنيا پرستان
اى دنيا از من دور شو! مهارت بر پشت تو نهاده، و از چنگالهاى تورهايى يافتم، از دامهاى تو نجات يافته، و از لغزشگاههايت دورى گزيدهام. كجايند بزرگانى كه به بازيچههاى خود فريبشان دادهاى؟
كجايند امتهايى كه با زر و زيورت آنها را فريفتى؟ كه اكنون در گورها گرفتارند! و درون لحدها پنهان شدهاند:
اى دنيا به خدا سوگند! اگر شخصى ديدنى بودى، و قالب حس كردنى داشتى، حدود خدا را بر تو جارى مىكردم، به جهت بندگانى كه آنها را با آرزوهايت فريب دادى، و ملتهايى كه آنها را بههلاكت افكندى، و قدرتمندانى كه آنها را تسليم نابودى كردى، و هدف انواع بلاها قراردادى كه ديگر راه پس و پيش نداشتند، اما هيهات! كسى كه در لغزشگاه تو قدم گذارد سقوط كرد، و آنكس كه بر امواج تو سوار شد غرق گرديد، كسى كه از دامهاى تو دورى جست پيروز شد و آن كس كه از تو به سلامت گذشت نگران نيست كه جايگاهش تنگ است، زيرا دنيا در پيش او چونان روزى است كه گذشت.
از برابر ديدگانم دورشو، سوگند به خدا، رام تو نگردم كه خوارم سازى، و مهارم را بهدست تو ندهم كه هر كجا خواهى مرا بكشانى،
به خدا سوگند، سوگندى كه تنها اراده خدا در آن است، چنان نفس خود را به رياضت وادارم كه به يك قرص نان هرگاه كه بيابم، و به نمك به جاى خورشت قناعت كند، و آنقدر از چشمها اشك ريزم كه چونان چشمهاى خشك درآيد، و اشك چشم پايان پذيرد.
آيا سزاوار است كه چرندگان فراوان بخورند و راحت بخوابند، و گله گوسفندان پس از چرا كردن به آغل رو كنند، و على نيز از زاد و توشه خود بخورد و استراحت كند؟
چشمش روشن باد! كه پس از ساليان دراز، چهار پايان رها شده، و گلههاى گوسفندان را الگو قرار دهد!! خوشابحال آنكس كه مسئووليتهاى واجب را در پيشگاه خدا به انجام رسانده، و در راه خدا هرگونه سختى و تلخى را به جان خريده، و به شب زنده دارى پرداخته، و اگر خواب بر او چيره شود بر روى زمين خوابيده، و كف دست را بالين قرار داده است، در گروهى كه ترس از معاد خواب را از چشمانشان ربوده، و پهلو از بسترها گرفته، و لبهايشان به ياد پروردگار در حركت است، با استغفار طولانى گناهان را زدودهاند.(1)
آنان حزب خداوندند، و همانا حزب خدا رستگار است(2)
4 - احتياط در نويسندگى
امام على عليه السلام به نويسنده و منشى خود عبيداللَّه بن ابى رافع در طرز استفاده از بيت المال، در روش نويسندگى، خطو خطاطى دستوراتى مىدهند كه امروزه در تمام محافل هنرى و خط نويسى، و تايپ با ماشينهاى تايپ و كامپيوتر و همچنين صنعت چاپ پذيرفته شده است كه فرمود:
ألق دواتك، وأطل جلفة قلمك، وفرج بين السُّطور، وقرمط بين الحروف: فإنَّ ذلكأ جدر بصباحة الخط.
(و درود خدا بر او فرمود :
(به نويسنده خود عبيداللَّه بن ابى رافع دستور داد :)
در دوات، ليقه بينداز، نوك قلم را بلندگير، ميان سطرها فاصله بگذار، و حروف را نزديك به يكديگر بنويس، كه اين براى زيبايى خط سزاوارتر است.)(3)
5 - استفاده از نور ماه
در آغاز خلافت ، شبى عمرو عاص، (آن سياست باز معروف) از حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام وقت گرفت، و به منزل امام على عليه السلام رفت،
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام مشغول بررسى ديوان بيتالمال و امور جارى كشور بود،
وقتى عمروعاص وارد شد و گفت كه كار خصوصى دارم،
امام على عليه السلام چراغى كه با روغن بيتالمال مىسوخت را خاموش كرد و چون شب مهتابى بود و هوا روشن، چراغ ديگرى روشن نكرد.
دخل عليه عمر و بن العاص ليلة و هو فى بيت المال فطفىء السراج و جلس فى ضوء القمر(4)
حال آيا حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام مىخواست به اين مرد سياست باز بىاعتنائى كند؟
يا نور ماه به قدرى زياد بود كه نياز به روشن كردن چراغ نبود؟ به هرحال چراغ بيت المال را خاموش كرد، تا در مصرف شخصى استفاده نشود.
عمروعاص با اين برخورد حساب شده، دانست كه با آن حضرت نمىتواند وارد معامله سياسى شود.
6 - امتياز ندادن به خويشاوندان
روزى برادرزاده امام على عليه السلام، عبدالل هبن جعفر خدمت حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام رسيد و از اوضاع اقتصادى خود گفت و ادامه داد كه :
عموجان شايسته است كه امر فرمائى مقدارى از بيتالمال براى اداره زندگى به من داده شود، سوگند به خدا براى اداره زندگى چيزى در منزل ندارم، جز آنكه گوسفند يا الاغ خود را بفروشم.
امام على عليه السلام پاسخ داد :
چيزى براى تو در نزد من وجود ندارد، و بيتالمال مسلمين را هم نمىتوانم به شما ببخشم، مگر آنكه به عموى خود دستور دهى تا از بيتالمال دزدى كند.(5)
7 - احتياط در تقسميم غنائم و انتخاباستانداران
امام على عليه السلام در تقسيم غنائم به شيوه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله رفتار مىكرد.
و هرگاه به او مالى از غنائم مىرسيد، همه آن را تقسيم مىكرد و در بيت المال چيزى از آن را نمىگذاشت، مگر آنكه تقسيم بيتالمال در همان روز امكان نمىداشت.
و مىفرمود:
اى دنيا ديگرى را فريب ده.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام چيزى از غنيمت را به خود اختصاص نمىداد و دوست و خويشاوند را بر ديگران ترجيح نمىداد و استانداران را جز از اهل دين و امانت انتخاب نمىكرد.
و هرگاه ارتكاب گناهى از آنها به امام على عليه السلام مىرسيد به ايشان چنين مىنوشت :
قد جاءتكم بينةٌ من ربكم(6) فأفوا المكيال و الميزان بالقسطولاتبخسوا الناسا شياءهم (7) و لا تعثوا فى الارضمفس دين.
بقيَّة اللَّه خيرٌ لكم إن كنتممؤمنين و ما أنا عليكم بحفيظٍ
بى گمان شما را از پرودرگارتان بينه آمده است، پس پيمانه و ترازو را به عدالت تمام كنيد و از مردم چيزهايشان را كم نكنيد
و در روى زمين تباهى و فساد مكنيد، باقى گذاشته خدا براى شما بهتر است اگر مؤمن باشيد و من بر شما نگهبان نخواهم بود.
و هرگاه اين نامه من به تو رسيد، پست فرماندارى را كه به دست توست حفظ كن تا فرماندار جديد را فرستاده از تو تحويل بگيرد.
آنگاه سرش را سوى آسمان بلند مىكرد و مىگفت:
بار خدايا ! تو خود مىدانى كه من آنها را فرمان ندادهام كه به خلق تو ستم روا دارند و حق تو را مهمل گذارند.
پی نوشت ها :
1- كتاب امالى صدوق مجلس 90 - و - شرح ابن ابى الحديد ج 11 ص 207
2- آيه 22 سوره مجادله
3- حكمت 315 نهجالبلاغه معجمالمفهرس مولف
4- مناقب ابن شهر آشوب ج 2 ص 110 - و - خزينة الجواهر ص 306
5- الغارات ج1 ص67
6- سوره الاعراف، بخشى از آيه 83 و كلمه بينه در اصل متن موعظه بود كه يقيناً نمىتواند درست باشد.
7- از اين قسمت به بعد مربوط به سوره هود آيه 87 است و در اين آيه به جاى كيل (مكيال) آمده است
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه