تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 9:55 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ

وقتى يكى از خويشاوندان امام على عليه السلام (مى‏گويند ابن عباس يا برادرش بود) در بيت المال مسلمين دخالت‏هاى ناروائى كرده است.

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام نامه تندى به او نوشت كه اگر بيت المال را سر جايش بر نگردانى.

لَأَضربنَّك بسيفى الذى ما ضَربت به احداً الا دخل النار

(همانا تو را با شمشيرى مى‏زنم كه به هركس زدم، وارد آتش جهنم شد.)(1)

متن نامه 41 چنين است :

1 - أسباب ذم احد الولاة الخونة

أمَّا بعد، فإني كنت أشركتك في أمانتي، وجعلتك شعاري وبطانتي، ولم يكن رجلٌ من أهلي أوثق منك في نفسي لمواساتي وموازرتي و أداء الْأمانة إليَّ ؛

فلمَّا رأيت الزَّمان على ابن عمك قد كلب، والعدوَّ قد حرب، وأمانة النَّاس قد خزيت، وهذه الْأمَّة قدْ فنكتْ وشغرتْ، قلبْت لِابنِ عمك ظهر الِْمجن ففارقْته مع الْمفارِقِين، وخذلته مع الخاذِلِين، وخنته مع الخائنين، فلاَ ابنَ عَمكَ آسَيتَ، وَلاَ الْأَمَانَةَ أَدَّيْتَ.

وكأنَّك لم تكن اللَّه تريد بجهادك، وكأنَّك لم تكن على بينةٍ من ربك، وكأنَّك إنَّما كنت‏ت كيد هذه الْأمَّة عنْ دنْياهمْ، وتنْوي غرَّتهمْ عنْ فيئهم، فلمَّا أمكنتك الشدَّة في خيانة الْأمَّة أسْرعْت الْكرَّة، وعاجلْت الوثبة، واختطفت ما قدرت عليه من أموالهم المصونة لِأرامِلِهِم‏وأيتامهم اختطاف الذئب الْأزل دامية الْمعْزى الْكسيرة، فحملته إلى الحجاز رحيب الصَّدر بحمله، غير متأثمٍ من أخذه، كأنَّك

2 - ذم الخيانة فى بيت‏المال‏

- لاَ أَبَا لغَيركَ - حَدَرتَ إلَى أَهلكَ ترَاثَكَ من أَبيكَ وَأمكَ، فَسبحَانَ اللَّه ! أَمَا تؤمن بالمَعَاد ؟ أو ما تخاف نقاش الحساب !

أيُّها المعدود - كان - عندنا من أولي الْألْباب، كيْف تسيغ شراباً وطعاماً، وأنت تعلم‏أنَّك‏ت أك ل حراماً، وتشرب حراماً، وتبتاع الْإماء وتنْكح النساء منْ أمْوال اليتامى والمساكين والمؤمنين والمجاهدين، الَّذين أفاء اللَّه عليهم هذه الْأمْوال، وأحرز بهم هذه‏الب لاَدَ !

3 - المقابلة الصارمة للخونة

فاتَّق اللَّه واردد إلى هؤلاَء القَوم أَموَالَهم، فَإنَّكَ إن لَم تَفعَل ثمَّ أَمكَنَني اللَّه منكَ لَأعذرَنَّ إلى اللَّه فيك، ولَأَضربَنَّكَ بسَيفي الَّذي مَا ضَرَبت به أَحَداً إلَّا دَخَلَ النَّارَ !

وواللَّه لو أنَّ الحسن والحسين فعلاَ مثلَ الَّذي فَعَلتَ، مَا كَانَت لَهمَا عندي هَوَادَةٌ، وَلاَظفرا مني بإرادةٍ، حتَّى آخذ الحقَّ منهما، وأزيح الباطل عن مفلمتهما،

وأقسم باللَّه رب العالمين ما يسرُّني أنَّ ما أخذته من أموالهم حلاَ لٌ لي، أَتركه ميرَاثاً لمَن بعدي ؛ فضح رويداً، فكأنَّك قد بلغت المدى، ودفنت تحت الثَّرى ، وعرضت عليك‏أ عمالك بالمحل الَّذي ينادي الظَّالم فيه بالحسرة، ويتمنَّى المضيع فيه الرَّجعة، ولاَتَ حينَ مَنَاص!.

1 - علل نكوهش يك كارگزار خيانتكار

پس از ياد خدا و درود! همانا من تو را در امانت خود شركت دادم، و همراز خود گرفتم، و هيچ يك از افراد خاندانم براى يارى و مددكارى، و امانت دارى، چون تو مورد اعتمادم نبود، آن هنگام كه ديدى روزگار بر پسرعمويت سخت گرفته، و دشمن به او هجوم آورد، و امانت مسلمانان تباه گرديده، و امت اختيار از دست داده، و پراكنده شد، پيمان خود را با پسر عمويت دگرگون ساختى، و همراه با ديگرانى كه از او جدا شدند فاصله گرفتى، تو هماهنگ با ديگران دست از ياريش كشيدى، و با ديگر خيانت كنندگان خيانت كردى، نه پسر عمويت را يارى كردى، و نه امانت‏ها را رساندى گويا تو در راه خدا جهاد نكردى!

برهان روشنى از پروردگارت ندارى، و گويا براى تجاوز به دنياى اين مردم نيرنگ مى‏زدى، و هدف تو آن بود كه آنها را بفريبى!

و غنائم و ثروت‏هاى آنان را در اختيار گيرى، پس آنگاه كه فرصت خيانت يافتى شتابان حمله‏ور شدى، و با تمام توان، اموال بيت المال را كه سهم بيوه زنان و يتيمان بود، چونان گرگ گرسنه‏اى كه گوسفند زخمى يا استخوان شكسته‏اى را مى‏ربايد، به يغما بردى، و آنها را به سوى حجاز با خاطرى آسوده، روانه كردى، بى‏آنكه در اين كار احساس گناهى داشته باشى.


2 - نكوهش از سوء استفاده در بيت‏المال‏

دشمنت بى‏پدر باد، گويا ميراث پدر و مادرت را بخانه مى‏برى! سبحان الله!! آيا به معاد ايمان ندارى؟ و از حسابرسى دقيق قيامت نمى‏ترسى؟ اى كسى كه در نزد ما از خردمندان بشمار مى‏آمدى، چگونه نوشيدن و خوردن را بر خود گوارا نمودى در حاليكه مى‏دانى حرام مى‏خورى! و حرام مى‏نوشى! چگونه با اموال يتيمان و مستمندان و مؤمنان و مجاهدان راه خدا، كنيزان مى‏خرى و با زنان ازدواج مى‏كنى؟ كه خدا اين اموال را به آنان وا گذاشته، و اين شهرها را به دست ايشان امن فرموده است!.

3 - برخورد قاطع با خيانتكار

پس از خدا بترس، و اموال آنان را بازگردان، و اگر چنين نكنى و خدا مرا فرصت دهد تا بر تو دست يابم، تو را كيفر خواهم نمود، كه نزد خدا عذرخواه من باشد، و با شمشيرى تو را مى‏زنم كه بهر كس زدم وارد دوزخ گرديد.

سوگند به خدا! اگر حسن و حسين چنان مى‏كردند كه تو انجام دادى، از من روى خوش نمى‏ديدند و به آرزو نمى‏رسيدند تا آنكه حق را از آنان باز پس ستانم، و باطلى را كه به ستم پديد آمده نابود سازم، به خداى پروردگار جهانيان سوگند، آنچه كه تو از اموال مسلمانان به ناحق بردى، بر من حلال بود، خشنود نبودم كه آن را ميراث بازماندگانم قرار دهم، پس دست نگهدار و انديشه نما، فكر كن كه به پايان زندگى رسيده‏اى، و در زير خاك‏ها پنهان شده، و اعمال تو را بر تو عرضه داشتند، آنجا كه ستمكار با حسرت فرياد مى‏زند، و تباه كننده عمر و فرصت‏ها، آرزوى بازگشت دارد اما راه فرار و چاره مسدود است.

 

1- نامه 41 نهج‏البلاغه معجم المفهرس مؤلف - و - كشف الغمه ج 2 ص 113 -و روضه كافى ج 2 ص 110

منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0