محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
1 - دوختن كفش پيامبر صلى اللَّه عليه و آله
ابوسعيد خدرى روايت مىكند :
روزى همه اصحاب و ياران در مسجد مدينه بوديم كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله برماوارد شد و فرمود :
إنَّ منكم من يقاتل الناس على تأويل القرآن كما قاتلت على تنزيله
(همانا درميان شماكسى است كه بامردم براى تفسير و تأويل قرآن مىجنگد آنگونه كه من براى نزول آن جنگيدم.)
خليفه اول پرسيد :
يا رسول اللَّه آيا آن شخص من مىباشم؟
فرمود: نه .
خليفه دوم پرسيد : يا رسول اللَّه فرد مورد نظر منم؟
فرمود : نه .
و ادامه داد كه :
ولكنَّه خاصف النَّعل فى الحجرة
(همانا آن كس است كه در داخل حجره، كفش را اصلاح مىكند.)
همه منتظر او ايستاده بوديم كه :
ناگاه على عليه السلام از حجره بيرون آمد در حالى كه كفشهاى رسول خدا را اصلاح كرده در دست داشت. (1)
2 - دوختن و اصلاح نعلين
ابن عباس نقل مىكند :
براى جنگ جمل احتياج به جمع آورى نيرو داشتيم و در منطقه (ذى قار) اردو زديم.
يك روز صبح به خيمه حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام رفتم ديدم كه : و هو يخصف نعله
امام عليه السلام نعلين خود را دارد مىدوزد
سلام كردم.
امام على عليه السلام جواب داد و فرمود:
يا ابن عبَّاس ما قيمة هذاالنَّعل؟
(اى پسر عباس! اين نعلين وصله خورده چقدر مىارزد؟)
گفتم : ارزشى ندارد.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :
حكومت بر شما از اين نعلين در پيش من بى ارزشتر است.
الا ان اقيم حقًّا او ادفع باطلاً
(مگر آنكه حقى را برپا دارم يا باطلى را ريشه كن سازم).(2)
3 - لباس بافته شده خانواده
امام على عليه السلام به كار وتوليد و خود كفائى اهميت فراوانى مىداد، و نيازهاى خود را با دست تواناى خود برطرف مىكرد، و فرزندان و همسران خود را نيز به كار و توليد و سازندگى تشويق مىفرمود كه لباسهاى مورد احتياج را با دست مىبافتند، و با پشمريسى نخ آن را فراهم مىكرد.
ابو مخنف، لوط بن يحيى نقل مىكند كه:
پس از جنگ جمل، حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام سخنرانى هائى براى هدايت مردم داشته است و در يكى از آنها فرمود:
ماتنقمون علىّ يا اهل البصرة ؟
(چرا اى مردم بصره بر من ايراد وانتقاد مىكنيد؟)
(در حالى كه اشاره كرد به پيراهن خود) سوگند به خدا اين دو لباس مرا كه مىبينيد از بافتههاى اهل خانهام مىباشد.
واللَّه انهما لمن غزل اهلى
سپس اشاره به كيسهاى كه همراه داشت و در آن مختصر نان خشك بود كرد و فرمود:
واللَّه ماهى الاّ من غلَّتى بالمدينة
(سوگند به خدا اين نيست جز همان خوراك مختصرى كه از مدينه همراه خود آوردهام)
آنگاه خطاب به مردم فرمود :
فان انا خرجت من عندكم بأكثر مما ترون، فانا عنداللَّه من الخائفين
(پس اگر من از نزد شما مردم بصره خارج شوم، وزياده از آنچه كه ديديد بر داشته باشم پس در نزد خدا از خيانتكاران مىباشم.)(149)
در نقل ديگرى آمده است كه همين سخنرانى را امام على عليه السلام با مردم كوفه نيز ايراد فرمود، ومطالب فوق را تذكر داد.(150)
4 - استفاده از دسترنج خويش
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام در روزهاى آغازين خلافت ظاهرى در يكى از سخنرانىهاى خود فرمود:
به خدا سوگند، تا روزيكه يك درخت خرما در مدينه دارم از بيت المال چيزى بر نمىدارم.
حال درست فكر كنيد، وقتى من خود از بيت المال چيزى برنمىدارم آيا آن را بىحساب به شما خواهم داد؟
عقيل، برادر امام على عليه السلام برخاست و گفت:
تو امروز مرا با سياهپوستى كه در مدينه زندگى مىكند برابر دانستى.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام در پاسخ او فرمود :
بنشين برادر، مگر جز تو كسى ديگر نبود كه اعتراض كند؟ آرى تو هيچ برترى بر ديگران ندارى جز با ايمان و پرهيزگارى.(151)
5 - لباس شستن
امام على عليه السلام در كار منزل به خانواده خود كمك مىكرد و امور شخصى خود را انجام مىداد، و نعلين خود را با دست مبارك خود وصله مىزد.
و رخت و لباس خود را با دست مبارك مىشست،
روزى به كنار نهر فرات رفت تا لباسهاى خود را بشويد، وقتى پيراهن خود را درآورد و سرگرم شستن شد موج شديدى آمد و پيراهن حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام را برد،
امام على عليه السلام محزون شد و در آن حال صدائى شنيد كه مىگويد:
يا اباالحسن به طرف راست خود نگاه كن،
وقتى نگاه كرد،
بستهاى ديد كه پيراهن زيبائى در آن جاى دارد،
پيراهن را گرفت تا بپوشد، ديد كه در جيب پيراهن، ورقه نوشته شدهاى قرار دارد كه در آن نوشته شده است:
بسم اللَّه الرحمن الرَّحيم،
هديَّةٌ من اللَّه العزيز الحكيم الى على بن أبيطالب، هذا قميص هارون بن عمران، كذلكو أورثناها قوماً آخرين
(به نام خداوند بخشنده و مهربان،
اين پيراهن، هديهاى از طرف خداى عزيز و حكيم به على بن ابيطالب است، اين پيراهن هارون بن عمران است كه آن را به على دادهايم و چنين است كه آيندگان را وارث گذشتگان كردهايم).(152)
6 - خريدارى محل دفن
زندگانى حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام با خودكفائى اداره مىشد،
امام على عليه السلام هرگز دست به سوى كسى دراز نكرد، و از كسى چيزى نخواست،
كار مىكرد و از دسترنج خود مىخورد،
و تا آنجا به خودكفائى مىانديشيد كه زمينهاى عزى در نجف اشرف را كه آنروز جزو بيابان دور افتاده حيره بود با پول خود خريد تا بدن مباركش در ملك شخصى خويش دفن گردد،
گرچه كسى نمىدانست كه بدن حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام در كجا دفن خواهد شد.(153)
پی نوشت ها :
1- مناقب ابن مغازلى شافعى ص 438 - و - شرح ابن ابى الحديد ج6 ص217
2- نهج البلاغه خطبه 33 معجمالمفهرس مؤلف - و - بحارالانوار ج 40 ص 328، -و مجموعه ورام ص 9 - و - ارشاد شيخ مفيد ص 118 - و - مناقب ابن شهر آشوب ج 2 ص 101
3- منهاج البراعه ج17 ص85 - و - بحارالانوار ج40 ص325، با اختلاف مختصرى در تعبير.
4- وسائل الشيعه ج 11 ص 83
5- وسائل الشيعه ج 11 ص 79
6- كفايةالخصام ص635 (كه از طريق عامه و خاصه3 حديث نقل شده)
7- زندگانى اميرالمؤمنين عليه السلام عمادزاده ص 445
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه