محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
(نامه 41 نهجالبلاغه: به يكى از فرماندهان)
1 - أسباب ذم احد الولاة الخونة
أمَّا بعد، فإني كنت أشركتك في أمانتي، وجعلتك شعاري وبطانتي، ولم يكن رجلٌ من أهلي أوثق منك في نفسي لمواساتي وموازرتي وأداء الْأمانة إليَّ؛ فلمَّا رأيْت الزَّمانع لى ابن عمك قد كلب، والعدوَّ قد حرب، وأمانة النَّاس قد خزيت، وهذه الْأمَّةق دْ فنكتْ وشغرت، قلبت لاِبنِ عمك ظهر الِْمجن ففارقْته مع الْمفارِقِين، وخذلته مع الخاذلين، وخنته مع الخائنين، فلاَ ابنَ عَمكَ آسَيتَ، وَلاَ الْأَمَانَةَ أَدَّيْتَ.
وكأنَّك لم تكن اللَّه تريد بجهادك، وكأنَّك لم تكن على بينةٍ من ربك، وكأنَّك إنَّما كنتت كيد هذه الْأمَّة عنْ دنْياهمْ، وتنْوي غرَّتهمْ عنْ فيئهم، فلمَّا أمكنتك الشدَّة في خيانة الْأمَّة أسْرعْت الْكرَّة، وعاجلْت الوثبة، واختطفت ما قدرت عليه من أموالهم المصونة لِأرامِلِهِموأيتامهم اختطاف الذئب الْأزل دامية الْمعْزى الْكسيرة، فحملته إلى الحجاز رحيب الصَّدر بحمله، غير متأثمٍ من أخذه، كأنَّك
ترجمه نامه 41
(نامه به يكى از فرمانداران)(224)
1 - علل نكوهش يك كارگزار خيانتكار
پس از ياد خدا و درود! همانا من تو را در امانت خود شركت دادم، و همراز خود گرفتم، و هيچ يك از افراد خاندانم براى يارى و مددكارى، و امانت دارى، چون تو مورد اعتمادم نبود،آنهنگام كه ديدى روزگار بر پسرعمويت سخت گرفته، و دشمن به او هجوم آورده، و امانت مسلمانان تباه گرديده، و امت اختيار از دست داده، و پراكنده شدند، پيمان خود را با پسر عمويت دگرگون ساختى، و همراه با ديگرانى كه از او جدا شدند فاصله گرفتى، تو هماهنگ با ديگران دست از ياريش كشيدى، و با ديگر خيانت كنندگان خيانت كردى، نه پسر عمويت را يارى كردى، و نه امانتها را رساندى. گويا تو در راه خدا جهاد نكردى! و برهان روشنى از پروردگارت ندارى، و گويا براى تجاوز به دنياى اين مردم نيرنگ مىزدى، و هدف تو آن بود كه آنها را بفريبى! و غنائم و ثروتهاى آنان را در اختيار گيرى، پس آنگاه كه فرصت خيانت يافتى شتابان حملهور شدى، و با تمام توان، اموال بيت المال را كه سهم بيوه زنان و يتيمان بود، چونان گرگ گرسنهاى كه گوسفند زخمى يا استخوان شكستهاى را مىربايد، به يغما بردى، و آنها را به سوى حجاز با خاطرى آسوده، روانه كردى، بىآن كه در اين كار احساس گناهى داشته باشى
2 - ذم الخيانة فى بيتالمال
لاَ أَبَا لغَيركَ! حَدَرتَ إلَى أَهلكَ ترَاثَكَ من أَبيكَ وَأمكَ. فَسبحَانَ اللَّه! أَمَا تؤمن بالمَعَاد؟ أو ما تخاف نقاش الحساب؟! أيُّها المعدود - كان - عندنا من أولي الْألْباب، كيْف تسيغشراباً وطعاماً، وأنت تعلم أنَّك تأكل حراماً، وتشرب حراماً، وتبتاع الْإماء وتنكحالنساء من أموال اليتامى والمساكين والم ؤمنين والمجاهدين، الَّذين أفاء اللَّهعليهم هذه الْأمْوال، وأحْرز بهمْ هذه الْبلَادَ!
2 - نكوهش از سوء استفاده در بيتالمال
دشمنت بىپدر باد، گويا ميراث پدر و مادرت را به خانه مىبرى! سبحان الله!! آيا به معاد ايمان ندارى؟ و از حسابرسى دقيق قيامت نمىترسى؟ اى كسى كه در نزد ما از خردمندان بشمار مىآمدى، چگونه نوشيدن و خوردن را بر خود گوارا نمودى در حالى كه مىدانى حرام مىخورى! و حرام مىنوشى! چگونه با اموال يتيمان و مستمندان و مؤمنان و مجاهدان راه خدا، كنيزان مىخرى و با زنان ازدواج مىكنى؟ كه خدا اين اموال را به آنان وا گذاشته، و اين شهرها را به دست ايشان امن فرموده است!
3 - المواجهة الصارمة للخونة
فاتَّق اللَّه وارد د إلى هؤلاَء القَوم أَموَالَهم، فَإنَّكَ إن لَم تَفعَل ثمَّ أَمكَنَني اللَّه منكَ لَأعذرَنَّ إلى اللَّه فيك، ولَأَضربَنَّكَ بسَيفيالَّذي مَا ضَرَبت به أَحَداً إلَّا دَخَلَ النَّارَ! وَوَاللَّه لَو أَنَّ الحسن والحسين فعلاَ مثلَ الَّذي فَعَلتَ، مَا كَانَت لَهمَا عندي هَوَادَةٌ، وَلاَ ظَفرَا مني بإرادةٍ، حتَّى آخذ الحقَّ منهما، وأزيح الباطل عن مظلمتهما، وأقسم باللَّه رب العالمينم ا يسرُّني أنَّ ما أخذته من أموالهم حلاَلٌ لي، أَتركه ميرَاثاً لمَن بَعدي؛ فَضَح روَيداً، فكأنَّك قد بلغت المدى، ودفنت تحت الثَّرى، وعرضت عليك أعمالك بالمحل الَّذي ينادي الظَّالم فيهب الحسرة، ويتمنَّى المضيع فيه الرَّجعة، ولاَتَ حينَ مَنَاص!.
3 - برخورد قاطع با خيانتكار
پس از خدا بترس، و اموال آنان را بازگردان، و اگر چنين نكنى و خدا مرا فرصت دهد تا بر تو دست يابم، تو را كيفر خواهم نمود، كه نزد خدا عذرخواه من باشد، و با شمشيرى تو را مىزنم كه به هر كس زدم وارد دوزخ گرديد. سوگند به خدا! اگر حسن و حسين چنان مىكردند كه تو انجام دادى، از من روى خوش نمىديدند و به آرزو نمىرسيدند تا آن كه حق را از آنان باز پس ستانم، و باطلى را كه به ستم پديد آمده نابود سازم، به پروردگار جهانيان سوگند، آن چه كه تو از اموال مسلمانان به ناحق بردى، بر من حلال بود، خشنود نبودم كه آن را ميراث بازماندگانم قرار دهم، پس دست نگهدار و انديشه نما، فكر كن كه به پايان زندگى رسيدهاى، و در زير خاكها پنهان شده، و اعمال تو را بر تو عرضه داشتند، آنجا كه ستمكار باحسرت فرياد مىزند، و تباه كننده عمر و فرصتها، آرزوى بازگشت دارد اما راه فرار و چاره مسدود است.
نامه 43 نهجالبلاغه
(إلى مصقلة بن هبيرة الشيباني، وهو عامله على أردشير خرة)
التشدد في صرف بيت المال
بلغني عنك أمرٌ إن كنت فعلته فقد أسخطت إلهك، وعصيت إمامك: أنَّك تقسمفيءالم سلمين الَّذي حازته رماحهم وخيولهم، وأريقتعلى ه دماؤهم، فيمن اعتامكمن أ عراب قومك.
فوالَّذي فلق الحبَّة، وبرأ النَّسمة، لئن كان ذلك حقاً لتجدنَّ لك عليَّ هواناً، ولتخفَّنَّ عندي ميزاناً، فلاَ تَستَهن بحَق رَبكَ، وَلاَ تصلحدن يَاكَ بمَحق دينكَ، فَتَكونَ منَ الْأخْسرين أعْمالاً.
ألاَّ وإنَّ حقَّ من قبلك وقبلنا من المسلمين في قسمة هذا الفيءسواءٌ: ير دون عندي عليه، ويصدرون عنه.
ترجمه نامه 43
(نامه به مصقلة بن هبيره شيبانى، فرماندار اردشير خُرّه فيروز آباد از شهرهاى فارس ايران)
سخت گيرى در مصرف بيت المال
گزارشى از تو به من دادند كه اگر چنان كرده باشى، خداى خود را به خشم آوردى، و امام خويش را نافرمانى كردى،
خبر رسيد كه تو غنيمت مسلمانان را كه نيزهها و اسبهاشان گرد آورده، و با ريخته شدن خونهايشان به دست آمده، به اعرابى كه خويشاوندان تواند، و تو را برگزيدند، مىبخشى.
به خدايى كه دانه را شكافت، و پديدهها را آفريد، اگر اين گزارش درست باشد، در نزد من خوار شده، و منزلت تو سبك گرديده است، پس حق پروردگارت را سبك مشمار، و دنياى خود را با نابودى دين آباد نكن، كه زيانكارترين انسانى،
آگاه باش، حق مسلمانانى كه نزد من يا پيش تو هستند در تقسيم بيتالمال مساوى است، همه بايد به نزد من آيند و سهم خود را از من گيرند.