تاريخ : شنبه 29 بهمن 1390  | 11:47 PM | نویسنده : قاسمعلی

فصل 1- ارزش انسان و اهميت انتخاب

«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» (4)
«ما انسان را در (مقام) احسن تقويم و به نيكوترين صورت در مراتب وجود بيافريديم.»
 برترين مخلوق
خداوند انسان را آفريد و در ميان همه مخلوقات و موجودات او را برترين قرار داد؛   
- «كرمنا بني آدم» : «انسان را كرامت داديم.»
- «فضلنا…» : «او را فضيلت داديم.»
 اي انسان
 «خلق لكم»: (جهان را) براي تو خلق شده.
«سخر لكم»: در تسخير تو در آمده.
«متاعا لكم»:  براي بهره‌بري تواست.
«رزقا لكم»: روزي براي تو است.
«منافع لكم»: براي نفع و سود بردن تواست.
 ارزش انسان به چيست؟
خداوند انسان را به بهترين صورت و تركيب و كيفيت و موقعيت آفريد و جهان را براي او قرار داد. حال انسان براي به ثمر رسيدن و نتيجه بخش شدن، و رسيدن به تكامل و هدف خلقت بر سر دو راهي انتخاب حق يا باطل، خدا يا شيطان و هواي نفس، دنيا يا آخرت، بهشت يا دوزخ، راه يا بيراهه است. و ارزش انسان به انتخاب اوست. و براي اين انتخاب آزاد است و هيچ اكراه و اجباري بر او نيست.
خداوند مي‌فرمايد :
«لاَإِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ» (5)
«اكراه و اجباري در انتخاب دين نيست، (ولي) ‌رهيابي راه از بيراهه براي انسان (ازجانب خداوند) روشن و نمودار گشته است.»
و در آيه ديگر مي‌فرمايد :  
« إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» (6)
«ما راه را بر انسان نموديم حال او (انتخابگر است كه) يا شكر گزار است و يا ناسپاس».
 انسان موجودي آزاد و انتخابگر و مسئول
آري انسان نه تنها در يك مورد و بُعد از زندگي بلكه در همه موارد و ابعاد اعتقادي، اجتماعي، اخلاقي، سياسي، تربيتي و ... و در تمام حالات و ايام و مدت عمر خويش براي هر كار حق و باطل و زشت و زيبايي در حال انتخاب است. و نسبت به هر انتخابي مسئول و پاسخگو مي‌باشد.
خداوند مي‌فرمايد :
«إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً»(7)
«زيراگوش و چشم و قلب (كه اين موارد به عنوان نمونه آمده است) همه مورد پرسش واقع خواهند‌شد.»‌‌ و رسول گرامي اسلام  مي‌فرمايد:
«اَلا كُلُّكُم راعٍ، وَ كُلُّكُمْ مسئولٌ  عَنْ رعْيَّتهِ»‌ (8)
«آگاه باشيد: همه شما نگهبان و همه شما مسئول براي يكديگر هستيد.»‌
پس تا انسان است و دنيا، عقل است و هواي نفس و شهوت، انبياء و رهبران ديني هستند و شيطان، انسان بر سر دو راهي «انتخاب» است.
 بهشت و انتخاب انسان
انسان زماني كه با ايمان و عمل صالح و خالص به بهشت جاويدان راه پيدا مي‌كند (و بر اين نعمت خداي بزرگ را ستايش‌ كرده ‌و ‌شكرگزاري‌ ‌مي‌كند.) به او اين آزادي داده ‌مي‌شود كه هر كجاي بهشت را مي‌خواهد انتخاب‌ نمايد؛  
«وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاء فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ. »‌ (9)
«آن‌ها (بهشتيان) مي‌گويند: حمد و ستايش مخصوص خداوندي است كه به وعده خويش درباره ما وفا كرد و زمين (بهشت) را ميراث ما قرار داد كه هر جا را بخواهيم منزلگاه خود قرار دهيم؛ چه نيكوست پاداش عمل كنندگان.»
 دو نمونه انتخاب
كربلا سرزميني است كه دو گروه در مقابل هم ايستاده‌اند يك گروه براي انجام وظيفه و به دست آوردن رضاي خدا. وگروه ديگر با حيله و خدعه و نفاق و در راه رسيدن به مظاهر دنيا، در ميان طرفداران باطل يك نفر به نام «حربن يزيد رياحي» است كه ماموريت يافته راه را بر حسين ‌بن علي  ويارانش ببندد و از «يزيد» طاغوت زمان جايزه بگيرد كه با برخوردهاي اخلاقي و انساني آن حضرت منقلب شد و با اظهار پشيماني به لشكريان حق پيوسته و اولين نفري است كه در راه خدا شربت شهادت مي‌نوشد. ديگري «عمر سعد» است كه خود مي‌گويد:
«مدت زيادي با خودم جنگيدم كه آيا دنيا را انتخاب كنم يا آخرت را، بهشت يا دوزخ، آخر، دنيا و مظاهر آن بر من چيره شد دنيا را انتخاب كرده و براي مقابله با حسين‌بن علي  آماده شدم.(گر چه به بهاي شهادت او و يارانش و اسارت زن و فرزندانش بوده) كه من به دنيا و لذت‌هاي آن برسم.»
 شيوه انتخاب
راه‌هاي روي كارآمدن نظام‌ها و مسئولان آن در دنيا؛
الف- از طريق كودتا و اعمال قدرت و زور و ظلم
ب- ازطريق اقليت وپارلمان‌هاي شخصي و تحت نفوذ.
ج- از طريق جانشيني و مورثي (پادشاهي).
د- از طريق انتخابات و همه پرسي.
هـ راه الهي، توسط رهبران معصوم كه از طريق خداوند معين مي‌شوند. (كه تنها راه صحيح و بي‌عيب همين است.)
 همه پرسي و رأي اكثريت حق‌ است يا راه حل؟
انتخابات و رأي اكثريت هرگز واقعيت را تغيير نمي‌دهد نه حقّي را باطل و نه باطلي را حق مي‌كند.
حق اگر حق است با طرفداران كم باطل نمي‌شود و باطل اگر باطل است با رأي و انتخاب اكثريت حق نمي‌شود. اصولاً نظام ديني و حكومت اسلامي بر پاي جعل و تأييد الهي استوار است (نه اكثريت و نه اقليت) چون حكومت، حكومت خداست و بس، خدايي كه هم بهتر مي‌داند و هم مهربانتر است.
 قرآن و رأي اكثريت
حدود هشتاد مرتبه در قرآن از اكثريت مذمت شده ‌است، خداوند در يكي از آيات مي‌فرمايد؛
« وَ اِنْ تُطِعْ اَكثَرَ مَنْ فِي الأَرضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سبيلِ اللهِ اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلّا الظَّنَ وَ اِنْ هُم الّا يَخرُصُون.» (10)
«و اگر از بيشتر افراد روي زمين اطاعت كني، تو را از راه خداوند منحرف و گمراه مي‌كنند، زيرا آنان جز از گمان پيروي نمي‌كنند و آنان، جز به حدس و گمان نمي‌پردازند.»
اكثريتي كه به جاي حق، در پي حدس و گمان باشند قابل پيروي نيستند، در انتخاب حق، دليل و برهان لازم است نه حدس و گمان، پس اكثريت همه جا نه تنها دليل بر حقانيت نيست بلكه گاهي به قيمت نابودي و انحراف انسان تمام مي‌شود.
راستي اگر مردم گرد سِفال آمدند دُرّ مي‌شود و اگر طلا را رها كردند سفال مي‌شود؟
امام باقر  مي‌فرمايد؛
«وَ اَعْلَمْ بِاَنَّكَ لا تَكونُ لَنا وَليّاً حَتّي لَو اجتَمَعَ عليكَ  أهلَ مصرِكَ و قالوا إنَّكَ رَجُلٌ سوءِ لَمْ يَحْزُنُكَ و لو قالوا إنَّكَ رجُلٌ صالحٌ لمْ يُسِرُّكَ و لكن أعرِض نَفسَكَ علي ما في كتاب‌اللهِِ.» (11)
(اي جابر) بدان اينكه: تو وَليّ ما نمي‌شوي مگر زماني‌كه اگر تمام مردم شهر درباره تو بگويند فلاني مرد بدي است ناراحت نشوي و اگر هم گفتند مرد خوبي است شاد نشوي بلكه براي شناخت خود، خود را به كتاب خدا عرضه نمايي.
آري اكثريتي كه رشد نكرده و تربيت نشده نبايد مورد توجه و عنايت و تأييد قرار گيرد.
 اسلام و شوري
در اسلام شوري نه مربوط به نظام است و نه تعيين رهبر و نه وضع قانون، بلكه مربوط به كيفيت اجراء احكام اجتماعي است.
شور و مشورت به معناي استخراج بهترين نظريه‌ها است. مشورت يك مثلث است؛
- يك ضلع آن آشنايي با نظريات است.
- و يك ضلع آن تصميم‌گيري به حق بالاترين مسئول.
- و ضلع ديگر و اصلي‌ترين آن توكل به خداوند.
 دانشمندان و رأي اكثريت
البته دانشمندان هم به اين حقيقت اعتراف دارند كه اكثريت در همه جا نشان‌دهنده واقعيت نيست ولي در عين حال چون از راه‌هاي ديگر عيبش كمتر است مجبور به پذيرش آن شده‌اند.
 تجربه‌هاي تلخ تاريخي
بارها تاريخ نشان‌داده كه در انتخابات افرادي با رأي اكثريت انتخاب شده‌اندولي دير يا زود اشتباه اين‌گونه انتخابات بر همه روشن‌ شده، چه افرادي را ما بهترين انسان‌ها مي‌دانستيم كه علاوه بر رأي دادن حاضر بوديم جان به فدايش كنيم و او چنان با ريا و تظاهر و سياست گام بر مي‌داشت كه احتمال خلاف در او نمي‌داديم. ولي در برخورد با حوادث حقايق روشن ‌شد و چيز ديگري از آب در آمدند.
در قرآن مي‌خوانيم كه مردم مي‌گفتند: چرا قرآن بر مرد سرشناسي از دو قريه مكه و طائف نازل نشد؟
«وقالوا لَوْ نُزِّلَ هذاالقرآنُ عَلي رَجُلٍ مِنَ القريتينِ عَظيم» (12)
آن‌ها خيال مي‌كردند همينكه فلان شخص سرشناس و معروف يا سرمايه‌دار است بايد وحي هم بر او نازل شود.
- در قرآن آمده كه جناب طالوت از طرف خدا فرمانده لشكر شد. بسياري از مردم او را فقط به خاطر فقر و تهيدستي نپذيرفتند. (13)
- مگر نه اين است كه پيامبر  مشغول خواندن خطبه نمازجمعه بود كه صداي طبل مال‌التجاره (جمعه بازار) بلند شد كه ناگاه همه مردم از پاي خطبه رسول خدا پا به فرار و به سوي بازار براي خريد رفتند و جز چند نفر باقي نماندند. (14)
- و مگر نه اين است كه حضرت موسي  چهل شبانه روز به دستور خداوند از مردم جدا شد و هارون برادرش را به جاي خود معرفي كرد، مردم در اين فاصلة كوتاه گوساله پرست شدند. (15)
 راه حق
قرآن مي‌فرمايد؛ «اِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدي» (16)
«به يقين هدايت كردن برماست»
تنها راه حق و صحيح راه اسلام و قرآن و ملاك‌هاي ارزشي است كه در قرآن آمده‌است و بر همين اساس و اعتقاد امت مسلمان ايران با شناختن راه حق به رهبري امام خميني  نظام شاهنشاهي را برچيده و پايه‌هاي نظام جمهوري اسلامي را استوار ساختند و با شناخت حق به مترقي‌ترين قانون اساسي رأي مثبت دادند. قانون مترقي نظام جمهوري اسلامي هم به آرائ ملت مسلمان كه با ملاك‌هاي اسلامي و قرآني متصل به وحي الهي افراد را انتخاب مي‌كنند احترام مي‌گذارد و هم براي اطمينان و تأكيد بيش‌تر و نظارت بر صحّت و اصلاح امور در مقابل انحرافات احتمالي تنفيذ و تأييد رهبر ديني را شرط مي‌داند.
اين نوع انتخاب و همه‌پرسي كه برگرفته از انگيزه‌هاي الهي و ديني است و از طرفي مورد تأييد فقيه جامع‌الشرايط قرار مي‌گيرد مورد افتخار است.
آري در نظام اسلامي همه لامپ‌ها تا وصل به برق نشوند روشنايي در كار نخواهد بود و رأي همه مردم هم تا از طريق وحي و راه خدا نوراني نشود ارزش الهي نخواهد داشت.
اين‌گونه همه‌پرسي و رأي اكثريت از نظر مصونيت از اشتباه و انحراف قابل مقايسه با همه‌پرسي‌هاي صوري و فرمايشي رايج در دنيا نيست و به اين صورت در حقيقت انتخاب مردم، هم ارزش خدايي دارد و هم مايه افتخار و الگوشدن براي همه جوامع بشري است. (17)
 تعيين سرنوشت
به گفتة قرآن تعيين سرنوشت هر انسان، جامعه و امّتي به دست خود اوست. اين يك قانون كلّي و عمومي، سرنوشت‌ساز،  حركت آفرين و هشداردهنده است.
«...انَّ اللهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقومٍ حتّي يُغَيِّروا ما بأَنفسِهِم ...» (18) «به يقين خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملتي) را تغيير نمي‌دهد مگر آنكه آن‌ها خود تغيير دهند.»
اين سنت و قانون الهي كه يكي از پايه‌هاي اساسي جهان‌بيني و جامعه‌شناسي در اسلام است، به ما مي‌گويد؛ كه مقدرات شما قبل از هر چيز و هر كس در دست خود شماست و هر گونه تغيير و دگرگوني در جهت خوشبختي و بدبختي جامعه در درجه اوّل به خودِ آن‌ها بازگشت مي‌كند.
آنچه اساس و پايه است اين است كه هر ملّتي اگر خود بخواهد مي‌تواند سربلند، سرافراز، پيروز، پيشرو، مترقي و متمدّن باشد، و يا به عكس خودش تن به ذلّت، زبوني و شكست بدهد.
لذا لطف خداوند، يا مجازات او، بي‌مقدمه، دامان هيچ ملّتي را نخواهد‌گرفت، بلكه اين اراده و خواست انسان‌ها و ملّت‌ها، و تغييرات دروني است كه آن‌ها را مستحقّ لطف يا مستوجب عذاب خدا مي‌سازد.
به تعبير ديگر؛ اين اصل قرآني كه يكي از مهم‌ترين برنامه‌هاي اجتماعي اسلام را بيان مي‌كند، به ما مي‌گويد هرگونه تغييرات بروني متّكي به تغييرات دروني ملّت‌ها مي‌باشد، و هرگونه پيروزي و شكستي از همين‌جا سرچشمه مي‌گيرد و قدرت‌هاي سلطه‌گر و استعمار كننده و جهانخوار هم تا پايگاهي در درون يك جامعه نداشته‌باشند كاري از آنان ساخته نيست.
مهم آن است كه پايگاه‌هاي سلطه‌گران و استعمار كنندگان و جبّاران را در درون جامعة خود درهم بكوبيم و بر محور اسلام و دين و ارزش‌هاي معنوي و اخلاقي و انساني دست به دست هم داده متّحد شويم، آنگاه لطف، عنايت و قدرت خداوند هم پشتيبان چنين ملّت و امّتي مي‌شود تا بتوانند در مقابل توطئه‌هاي دشمن ايستاده و از طرفي راه‌هاي پيشرفت و ترقي و عزّت و پيروزي را بپيمايد.
آري رهبراني هم توانسته‌اند پيروز و موفق شوند كه ملّت خود را بر اساس اين اصل مهم و قرآني رهبري كنند و جامعه را متحول و دنيا را تحت تأثير حركت خود قرار دهند و الگو شوند براي همه ملّت‌هاي مسلمان و مستضعفان جهان.
تاريخ اسلام و تاريخ معاصر، بر اين اصل اساسي و جاوداني شواهدي گويا و روشن دارد. (19)
 نقش پشتيباني و حضور مردم
با توجه به آيات و روايات و قانون اساسي جمهوري اسلامي بدون شك حضور گسترده و مداوم مردم در صحنه و پشتيباني از نظام ديني و مواضع انقلاب و جمهوري اسلامي و پياده شدن احكام اسلام و اجراي عدالت نقش اول را ايفا مي‌كند.
در دنيا حكومت‌هايي صاحب قدرت واقعي هستند كه با پشتيباني مردم و حضور گسترده امت، اقتدار و استقلال و پايه‌هاي حكومتشان استقرار و ثبات پيدا كند.
جمهوري اسلامي ايران بر اساس معيارهاي الهي و ملاك‌هاي قرآني در سايه رهبري ديني حكومتي است كه بر پايه آراء مردم نقش بسته‌است. برقراري اين نظام الهي و ملاك‌هاي قرآني با فداكاري‌ها، جانفشاني‌ها، از خودگذشتگي‌ها و هديه‌كردن هزاران جوان، معلول و اسير، آن هم با اراده‌اي پولادين و توكل به خداي قادر متعال بوجود آمده‌است.
قرآن مي‌فرمايد؛ «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ و أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...»(20)
«همانا ما پيامبران خود را با دليل‌هاي روشن (معجزات و استدلال‌هاي عقلي و فطري) فرستاديم، و برايشان كتاب و ميزان عدل نازل كرديم تا مردم به راستي و عدالت گرايند.»
در اين آيه محورهاي اساسي نظام و حكومت اسلامي مشخص مي‌شود؛   
الف) رهبر الهي و ديني.
ب) حاكميّت قانون.
ج) حضور وپشتيباني مردم.
به يقين هر كدام از اين اصول اساسي نباشد، حكومت اسلامي تحقق پيدا نخواهد كرد.
حضور آگاهانه و هوشمندانه مردم در امور اجتماع و سياست، حضور فعّال و بادوام، درك صحيح از مسائل جاري، توجه ويژه به نقشه‌هاي شيطاني جهانخواران و مستكبران جايگاه ويژه‌اي در تعيين سرنوشت فرهنگي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي دارد.
يكي از نمادهاي اين حضور كارساز گزينش و انتخاب كارگزاراني متعهد، شايسته، لايق، كارآمد و اصلح است، كه ثمربخشي آن در اجراي احكام اسلام و قوانين مترقي جمهوري اسلامي و  اجراي عدالت نمودار مي‌شود.

 4-تين /4
5- بقره /256
6- انسان /3
7-حديد /25
8-در المنثور 6/244
9-زمر /74
10-آل عمران /159
11-بزرگسالان 1/341
12-زخرف /31
13-بقره /274
14-جمعه /11
15-اعراف /142
16-ليل /12
17-با استفاده از كتاب اصول عقائد استاد قرائتي
18-رعد / 11
19-با استفاده از تفسير نمونه
20-حديد /
25



نظرات 0