نویسنده : Jim Tomecko , GTZ Laos
خانه پژوهش نوانديش
ترجمه: مهتاوزوايی
هر ساله حدود 100 ميليارد دلار سرمايه خالص در ايالات متحده امريکا صرف سرمايه گذاري بر روي کسب و کارهاي جديد در بخش خصوصي ميشود. تنها 2 درصد از اين مقدار توسط موسسات سرمايه گذاري و يا بانکها تامين ميشود. 8 تا 10 درصد ديگر آن نيز از بازار سهام و يا بازارهاي عمومي حاصل ميگردد. اين ارقام نشان ميدهد که حداقل 88% از سرمايه خالص مورد و يا منابع غير رسمي تامين ميشود. برخي از اوقات به نقش اعتبارات دولتي در پويايي و رشد يک کسب و کار بيش از اندازه اهميت داده مي شود. مطالعات اخير نشان مي دهد که حتي کسب و کارهاي کوچک درسطوح پايين بعد از دريافت يک يا دو وام به سطح ثابتي از رشد مي رسند و براي مدتي درآن سطح متوقف ميشوند. در پس هر کسب و کار در حال رشد ايده اي قابل دسترسي نهفته است و هر ايده اي از کارآفريني با انگيزه و با اطلاعات کافي سربرون ميآورد. با وجود اينکه در توسعه کسب و کارهاي موجود ابزارهاي رايگاني نيزوجود دارند اما اين مقاله به بهينه سازي استفاده از آموزش که عموما ابزار رايگاني نيست در ترويج و سرعت بخشي به رشد کسب و کار مي پردازد. در واقع آموزش فرايندي است که براي ترغيب به ياد گيري مهارتهاي جديد سازماندهي شده است. مهارتهای جديد بايد منجربه تغييرات رفتاري گردد و ياد گيرنده را در دستيابي به اهدافش ياري رساند. ارزش اين آموزشها به محيط پيرامون آنها بستگي دارد. به طور مثال اخبار نسبتا قديمي در تلويزيون بعنوان يک رسانه ارزش چنداني ندارد اما در روزنامه ها هنوز خريداران زيادي دارد. ارائه اطلاعات درست به مشتري واقعي آن و در زمان مناسب يکي از فعاليتها يي است که به سرعت در دنيا رواج يافته است.
فراهم نمودن زمينه هاي مناسب آموزش
بسياري از آموزشهايي که به افراد مختلف ارائه ميشود به دليل مناسب نبودن برنامه زماني و يا فقدان زمينه هاي لازم اتلاف مي گردد. به منظور موثر بودن آموزش سه شرط اصلي بايد فراهم باشد:
۱- يادگيرنده بايد با يک تغيير شديد مواجه گردد که اين تغيير ميتواند يک مشکل و يا يک فرصت باشد.
2- ياد گيرنده بايد بداند که اين تغيير در حال وقوع است و يا در مدت کوتاهي به وقوع خواهد پيوست.
۳- ذهن ياد گيرنده بايد در مقابل يادگيري يک مهارت جديد باز باشد بايد خود بخواهد که ياد بگيرد تنها در اين صورت است که ميتواند مشکل خود را تا حدي رفع نمايد و يا از فرصتي که برايش ايجاد شده است بهره جويد. به عبارتي شما مي توانيد کلاس درس خود را مملو از يادگيرندگان نماييد اما نمي توانيد آنها را مجبور کنيد که ياد بگيرند. به همين منظور شما بايد درآنها انگيزه ايجاد کنيد. ايجاد انگيزه هميشه مرتبط با ايجاد نياز است. اين نياز ها مي تواند نيازهاي اصلي و اوليه و حياتي ويا نياز هاي پيچيده وبزرگتري باشد که سبب ارضاي دروني فرد ميگردد. آموزش در صورتي تاثير گذار است که برخي از نيا زهاي ياد گيرنده را مرتفع نمايد.
ارزيابي نيازهاي آموزشي
هر چقدر احساس نياز بيشتر باشد آموزش مفيدتر و موثرتر خواهد بود. آموزش فرد براي مواجهه با موقعيت احتمالي درآينده نا مشخص اثر کمتري نسبت به اموزشي دارد که براي موقعيتي معلوم و در آينده اي نزديک به فرد داده شود. از اينرو هرچقدر تخمين موقعيت آموزشي در تناسب با نيازها بيشتر و کاربرد آن شفاف ترباشد ايجاد انگيزه بيشتر خواهد بود. معمولا افراد هنگامي پي به نياز خود ميبرند که با مشکلي مواجه ميگردند. مطالعاتی در مورد 500 موسسه با هدف شناسايي متداولترين مسائلي که کسب وکار ها در طول رشد خود با آن روبرو هستند انجام شده است. بر مبناي اين بررسي مشکلات متداول در 4 زمينه دسته بندي شده است.
1- بازار يابي و فروش که شامل:
. فروش کم
. وابستگي به مشتري
. افزايش رقابت
. مشکلات توزيع
. تبليغات غير موثر
2- مديريت مالي شامل:
. سرمايه در گردش نا کافي
. مشکلات جريان نقدينگي
. نبود کنترل کافي در مورد حاشيه سود وهزينه ها
3- مديريت منابع انساني شامل:
. استخدام وگزينش
. جابجايي وتغييرکارکنان
. کمبود آموزش
4- مديريت عمومي شامل:
. فقدان تجربه مديريتي
. کار بيش از اندازه مالک ومدير
. مشکلات مربوط به رشد مديريتي
اين مشکلات ممکن است براي کساني که به امر آموزش مديريت مي پردازند عادي باشد اما براي نو کارآفرينان و تيمهاي مديريتي که در موقعيت رشد قرار دارند مسئله ايجاد مينمايد.بررسي ديگري نيز در سال1992 انجام شد که از کار آفرينان خواسته شد زمينه هايي را که در طول دوران رشد کسب و کارشان توجه آنها را به خود معطوف ميدارد بيان کنند. زمينه هاي اصلي که توسط کار آفرينان مطرح شد عبا رتند از:
. تحصيل منابع، شامل منابع مالي ومديريتي واستعدادهاي فني
. توسعه استراتژي جديد بازار يا ارائه محصولي خاص در بازار
. ارتباطات
. تخصيص منابع که نياز به استفاده از سيستمهاي حسابداري بودجه بندي پيشرفته
. گردش کاري وافزايش تقاضا براي تخصصي کردن کارها
. روابط انساني و کم شدن ارتباط مديران با کارمندان
. تخصص فني و نياز بيشتر به تخصص در شرکت
. قابليت دسترسي مالي
ارائه آموزش
علاوه بر نيازهاي ياد گيرندگان در برنامههای آموزشي در بالا اشاره گرديده جنبه مهم ديگري که تاثير گذاري آموزش را افزايش مي دهد نحوه ارائه آن است. اين شيوه بايد در برگيرنده دو زمينه اصلي باشد.
1- رساندن اطلاعات کافي به مخاطب به نحوي که تقاضا با عرضه تناسب داشته باشد.
2- انتخاب روش مناسب آموزش در يک بازار ايده ال بايد کليه اطلاعات در هر زماني و براي هر فردي قابل دسترسي باشد. اين مطلب براي هر کار آفريني که علاقمند به استفاده از دوره هاي آموزشي است صدق ميکند. متاسفانه اين مطلب هميشه و به طور مداوم براي هر مدير کسب و کار برقرار نيست. از طرفي تنها با داشتن اين اطلاعات است که کار آفرين در موقعيتي قرار ميگيرد که ميتواند تصميمي آگاهانه بگيرد. در بانکداري شرايطي که کارگذار بانک قرض گيرنده را به درستي نمي شناسد و در نتيجه قرض دادن به او را سرمايه گذاري توام با ريسک ميداند عدم تناسب اطلاعات خوانده ميشود. به طور مشابه به اين دليل که کار آفرينان اطلاعات اندکي در خصوص دوره ها و يا روشهاي آموزشي دارند صرف زمان برروي آموزش را توام با ريسک ميدانند. يک راه حل ممکن براي حل مسئله اين است که بخش دولتي (عمومي) به عنوان يکي از عوامل موثر در امرآموزش توان خود را مصروف ترويج و بهبود کيفيت روشها و فعاليت هاي آموزشي نمايد. در سال 1997 موسسه UPTON از کارآفرينان در مورد روش مورد نظرشان در ارائه دوره آموزشي "فراهم کردن گردش نقدينگي" سوال نمود. در نتايج بدست آمده 37% از آنها اظهار داشته اند که يک سمينار يکروزه يا نيمروزه را ترجيح مي دهند.21% ديگر آنها ميز گرد را ترجيح ميدهند، در حاليکه 16% ترجيح ميدهند که از CD و يا VD استفاده کنند. از اين بررسی که در بين 50 کار آفرين در مرحله رشد انجام شده است روشهاي آموزشي زير بدست آمده است. کار آفرينان بايد تصميم بگيرند که روش آموزشی مد نظرشان چيست، مکان آموزش کجا بهتر است و نحوه ارايه آموزش چگونه باشد. هر نوع برنامه آموزشي بايد: متناسب با احتياجات و زمان آنها تنظيم شود.
. کار آفرينان در فرايند يادگيري فعالانه عمل کنند.
. براي کار آفرينان محتوي مهم است نه فرايند.
. کار آفرينان به اطلاعات و دانشهاي خاص نيازمندند نه اطلاعات کلي.
. اين اطلاعات بايد به کار آفرينان در پيشبرد اهداف سازمان و تشخيص فرصتهاي رشد که پيش روي آنها قرار دارد کمک نمايد.
.آنها به اطلاعات لازم در زمينه محيط کسب و کار خود نيازمندند.
آنها علاقمندند که از تجربه کساني که قبلا در موقعيتي مشابه قرار داشته اند استفاده نمايند.
نتايج
ما به عنوان مربيان کارآفريني بيش از پيش با مسئله آموزش چه در جوامع شهري و چه در جوامع روستايي و با مخاطبيني که در موقعيت ايجاد کسب و کارهاي جديد هستند مواجه ميباشند. در نتيجه ضرورت دارد که علاوه بر تشخيص نيازهاي کارآفرينان فعلي اين درک حاصل شود که آنها چه نيازي را احساس ميکنند و علاقمندند بر روي چه نوع آموزشهاي سرمايه گذاري نمايند. از تحقيق فوق نکاتي به نظر ميايد که با آموزش کار آفريني مرتبط مي باشند. کارآفرينان مايلند که آموزش ارائه شده به انها ويژگيهاي ذيل را داشته باشند.
کوتاه، دقيق،فشرده، خاص و مرتبط با مسائل ضروري آنها
اگر آموزشها همخواني بيشتري با اين معيارها داشته باشند کارآفرينان براي استفاده از آنها پيدا مي کنند. نقش سرمايه گذاري دولتي (عمومي) در اين معادله شناساندن مزاياي آموزش و خلق بازار وسيعتري براي شرکت کنندگان بخش خصوصي در آموزش کارآفريني است.
برگردان از: Entrepreurship Training for Enterprise Growth