بر اساس تحقیقات انجام شده در اتحادیه اروپا
نوشته: دکتر پترا پوچنر( Dr. Petra Püchner )
ترجمه: روح الله یوسفی
تعداد زنان كارآفرين و خود اشتغال در اتحاديه اروپا در مقايسه با مردان به ميزان قابل توجهي كمتر است. در سال 2000ميلادي تنها 8 درصد از زنان شاغل خوداشتغال بودند در حاليكه مردان دو برابر اين ميزان را به خود اختصاص داده بودند. اما دلايل مختلفي نشان ميدهد كه زنان روزبهروز تمايل بيشتري به شروع كسب و كاري جديد از خود نشان ميدهند.
آخرين تحقيقات علمي نشان ميدهد زنان در بخشهايي كه نيازمند نوآوري است با همان موانعي روبرو هستند كه زنان كارآفرين در بخشهاي مختلف ديگر با آنها مواجهاند. متأسفانه مزاياي تحصيلات عالي و تجربيات كاري نميتواند عقب ماندگي ناشي از جنسيت و زن بودن در جامعه براي زنان كارآفرين را جبران كند. زنان از نبود مدلي كارا و موفق براي كسب حمايت ساير زنان و كسب نيازهايشان در برپايي كسب و كار براي خود رنج ميبرند. متأسفانه تعداد زنان در بخشهايي كه نيازمند نوآوري است بسيار كم است. اين كم بودن نه به دليل ناتوانيهاي فردي كه بيشتر به دليل مشكلات ساختارهاي اجتماعي است.
اما آيا ميان مردان و زنان در چگونگي شروع كسب و كاري جديد تفاوتي وجود دارد؟ بسياري از سازمانها و نهادهاي خدماتي بر اين باورند كه تفاوتي در اين زمينه وجود ندارد از اين رو تنها اقليتي از اين سازمانها مشاغل خدماتي ويژهاي براي زنان كارآفرين در نظر گرفتهاند.
به رغم كمبود منابع در زمينه فعاليتهاي كارآفرينانه زنان، آخرين تحقيقات نشان ميدهد مشاغلي كه زنان هدايت و مديريت آن را بر عهده دارند در مقايسه با مشاغلي كه مردان آن را هدايت ميكنند تفاوتهايي دارند. كسبوكارهايي كه زنان راهاندازي ميكنند در مقايسه با مردان سه ويژگي عمده دارد. اين ويژگيها عبارتند از:
- میزان دارايي كمتر در شروع فعاليت
- میزان تجربه كمتر در مديريت
- شروع فعاليت در موقعيتي با منابع محدودتر
بسياري از صاحبنظران اين تفاوتها ميان زنان و مردان را به تفاوت نقشهاي اجتماعي آنان و آموزشهايي كه در عرصه اجتماعي ديدهاند مربوط ميدانند. اين دلايل هرچه ميخواهد باشد اما واقعيت اين است كه زنان كمتر از مردان خطرپذيرند. دليل اين ويژگي هم اين ميتواند باشد كه زنان تمايلي به وابستگي اقتصادي به نهاد و يا مركزي (مانند وابستگي ناشي از دريافت وام به بانك) براي پيشبرد فعاليتهاي خود ندارند. همچنين از هر نوع فعاليتي كه ممكن است به سرمايهگذاري زياد و بهره كم منجر شود پرهيز ميكنند.
از منظر اقتصادی نتيجه اين ويژگيها اين خواهد بود كه كسب و كاري كه زنان شروع ميكنند در مقايسه با مردان:
- رشد كمتري خواهد داشت
- نيروي انساني محدودتري خواهد داشت
- توسعه طلبي كمتري خواهد داشت
اما از نظر ديدگاهي ديگر نتيجه اين ويژگيها اين خواهد بود كه زنان در شروع كسب و كاري جديد در مقايسه با مردان:
- خطر پذيري كمتر اما نوآوري بيشتري دارند.
- رشد كمتري دارند اما با ثباتتر هستند.
- به واسطه كسبوكاري نوآورانه در تغييرات ساختاري مديريتي مشاركت ميكنند
- با توجه به نقش دوگانه خانواده ـ شغل محيط جذابتري در كسب و كار براي زنان ايجاد ميكنند.
با اينكه تحقيقات وجود موانعي براي زنان در شروع كسب و كاري جديد را نشان ميدهد اما باور عمومي بر اين است كه ميان زنان و مردان در اين زمينه تفاوت چنداني وجود ندارد. نتيجه اين ديدگاه آن است كه هيچ حمايت خاصي براي زنان به ويژه كارآفرينان زن براي شروع و توسعه كسب و كاري جديد در نظر گرفته نشده است.(البته ديدگاههاي جديدي در زمينه ارايه برخي خدمات به زناني كه براي نمونه از خانواده خود جدا ميشوند مطرح شده است).
براي حمايت از فعاليت زنان كارآفرين اخيراً شبكهاي با نام ”ارتقاي كارآفريني زنان“ [1] در كشورهاي متعلق به اتحاديه اروپا ايجاد شده است. اين شبكه 12 عضو قديمي اتحاديه اروپا و 4 عضو جديد اين اتحاديه را در بر ميگيرد. اين شبكه توسط اتحاديه اروپا تأمين مالي ميشود و در راستاي پنجمين برنامه كلان ساختاري اين اتحاديه اجرا ميشود. هدف اين شبكه معرفي برنامههاي موفق انجام شده در زمينه ارتقاي كارآفريني زنان در اروپا و انتقال تجربيات آنها به ساير مناطق است. تا كنون افزرون بر 80 فعاليت موفق و 22 مطالعه موردي انتخاب و با شرح جزئيات ارايه شده است. اين پروژه تا كنون در زمينه معرفي مشكلات خاص كارآفريني زنان در اروپا در كنار راههاي پشتيباني و حمايتي در اين زمينه موفق عمل كرده است. اهداف شبكه ارتقاي كارآفريني زنان به اجمال به شرح زير است:
1- افزايش آگاهي عمومي در بخشهاي عمومي و خصوصي براي توجه به اين نكته كه كارآفرينان زن علاوه بر آنچه كه به مردان ارايه ميشود نيازمند حمايتهاي خاص و ويژه نیز هستند.
2- مطالعه و استخراج نمونههايي از خدمات حمايتي مورد نياز در اين زمينه
3- مطالعه نقش آموزش در حمايت از فعاليتهاي كارآفرينانه زنان
4- مطالعه نقش شبكه انساني در ساختارهاي حمايتي
پيش از شروع مطالعه و يافتن پاسخهاي پرسشهاي فوق افراد مختلفي از فرهنگها و طبقات مختلف براي فعاليت در گروههاي كاري مطالعاتي انتخاب شدند. در ادامه از اين گروهها خواسته شد كه بر اساس ديدگاه خود موانع فعاليتهاي كارآفرينانه زنان را مورد مطالعه قرار دهند. نتيجه جالب توجه بود. عموم مطالعات نشان ميداد كه جلب حمايتها و مشاركتهاي مالي عمدهترين مشكل زنان براي شروع كسب و كاري جديد است. اين مشكل شايد به ميزان قابل توجهي در مورد زناني كه برنامه شغلي خود را پيش از این طراحي كردهاند و اكنون تنها به جذب اعتبارات مالي نياز دارند مصداق بيشتري دارد. كارگاههاي آموزشي ”ارتقاي كارآفريني زنان“ بعدها بر اين نتيجه صحه گذاشت علاوه بر اين نشان داد كه عدم تمايل زنان به شروع فعاليتهاي كارآفرينانه پيش از آنكه به مشكلات خاص تشكيل كسب و كاري جديد مربوط باشد ريشه در معضلات فرهنگي و اجتماعي امروزين دارد. شايد مشكل جذب اعتبارات مالي در رديف ششم يا هفتم مشكلات موجود باشد. عمدهترين مشكلات در اين زمينه به شرح زير است:
1- زنان به راحتي قادر به شناسايي زنان موفق در عرصه كسب و كار و كارآفريني نيستند به ويژه اگر در خانوادهاي پرورش يافته باشند كه مادر آنها كارآفرين نبوده باشد. اين زنان اغلب به زنان كارآفرين به چشم افرادي غير طبيعي و مشكلدار نگاه ميكنند.
2- فعاليتهاي كارآفرينانه و شغلي زنان در برخي از حوزهها مانند دوختودوز، آرايشگري، امور بهداشتي از نظر جامعه كم و بيش به رسميت شناخته شده است اما اگر زني بخواهد در خارج از حوزههاي مزبور فعاليتها شغلي و كارآفرينانه داشته باشد اين احتمال وجود دارد كه از نظر اجتماعي مورد پذيرش قرار نگيرد.
3- واضح است كه زنان مسوليت حفاظت و نگهداري از كودكان را بر عهده دارند. در كمتر جامعهاي از مردان پذيرفته شده است كه در خانه بمانند و از بچهها نگهداري كنند. زماني هم كه بچهها به سنيني ميرسند كه مستقل ميشوند نگهداري از والدين پير بر عهده زنان است. حال اگر زنان بخواهند كارآفرين باشند جامعه از آنها ميخواهد كه هر دو نقش يعني كار و نگهداري بچهها و والدين را توأمان به عهده گيرند. اين در حالي است كه مردان تنها وظيفه تأمين نيازهاي مالي خانواده را بر عهده دارند و از آنها انتظار خانهداري، رفت و روب، خريد و نگهداي بچهها و والدين را هم زمان با فعاليتهاي شغلياشان نميرود.
4- بسياري از زنان در چنين فضايي آموزش ديده و تربيت شدهاند و به همين شرايط قانعاند و توقع زيادي از خود ندارند. زنان هميشه در لحظههاي حساس از خود ميپرسند كه آيا من ميتوانم؟ آيا كس ديگري از من بهتر از عهده اين كار برميآيد؟ آيا بايد بيشتر بدانم؟ بسيار جالب توجه است كه بسياري از زنان موفق در مدارس و دانشگاههايي آموزش ديدهاند كه در آنجا فرصت آزمودن خود و شناخت ضعفها و قوتهاي خود را داشتهاند.
5- واقعيت اين است كه هنوز تبعيض عليه زنان بسيار زياد است. زنان در شغلهاي برابر هنوز از مردان كمتر حقوق دريافت ميكنند. زنان هنوز به انواع روابط و شبكههايي كه مردان در تصميمگيريها و براي كسب موفقيت در اختيار دارند دسترسي ندارند. در طول قرنها مردان در كسب و كار شبكهها و روابط خود را ايجاد كردهاند و زنان هنوز در اين زمينه در اول راهاند.
6- زنان داستانهای بسياري نقل ميكنند كه توسط بانكها وقتي براي دريافت اعتبار براي كسب و كارشان مراجعه ميكنند جدي گرفته نميشوند. از اين رو بايد مردي از خانوادهاشان مانند همسر يا پدرشان را براي رايزني و دريافت اعتبار با خود به بانكها ببرند. تسلط مردان بر دنياي بانكي يكي ديگر از معضلات زنان است.
شروع مطالعه از مناطق عضو در شبكه آغاز شد. اطلاعات مربوط به فعاليتهاي خاص زنان مانند بسياري از فعاليتهاي عمومي از منظر جنسيت، در سطح گستردهاي جمعآوري و مورد مطالعه قرار گرفت. بر اساس اين مطالعه فرآيندي تعريف شد كه بر اساس آن فعاليتهاي موفق در زمينه كارآفريني زنان با معرفي ”عوامل موفقيت“ [2] تشخيص داده شده و معرفي شدند. همچنين تلاش شده است اين عوامل كاملاً مفهوم و قابل و قابل اعتماد باشند. لازم به ذكر است تعريف عوامل موفقيت با توجه به موقعيتهاي جغرافيايي و زمينههاي فرهنگي متفاوت، تعاريف مختلفي ميپذيرد. اين عوامل با توجه به استانداردهاي هر منطقه در نوع رابطه [3] ، سودمندي [4] ، بهرهوري [5] و تحملپذيري [6] تغيير ميكند.
در اين گزارش عوامل متعددي به عنوان عوامل موفقيت در نظر گرفته شدهاند. براي نمونه وجود رسانههاي جمعي يكي از عوامل موفقيت براي افزايش آگاهي عمومي در نظر گرفته شده است. هر كدام از عوامل مزبور در هر منطقه كه امتيازات مثبتي از نظر اثرگذاري دريافت كنند به عنوان عامل موفقيت معتبر شناخته ميشوند.
فقدان مدلي موفق براي زنان در هماهنگي ميان نقش خانوادگي و اجتماعي و وجود موانع اقتصادي در سيستمهاي اقتصاد سنتي از جمله موانع عدم خود اشتغالي در زنان است. طراحي مدلي موفق براي اينكه امكان حضور موفق زنان در خانواده و محل كار را فراهم كند به عنوان يكي از عوامل موفقيت در نظر گرفته شده و بسيار حائز اهميت است.
براي توسعه فرهنگ كارآفريني زنان بايد برنامههاي حمايتي با هدف ايجاد فرصتهاي برابر شغلي براي مردان و زنان و براي طولاني مدت اجراء شود. اين برنامه ميتواند به صورت پروژههايي در در مراكزي كه محل تجمع كارفرينان زن مانند مدارس ميباشند به اجراء درآيد. زنان علاوه بر اين نيازمند كمكهاي ويژه فردي نيز ميباشند. اين كمكها به ويژه در توجيه طرحهاي شغلي، تأمين اعتبار براي پروژه و يا دسترسي به شبكههاي انساني مختلف مربوط ميشود.
مردان هميشه براي جمعآوري و راهاندازي كسب و كار خود از ”شبكه دوستان قديمي“ استفاده ميكنند ولي زنان معمولاً براي استفاده از چنين فرصتي براي توسعه كسب و كار خود، ترديد از خود نشان ميدهند. شبكه انساني موفق نيازمند اهداف روشن، گروههاي هدف و ساختار سازماني است. داشتن راهبرد، ديدگاه و روابط آزاد از الزامات رونق يك شبكه انساني است.
امروزه همه بر اين باورند كه آموزش كارآفريني هدفي درازمدت است و هرچه سريعتر در سيستم آموزشي بايد آغاز شود. بازيهاي آموزشي شغلي در مدارس اهميت قابل توجهي در اين زمينه دارد. چنين فعاليتهايي تفكر و فعاليت كارآفرينانه و ويژگيهاي شخصي افراد را توسعه ميدهد و به ويژه مشكلات مربوط به نابرابريهاي جنسيتي را كاهش ميدهد. فعاليتهاي آموزشي بايد بر اساس رويكردهاي ميان رشتهاي [7] انتخاب شده و با معرفي الگوهاي موفق زنان كارآفرين همراه باشد. لازم به ذكر است استفاده از مباني علمي و تجربي در اين زمينه حائز اهميت است.
منبع: www.prowomen-eu.net
[1] Promoting Women Entrepreneurship(ProWomEn)
[2] Success Factor
[3] Relevance
[4] effectiveness
[5] efficiency
[6] sustainability
[7] Interdisciplinary