تاريخ : جمعه 4 فروردین 1391  | 6:01 PM | نویسنده : قاسمعلی

در مقاله زیر سعی بر این است که موفقیت شرکت ها، سازمان ها در چهارچرخه تشریح شده، بررسی شود. چرا بعضی ازشرکت ها همواره موفق و بعضی دیگر در یک مقطع موفق و دارای شهرت می شوند و بعد ازمدتی ازبین می روند. در زیر چهار مورد که باعث موفقیت مدیران وکارآفرینان می شوند به اختصار مورد تحلیل قرار می گیرد: 1- تمرکز روی کار 2- خدمت و کیفیت به خاطر مشتری 3- خودرهبری 4- نیروی انسانی، باارزش ترین سرمایه - 1- تمرکز روی کار بدون تردید هدف از ایجاد هر سازمان، موسسه و شرکت انجام سلسله فعالیت هایی برای دستیابی به اهدافی از پیش تعیین شده است اما بعضی از این موسسات، شرکت ها و سازمان ها آنچنان درگیر بوروکراسی و پیچیدگی روال اداری سازمانی می شوند که تفاوت بین کار مفید و غیرمفید را تشخیص نمی دهند اما در سازمان های موفق هیچ چیز مهم تر از کار نیست، هرگز مقررات اداری، تشکیلات و تشریفات مانع انجام کار نمی شود. بنابراین سازمان ها و موسسات موفق روی کارمتمرکز هستند و فرق بین کار مفید و اشتغال بیهوده را درک می کنند. روح سالم کار یعنی تمرکز بر روی کار، عشق به کار، اصالت دادن به کار و اولویت دادن به کار هدفدار و اینکه کار فقط به خاطر بهتر و درست انجام دادن آن است که شروع و پایان می یابد نه دست یافتن به هزینه و پول به صورت موقت. - 2- خدمت و کیفیت به خاطر مشتری شرکت های موفق بر پایه یک اعتقاد عمومی به مشتری یا مخاطب خود احترام قلبی و عملی می گذارند و بر این اساس برنامه ریزی و اقدام می کنند. این شرکت ها عشق خدمت به مردم و عشق به کیفیت محصولات خود برای جلب اعتماد و رضایت مشتری را سرلوحه کار خود قرارمی دهند. این رازی است که به صورت روزافزون رضایت مردم را بالا می برد و فروش را افزایش می دهد و متقابلاً موجبات حفظ مشتری و کیفیت محصولات را فراهم می کند. شرکت های موفق جلب رضایت و اعتماد مشتری را پشتوانه و سرمایه اصلی خود قلمداد می کنند و موفقیت خود را مرهون رابطه قوی و بااطمینان مشتری محصولاتشان می دانند. آنان سود و منفعت خود را در گرو حفظ اعتماد مشتریان می دانند. - 3- خود رهبری شرکت های موفق دارای ساختاری هستندکه درون آن مفهومی به نام مدیریت بر خویشتن یا خودرهبری رشد می کند و اگر نگوییم همه افراد ولی بسیاری از افراد به درجه ای از رشد می رسند که خود مسوولیت خویش را می پذیرند و در این راه از قدرت وحمایت لازم برخوردار می شوند. در این شرکت ها همواره کسانی هستندکه به عنوان قهرمان یا یک کارآفرین دست به کارهای شگفت انگیز و خارق العاده می زنند. آنان منشا بیشتر طرح ها و تولیداتی هستند که وقتی به بازارعرضه می شوند موفقیت شرکت مربوطه را تضمین می کنند. پشت هرطرح موفق یا هر محصول موفق یک قهرمان یا یک کارآفرین ایستاده است. موسسه های موفق راه ستاره شدن، قهرمان شدن و کارآفرین شدن را پیش پای افراد خود می گذارند و از هرگونه تشویق و حمایت برای دست یافتن به چنین موقعیتی هرگز دریغ نمی کنند. این شرکت ها و موسسه ها قهرمانان خود را در همه حال مورد حمایت قرار می دهند چه در حال شکوفایی و پیروزی باشند و چه درحال شکست. و به این دلیل است که: ¦ تحقیق هرطرح مورد علاقه را به یک کارآفرین و مبتکر می سپارند. ¦ کارآفرین ها را به حال خود نمی گذارند بلکه تمام مدیریت موسسه با تمام قوا به حمایت از آنان برمی خیزند. ¦می دانند که کارکردن با کارآفرینان و ستاره ها کار مشکلی است ولی از کار آنان استقبال می کنند. ¦ هرگز تلاش نمی کنند که خواسته های خود را فقط در چارچوب ثابت و رسمی تشکیلاتی محقق کنند بلکه بسیاری از وقت ها، خلاقیت ها را در فعالیت های حاشیه ای کشف و شناسایی می کنند. ¦ هر کس را که مامور کاری می کنند، قدرت و اختیارات لازم را در اختیار او می گذارند زیرا می دانند که مدیر موفق نیازمند قدرت است. ¦ نه تنها با موسسه های مشابه بیرونی به رقابت برمی خیزند بلکه در نظام داخلی خود نیز شرایط ایجاد رقابت سازنده را به وجود می آورند. ¦ ارتباطات داخلی میان کارکنان را با حداکثر توان حمایت و تقویت می کنند به گونه ای که تمام افراد سازمان در تمام سطوح تشکیلاتی از قدرت ارتباط با دیگران برخوردارند. ¦ شکست را می پذیرند و آن را به عنوان یک حادثه عادی تلقی می کنند. از شکست درس می گیرند و شکست خوردگان را مورد نکوهش قرار نمی دهند. - 4- نیروی انسانی با ارزش ترین سرمایه کارگران و کارمندان شما نابالغ نیستند همانند یک شریک با آنان رفتار کنید، احترام به آنان را فراموش نکنید رفتار خوب با آنان منبع تحول در تولید است. نمی توان فقط تهیه لوازم و کار و ایجاد انضباط اداری را منشاء تولید دانست. اگرمی خواهید تولید بیشتر داشته باشید و سود بیشتری به دست بیاورید با کسانی که همکار شما هستند به عنوان ارزشمندترین و گرانقیمت ترین سرمایه های خود برخورد کنید. شرکت هایی که به نوعی دچار شکست و فروپاشی شده اند در یک چیز مشابه هم بوده اند: بی توجهی به سرمایه اصلی خود یعنی نیروی انسانی با مهارت و باتجربه. اینکه آیا اصولاً نیروی انسانی یک سرمایه قلمداد می شود یا نه، موضوعی است که مورد اختلاف مدیران موفق و مدیران ناموفق است. مدیران موفق باارزش ترین سرمایه خود را در بخش نیروی انسانی شرکت یا سازمان خود جست وجو می کنند نه در حساب بانکی و تجهیزات و ساختمان های خود. بنابراین مساله ای به نام کرامت انسانی و احترام به کارکنان به عنوان مهم ترین و اولین اصل اساسی در شیوه عملکرد مدیران موفق ظهور و نمایان است. هر یک از این شرکت ها و سازمان های موفق به گونه ای زمینه احترام به کارکنان خود را فراهم می آورند.

منبع : سرمایه
87/5/1



نظرات 0