تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391 | 5:36 PM | نویسنده : قاسمعلی
مسائل امروز سازمانها با راه حلهای دیروز حل شدنی نیست و پیش بینی آینده م ات آتی را حل نمی کند بلکه باید برای پیش سازی آینده اقدام کرد. امروز شرایط محیطی و قواعدبازی به حدی بی رحم ، پیچیده ، پویا و نامطمئن گردیده که سازمانها دیگرنمی توانند با تغییرات سطحی و ظاهری در ساختارها، روشها، سیستم ها و غیره حیات بلندمدت خود را تضمین کنند. لذا سازمانهای امروزی باید چنین نگرشی در اذهان مدیران و کارکنان خود به وجود آورند که "آینده ای وجود ندارد، بلکه باید آن را خلق کرد و فقطسازگاری با تغییر کافی نیست ، بلکه باید آن را دوست داشت ". امروزه سازمانها نمی توانندبا دل بستن به توان بالای تولیدی و اجرای چندطرح خلاقانه بر رقبای کوچک ، منعطف ،نوآور، فرصت گرا و کم هزینه فایق آیند. آنها باید شرایطی را فراهم کنند تا استعداد خلاقیت کارکنان بارور شده و همه آنان روحیه کارآفرینی پیدا کرده و بتوانند به راحتی ، مستمر وبه طور فردی یا گروهی فعالیتهای نوآورانه خود را به اجرا درآورند.
در این مقاله ضمن اشاره به مفهوم خلاقیت و نوآوری کوشش می شود به نحوه گیری ایده های جدید، فرایندهای خلاقیت و نوآوری ، ویژگیهای فرایند نوآوری ،انواع نوآوری ، مدلهای نوآوری سازمانی و محیط مساعد برای نوآوری در سازمان پرداخته شود.
در این مقاله ضمن اشاره به مفهوم خلاقیت و نوآوری کوشش می شود به نحوه گیری ایده های جدید، فرایندهای خلاقیت و نوآوری ، ویژگیهای فرایند نوآوری ،انواع نوآوری ، مدلهای نوآوری سازمانی و محیط مساعد برای نوآوری در سازمان پرداخته شود.
مفهوم خلاقیت و نوآوری
در برخی نوشته ها و تحقیقات مدیریتی ، مفاهیم و خلاقیت و نوآوری را مترادف به کار برده اند، اما این دو مفهوم دارای تفاوت جزیی و درعین حال مهم هستند که به تعریف هرکدام و توضیح تمایز آنها می پردازیم .
خلاقیت عبارتست از به کارگیری توانائیهای ذهنی برای ایجاد یک فکر و اندیشه نو ونوآوری عبارتست از عملی و کاربردی ساختن افکار و اندیشه های نو ناشی ازخلاقیت ."1" به عبارت دیگر درخلاقیت اطلاعات جدید به دست می آید و در نوآوری آن اطلاعات به صورتهای گوناگون در بازار عرضه می شود."2"
نویسندگان و محققان سازمان و مدیریت باتوجه به مکاتب فکری ، دیدگاه نظری وبینشی که دارند اهمیت و اولویت متفاوتی نسبت به این دو مفهوم قائلند. مثلاروانشناسان به "خلاقیت " که بیشتر یک مفهوم فردی است اهمیت بیشتری می دهند و آن را عام و شامل نوآوری نیز می دانند و برعکس جامعه شناسان و محققان صنعتی برای "نوآوری " که بیشتر یک مفهوم گروهی و اجتماعی است اهمیت بیشتری قائل شده و آن را عام و خلاقیت را یکی از مراحل نوآوری تلقی می کنند."3" برای مثال یکی ازنویسندگان اشاره می کند که خلاقیت به ایجاد ایده های جدید توجه دارد، درصورتی که نوآوری به کاربرد آن می پردازد. پس خلاقیت نقطه آغاز هر نوآوری است و نوآوری تلاش برای تبدیل ایده خلاق به محصولات یا فرایندهایی است که نهایتا موجب بهبود خدمات به مشتری ، کاهش هزینه و یا ایجاد درآمدهای جدید برای سازمان می گردد. وی نتیجه می گیرد که :
بهره برداری + اختراع + تصور = نوآوری
"تصور" به ایده ای اشاره دارد که ممکن است باتوجه به یک چارچوب مرجع "مثلافرد، قسمت ، سازمان یا مجموعه دانش موجود" جدید باشد. و "اختراع " به هر نوع ایده جدیدی که به واقعیت تبدیل شده اشاره دارد و واژه "بهره برداری " حداکثر استفاده از یک اختراع را نشان می دهد و بنابراین "تصور"، "اختراع " و "بهره برداری " همه از اجزاءنوآوری هستند."4"
نحوه گیری اندیشه های جدید
مغز انسان از دو نیمکره چپ و راست تشکیل شده است که هرکدام مهارتها وفعالیتهای فکری خاصی را برعهده دارند. "1" برخی از مهارتهای تفکیک شده در هر نیمکره مغز انسان را نشان می دهد."5"
"1" مهارتهای تفکیک شده در هر نیمکره مغز انسان
نیمکره سمت چپ - عملگرا نیمکره راست مغز - جادویی
پیش بینی و آمادگی " آماده برای آینده "
تحول پذیر / سازش با تغییرات
پیش بینی حوادث / پیش بینی و انتظار
هدف گرا / تمرکز روی نتایج
منطقی
تحلیل گر تصور / خلق آینده
تحول ساز / تغییر ساز
طراحی / ایجاد
تصور گرایی / تمرکز روی رویاها
شهودی
سازنده
همان طور که در مشاهده می شود اطلاعات در مغز انسان به دو شیوه متفاوت گردآوری و پردازش می شود، نیمکره چپ که به مغزقضاوت کننده مشهور است ، تجزیه وتحلیل ، مقایسه و سپس انتخاب می کند و نیمکره راست یا مغزخلاق ، مطالب را تجسم ، پیش بینی و ایده ایجادمی کند. کوششهای مربوط به مغز قضاوت کننده و مغز خلاق در این مورد که هر دو احتیاج به تجزیه وتحلیل و سنتز دارند همانندند، ولی نتایج نهایی مغزخلاق به جای یک قضاوت ، یک ایده است و همچنین درحالی که قضاوت محدود به حقایق موجود است ولی تصور می تواند به سوی مجهولات سیرکند تا آن جا که از دو با دو چیزی بیش از چهار بسازد."6"
بنابراین لازمه خلق ایده های جدید این است که آن را در تخیل و تصور ایجاد کرد و انجام داد اگر رویا و تصور بهبود یابد انجام آن بهبود خواهدیافت ."7" پس نیمکره راست مغز نقش اساسی در خلق ایده های جدید دارد به طوری که می توان گفت اندیشه های خلاق و نو تابعی از قدرت تصور خلاق انسان است ."8" فرهنگ ما، هنوز به توانائیهای مغز راست آنگونه که باید و شاید نپرداخته و از آن بهره برداری نکرده است . از این رو لازم است که این بخش از مغز بخصوص در عرصه های مدیریت ، تعلیم و تربیت و روان درمانی بیشتر تقویت و فعال شود.
با این وصف ، منظور این نیست که نیمکره راست و چپ مغز در تضاد با یکدیگر و متعارضند، بلکه این دو نیمکره مکمل و یک کل تجزیه ناپذیرند.هدف ، برقراری ارتباط بین این دو بخش و درنتیجه ایجاد زمینه لازم برای همبستگی سودمند و همکاری بهتر آنهاست تا هر دو بتوانند قابلیتها وتوانائیهای خویش را درهم آمیزند."9" لازم به ذکر است که صاحبان افکار و اندیشه های بزرگ از هر دو سوی مغزشان بهره گرفته اند و اگر مشاهده می شودبیشتر افراد فقط از کارایی یک طرف مغز خود استفاده می کنند به دلیل نارسایی و ناتوانی عضوی طرف دیگر نیست بلکه به این علت است که طرف دیگر مغز بدون تمرین و استفاده باقی مانده و به اندازه کافی مجال و فرصت تکامل و پیشرفت ، همانند طرف یگر به آن داده نشده است ."01"
فرایند خلاقیت
توجه دقیق به فرایند خلاقیت ، به خوبی نشان می دهد که سازمانهای نوآور برای مسائلی ازقبیل وقت آزاد، دسترسی به اطلاعات ، آزادی عمل ،سیستم پیشنهادهای موثر و سریع ، تشویق و ریسک پذیری و نوآوری و غیره اهمیت فوق العاده ای قائل هستند. "1" بیانگر مراحل مختلف فرایند خلاقیت است .
"1" فرایند خلاقیت
1 - جذب : اولین مرحله ، جذب یا فریفته شدن نسبت به یک موضوع است که اغلب احتیاج به اطلاعات جدید دارد.
2 - الهام : این مرحله بسیار سریع اتفاق می افتد و تعریف و مشاهده آن بسیار م است . به عبارت دیگر قبل از وقوع ، از آن هیچ آگاهی نداریم . بعضی اوقات مواد اولیه آن "مرحله اول " با ایده یا راه حل همراه می شود و این همان مرحله ای است که می گوییم : آهان "AH-AH"!!
3 - آزمایش : در این مرحله ایده بوجود آمده آزمایش می شود تا اینکه معلوم شود مفید و مولد هست یا خیر.
4 - پالایش : در این مرحله ایده به منظور کاربردی کردن و مصرف آن ، اصلاح می شود، مراحل سوم و چهارم به زمان زیادی احتیاج دارد تا جایی که ادیسون می گوید استعداد یا الهام یک درصد کار است و 99% آن سخت کوشی است .
5 - ارائه عرضه : مرحله آخر فرایند خلاقیت ، مرحله ای است که اگر اتفاق نیفتد اکثر خلاقیتها خنثی می شود. این مرحله ابتدا باید در درون سازمان اتفاق افتد به معنی که ابتدا افراد صاحب اختیار ایده را بخرند یا قبول کنند و بعداز تعهد به آن ، به مشتریان خارج از سازمان ارائه کنند.
سازمانهای نوآور به خوبی می دانند که برای مرحله جذب "در فرایند خلاقیت " فرد خلاق احتیاج زیادی به وقت آزاد، آزادی عمل و اجازه سرکشی به قسمتهای خارج از حیطه کاری خود دارد و برای مرحله الهام احتیاج دارد که کنترل دقیق و سخت گیری درمیان نباشد. در مرحله آزمایش ، مدیریت ارشدبا دراختیار گذاشتن امکانات ، تجهیزات و تسهیلات به افراد خلاق کمک می کند تا راحت تر و سریع تر به نتیجه مطلوب برسند. در مرحله پالایش و ارائه با پذیرش ، پاسخ سریع و تشویق طرحهای نیمه کاره و برنامه ریزی نشده ، باعث افزایش انگیزه و روحیه ریسک پذیری افراد می شوند. به طورکلی تجربه نوآوری مدیریت ارشد سازمان و شناخت آن از فرایند خلاقیت یکی از عوامل مهم موفقیت سازمانی به شمار می رود."11"
فرایند نوآوری در سازمان
معمولا در سازمان نوآوری به صورت اقدامات متوالی یا از مجرای مراحل پیاپی صورت می گیرد. مراحل لازم برای نوآوری موفقیت آمیز در "2" آمده است . برای اینکه فرایند نوآوری به صورت موفقیت آمیز به اجرا درآید، مدیران باید نسبت به این امر اطمینان حاصل کنند که مراحل موردنظر به ترتیب در سازمان رخ دهد. اگر در آن فرایند یکی از مراحل اجرا نشود یا یکی از ارکان وجود نداشته باشد، فرایند نوآوری با شکست روبروخواهدشد.
"2" فرایند یک نوآوری موفقیت آمیز
1 - نیاز: نیاز برای تغییر و نوآوری زمانی به وجود می آید که مدیران نسبت به عملکرد جاری سازمان ناراضی باشند وجود چنین مسئله ای باعث می شودکه مدیران درپی روشهای جدید برآیند و در این میان از وجود روشهای تازه آگاه گردند.
2 - نظر یا ایده : نظر یا ایده ارائه راه جدیدی برای انجام دادن کارهاست . این نظر یا ایده می تواند به صورت الگو، طرح یا برنامه ای باشد که یک سازمان باید آن را به اجرا درآورد یا امکان دارد به صورت دستگاهی جدید، محصولی تازه یا روش جدید برای نظارت بر امور یا شیوه مدیریت بر سازمان باشد.یک ایده یا نظر ممکن است در درون سازمان ارائه شود یا از خارج به داخل سازمان رسوخ کند. معمولا نظر یا ایده بیش از اینکه موردقبول سازمان قرارگیرد باید با نوع نیاز موردنظر مقایسه شود یعنی بتواند آن را ارضا کند.
3 - پذیرفتن : پذیرفتن به مرحله ای گفته می شود که مدیران یا تصمیم گیرندگان درصدد برآیند نظر یا ایده پیشنهادی را به اجرا درآورند. برای اینکه یک تغییری در سازمان ایجاد شود مدیران و کارکنان باید آن را تایید و از پدیده جدید حمایت کنند.
4 - اجرا: مرحله اجرا زمانی است که اعضای سازمان به یک ایده ، روش یا رفتار جدید جامه عمل می پوشانند. در این مرحله احتمالا شرکت باید مواد،وسایل یا ماشین آلات لازم را خریداری کند و کارکنان دوره های آموزشی جدید را طی کنند تا بتوانند ایده یا نظر جدید را به اجرا درآورند. مرحله اجرااهمیت بسیار زیادی دارد زیرا بدون آن مراحل پیشین بیهوده است .
5 - منابع : برای ایجاد نوآوری ، منابع انسانی لازم است و باید فعالیتهایی صورت گیرد. نوآوری به خودی خود صورت نمی گیرد بلکه مستلزم صرف وقت و منابع است ، هم برای ارائه ایده جدید و هم برای جامه عمل پوشانیدن به آن . کارکنان و اعضای سازمان در راستای تامین این دو نیاز باید انرژی لازم را به مصرف برسانند یا آن را تامین کنند. اکثر طرحهای نو به چیزی بیش از بودجه تخصیص یافته نیاز دارند و از این بابت باید درصدد تامین منابع خاص برآمد. در رابطه با "2" گفتنی است که نیاز و ایده های جدید به صورت همزمان در نخستین مرحله شروع نوآوری قرار گرفته اند. این بدان معناست که هریک از آنها ممکن است در مرحله شروع نوآوری قرار گیرند. برای مثال بسیاری از شرکتها، سیستم کامپیوتری دیجیتال را پذیرفته اندزیرا چنین به نظر می رسد که بتوان بدین وسیله کارایی را افزایش داد. ازسوی دیگر کشف واکسن آبله برای این بود که یک نیاز بسیار شدید تامین گردد."21"
ویژگیهای فرایند نوآوری
فرایند نوآوری دارای ویژگیهای زیر است :
فرایند نوآوری با عدم اطمینان "تردید" همراه است : منبع نوآوری یا ایجاد فرصت برای نوآوری غیرقابل پیش بینی است . نتایج نوآوری را به سختی می توان با تجربیات قبلی سنجید و به عبارتی پیش بینی مشخص از نتایج به عمل آورد. بنابراین تکیه بر برنامه ریزی زمانبندی شده در همه موارد جواب نمی دهد. معمولا مرحله ابداع تا به دست آوردن موفقیتهای حاصل از اجرای پروژه را بین 7 تا 15 سال و فاصله بین ابداع و تولید تجاری را بین 3 تا25سال ذکر می کنند.
فرایند نوآوری مبتنی بر دانش افزایی و یادگیری است : فرایند نوآوری موجب تقویت دانش جدید می شود و متکی بر هوش و خلاقیت فردی ویادگیری متقابل است و به دلیل سرعت تجربیات جدید حاصل از فرایند نوآوری ، پیوند و ارتباط سریع و تنگاتنگ تمام افراد درگیر در امر نوآوری در هرنقطه از فرایند آن ، ضروری است .
فرایند نوآوری در تقابل با برخی از کارهاست : نوآوری اغلب مستلزم حذف برخی فعالیتها در سازمان است و به نوعی در تقابل با آنها قرار می گیرد.برای مثال پیگیری و اجرای طرح موتور خنک کننده توسط هوا در شرکت "هوندا" منابع و وقت طرح توسعه موتورهای خنک کننده آبی را به خوداختصاص داد.
فرایند نوآوری از مرز بخشهای مختلف درون سازمانی و برون سازمانی فراتر می رود: فرایند نوآوری مستلزم تبادل اطلاعات در بخشهای مختلف سازمان و خارج از آن است و نیز واحدهای مختلفی درگیر فرایند نوآوری می شود. منبع بسیاری از ایده ها نیز فراتر از بخشهای مختلف سازمانی و ناشی از تبادل اطلاعات بین رشته های مختلف است .
نتیجه گیری
در شرایط محیطی نامطمئن ، پویا و رقابتی امروزی سازمانها برای بقا و کسب موفقیتهای بزرگ باید طالب اندیشه های نو باشند و در این راستا به افرادی که رهیافتهای بدیع و خلاق برای مسائل سازمانی ارائه می کنند توجه خاصی مبذول دارند. اگر کمی دقت شود به این نکته پی خواهیم برد که ما ازلحاظ اندیشه ، حتی اندیشه های خوب و مفید کمبودی نداریم بلکه چیزی که کمبود آن احساس می شود تمایل و اشتیاق مدیران به قبول اندیشه های نواست . درواقع مدیران باید بجای تولیدات و روشهای جدید، طالب اندیشه های جدید باشند. زیرا در تحلیل نهایی ، تولیدات و روشها صرفا وسایلی هستند که ازطریق آنها اندیشه ها کاربرد می یابند. بنابراین می توان گفت مدیریت سازمانها با عدم قبول ریسک طرحهای نو و اقدامات تازه درحقیقت باریسک بزرگتری که همانا غافلگیری درمقابل اتفاقات جدید است مواجه خواهندشد.
امروزه مهمترین وظیفه رهبران و مدیران ارشد سازمانها عبارتست از شناخت افراد خلاق و مبتکر در درون سازمان و همچنین جذب افراد خلاق ازبیرون سازمان و حفظ ونگهداری و ایجاد انگیزه در آنها ازطریق ایجاد بستر لازم و مناسب .
در شرایط کنونی سازمانهای موفق و نوآور به کارآمدبودن اصول مدیریت "برنامه ریزی ، سازماندهی ، کنترل و مانند آنها" به دیده شک و تردیدمی نگرند و معتقدند که برای خلاقیت ، رهبری صنعت و شکست قواعدبازی رقابت به کارکنانی خلاق و کارآفرین نیاز دارند که بدانند در هر زمان از کدام پنجره ذهن خود به مسائل نگاه کنند و قادر باشند مسائل را برای هر لحظه از زاویه جدید بنگرند.
از: صمد عالی
منبع:تدبیر
برگرفته از روزنامه تفاهم
در برخی نوشته ها و تحقیقات مدیریتی ، مفاهیم و خلاقیت و نوآوری را مترادف به کار برده اند، اما این دو مفهوم دارای تفاوت جزیی و درعین حال مهم هستند که به تعریف هرکدام و توضیح تمایز آنها می پردازیم .
خلاقیت عبارتست از به کارگیری توانائیهای ذهنی برای ایجاد یک فکر و اندیشه نو ونوآوری عبارتست از عملی و کاربردی ساختن افکار و اندیشه های نو ناشی ازخلاقیت ."1" به عبارت دیگر درخلاقیت اطلاعات جدید به دست می آید و در نوآوری آن اطلاعات به صورتهای گوناگون در بازار عرضه می شود."2"
نویسندگان و محققان سازمان و مدیریت باتوجه به مکاتب فکری ، دیدگاه نظری وبینشی که دارند اهمیت و اولویت متفاوتی نسبت به این دو مفهوم قائلند. مثلاروانشناسان به "خلاقیت " که بیشتر یک مفهوم فردی است اهمیت بیشتری می دهند و آن را عام و شامل نوآوری نیز می دانند و برعکس جامعه شناسان و محققان صنعتی برای "نوآوری " که بیشتر یک مفهوم گروهی و اجتماعی است اهمیت بیشتری قائل شده و آن را عام و خلاقیت را یکی از مراحل نوآوری تلقی می کنند."3" برای مثال یکی ازنویسندگان اشاره می کند که خلاقیت به ایجاد ایده های جدید توجه دارد، درصورتی که نوآوری به کاربرد آن می پردازد. پس خلاقیت نقطه آغاز هر نوآوری است و نوآوری تلاش برای تبدیل ایده خلاق به محصولات یا فرایندهایی است که نهایتا موجب بهبود خدمات به مشتری ، کاهش هزینه و یا ایجاد درآمدهای جدید برای سازمان می گردد. وی نتیجه می گیرد که :
بهره برداری + اختراع + تصور = نوآوری
"تصور" به ایده ای اشاره دارد که ممکن است باتوجه به یک چارچوب مرجع "مثلافرد، قسمت ، سازمان یا مجموعه دانش موجود" جدید باشد. و "اختراع " به هر نوع ایده جدیدی که به واقعیت تبدیل شده اشاره دارد و واژه "بهره برداری " حداکثر استفاده از یک اختراع را نشان می دهد و بنابراین "تصور"، "اختراع " و "بهره برداری " همه از اجزاءنوآوری هستند."4"
نحوه گیری اندیشه های جدید
مغز انسان از دو نیمکره چپ و راست تشکیل شده است که هرکدام مهارتها وفعالیتهای فکری خاصی را برعهده دارند. "1" برخی از مهارتهای تفکیک شده در هر نیمکره مغز انسان را نشان می دهد."5"
"1" مهارتهای تفکیک شده در هر نیمکره مغز انسان
نیمکره سمت چپ - عملگرا نیمکره راست مغز - جادویی
پیش بینی و آمادگی " آماده برای آینده "
تحول پذیر / سازش با تغییرات
پیش بینی حوادث / پیش بینی و انتظار
هدف گرا / تمرکز روی نتایج
منطقی
تحلیل گر تصور / خلق آینده
تحول ساز / تغییر ساز
طراحی / ایجاد
تصور گرایی / تمرکز روی رویاها
شهودی
سازنده
همان طور که در مشاهده می شود اطلاعات در مغز انسان به دو شیوه متفاوت گردآوری و پردازش می شود، نیمکره چپ که به مغزقضاوت کننده مشهور است ، تجزیه وتحلیل ، مقایسه و سپس انتخاب می کند و نیمکره راست یا مغزخلاق ، مطالب را تجسم ، پیش بینی و ایده ایجادمی کند. کوششهای مربوط به مغز قضاوت کننده و مغز خلاق در این مورد که هر دو احتیاج به تجزیه وتحلیل و سنتز دارند همانندند، ولی نتایج نهایی مغزخلاق به جای یک قضاوت ، یک ایده است و همچنین درحالی که قضاوت محدود به حقایق موجود است ولی تصور می تواند به سوی مجهولات سیرکند تا آن جا که از دو با دو چیزی بیش از چهار بسازد."6"
بنابراین لازمه خلق ایده های جدید این است که آن را در تخیل و تصور ایجاد کرد و انجام داد اگر رویا و تصور بهبود یابد انجام آن بهبود خواهدیافت ."7" پس نیمکره راست مغز نقش اساسی در خلق ایده های جدید دارد به طوری که می توان گفت اندیشه های خلاق و نو تابعی از قدرت تصور خلاق انسان است ."8" فرهنگ ما، هنوز به توانائیهای مغز راست آنگونه که باید و شاید نپرداخته و از آن بهره برداری نکرده است . از این رو لازم است که این بخش از مغز بخصوص در عرصه های مدیریت ، تعلیم و تربیت و روان درمانی بیشتر تقویت و فعال شود.
با این وصف ، منظور این نیست که نیمکره راست و چپ مغز در تضاد با یکدیگر و متعارضند، بلکه این دو نیمکره مکمل و یک کل تجزیه ناپذیرند.هدف ، برقراری ارتباط بین این دو بخش و درنتیجه ایجاد زمینه لازم برای همبستگی سودمند و همکاری بهتر آنهاست تا هر دو بتوانند قابلیتها وتوانائیهای خویش را درهم آمیزند."9" لازم به ذکر است که صاحبان افکار و اندیشه های بزرگ از هر دو سوی مغزشان بهره گرفته اند و اگر مشاهده می شودبیشتر افراد فقط از کارایی یک طرف مغز خود استفاده می کنند به دلیل نارسایی و ناتوانی عضوی طرف دیگر نیست بلکه به این علت است که طرف دیگر مغز بدون تمرین و استفاده باقی مانده و به اندازه کافی مجال و فرصت تکامل و پیشرفت ، همانند طرف یگر به آن داده نشده است ."01"
فرایند خلاقیت
توجه دقیق به فرایند خلاقیت ، به خوبی نشان می دهد که سازمانهای نوآور برای مسائلی ازقبیل وقت آزاد، دسترسی به اطلاعات ، آزادی عمل ،سیستم پیشنهادهای موثر و سریع ، تشویق و ریسک پذیری و نوآوری و غیره اهمیت فوق العاده ای قائل هستند. "1" بیانگر مراحل مختلف فرایند خلاقیت است .
"1" فرایند خلاقیت
1 - جذب : اولین مرحله ، جذب یا فریفته شدن نسبت به یک موضوع است که اغلب احتیاج به اطلاعات جدید دارد.
2 - الهام : این مرحله بسیار سریع اتفاق می افتد و تعریف و مشاهده آن بسیار م است . به عبارت دیگر قبل از وقوع ، از آن هیچ آگاهی نداریم . بعضی اوقات مواد اولیه آن "مرحله اول " با ایده یا راه حل همراه می شود و این همان مرحله ای است که می گوییم : آهان "AH-AH"!!
3 - آزمایش : در این مرحله ایده بوجود آمده آزمایش می شود تا اینکه معلوم شود مفید و مولد هست یا خیر.
4 - پالایش : در این مرحله ایده به منظور کاربردی کردن و مصرف آن ، اصلاح می شود، مراحل سوم و چهارم به زمان زیادی احتیاج دارد تا جایی که ادیسون می گوید استعداد یا الهام یک درصد کار است و 99% آن سخت کوشی است .
5 - ارائه عرضه : مرحله آخر فرایند خلاقیت ، مرحله ای است که اگر اتفاق نیفتد اکثر خلاقیتها خنثی می شود. این مرحله ابتدا باید در درون سازمان اتفاق افتد به معنی که ابتدا افراد صاحب اختیار ایده را بخرند یا قبول کنند و بعداز تعهد به آن ، به مشتریان خارج از سازمان ارائه کنند.
سازمانهای نوآور به خوبی می دانند که برای مرحله جذب "در فرایند خلاقیت " فرد خلاق احتیاج زیادی به وقت آزاد، آزادی عمل و اجازه سرکشی به قسمتهای خارج از حیطه کاری خود دارد و برای مرحله الهام احتیاج دارد که کنترل دقیق و سخت گیری درمیان نباشد. در مرحله آزمایش ، مدیریت ارشدبا دراختیار گذاشتن امکانات ، تجهیزات و تسهیلات به افراد خلاق کمک می کند تا راحت تر و سریع تر به نتیجه مطلوب برسند. در مرحله پالایش و ارائه با پذیرش ، پاسخ سریع و تشویق طرحهای نیمه کاره و برنامه ریزی نشده ، باعث افزایش انگیزه و روحیه ریسک پذیری افراد می شوند. به طورکلی تجربه نوآوری مدیریت ارشد سازمان و شناخت آن از فرایند خلاقیت یکی از عوامل مهم موفقیت سازمانی به شمار می رود."11"
فرایند نوآوری در سازمان
معمولا در سازمان نوآوری به صورت اقدامات متوالی یا از مجرای مراحل پیاپی صورت می گیرد. مراحل لازم برای نوآوری موفقیت آمیز در "2" آمده است . برای اینکه فرایند نوآوری به صورت موفقیت آمیز به اجرا درآید، مدیران باید نسبت به این امر اطمینان حاصل کنند که مراحل موردنظر به ترتیب در سازمان رخ دهد. اگر در آن فرایند یکی از مراحل اجرا نشود یا یکی از ارکان وجود نداشته باشد، فرایند نوآوری با شکست روبروخواهدشد.
"2" فرایند یک نوآوری موفقیت آمیز
1 - نیاز: نیاز برای تغییر و نوآوری زمانی به وجود می آید که مدیران نسبت به عملکرد جاری سازمان ناراضی باشند وجود چنین مسئله ای باعث می شودکه مدیران درپی روشهای جدید برآیند و در این میان از وجود روشهای تازه آگاه گردند.
2 - نظر یا ایده : نظر یا ایده ارائه راه جدیدی برای انجام دادن کارهاست . این نظر یا ایده می تواند به صورت الگو، طرح یا برنامه ای باشد که یک سازمان باید آن را به اجرا درآورد یا امکان دارد به صورت دستگاهی جدید، محصولی تازه یا روش جدید برای نظارت بر امور یا شیوه مدیریت بر سازمان باشد.یک ایده یا نظر ممکن است در درون سازمان ارائه شود یا از خارج به داخل سازمان رسوخ کند. معمولا نظر یا ایده بیش از اینکه موردقبول سازمان قرارگیرد باید با نوع نیاز موردنظر مقایسه شود یعنی بتواند آن را ارضا کند.
3 - پذیرفتن : پذیرفتن به مرحله ای گفته می شود که مدیران یا تصمیم گیرندگان درصدد برآیند نظر یا ایده پیشنهادی را به اجرا درآورند. برای اینکه یک تغییری در سازمان ایجاد شود مدیران و کارکنان باید آن را تایید و از پدیده جدید حمایت کنند.
4 - اجرا: مرحله اجرا زمانی است که اعضای سازمان به یک ایده ، روش یا رفتار جدید جامه عمل می پوشانند. در این مرحله احتمالا شرکت باید مواد،وسایل یا ماشین آلات لازم را خریداری کند و کارکنان دوره های آموزشی جدید را طی کنند تا بتوانند ایده یا نظر جدید را به اجرا درآورند. مرحله اجرااهمیت بسیار زیادی دارد زیرا بدون آن مراحل پیشین بیهوده است .
5 - منابع : برای ایجاد نوآوری ، منابع انسانی لازم است و باید فعالیتهایی صورت گیرد. نوآوری به خودی خود صورت نمی گیرد بلکه مستلزم صرف وقت و منابع است ، هم برای ارائه ایده جدید و هم برای جامه عمل پوشانیدن به آن . کارکنان و اعضای سازمان در راستای تامین این دو نیاز باید انرژی لازم را به مصرف برسانند یا آن را تامین کنند. اکثر طرحهای نو به چیزی بیش از بودجه تخصیص یافته نیاز دارند و از این بابت باید درصدد تامین منابع خاص برآمد. در رابطه با "2" گفتنی است که نیاز و ایده های جدید به صورت همزمان در نخستین مرحله شروع نوآوری قرار گرفته اند. این بدان معناست که هریک از آنها ممکن است در مرحله شروع نوآوری قرار گیرند. برای مثال بسیاری از شرکتها، سیستم کامپیوتری دیجیتال را پذیرفته اندزیرا چنین به نظر می رسد که بتوان بدین وسیله کارایی را افزایش داد. ازسوی دیگر کشف واکسن آبله برای این بود که یک نیاز بسیار شدید تامین گردد."21"
ویژگیهای فرایند نوآوری
فرایند نوآوری دارای ویژگیهای زیر است :
فرایند نوآوری با عدم اطمینان "تردید" همراه است : منبع نوآوری یا ایجاد فرصت برای نوآوری غیرقابل پیش بینی است . نتایج نوآوری را به سختی می توان با تجربیات قبلی سنجید و به عبارتی پیش بینی مشخص از نتایج به عمل آورد. بنابراین تکیه بر برنامه ریزی زمانبندی شده در همه موارد جواب نمی دهد. معمولا مرحله ابداع تا به دست آوردن موفقیتهای حاصل از اجرای پروژه را بین 7 تا 15 سال و فاصله بین ابداع و تولید تجاری را بین 3 تا25سال ذکر می کنند.
فرایند نوآوری مبتنی بر دانش افزایی و یادگیری است : فرایند نوآوری موجب تقویت دانش جدید می شود و متکی بر هوش و خلاقیت فردی ویادگیری متقابل است و به دلیل سرعت تجربیات جدید حاصل از فرایند نوآوری ، پیوند و ارتباط سریع و تنگاتنگ تمام افراد درگیر در امر نوآوری در هرنقطه از فرایند آن ، ضروری است .
فرایند نوآوری در تقابل با برخی از کارهاست : نوآوری اغلب مستلزم حذف برخی فعالیتها در سازمان است و به نوعی در تقابل با آنها قرار می گیرد.برای مثال پیگیری و اجرای طرح موتور خنک کننده توسط هوا در شرکت "هوندا" منابع و وقت طرح توسعه موتورهای خنک کننده آبی را به خوداختصاص داد.
فرایند نوآوری از مرز بخشهای مختلف درون سازمانی و برون سازمانی فراتر می رود: فرایند نوآوری مستلزم تبادل اطلاعات در بخشهای مختلف سازمان و خارج از آن است و نیز واحدهای مختلفی درگیر فرایند نوآوری می شود. منبع بسیاری از ایده ها نیز فراتر از بخشهای مختلف سازمانی و ناشی از تبادل اطلاعات بین رشته های مختلف است .
نتیجه گیری
در شرایط محیطی نامطمئن ، پویا و رقابتی امروزی سازمانها برای بقا و کسب موفقیتهای بزرگ باید طالب اندیشه های نو باشند و در این راستا به افرادی که رهیافتهای بدیع و خلاق برای مسائل سازمانی ارائه می کنند توجه خاصی مبذول دارند. اگر کمی دقت شود به این نکته پی خواهیم برد که ما ازلحاظ اندیشه ، حتی اندیشه های خوب و مفید کمبودی نداریم بلکه چیزی که کمبود آن احساس می شود تمایل و اشتیاق مدیران به قبول اندیشه های نواست . درواقع مدیران باید بجای تولیدات و روشهای جدید، طالب اندیشه های جدید باشند. زیرا در تحلیل نهایی ، تولیدات و روشها صرفا وسایلی هستند که ازطریق آنها اندیشه ها کاربرد می یابند. بنابراین می توان گفت مدیریت سازمانها با عدم قبول ریسک طرحهای نو و اقدامات تازه درحقیقت باریسک بزرگتری که همانا غافلگیری درمقابل اتفاقات جدید است مواجه خواهندشد.
امروزه مهمترین وظیفه رهبران و مدیران ارشد سازمانها عبارتست از شناخت افراد خلاق و مبتکر در درون سازمان و همچنین جذب افراد خلاق ازبیرون سازمان و حفظ ونگهداری و ایجاد انگیزه در آنها ازطریق ایجاد بستر لازم و مناسب .
در شرایط کنونی سازمانهای موفق و نوآور به کارآمدبودن اصول مدیریت "برنامه ریزی ، سازماندهی ، کنترل و مانند آنها" به دیده شک و تردیدمی نگرند و معتقدند که برای خلاقیت ، رهبری صنعت و شکست قواعدبازی رقابت به کارکنانی خلاق و کارآفرین نیاز دارند که بدانند در هر زمان از کدام پنجره ذهن خود به مسائل نگاه کنند و قادر باشند مسائل را برای هر لحظه از زاویه جدید بنگرند.
از: صمد عالی
منبع:تدبیر
برگرفته از روزنامه تفاهم