تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 6:28 PM | نویسنده : قاسمعلی

مقدمه :

 

 

 

رويكرد اكثر كشورهاي جهان در دهه‌هاي اخير به موضوع كارآفريني و توسعه آن، موجب گرديده‌ موجي از سياستهاي توسعه كارآفريني در دنيا ايجاد شود. كشورهاي مختلف راه حلي راكه در سه دهه گذشته براي فائق آمدن بر مشكلات مختلف اقتصادي و اجتماعي به آن روي آورده‌اند، توسعه فرهنگ كارآفريني، انجام حمايت‌هاي لازم از كارآفرينان، ارائه آموزشهاي مورد نياز به آنان و انجام تحقيقات و پژوهشهاي لازم در اين زمينه بوده است. تأمل در وضعيت اقتصادي و روند مراحل پيشرفت و توسعه در كشورهاي پيشرفته و در حال توسعه كه به موضوع كارآفريني توجه نموده‌اند، نشانگر آن است كه اين كشورها توانسته‌اند به پيشرفت‌هاي چشمگيري در زمينه‌هاي مختلف اقتصادي و اجتماعي دست يابند و يا حداقل بحرانهاي پيش‌آمده را به سلامت پشت سر گذاشته و بحرانهايي كه وقوع آنها را در آينده پيش‌بيني مي‌كردند را مهار نمايند. از جمله اين كشورها مي‌توان به ايالات متحده، كشورهاي اتحاديه اروپايي، كشورهاي جنوب شرق آسيا، چين، برخي از كشورهاي آمريكاي لاتين و آفريقايي و اقيانوسيه را نام برد.
از آنجا كه مفاهيم مطرح در علوم انساني همانند مفاهيم مطرح در علوم تجربي قطعي نيستند، لذا ارائه تعريف قطعي و مشخصي براي آنها دشوار يا غير ممكن است. كارآفريني هم كه از واژه ‌هاي مطرح در علوم انساني است، از اين قاعده مستثني نيست. دانشمندان و محققين علوم مختلف اقتصادي، اجتماعي، روانشناسي و مديريت كه در مورد كارآفريني مطالعه و نظراتي ارائه كرده‌اند، تعاريف مختلفي از كارآفريني مطرح نموده‌اند كه تفاوت‌هاي گاه مغاير و متناقضي دارند. تعريفي از كارآفريني كه تقريبا شامل همه تعريفهاي ارائه شده از آنان باشد، عبارت است از:

«كارآفريني فرايندي است كه فرد كارآفرين با ايده‌هاي نو و خلاق و شناسايي فرصتهاي جديد و با بسيح منابع ،‌مبادرت به ايجاد كسب و كار و شركت‌هاي نو، سازمانهاي جديد و نوآور و رشد يابنده نموده كه توأم با پذيرش مخاطره و ريسك است و منجر به معرفي محصول و يا خدمت جديدي به جامعه مي‌گردد
در دايره‌‌المعارف بريتانيكا ، كارآفرين اينگونه تعريف شده است:
« شخصي كه كسب و كار و يا موسسه اقتصادي را سازماندهي و مديريت كرده و خطرات ناشي از آنرا مي‌پذيرد»
واژه كارآفريني از قرنها پيش و قبل از آنكه به زبان امروزي مطرح شود، در زبان فرانسه متداول گرديد. اين واژه معادل كلمه فرانسوي Enterprendre به معناي « متعهد شدن» (معادل under Take در زبان انگليسي) مي‌باشد كه در سال 1848 توسط جان استوارت ميل به كارآفريني ( Enterpreneur ) در زبان انگليسي ترجمه شد.
مفهوم‌ كارآفريني‌:
با تحولات‌ سريع‌ و شتابان‌ محيط‌ بين‌المللي‌ و گذر از جامعه‌ صنعتي‌ به‌ جامعه‌ اطلاعاتي‌ و مواجة ‌اقتصادهاي‌ ملي‌ با اقتصاد جهاني‌ و مطرح‌ شدن‌ پديده‌هايي‌ همانند «جهاني‌ شدن‌ اقتصاد» و «فن‌آوري‌اطلاعات‌» ، مباحث‌ اساسي‌ درخصوص‌ راهكارهاي‌ مختلف‌ براي‌ تسريع‌ فرآيند رشد و توسعة‌ پايدار و رفاه ‌اقتصادي‌ مطرح‌ مي‌گردد. يكي‌ از اين‌ مباحث‌ جديد، نقش‌ كارآفرينان‌ در اين‌ فرآيند مي‌باشد. كارآفريني‌ ازمفاهيم‌ جديدي‌ است‌ كه‌ حداقل‌ در محدوده علم‌ اقتصاد ، مديريت‌، جامعه‌شناسي‌ و روان‌شناسي‌ و سايرمقوله‌هاي‌ مرتبط‌ با اين‌ موضوع‌ قدمتي‌ بسيار كوتاه‌ داشته‌ و از مفاهيم‌ رو به‌ گسترش‌ مي‌باشد. به‌ دليل‌ آنكه ‌معناي‌ تحت‌الفظي‌ «كارآفريني‌» نمي‌تواند عمق‌ محتوي‌ و مفهوم‌ اين‌ واژه‌ را مشخص‌ نمايد و براي‌ جلوگيري‌ ازفهم‌ نادرست‌ اين‌ موضوع‌ يا واژه‌ با ساير واژه‌ها و براي‌ رسيدن‌ به‌ فهم‌ و فرهنگ‌ مشترك‌ از آن‌، معرفي‌ و شناساندن‌ اين‌ واژه‌ بسيار مهم‌ مي‌نمايد . اين‌ كه‌ كارآفريني‌ چيست‌؟ كارآفرين‌ كيست‌؟ فرآيند كارآفريني‌ چگونه‌است‌؟ نقش‌ و تاثير كارآفريني‌ و كارآفرينان‌ در ابعاد توسعه‌ و رشد اقتصادي‌ و متغيرهاي‌ كلان‌ اقتصادي‌ همانند اشتغال‌ چيست‌؟ نقش‌ آموزش‌ و تجربه‌ در رشد كارآفريني‌ چه‌ ميزان‌ است‌؟ سوالهايي‌ هستند كه‌ بايد براي‌ رسيدن به‌ اين‌ فرهنگ‌ مشترك‌ به‌ وضوح‌ و مبسوط‌ پاسخ‌ داده‌ شود.
به‌طور كلي‌ «كارآفريني‌» از ابتداي‌ خلقت‌ بشر و همراه‌ با او در تمام‌ شئون‌ زندگي‌ حضور داشته‌ و مبناي‌تحولات‌ و پيشرفتهاي‌ بشري‌ بوده‌ است‌. ليكن‌ تعاريف‌ زياد و متنوعي‌ از آن‌ در سير تاريخي‌ و روند تكامل‌موضوع‌ بيان‌ شده‌ است‌، كه‌ برخي‌ از اين‌ تعاريف‌ ارائه‌ مي‌گردد:
ـ كارآفرين‌ كسي‌ است‌ كه‌ متعهد مي‌شود مخاطره‌هاي‌ يك‌ فعاليت‌ اقتصادي‌ را سازماندهي‌، اداره‌ و تقبل‌كند ( Webster's New Collegiate Dictionary ).
ـ خريداري‌ نيروي‌ كار و مواد اوليه‌ به‌ بهائي‌ نامعين‌ و به‌ فروش‌ رساندن‌ محصولات‌ به‌ بهائي‌ طبق‌ قرارداد(برنارد دو بليدور ( Bernard F. De Belidar ) اقتصاددان‌ فرانسوي‌ در اوايل‌ قرن‌ هيجدهم‌).
ـ كارآفرين‌ فردي‌ است‌ كه‌ ابزار توليد را به‌ منظور ادغام‌ آنها براي‌ توليد محصولات‌ قابل‌ عرضه‌ به‌ بازار، ارائه‌مي‌كند (ريچارد كانتيلون‌ R. Cantillon در حدود سال‌ 1730).
ـ كارآفرين‌ عاملي‌ است‌ كه‌ تمامي‌ ابزار توليد را تركيب‌ مي‌كند و مسووليت‌ ارزش‌ توليدات‌، بازيافت‌ كل‌سرمايه‌اي‌ را كه‌ بكار مي‌گيرد، ارزش‌ دستمزدها، بهره‌ و اجاره‌اي‌ كه‌ مي‌پردازد و همچنين‌ سود حاصل‌ را برعهده‌ مي‌گيرد (جان‌ باتيست‌ سي‌ ( Jean Baptiste Say ) ، اقتصاددان‌ فرانسوي‌ در سال‌ 1803 ميلادي‌).
ـ كارآفريني‌ پلي‌ است‌ بين‌ جامعه‌ به‌ عنوان‌ يك‌ كل‌، بويژه‌ جنبه‌هاي‌ غيراقتصادي‌ جامعه‌ و موسسات ‌انتفاعي‌ تاسيس‌ شده‌ براي‌ تمتع‌ از مزيت‌هاي‌ اقتصادي‌ و ارضاء آرزوهاي‌ اقتصادي‌ (آرتور كول‌ ( A. Cole )،1946).
ـ كارآفرين‌ فردي‌ است‌ كه‌ تخصص‌ وي‌ تصميم‌گيري‌ عقلاني‌ و منطقي‌ درخصوص‌ ايجاد هماهنگي‌ در منابع‌ كمياب‌ مي‌باشد (كاسون‌، 1982).
ـ كارآفريني‌ به‌ عنوان‌ يك‌ تسريع‌كننده‌، جرقة‌ رشد و توسعة‌ اقتصادي‌ را فراهم‌ مي‌آورد (ويلكن‌( Wilken )، 1980)
ـ كارآفرين‌ فردي‌ است‌ كه‌ شركتهاي‌ جديدي‌ را كه‌ سبب‌ ايجاد و رونق‌ شغل‌هاي‌ جديد مي‌شوند، شكل‌مي‌دهند (كه‌ چموف‌ ( B - Kirchhoff )، 1994).
ـ رابرات‌ لمب‌ ( R.K .Lamb ) (1902) معتقد بود كه‌ «كارآفريني‌ يك‌ نوع‌ تصميم‌گيري‌ اجتماعي‌ است‌ كه‌توسط‌ نوآوران‌ اقتصادي‌ انجام‌ مي‌شود و نقش‌ عمده كارآفرينان‌ را اجراي‌ فرآيند گسترده ايجاد جوامع‌ محلي‌، ملي‌ و بين‌المللي‌ و يا دگرگون‌ ساختن‌ نمادهاي‌ اجتماعي‌ و اقتصادي‌ مي‌دانست‌.
ـ هربرتون‌ ايوانز ( Herberton G.Evans ) (1957) معتقد بود كه‌ كارآفرين‌ وظيفه‌ تعيين‌ نوع‌ كسب‌ و كار مورد نظر را بر عهده‌ داشته‌ و يا آن‌ را مي‌پذيرد.
ـ ردليچ‌ ( F.Redlich ) (1958) معتقد است‌ كه‌ كارآفرين‌ در حالي‌ كه‌ مدير، سرپرست‌ و هماهنگ‌كننده‌فعاليت‌هاي‌ توليد است‌، برنامه‌ريز، نوآور و تصميم‌گيرنده‌ نهايي‌ در يك‌ شركت‌ توليدي‌ نيز مي‌باشد.
ـ مك‌ كله‌لند ( D.M,clelland ) (1961) معتقد بود كه‌ كارآفرين‌ كسي‌ است‌ كه‌ «يك‌ شركت‌ (يا واحداقتصادي‌) را سازماندهي‌ مي‌كند و ظرفيت‌ توليدي‌ آن‌ را افزايش‌ مي‌دهد
ـ پنروز ( E.Penrose ) (1968) جنبة‌ اصلي‌ كارآفريني‌ را همانا شناسايي‌ و بهره‌برداري‌ از كرهاي فرصت‌ طلبانه‌ براي‌ گسترش‌ شركتهاي‌ كوچكتر مي‌داند.
ـ كارلند ( J.c.carland ) (1984) معتقد است‌ كه‌ كارآفرين‌ فردي‌ است‌ كه‌ جهت‌ دستيابي‌ به‌ سود و رشد،شغلي‌ را به‌ وجود مي‌آورد و مديريت‌ مي‌كند.
ـ چل‌ ( E.chell ) و هاروث‌ ( J.Haworth ) (1988) در تحقيقات‌ خود به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيده‌اند كه‌كارآفرينان‌ افرادي‌ هستند كه‌ قابليت‌ مشاهده‌ و ارزيابي‌ فرصتهاي‌ تجاري‌، گردآوري‌ منابع‌ مورد نياز و دستيابي‌به‌ ارزيابي‌ حاصل‌ از آن‌ را داشته‌ و مي‌توانند اقدامات‌ صحيحي‌ را براي‌ رسيدن‌ به‌ موفقيت‌ انجام‌ دهند.
ـ پيتردراكر ( P.draker ) (1985) معتقد است‌، كارآفرين‌ كسي‌ است‌ كه‌ فعاليت‌ اقتصادي‌ كوچك‌ و جديدي‌ را با سرمايه‌ خود شروع‌ مي‌نمايد.
ـ ادي‌ ( G.Eddy ) و الم‌ ( k.olm ) (1985) معتقدند كه‌ كارآفرين‌ فردي‌ است‌ كه‌ مايل‌ و قادر به ‌مخاطره ‌پذيري‌ است‌ و در عين‌ حال‌ ابزار توليدي‌ و اعتباري‌ را در هم‌ مي‌آميزد تا به‌ سود يا اهداف‌ ديگري‌ همچون‌ قدرت‌ و احترام‌ اجتماعي‌ دست‌ يابد.
ـ تراپ‌مان‌ ( J. Torpman ) و مورنينگ‌ استار ( G.Morningstar ) (1989) در كتاب‌ «نظام هاي ‌كارآفرينانه‌» در دهة‌ 1990 مي‌نويسند: كارآفرين‌ يعني‌ تركيب‌ متفكر با مجري‌، كارآفرين‌ فردي‌ است‌ كه‌ فرصت ‌ارائه‌ يك‌ محصول‌، خدمات‌، روش‌ و سياست‌ جديد يا راه‌ تفكري‌ جديد براي‌ يك‌ مشكل‌ قديمي‌ را مي‌يابد.كارآفرين‌ فردي‌ است‌ كه‌ مي‌خواهد تاثير انديشه‌ محصول‌ يا خدمات‌ خود را بر نظام‌ مشاهده‌ كند.
ـ جفري‌ تيمونز ( Jeffry Timmons ) (1990) درخصوص‌ كارآفريني‌ مي‌نويسد: «كارآفريني‌ خلق‌ و ايجاد بينشي‌ ارزشمند از هيچ‌ است‌. كارآفريني‌ فرآيند ايجاد و دستيابي‌ به‌ فرصتها و دنبال‌ كردن‌ آنها بدون‌ توجه‌ به‌منابعي‌ است‌ كه‌ در حال‌ حاضر موجود است‌. كارآفريني‌ شامل‌، خلق‌ و توزيع‌ ارزش‌ و منافع‌ بين‌ افراد، گروهها، سازمانها و جامعه‌ مي‌باشد.
ـ ديويد مك‌ كران‌ ( D. Mckeran ) و اريك‌ فلانيگان‌ ( E.Flannigan ) (1996) كارآفرينان‌ را افرادي‌نوآور، بافكري‌ متمركز، و به‌ دنبال‌ كسب‌ توفيق‌ و مايل‌ به‌ استفاده‌ از ميانبرها مي‌دانند كه‌ كمتر مطابق‌ كتاب‌ كار مي‌كنند و در نظام‌ اقتصادي‌، شركتهايي‌ نوآور، سودآور و با رشدي‌ سريع‌ را ايجاد مي‌نمايند.
در واقع‌، هنوز هم‌ تعريف‌ كامل‌، جامع‌، مانع‌ و مورد پذيرش‌ همة‌ صاحبنظران‌ ارائه‌ نشده‌ است‌، ليكن‌ دراين‌ بين‌ تئوري‌ و تعاريف‌ اقتصاددان‌ مشهور اتريشي‌ به‌ نام‌ «جوزف‌ شومپيتر ( Joseph schumpeter ) ازكارآفريني‌ و نقش‌ كارآفرينان‌ در فرآيند توسعه‌ مورد توافق‌ و ارجاع‌ اكثر محققين‌ در اين‌ زمينه‌ است‌:
بر طبق‌ نظر وي‌ كارآفرين‌ نيروي‌ محركة‌ اصلي‌ در توسعة‌ اقتصادي‌ و موتور توسعه‌ مي‌باشد و نقش‌ وي ‌عبارت‌ است‌ از نوآوري‌ يا ايجاد تركيب‌هاي‌ تازه‌ از مواد. شومپيتر مشخصة‌ اصلي‌ كارآفرين‌ را «نوآوري‌» مي‌دانست‌ و كار يك‌ كارآفرين‌ را «تخريب‌ خلاق‌» تعريف‌ كرد. وي‌ در كتاب‌ «نظرية‌ اقتصاد پويا» اشاره‌ مي‌كند كه‌ تعادل‌ پويا از طريق‌ نوآوري‌ و كارآفريني‌ ايجاد مي‌گردد و اينها مشخصة‌ يك‌ اقتصاد سالم‌ هستند.
سابقه كارآفر يني در دنيا:
در اوايل سده شانزدهم ميلادي كساني را كه در كار مأموريت نظامي بودند كارآفريني خواندند و پس از آن نيز براي مخاطرات ديگر نيز همين واژه با محدوديتهايي مورد استفاده قرار گرفت. از حدود سال 1700 ميلادي به بعد درباره پيمانكاران دولت كه دست اندركار امور عمراني بودند، از لفظ كارآفرين زياد استفاده شده است.
كارآفريني و كارآفرين اولين بار مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و همه مكاتب اقتصادي از قرن شانزدهم ميلادي تاكنون به نحوي كارآفريني را در نظريه‌هاي خود تشريح كرده‌اند. ژوزف شوپيتر با ارائه نظريه توسعه اقتصادي خود در سال 1934 كه همزمان با داوران ركود بزرگ اقتصادي بود، موجب شد تا نظر او در خصوص نقش محوري كارآفرينان در ايجاد سود، مورد توجه قرار گيرد و به همين دليل وي را «پدر كارآفريني» لقب داده‌اند. از نظر وي «كارآفرين نيروي محركه اصلي در توسعه اقتصادي است » و نقش كارآفريني عبارت است از «نوآوري يا ايجاد تركيب هاي تازه از مواد»
كارآفريني از سوي روانشناسان و جامعه‌شناسان با درك نقش كارآفرينان در اقتصاد و به منظور شناسايي ويژگيها و الگوهاي رفتاري آنها با بررسي و تحقيق در خصوص آنان مورد توجه قرار گرفته است.
جامعه شناسان كارآفريني را به عنوان يك پديده اجتماعي در نظر گرفته و به بررسي رابطه متقابل بين كارآفرينان و ساير قسمتها و گروههاي جامعه پرداخته‌اند .
دانشمندان مديريت به تشريح مديريت كارآفريني و ايجاد جو و محيط كارآفرينانه در سازمانها پرداخته‌اند.
سير تاريخي مفهوم كارآفريني
به طور کلي و با عنايت به موارد اشاره شده در فوق ، سير تاريخي مفهوم كارآفريني را مي‌توان به پنج دوره تقسيم نمود:
دوره اول:قرون 15 و 16 ميلادي: در اين دوره به صاحبان پروژه‌هاي بزرگ كه مسئوليت اجرايي اين پروژه‌ها همانند ساخت كليسا، قلعه ها، ‌تأسيسات نظامي و .... از سوي دولتهاي محلي به آنها واگذار گرديد. كارآفرين اطلاق مي‌شد، در تعاريف اين دوره پذيرش مخاطره، لحاظ نشده است.
دوره دوم: قرن 17 ميلادي: اين دوره همزمان با شروع انقلاب صنعتي در اروپا بوده و بعد مخاطره پذيري به كارآفريني اضافه شد كارآفرين در اين دوره شامل افرادي همانند بازرگانان ، صنعتگران و ديگر مالكان خصوصي مي‌باشد.
دوره سوم: قرون 18و 19 ميلادي: در اين دوره كارآفرين فردي است كه مخاطره مي‌كند و سرمايه مورد نياز خود را از طريق وام تأمين مي‌كند، بين كارآفرين و تأمين كننده سرمايه (سرمايه‌گذار) و مدير كسب و كار در تعاريف اين دوره تمايز وجود دارد.
دوره چهارم: دهه‌هاي مياني قرن بيستم ميلادي: در اين دوره مفهوم نوآوري شامل خلق محصولي جديد، ايجاد نظام توزيع جديد يا ايجاد ساختار سازماني جديد به عنوان يك جزء اصلي به تعاريف كارآفريني اضافه شده است.
دوره پنجم: دوران معاصر( از اواخر دهه 1970 تاكنون ): در اين دوره همزمان با موج ايجاد كسب و روند كارهاي كوچك و رشد اقتصادي و نيز مشخص شدن نقش كارآفريني به عنوان تسريع كننده اين سازوكار، جلب توجه زيادي به اين مفهوم شد و رويكرد چند جانبه به اين موضوع صورت گرفت. تا قبل از اين دوره اغلب توجه اقتصاددانان به كارآفريني معطوف بود، اما در اين دوره به تدريج روانشناسان، جامعه ‌شناسان و دانشمندان و محققين علوم مديريت نيز به ابعاد مختلف كارآفريني و كارآفرينان توجه نموده‌اند.
تا دهه 1980 سه موج وسيع ، موضوع كارآفريني را به جلو رانده است:
موج اول: انفجار عمومي مطالعه و تحقيق در قالب انتشار كتابهاي زندگي كارآفرينان و تاريخچه شركتهاي آنها، چگونگي ايجاد كسب و كار شخصي و شيوه‌هاي سريع پولدار شدن مي‌باشد. اين موج از اواسط دهه 1950 شروع مي‌شود.
موج دوم: اين موج كه شروع آن ازدهه 1960 بوده شامل ارائه رشته‌هاي آموزش كارآفريني در حوزه‌هاي مهندسي و بازرگاني است كه در حال حاضر اين حوزه‌ها به ساير رشته‌ها نيز تسريع يافته است.
موج سوم: اين موج شامل افزايش علاقمندي دولتها به تحقيقات در زمينه كارآفريني و بنگاههاي كوچك، تشويق رشد شركت‌هاي كوچك و انجام تحقيقات در خصوص نوآوري‌هاي صنعتي مي‌شود كه از اواخر دهه 1970 آغاز شده است.
سابقه كارآفريني در ايران:
علي‌رغم اينكه در كشورهاي پيشرفته دنيا از اواخر دهه 1970 به بعد به موضوع كارآفريني توجه جدي شده و حتي در بسياري از كشورهاي درحال توسعه هم از اواخر دهه 1980 اين موضوع را مورد توجه قرار داده‌اند، در كشور ما تا شروع اجراي برنامه سوم توسعه، توجه چنداني به كارآفريني نشده بود . حتي در محافل علمي و دانشگاهي نيز به جز موارد بسيار نادر، فعاليتي در اين زمينه صورت نگرفته بود. مشكل بيكاري و پيش‌بيني حادتر شدن آن در دهه 1380 موجب شد كه در زمان تدوين برنامه سوم توسعه، موضوع توسعه كارآفريني مورد توجه قرار گيرد. در برنامه اخير، توسعه كارآفريني در سطح وزارتخانه‌هاي علوم، تحقيقات و فناوري، بهداشت، درمان و آموزش پزشكي، ‌جهاد كشاورزي، صنايع و معادن و فلزات و همچنين مؤسسه جهاد دانشگاهي به دليل ارتباط با فعاليت‌هاي آنها، مطرح شده است.
متأسفانه واژه كارآفريني كه ترجمه‌اي از كلمه Enterpreneurship است، موجب گرديده است كه معني ايجاد كار و يا اشتغال‌زايي از اين واژه برداشت مي‌شود. در حاليكه كارآفريني داراي مفهومي وسيعتر و با ارزشتر از اشتغال‌زايي است . اين برداشت ناصحيح از اين مفهوم و همچنين تورم نيروي انساني بيکار در جامعه ( بويژه در بين دانش‌آموختگان دانشگاهي)، موجب شده بسياري از سياستهايي که براي توسعه آن اتخاذ شده و نيز در بخشنامه‌ها و سخنراني‌هاي مسؤولان در اين خصوص ، صرفا جنبة اشتغال‌زايي براي آن در نظر گرفته شود . در حاليکه کارآفريني داراي پيامدهاي مثبت و مهم ديگري همانند : بارورشدن خلاقيت‌ها ، ترغيب به نوآوري و توسعة آن ، افزايش اعتماد به نفس ، ايجاد و توسعة تکنولوژي ، توليد ثروت در جامعه و افزايش رفاه عمومي است و در صورتيکه فقط به جنبة اشتغال‌زايي آن توجعه شود ، از ساير پيامدهاي آن بي بهره خواهيم ماند .
كارآفرين كيست؟
زمان زيادي نيست كه كلمات كارآفرين و كارآفريني در رسانه‌هاي مختلف تكرار مي‌شود و هر كس به سليقه خود از اين واژه جديد براي اشاره به مديران،افرادموفق،‌سرمايه‌داران،‌سرمايه‌گذاران،‌ صادركنندگان، دلال‌ها و تاجران استفاده مي‌كند. هرچند هر كدام از اين افراد ممكن است كارآفرين باشند ولي هيچكدام مصداق كاملي براي اين مفهوم نيستند.
به راستي كار‌آفرين كيست؟ آيا كارآفرينان ويژگيهاي متمايزي از ديگر بازيگران صحنه اقتصاد دارند؟ نگاهي به مسير حركت فعاليت‌هاي كارآفرينان،‌مبدأ و منشأ و حركت و انرژي كه در طول مسير آنان را تغذيه مي‌نمايد در تصويري اجمالي از شخصيت كارآفرين ارائه شده است.
چه چيز باعث مي‌شود كه نشاط حركت به لختي و سكون غلبه كند؟ آرزوي آن چيزي كه امروز نيست ولي فردا مي‌تواند باشد، اولين چيزي است كه جمود كارآفرين را در هم مي‌شكند. يعني كارآفرين آرزومند است.
آن چه جهت و مسير كارآفرين را براي رسيدن به آرزوهايش تعيين مي‌كند از درون او برمي‌خيزد. عزم او براي حركت يا توقف و اقدام يا عدم اقدام، چيزي نيست كه مولود شرايط،‌ محيط يا اطرافيان باشد. يعني كارآفرين كنترل دروني دارد. او براي اينكه بتواند درست آن چه را كه مي‌انديشد عينيت بخشد و عزم خود را عملي كند بايد رئيس و كار‌فرماي خود باشد. يعني‌ كار‌آفرين نياز به استقلال دارد. وقتي كه خلاقيت از ذهن به عمل منتقل مي‌شود، نو‌آوري صورت مي‌گيرد. نو‌آوري يعني پيمودن راه نارفته، كسي كه اولين بار راهي را مي‌پيمايد، ‌اولين كسي است كه مي‌تواند خبر مخاطرات راه را براي ديگران بياورد. يعني كارآفرين خطرپذير است. او به جاي آن كه منتظر ضمانت يك پايان موفق بماند، به فكر و تلاش خود تكيه مي‌زند، به مشكلات حمله مي‌كند و پيش مي‌رود. يعني كار‌آفرين منفعل نيست و براي استقبال از آينده روحيه‌اي تهاجمي دارد. ذهن پوياي او مرزهاي از پيش تعيين‌شده و قالب‌هاي رايج را درهم مي‌شكند و با وجودي كه همان چيزي را مي‌بيند كه ديگران ‌بينند، ‌اما چيزي را مي‌انديشد كه ديگران نمي‌انديشند. يعني‌كارآفرين خلاق است. به استقبال فردا رفتن، آخر ماجرا نيست. كسي كه آگاهانه و پيشاپيش خود را در ميدان مواجهه با مسائل مي‌اندازد، بايد توان سخت كار‌كردن در شرايط پرتنش را هم داشته باشد. يعني كار‌آفرين با وجود فشار زياد ، ‌كارآيي خود را حفظ مي‌كند. لحظه ‌تصميم آغاز،‌تنها زماني نيست كه او با ريسك مخاطره مواجه مي‌شود. ابهام يك پايان نامعلوم، برهر قدم اين راه سايه مي‌اندازد. يعني كار‌آفرين قدرت تحمل ابهام دارد. بايد گفت که تعريف مجموعه‌اي از صفات كه كارآفرين ايده‌آل را به تصوير كشد ، امكان‌پذير نيست و از طرفي هر کارآفريني تمام ويژگيهاي ذکر شده در ادبيات را ندارد. برخي ديگر از ويژگيهايي که محققين بسياري آنها را به عنوان ويژگيهاي کارآفرين برشمرده‌اند عبارتند از:
آينده‌نگر بودن و داشتن چشم انداز : چشم‌انداز براي شخص كار‌آفرين كاملا شفاف و خالي از هرگونه ابهام بوده و لذا قابل انتقال به ديگران مي‌باشد. داشتن چنين چشم‌اندازي به كارآفرين كمك مي‌كند تا حركتي مستمر و بدون سردرگمي و مستقيم به سمت هدف داشته باشد. علاوه بر اين چشم‌انداز قابل انتقال ديگران را نيز در طي مسير همراه و مدديار او مي‌نمايد.
مصمم بودن : عزم راسخ كارآفرينان يكي ديگر از ويژگيهاي بارز آنهاست كه انرژي و تعهد لازم براي كسب موفقيت را ايجاد مي‌كند. كار‌آفرينان مصمم از ايده‌هاي جديد و فرصت‌ها و پيشنهادات شغلي ديگر چشم‌پوشي كرده و در مقابل به كاري كه براي خود برگزيده‌اند پايبند مي‌ماند. اين قطعيت كارآفرين را در طي فرآيند راه‌اندازي از هر گونه شك و ترديد و دودلي مصون نگاه مي‌دارد تا حدي كه مخالفت نزديكان و آشنايان نيز نمي‌تواند در اراده آنان خللي وارد نموده بلكه دودلي ديگران نيز تحت تأثير اين قطعيت برطرف مي‌شود.
انگيزش: نياز خود شكوفايي يكي از مهمترين انگيزه‌هاي كارآفرينان در محقق كردن چشم‌انداز خود است. نتيجه اين نياز قوي اين است كه در مسير حركت به سوي هدف، ‌هرچيز ديگري از اولويت پايين برخوردار مي‌گردد. در روابط شخصي،‌علايق خارج از اين چشم‌انداز و يا پروژه‌هاي باسود مالي زياد،‌همه از مواردي هستند كه در مقايسه با هدف، اولويت پايين‌تري خواهند داشت. البته سود مالي بندرت انگيزه كار‌آفرينان قرار مي‌گيرد چرا كه پول به تنهايي نمي‌تواند انگيزه ‌انجام تمام زحماتي باشد كه در شروع يك فعاليت كارآفرينانه لازم است، هرچند كه معيار خوبي براي اندازه‌گيري موفقيت فعاليت كارآفرينان است.
تمركز: براي اينكه كارآفرين از انجام موفقيت‌آميز تمام طرح و برنامه‌ها و جزئيات كار مطمئن باشد، لازم است كه همانند يك فوتباليست خوب كه لحظه‌اي چشم از توپ بر ‌نمي‌دارد در تمام لحظات با تمركز بر چشم‌انداز، همه انرژي، وقت و ساير منابع را حول اين هدف مصروف نمايد.
وقف و از خودگذشتگي: كار‌آفرينان همه زندگي خود را وقف كار نموده‌اند. بسيار سخت كوش هستند و پشتكار آنان مثال زدني است در حقيقت آنان از كار در راستاي هدف خود لذت مي‌برند. داشتن چشم‌انداز روشن و تركيب آن با خوش بيني و ريسك‌پذيري كارآفرينان، سخت‌كوشي وتعلق خاطر به كار را در آنان پديد مي‌آورد.
تعاريف و نظريات مختلفي در مورد کارآفرينان شده که برخي از آنها عبارتند از :
ـ كارآفرين ‌كسي ‌است‌ كه ‌فرصتي ‌را كشف‌ و براي ‌پيگيري ‌و تحقق ‌آن‌، سازمان‌ مناسبي‌ را بنا ‌مي‌كند.
ـ كارآفرين ‌كسي ‌است‌ كه ‌عمدتا به‌منظور كسب ‌سود و رشد، كسب ‌و كاري ‌را تاسيس‌ و اداره‌ مي‌كند كه‌ مشخصات ‌اصلي ‌آن ‌نوآوري‌ و مديريت ‌استراتژيك ‌است‌.
ـ كارآفرين ‌كسي ‌است ‌كه ‌سياستگذاري ‌كسب‌ و كار با اوست ‌و به ‌حساب‌ خود ريسك ‌مالي‌ آن‌ را به‌ عهده‌ مي‌گيرد.
ـ كارآفرين ‌كسي ‌است‌ كه ‌فرصتهاي‌ بازار را درك ‌و جهت ‌استفاده ‌از آن ‌فرصتها، سرمايه‌ و دارايي‌ لازم ‌رافراهم ‌مي‌سازد.
ـ كارآفرين ‌فردي ‌است‌ كه ‌تقاضا را پيش‌بيني ‌مي‌كند و خطر ناشي ‌از نوسانات ‌آن‌ را به‌ عهده ‌مي‌گيرد، در فرآيند توليد عامل ‌سازماندهي‌ و مسوول ‌تصميماتي ‌است ‌از اين ‌قبيل‌: چه ‌توليد شود ـ چقدر توليد شود ـ با چه ‌روشي‌ توليد شود.
ـ كارآفرين ‌كسي ‌است ‌كه ‌فرصتها را تشخيص ‌مي‌دهد، منابع ‌مورد نياز را جمع‌آوري ‌مي‌كند، طراحي ‌و اجراي ‌نقشه‌اي ‌عملي‌ را به ‌عهده ‌مي‌گيرد، نتايج‌ بدست ‌آمده‌ را به‌ موقع‌ و با روش ‌منعطف ‌جمع‌آوري ‌مي‌كند.
ـ كارآفرين‌ كسي ‌است ‌كه ‌توانايي ‌آن‌ را دارد كه ‌فرصتهاي‌ كسب ‌و كار را ببيند و آنها را ارزيابي ‌كند، منابع‌ لازم ‌را جمع‌آوري ‌و از آنها بهره‌برداري ‌نمايد، و سپس‌ عمليات ‌مناسبي ‌را براي ‌رسيدن ‌به ‌موفقيت ‌پي‌ريزي ‌نمايد.
ـ كارآفرين‌ كسي ‌است ‌كه ‌توليد را سازماندهي ‌مي‌كند.
ـ كارآفرين ‌كسي ‌است ‌كه ‌شركتي ‌را تاسيس ‌يا قسمتي ‌از كار را كه ‌بايد انجام‌ شود، مرتب‌ مي‌كند و به ‌اميد كسب ‌سود، ريسكهاي ‌كسب ‌و كار را مي‌پذيرد.
ـ كارآفرين ‌كارفرمايي ‌است‌ كه‌ ريسك ‌و مديريت ‌كسب‌ و كاري ‌را به‌ عهده ‌مي‌گيرد.
ـ كارآفرين ‌كسي ‌است ‌كه ‌تركيب‌ جديدي ‌از وسائل‌ توليد و اعتبار بنگاه ‌اقتصادي‌ را به ‌عهده ‌مي‌گيرد.
ـ كارآفرين‌ كسي ‌است ‌كه ‌با معرفي ‌محصولات ‌و خدمات ‌جديد، ايجاد شكلهاي ‌جديدي ‌از سازمان‌، يا بهره‌برداري ‌از مواد اوليه‌ جديد، نظر يا موضع ‌اقتصادي‌ موجود را به‌هم‌ مي‌ريزد.
يك ‌كارآفرين ‌به ‌منظور تحقق ‌ايده‌اش ‌عوامل ‌مورد نياز مانند: زمين‌، نيروي‌كار، مواد مصرفي‌ و سرمايه ‌را فراهم ‌آورده‌ و با استفاده ‌از قدرت ‌تصميم‌گيري‌، مهارتها و استعدادهاي ‌فردي‌اش‌ در طراحي‌، سازماندهي‌، راه‌اندازي‌ و مديريت‌ واحد جديد، ايده‌اش ‌را تحقق ‌مي‌سازد و از اين ‌راه ‌به کسب‌ درآمد مي‌پردازد. همچنين ‌در اين‌ راه ‌يك ‌عدم‌ موفقيت ‌را به‌ دليل ‌فعاليت‌ در محيط‌ غير قابل‌ كنترل ‌و مبهم‌ و با موانع ‌پيش‌بيني ‌نشده ‌مي‌پذيرد. از نظر علم‌ اقتصاد، كارآفرين ‌فردي ‌است ‌كه ‌با صرف ‌زمان ‌و انرژي ‌لازم‌، منابع‌، نيروي‌كار، مواد اوليه ‌و ساير دارائيها را به ‌گونه‌اي ‌هماهنگ ‌مي‌سازد كه ‌ارزش ‌آنها و يا محصولات‌ حاصل‌ از آنها نسبت‌ به‌ حالت ‌اوليه‌اش ‌افزايش ‌يابد (ايجاد ارزش ‌افزوده ‌كند).
‌كارآفرين ‌سرمايه‌دار نيست‌ ولي ‌قادر است ‌از سرمايه‌هاي‌ راكد به ‌خوبي ‌استفاده‌ كند. همچنين ‌او ممکن است مخترع‌، عالم‌، متخصص ‌و هنرمند نباشد، ‌ولي‌ توان ‌بهره‌برداري ‌مناسب ‌از علم‌، تخصص‌ و هنر ديگران‌ را دارد.
تعاريفي ‌كه ‌از كارآفريني ‌ارائه ‌شده ، مبين ‌آن ‌است ‌كه‌، كارآفرين ‌منتظر سرمايه‌گذاري ‌و ايجاد شغل ‌از طرف‌ دولت و ديگران ‌نيست‌. او خود با شناخت ‌صحيح ‌از فرصتها و استفاده ‌از سرمايه‌هاي ‌راكد، امكاناتي ‌را فراهم ‌نموده ‌و با سازماندهي ‌و مديريت‌ مناسب‌ منابع‌، ايده ‌خويش ‌را عملي ‌مي‌نمايد. او تنها خودش‌ شاغل‌ نمي‌شود، بلكه ‌بدون‌ اتكاء به ‌دولت‌، در بخش‌ غيردولتي‌ براي ‌تعداد ديگري‌ نيز شغل‌ مي‌آفريند و علاوه ‌بر آن ‌نقش‌ مهمي ‌در توليد و «اشتغال‌مولد» دارد. اين ‌امر سبب‌ كاهش ‌نرخ ‌بيكاري ‌بدون ‌نياز به ‌سرمايه‌گذاري‌ دولت ‌براي ‌ايجاد اشتغال‌ مي‌گردد. البته ‌دولت ‌مي‌تواند با ارائه ‌تسهيلات‌ و پيگيري‌ سياستهاي‌ مناسب‌، حركت ‌كارآفرينان ‌را شدت ‌و شتاب ‌بخشد.
هر كارآفرين ‌بالقوه ‌يا بالفعل‌، به‌ يك ‌نسبت ‌از اين‌ ويژگيها و قابليتها برخوردار نيست‌. لذا كارآفرينان ‌طيف ‌متنوعي ‌را شامل‌ مي‌شوند كه ‌همين ‌باعث ‌تنوع‌ در تعريف ‌كارآفريني‌ و كارآفرين‌ شده ‌است‌.
ويژگيهاي‌ كارآفرينان‌:
چنانچه گفته شد کارآفرينان طيف متنوعي را شامل مي‌شوند که اين موضوع موجب شده صاحبنظران و محققين کارآفريني ويژگيهاي مختلفي براي کارآفرينان ذکر کرده‌اند که در زير به مهمترين آنها اشاره مي‌شود:
ـ نوآوري‌( Innovation )
ـ خلاقيت‌( Creativity )
ـ مخاطره‌پذيري‌( Riskbearing )
ـ اعتماد به‌ نفس‌( self-confidence )
ـ دانش ‌فني‌( Technical Knowledge )
ـ استقلال‌( Independent )
ـ هدف‌گرا ( Goal- Oriented )
ـ مركز كنترل ‌داخلي‌( Enternal locus of control )
ـ عكس‌العمل‌ مثبت ‌نسبت ‌به ‌مشكلات ‌و موانع‌( Positive reaction to set back )
ـ توانايي ‌به ‌ايجاد ارتباطات‌( Communication Ability )
ـ توفيق ‌طلبي‌( need for Achievement )
ـ تمايل ‌به‌ مسؤوليت‌پذيري‌( Desir for Responsibility )
پيامدهاي کارآفريني
دامنه تاثيرات كارآفريني بر جامعه بسيار وسيع است. از تغيير در ارزشهاي اجتماعي تا رشد شتابان اقتصادي. محققين تغييرات مختلفي را که کارآفريني در يک جامعه ايجاد مي کند ، بررسي کرده و آثار آن را از ديدگاه‌هاي متفاوت مورد بحث قرار داده ‌اند . برخي از اين تأثيرات عبارتند از:
اشتغال زايي
انتقال تکنولوژي
ترغيب و تشويق سرمايه گذاري
شناخت، ايجاد و گسترش بازارهاي جديد
افزايش رفاه
ساماندهي و استفاده اثربخش از منابع
پيامدهاي مثبتي که توسعه کارآفريني در اقتصاد کشور ايجاد ميکند، غير قابل انكار است. بسياري از محققان معتقدند كه ، کارآفرينان از رسيدن نظام اقتصادي به تعادل ايستا جلوگيري كرده و بواسطه رفتارهاي فرصت جويانه خود، اقدام به فرصت ‌سازي براي کليت نظام اقتصادي مي ‌نمايند.
کارآفريني، پايه هاي شکلگيري اقتصاد نوين:
اقتصاد در ابتداي هزاره سوم ميلادي شاهد دگرگونيهاي شگرفي بوده است. انقلاب فنآوري اطلاعات و تغيير ترکيب نيروي کار به نفع نيروهاي دانش- محور از زمره اين تغييرات است.
شايد مهمترين روندي که در اقتصاد ديده مي شود حرکت به سوي يک نظام اقتصادي با ماهيت شبکه اي است. در چنين اقتصادي، کنترل و تخصيص منابع به صورت توزيع شده صورت مي ‌گيرد و نقش شبکه ‌هاي اجتماعي در رشد و توسعه اقتصادي به مراتب بيش از نظام متمرکز برنامه ‌ريزي دولتي خواهد بود.
نقش کارآفرينان در رويکرد شبکه ‌ مدار به مراتب پررنگتر از رويکرد اقتصاد کلاسيک است. در اقتصاد نوين، کارآفرينان در شبکه ‌هاي اجتماعي نقش عناصر فعالي را ايفا مي ‌کنند که ارتقاي بازده سرمايه ‌هاي مادي و انساني را فراهم مي ‌آورند.
رشد اقتصادي:
ويژگي بارز اقتصاد امروز ، تغييرات سريع است. لذا کشورهايي ميتوانند در چنين اقتصادي موفق باشند که قابليت تطبيق با اين تغييرات را داشته باشند. کشورهايي که در آنها ، ميزان فعاليتهاي کارآفرينانه بالاتر است، قادرند تا در اقتصاد جهان موقعيت بهتري کسب کنند. تحقيقات انجام شده نشان داده که رشد اقتصادي با فعاليتهاي کارآفرينانه ارتباط مستقيم دارد. در تحقيق - که به صورت ، ساليانه فعاليتهاي کارآفريني و تأثيرات آن در کشورهاي مختلف را مورد بررسي قرار مي دهد و در حال حاضر در بيش از 20 کشور جهان صورت مي ‌ گيرد- اين نتيجه بدست آمده که نرخ رشد اقتصادي يک کشور رابطه معني ‌داري با سطح فعاليتهاي کارآفريني آن دارد.
اشتغال ‌زايي:
کارآفرينان در ايجاد اشتغال نيز نقش مهمي ايفا مي ‌نمايند. در حدود نيمي از کارکنان کشورهاي توسعه ‌يافته در کسب و کارهاي کوچک مشغول فعاليت هستند. بيشتر مشاغل جديد را کسب و کارهاي کوچک ايجاد مي ‌کنند و سهم اين کسب و کارها در بازار کار در حال افزايش است.
از سال1980 تا کنون ، کسب و کارهاي کوچک در اقتصاد آمريکا بيش از 34 ميليون شغل ايجاد کرده ‌ اند. اين در حالي است كه از تعداد كاركنان شركت‌هاي بزرگ در اين كشورها كاسته شده است. در ايالات متحده آمريكا، 5/81 درصد از مشاغل جديد از طريق شركت‌هاي تازه تاسيس به وجود آمده و 5% از شركت‌هاي تازه تاسيس، 77% از مشاغل جديد را ايجاد كرده‌اند.
ايجاد و رشد تکنولوژي:
بيش از 67 درصد از نوآوريهاي تكنولوژيك و حدود 95 درصد از نوآوريهاي منجر به تحولات بنيادي را كسب و كارهاي كارآفرينانه پديد آورده اند.
کارآفرينان از طريق ايجاد فنآوري. ارائه محصولات و خدمات جديد ، قدرت انتخاب مصرف کنندگان را افزايش داده و با افزايش بهره وري، سرگرميهاي نو، بهبود بهداشت و سلامتي، تسهيل ارتباطات و ... موجب افزايش کيفيت زندگي مي ‌شوند.
در واقع بخش اعظم صنايع جديدي که يک نسل پيشتر موجود نبود را کارآفرينان ايجاد کرده ‌اند که مي توان از کامپيوترهاي شخصي، تلفنهاي همراه، خريد از طريق اينترنت و سرگرميهاي ديجيتال به عنوان نمونه ‌هايي از آن ذکر نمود.
ايجاد صنايع نو:
بسياري از صنايع جديد از پيامدهاي كارآفريني مي‌باشند. صنايع نظير، كامپيوترهاي شخصي، بيوتكنولوژي، تلويزيون‌هاي كابلي، نرم‌افزارهاي شامل محصولات جديد نفتي، ارتباطات بي‌سيم، خدمات پستي صوتي، تلفن‌هاي همراه، فروشگاه‌هاي اينترنتي، رسانه‌هاي ديجيتالي و ...
ايجاد تحرك اقتصادي و اجتماعي

از پيامدهاي كارآفريني مي‌توان به بهبود وضعيت اقتصادي، فقرا و وارد شدن زنان به عرصه‌هاي كسب و كار و افزايش مالكيت آنها در كسب كارها، اشاره كرد (در ايالات متحده، سهم مالكيت زنان در كسب كارها از 4% در سال 1970، 35% در سال 1999 افزايش يافته است.)
ايجاد مساوات از طريق مالكيت شخصي:كارآفريني از طريق افزايش ثروت جامعه، منجربه ايجاد سهم بيشتري از درآمدها، براي افراد جامعه مي‌شود. مطالعات در آمريكا نشان داده كه بيشتر از 95% از ثروت‌ها از سال 1980 به بعد ايجاد شده‌اند.
بازگشت به ارزش‌هاي اجتماعي

 

 

 

نویسنده: فناخسرو

 

برگرفته از : alavi-bonyad.org

 

 



نظرات 0