تاريخ : سه شنبه 8 فروردین 1391 | 6:34 PM | نویسنده : قاسمعلی
بنیاد کلمن بیش از اندک سالهای اخیر، توسعه گزارش هیئت رئیسه کنفرانس ملی USASBE را مورد پشتیبانی و حمایت قرار داده است . حقیقتاً، چند فرد ممتازی وجود دارند که ما را با دیدگاههایش به چالش کشانده و روشن نمودهاند. دکتر آرنولد کوپر (پردو)، دکتر کارل وسپر (واشنگتن)، دکتر دال مایر (کلورادو)، دکتر جان باتلر (تگزاس)، و دکتر جفری تیمونز (بابسون) محققان بزرگ داشته شدهای میباشند که تفکر خلاقشان را با شأن و ارزشی برای ما به ارمغان آوردهاند. آنها مجموعه نهایی از گروه پیشگامان کارآفرینی میباشند که جدال مشروعیت را در دانشگاههایمان برای آموزش کارآفرینی به مبارزه طلبیدهاند. با توجه به این دورنمای تاریخی مولفان گزارش هیئت رئیسه بنیاد کلمن، با کمال تواضع، من نیز در سال 2004 به وسیله "موسسه" پژوهشگر کلمن برای آموزش کارآفرینی، انتخاب شدم. به علت اینکه میتوانم با ملاحظات کنفرانس ملی USASBE در سال 2004، دیدگاههایم را در خصوص آموزش کارآفرینی برای قرن بیست و یکم، در اختیار دیگران بگذارم، بینهایت احساس غرور میکنم. زیرا امروزه نسلی از اساتید دانشگاه و مدیریت زاده میشوند که میبایست نهضتها را در دست بگیرند - زمانی است که باید ماورای مشروعیت بخشی حرکت کرد و ندای رهبری را پذیرفت ! ما با آزمودن این «نیرو»ی کارآفرینی آغاز میکنیم و سپس درون آموزش کارآفرینی و چالشهایمان برای قرن بیست و یکم، به کند و کاو خواهیم پرداخت .
نیروی کارآفرینی
کارآفرینی یک فرآیند پویا است، متشکل از آینده نگری، تحول و خلاقیت. این کار مستلزم به کارگیری انرژی و علاقه به خلق و به اجرا درآوردن ایدههای تازه و راهحلهای خلاقانه میباشد. عوامل اصلی در این زمینه عبارتند از : تمایل به منظور انجام ریسکهای حساب شده از لحاظ ارزش بازاری خالص و یا شغل، توانایی ایجاد یک تیم مجرب اقتصادی، مهارت خلاقانه تامین منابع مورد نیاز و مهارت پایهای مربوط به تدوین یک برنامه کسب و کاری منسجم و بالاخره تیزبینی در شناخت فرصت، آن هم در جایی که دیگران با بینظمی، تناقض و سردرگمی دست به گریبان هستند . کارآفرینی چیزی بیش از ایجاد صرف کسب و کار است. هر چند این جنبه بسیار مهمی است، اما نمایانگر کل قضایا نیست. ویژگیهای مربوط به استفاده از فرصتها، خطرپذیری ورای احساس امنیت و پشتکار لازم برای تبدیل یک ایده به واقعیت دست به دست هم داده، دیدگاه ویژهای را به وجود میآورند که کارآفرینان را به خود جذب مینماید. این دیدگاه و دورنما در افراد قابل گسترش بوده و در درون و بیرون یک سازمان، در فعالیتهای انتفاعی و غیرانتفاعی و در فعالیتهای کسب و کاری و غیر آن که به منظور خلق ایدههای خلاقانه صورت میگیرد، میتواند نمایان گردد. بدین ترتیب، کارآفرینی یک مفهوم کلگراست که به گونهای ابداعی و ابتکاری، بر کسب و کار فرد اثر میگذارد. این دیدگاه است که روش کسب و کار را در همه سطوح و کلیه کشورها متحول ساخته است. مجله "متحد" چندی پیش گزارش نمود که "آمریکا مجدداً در حال تبدیل شدن به کشور خطرپذیران است و روش کسب و کار ما دیگر مانند آنچه هست باقی نخواهد ماند." آری! چنین است. این انقلاب در یک فضای اقتصادی آغاز شده است که در آن، دیدگاه کارآفرینانه نیروی غالب را تشکیل میدهد . شرکتهای کارآفرینی دو نقش حیاتی در اقتصاد آمریکا دارند : اول، آنها بخش لاینفک فرآیند نوسازی هستند که بر اقتصاد بازار تاثیر گذاشته و آن را تعریف مینمایند. شرکتهای کارآفرینی نقش مهمی در نوآوریهایی دارند که این نوآوریها به تغییر فناوری و رشد فرآوری منجر میگردند. به طور کلی، محور این نوآوریها تغییر و رقابت است،زیرا آنها ساختار بازار را تغییر میدهند. اقتصاد آمریکا یک واحد سازمانیافته پویا است که همواره در حال تغییر است و نه یک واحد، که قبلاً به وجود آمده است و بس. محور آن، دورنماهای آینده است و نه میراثهای گذشته . دوم، شرکتهای کارآفرینی مکانیزمهایی هستند که به وسیله آنها میلیونها نفر به چرخه اقتصادی و اجتماعی جامعه آمریکا وارد میشوند. کسب و کارهای کوچک، میلیونها نفر از جمله زنان، اقلیتها و مهاجرین را قادر میسازد تا به رویای آمریکایی نایل شوند. بزرگترین منبع قدرت آمریکا همواره رویای آمریکایی مبتنی بر رشد اقتصادی،فرصتهای برابر و حرکت صعودی بوده است. در این فرآیند تکاملی، کارآفرینی نقش مهم و حیاتی تامین "همبستگی اجتماعی" را بر عهده دارد که فعالیتهای صورت گرفته به کمک تکنولوژی پیشرفته و فعالیتهای شهروندان عادی را به یکدیگر مرتبط میسازد. با این وجود، استیونسن (2000) اخطار نمود : "با نگاهی به فرصت بیست سال اخیر آشکار است که یک انقلاب کارآفرینانه روی داده است. برخی از نخستین داوطلبان، مهیجترین اوقات را سپری کردهاند. خطر در این نکته نهفته است که فرض کنیم آینده خالی از چالش خواهد بود ." مفاهیم جدید در پژوهش و آموزش کارآفرینی به موازات این که کار خود را در مطالعه و آموزش در زمینه کارآفرینی ادامه میدهیم، توجه به تحولاتی که طی چند سال اخیر در رابطه با پژوهش و آموزش رخ دادهاند نیز حایز اهمیت است. مفاهیم جدیدی که متمایزکننده پژوهشهای اخیر پیرامون کارآفرینان و ریسکهای تازه خلاقیت میباشد را میتوان به صورت زیر خلاصه نمود . 1) قلمروهای کارآفرینی و مدیریتی انحصاری نبوده بلکه تا حدودی نقاط مشترک نیز دارند . قلمرو دوم (مدیریت) بیشتر تحت تاثیر فرصتها قرار دارد و اولی نیز (کارآفرینی ) بیشتر تحت تاثیر عامل "منابع و تعاملات اجتماعی" قرار دارد . 2) تامین مالی کسب و کار شامل سرمایه ریسک و سرمایه حمایتی و نیز سایر تکنیکهای تامین مالی با قدرت بیسابقهای در دههه 90 ظهور یافتند که دهه دیگری از کارآفرینی را موجب گردید . 3) کارآفرینی درونسازمانی (کارآفرینی شرکتی) و نیاز به فرهنگ کارآفرینی در طی چند ساله اخیر توجه زیادی را به خود جلب کرده است . 4) راهبردهایی در کارآفرینی شناسایی شدهاند که نشاندهنده برخی نکات مشترک، موضوعات مشترک و مبادلات میان کارآفرینی و راهبردها میباشند . 5) تنوع وسیع موجود میان کارآفرینان و روشهای آنها برای دستیابی به موفقیت، تحقیقاتی را پیرامون جنبههای روانشناختی سبب شده است که میتواند موفقیت آینده را پیشبینی نماید . 6) مخاطرات و مزایای شغل کارآفرینی، به ویژه ماهیت فشارآور و دشوار آن، موضوع تحقیقات عمیقی در رابطه با کارآفرینان بالقوه و یا مشغول به کار بوده است . 7) کارآفرینان زن و متعلق به اقلیتها نیز به تعداد بیسابقهای سر برآوردهاند. چنین به نظر میرسد موانعی که آنها با آن مواجه هستند با موانعی که سایر کارآفرینان در پیش رو دارند متفاوت است . 8) جوهر کارآفرینی جهانی است؛ این را میتوان از رشد عظیم مزایای کارآفرینی در سالهای اخیر در سراسر جهان دریافت . 9) تاثیرات اجتماعی و اقتصادی کارآفرینان و کسب و کارهای خانوادگی چنانکه به اثبات رسیده، در مقایسه با نقشی که کمپانیهای از 500 نفر به بالا تاثیرات عمیق نامتناسبتری بر اشتغالزایی، خلاقیت، نوآوری و تجدید حیات اقتصادی دارند . 10) آموزش کارآفرینی به یکی از داغترین مباحث در آموزشگاههای مهندسی و کسب و کار آمریکا مبدل شده است. تعداد مدارسی که به آموزش یک کسب و کار جدید و یا واحدهای مشابه میپردازند از کمتر از بیست و چهار مدرسه در بیست سال قبل به 1600 مدرسه در حال حاضر افزایش یافته است . به علاوه، تعدادی موسسه عمده آکادمیک، برنامههایی را در زمینه پژوهش کارآفرینی به اجرا میگذارند و هر ساله نیز دانشکده بابسون نشستی را با عنوان "قلمروهای پژوهش در کارآفرینی" در یکی از محوطههای دانشکده برگزار مینماید. از سال 1981، این نشست زمینهای را برای انتشار تازهترین تحولات در زمینه کارآفرینی فراهم نموده است. در سال 2000، انجمن ملی مراکز کارآفرینی به منظور هماهنگی دایم میان مراکز کارآفرینی، تاسیس شده و نیز مراکز نوپاتر برای همکاری و روی هم گذاشتن اطلاعات، اجرای طرحهای ویژه و کمک به یکدیگر در جهت پیشبرد و بهبود اثر مراکزشان، پایهگذاری گردید. این انجمن همچنین موسسه "همکاران پژوهش کارآفرینی قرن بیست و یکم" را نیز بنیان نهاد. این مجموعه در حال گسترش از محققین در زمینه کارآفرینی موجب ایجاد یک احساس وظیفه در جهت تعریف مباحثات اختلافبرانگیز پژوهشی و قلمروهای آنها و گسترش ابتکارات بالای تحقیقاتی گردید که به طور کلی نشانگر بالاترین سطح تحقیق در مراکز کارآفرینی و جامعه علمی به طور کلی میباشد. این انجمن به یک محور برای مراکز کارآفرینی در سراسر آمریکا بدل شده است تا از طریق آن بهبود کیفیت کارآفرینی را استمرار بخشند. بیشتر مراکز دانشگاهی کارآفرینی توجه خود را به سه قلمرو اصلی معطوف نمودهاند : (1) آموزش کارآفرینی، (2) فعالیتهای ویژه کارآفرینان و (3) پژوهش کارآفرینی . این مراکز در زمینه توسعه پژوهش کارآفرینی پیشگام بوده و به احتمال فراوان در آینده نیز چنین خواهند بود. امروزه در بیشتر دانشگاهها، رویکرد موجود عبارت است از توسعه و یا گسترش حجم برنامههای کارآفرینی و طراحی برنامههای تحصیلی دشوار و بینظیر ویژه دانشجویان کارآفرینی. آنچه بیش از همه اهمیت دارد، توجه ملی است که از طریق جوایزی از قبیل برنامه مدل ملی SBE آمریکا و ردهبندیهای ملی مانند آنچه که توسط شبکه اخبار آمریکا، گزارش جهانی و مجله کارآفرینی صورت میگیرد، نشان داده میشود. با در نظر گرفتن همه این عوامل، اکنون به بررسی نحوه ظهور آموزش کارآفرینی میپردازیم . جایگاه فعلی آموزش کارآفرینی گاهی از نسل جوانتر امروزی با عنوان "نسل ایکس" تعبیر میگردد. زیرا آنها خود را از فرصتهای معمول بیبهره مییابند. این نسل قرن بیست و یکم، باید با عنوان "نسل ای " شناخته شود زیرا آنها میروند تا به کارآفرینترین نسل از زمان انقلاب صنعتی به این سو بدل شوند. حدود 6/5 میلیون آمریکایی زیر 34 سال، امروزه فعالانه در حال راهاندازی کسب و کاری برای خود میباشند. یک سوم کارآفرینان جدید کمتر از 30 سال سن دارند، و بیش از 60 درصد جمعیت 29-18 سال میگویند که میخواهند مالک کسب و کار خود باشند و 80 درصد کسانی که انتظار میرود در آمریکا به کارآفرینی بپردازند، بین سنین 34-18 سال قرار دارند ! به موازات این ارقام سرسامآور، افزایش مشابهی نیز در زمینه آموزش کارآفرینی پدید آمده است. رشد و گسترش اخیر در زمینه برنامههای تحصیلی و طرحهایی که به امر کارآفرینی و خلق کسب و کار جدید اختصاص یافتهاند قابل توجه بوده است. شمار دانشکدهها و دانشگاههایی که واحدهایی در رابطه با کارآفرینی ارائه مینمایند از تعداد اندک در دهه 70 میلادی به 1600 عدد در سال 2003 افزایش یافته است. در میان این گسترش عظیم واحدهای تحصیلی، چالش مربوط به آموزش هرچه موثرتر و کارآمدتر کارآفرینی به قوت خود باقی است . این مسئله در حال روشن شدن است که کارآفرینی و یا جنبههای معینی از آن قابل یاددهی میباشند. کارآموزان و افراد حرفهای این نظر واقعبینانه را طرح کردهاند که کارآفرینان زاده میشوند نه آنکه تربیت میشوند. پیتر دراکر که به عنوان یکی از اندیشمندان پیشگام در زمینه مدیریت در عصر ما شناخته شده است گفته است : "از اسرار کارآفرینی سخن میگویید؟ این سحر و جادو نیست، مرموز نیست و ارتباطی هم با اجنه ندارد . این نوعی آموزش است و مانند هر آموزش دیگری قابل یاددهی و تعلیم است ." مرور ادبیات کسب و کار، کارآفرینی و آموزش مدیریت کسب و کار کوچک (1994-1998 ) نیز تاییدی بر این نظر است که گزارش میدهند : "اغلب مطالعات تجربی و زمینهیابی نشان میدهند که با استفاده از آموزش کارآفرینی میتوان کارآفرینی را تعلیم داد و یا حداقل ترغیب نمود ." با در نظر گرفتن این عقیده به شدت مقبول، که خطرپذیریهای مربوط به کارآفرینی کلید نوآوری، بازدهی تولید و رقابت موثر میباشند، این سوال که آیا کارآفرینی را میتوان تعلیم داد دیگر بیهوده است . سولومان، دافی و تارابیشی در سال 2002 یکی از جامعترین مطالعات تحلیلی را در زمینه آموزش کارآفرینی انجام دادند. آنها در بررسیشان پیرامون مسئله یاددهی کارآفرینی، چنین اعلام کردند یکی از اهداف اصلی آموزش کارآفرینی این است که این مفهوم، مسئلهای مجزا از آموزش معمول کسب و کار است. اصولاً وارد شدن در تجارت، فعالیتی است که با میدریت یک کسب و کار تفاوت دارد؛ آموزش کارآفرینی باید به ماهیت مبهم و نامشخص ورود به تجارت نیز توجه داشته باشد. برای نیل به این هدف، آموزش کارآفرینی باید شامل واحدهای مهارتساز در مذاکره، رهبری، توسعه محصول جدید، تفکر خلاق و رویکرد باز به نوآوریهای فناوری باشد . سایر قلمروهایی که برای آموزش کارآفرینی مهم تشخیص داده شدهاند عبارتند از : انتخابهای موجود در شغل کارآفرینی، منابع سرمایه برای کسب و کار، حفظ ایده، تحمل ابهام، شاخصههای شخصیت کارآفرینی و چالشهای همراه با هر مرحله از توسعه کسب و کار میباشند و ابزارهای یادگیری شامل روشهای زیر میشوند : برنامههای کسب و کار، راهاندازی کسب و کار توسط دانشجویان، مشورت با کارآفرینان مشغول به کار، شبیهسازیهای کامپیوتری و رفتاری، مصاحبه با کارآفرینان، بررسیهای محیطی، موارد مستقیم و زنده، سفرهای میدانی "گردشهای علمی" و استفاده از فیلم و عکس . این نوع از تجربه به دانشجویان در قالب برنامههای ابتکاری کارآفرینی عرضه میگردد که از طرف انجمن کسب و کارهای کوچک و کارآفرینی آمریکا به رسمیت شناخته شدهاند. کلیات این برنامهها در پیوست الف آمده است. این برنامههای نمونه که جوابگو نیز بودهاند، واحدهای تخصصی مقطع کارشناسی، برنامههایی در سطح کارشناسی ارشد، آموزش توام با نوآوری و برنامههای تخصصی میباشند . همه این دانشگاهها نوعی آموزش کارآفرینی را ارائه نمودهاند که تاثیری ملموس و واقعی بر دانشجویان و نیز تاثیری پایدار بر رشته کارآفرینی داشته است. به هر حال، و سپر در سال 1999 هشدار داد که کار ناتمامی از قرن بیستم باقی مانده است. او این امر را در مورد مسائلی همچون مشروعیت، الگوها، محتوا، تعادل در پژوهش، خودمختاری و ثبات بررسی نمود. در حالی که میتوان گفت مشروعیت در وضعیت کنونی آموزش کارآفرینی حاصل شده است، چالشهای حساسی در پیشاند . دغدغهها/ چالشهای آموزش کارآفرینی استیونس در سال 2000 گفت : "مربیان کارآفرینی باید چیزی بیش از ستایشگران و مشوقین بدون اندیشه باشند. ما دیگر نمیتوانیم به سادگی بگوییم «کارآفرینی متفاوت است». کارآفرینی اکنون بخشی از کل جامعه است. شاید بزرگترین خطر این باشد که سرنوشتی مشابه با بسیاری از کسب و کارهای موفق پیدا کنند. شاید بزرگترین خطر این باشد که گروه کامیاب و نیرومند محققین سرنوشتی همانند بسیاری از کسب و کارهای موفق پیدا کنند. نقطه شکست محققین و کسب و کار در عدم ارزش قائل شدن برای تغییرات است. نگهبانی و حراست از گذشته، پذیرش سنتگرایی و اینکه نخواهیم عقل سلیم ذاتی نهفته در چالشهای جوانان و افراد بیتجربه را ببینیم، به همان مشکلاتی در امر آموزش منجر میشود که در کسب و کار ." با در نظر گرفتن این طرز تفکر، به بررسی چالشهای جاری بر سر راه آموزش کارآفرینی میپردازیم. با استفاده از مطالعات تحقیقاتی کتز (2003) و سولومون و همکاران (2002)، ده موضوع ویژه به نظر میآیند . 1- کمال/ خود خشنودی/ مهار ایستایی و رکود کتس (2003 ) چنین استدلال مینماید که وجود واحدهای کارآفرینی در همه مدارس تجاری AACSB و نیز بیش از 1000 مرکز آموزشی غیرمعتبر نشانگر روند پختگی رشته کارآفرینی است. او تعدادی ساختار؛ شامل، 300 شغل اعطایی، 100 مرکز، 44 نشریه علمی و روند مشروعیتبخشی به این رشته توسط رسانههای عمده (اخبار آمریکا، هفته کسب و کاری، و نیز گزارش جهانی)را نیز بدین مجموعه اضافه مینماید. همه اینها درست و من هم میپذیرم که این امر نشانگر روند مشروعسازی است اما من به نرمی با "پختگی" مخالفت میورزم. تنها با تکیه بر قدرت ارقام فوقالذکر و پشتکار و علاقه فردی اعضای هیئتها است که برنده کشمکشهای کوچک را در عرصه آموزشگاههای تجاری مشخص میسازد. به هر حال، چنین به نظر میرسد که نبرد واقعی برای کسب اعتبار و به دست گرفتن رهبری، همچنان ادامه دارد. چند بخش کامل مخصوص به کارآفرینی وجود دارد؟ به چند نخبه جوان به خاطر تحقیقات و آموزشهایش در زمینه کارآفرینی، شغل اعطا میگردد؟ چند تا از روسای دانشکدهها از اساتید کارآفرینی ناشی میشوند؟ چه تعداد آموزشگاههای کسب و کاری، مجلات کارآفرینی محضشان در فهرست الف رتبهبندی میشوند؟ استدعا میکنم! مشروعیت بخشی آری، اما پختگی خیر . اکنون زمان آن رسیده که به همه این سوالات پاسخ مثبت داده شود. پختگی و جا افتادگی رشته کارآفرینی هنوز در راه است و باید تجربه گردد . 2- معمای پژوهش/ تالیفات کتز در سال 2003، مشکل دوگانه اشباع رسانههای چاپی، یعنی روزنامههای متعدد رقیب و مقالات دارای کیفیت پایین از یک سو و نیز رقابت پیشگامان در عرصه پژوهشهای کارآفرینی برای انتشار مقالات در نشریات عمده ویژه مدیرت. "من با هر دوی این نکات موافقم. من به آنها بیشتر به چشم فرصت مینگرم تا معضل. اولاً جای شکر است که شاهد حضور انجمن نشریات مدیریت، انجمن تحقیقات مدیریت، انجمن مدیریت اجرایی، نشریه مدیریت راهبردی و نشریه مدیریت که پژوهشهای بیشتری را در زمینه کارآفرینی منتشر مینماید، هستیم. به باور من، این روند باید تقویت شود تا استمرار یابد. موضوع مهمتر بر شمارش آموزشگاههای کسب و کار و نشریات عمده کارآفرینی تاکید دارد. در حالی که این فرآیند در حال شکلگیری و اتفاق افتادن است، ولی برای جامعه نخبگان ما کند و زجرآور است. اما با این وجود این چالش میتواند یک «حلقه اتصال» به معضل انتشار و رسانههای چاپی باشد. اگر ما به عنوان جامعه نخبگان در امر کارآفرینی برای ارتقای نشریه مورد نظر خودمان تلاش کنیم آنگاه یک فضای تحقیقاتی برای نخبگان جوان باز میشود تا در آن به طور مشروع ادامه مسیر دهند. مشاغل نخبگان جوان میتواند به خوبی بر این چالش فایق آید. این حقیقت ساده نیز وجود دارد که عامل پیشرفت مراکز آموزش کسب و کار، تحقیقات میباشد. بنابراین، تحقیق در امر کارآفرینی باید به عنوان یک بخش مقبول و معبتر این روند رو به جلو مطرح گردد. اکنون از مسئله مشروعیت گذشتهایم و زمان رهبری است ." 3- کمبود اعضای هیئت علمی کتس (2003) مجدداً به دو مشکل موازی و همزمان اشاره میکند. نخست، فقدان نخبگان کارآفرینی در همه مراتب علمی است و دیگری فقدان برنامههای دکترا برای پرورش نخبگان محض در عرصه کارآفرینی میباشد. این نکته صحت دارد که ما برای توسعه برنامههای سالم و کارآمد در عرصه کارآفرینی در سطح دکترا به مراکز آموزش کسب و کار بیشتری احتیاج داریم. با سرمشق گرفتن از کولورادو، ایندیانا، جورجیا و مرکز ذخیره کسیوسترن، آموزشگاههای کسب و کار بیشتری از ما به ایجاد این گونه برنامهها نیازمندند. در هر حال، تا زمان تدوین برنامههای بیشتر، در صورت تلاش خود ما، میتوان به نخبگان آموزش (بازآموزی کاری ) ارائه نمود. سالها است که دانشکده بابسون برنامه "نظارت" را برای گسترش دامنه نخبگان و تواناییهای آنها عرضه داشته است. دکتر موریس در دانشگاه سیراکوس یک «کلاس تجربی و آزمایشگاهی» را جهت آموزش کارآفرینی دایر نموده است. این مرکز، در کمک به نخبگان برای ورود به این رشته نتایج قابل توجهی داشته است. این برنامهها باید استمرار یافته، حمایت شده و بهبود یابند . سازمانهایی همچون USASBE ، انجمن ملی مراکز کارآفرینی، و انجمن علمی بخش کارآفرینی مدیریت به همراه بنیاد کلمن و نیز بنیاد کافمن باید به عنوان بخشی از ماموریت خود، این تلاش را مورد حمایت قرار دهند. اگر مراکز آموزشی کسب و کار، برنامههای سطح دکترا را توسعه ندهند، آنگاه این جامعه نخبگان کارآفرینی است که باید خود نسبت به ایجاد و گسترش آموزشهای مورد نیاز اقدام نمایند . ماپیشگام یک رشته علمی کاملاً مجزا شدهایم که در طی 30 سال به گونه معناداری رشد نموده است. پس چرا اکنون باید درجا بزنیم؟ مسئله دیگر، کمبود نخبگان در سطوح مختلف است. این چالش در مسئله میزان توجه به پژوهش کارآفرینی و نشریات در آموزشگاههای کسب و کار ما ریشه دارد. با حل این مسئله، نخبگان بیشتری در عرصه کارآفرینی اشتغال و ترفیع دریافت خواهند نمود. در نتیجه امتیازات به جای آنکه کاهش یابند، افزایش مییابند. در اینجا نیز کارآفرینی مشروع قلمداد گردیده اما به آن احترام گذاشته نمیشود. اکنون هنگام آن است که کارآفرینی در آموزشگاههای کسب و کار ما به سطح رهبری ارتقا یابد . 4- به مبارزه طلبیدن فناوری سولومن و همکارانش (2002) در رابطه با فناوری یک روند منفی را در نظرسنجی ملی خود پیرامون آموزش کارآفرینی مشاهده نمودند . از اطلاعات مربوط به آموزش کارآفرینی و کاربرد فناوری، یک روند شگفتآور غافلگیرکننده مشاهده گردید. از میان شرکتکنندگان در نظرسنجی تنها 49 درصد اعلام داشتند که اطلاعاتی را در رابطه با کارآفرینی و ایجاد کسب و کار جدید از طریق شبکه به دانشجویان و کارآفرینان ارائه مینمایند. همچنین، تنها 30 درصد پاسخدهندگان اعلام نمودند که عرضهکننده راهنماییهای مربوط به مدیریت و نیز کمکهای فنی از طریق شبکه به دانشجویان و کارآفرینان میباشند. بالاخره، 21 درصد شرکتکنندگان نیز اعلام داشتند که در واحدهای آموزش کارآفرینی و یا تخصصی خود از روشهای آموزش از راه دور استفاده میکنند . کارآفرینی نمیتواند رشتهای از دانش باشد که در مقابل رکود و ایستایی تسلیم شود. این رشته باید به شناسایی و به کارگیری فناوری در مجموعه آموزشی بپردازد. در بسیاری از جنبهها، آموزش کارآفرینی میتواند به تحولی واقعی در مجموعه آموزشی بپردازد. به عنوان نمونه، برخی دانشگاهها در حال بکارگیری فناوریهای پیشرفتهای هستند،مانند دانشگاه جورج واشنگتن . آنها یک ابزار نرمافزاری به نام "پرومسیوس" را توسعه دادند. این ابزار، علاوه بر فراهم آوردن این امکان برای اساتید و دانشجویان به منظور تعامل از طریق پست الکترونیک، صفحات خبری و اشکال بحث زنده با یکدیگر را در اختیار میگذارد، این نرمافزار و برنامههای دیگر گزینههای چندرسانهای را نیز در دورهها میگنجانند. دانشآموزان میتوانند به یک پایگاه ویژه دورهها دسترسی داشته باشند، از یک مقاله یک مجله پست شده بر روی رایانه کپی بگیرند، به تماشای یک ویئو و یا DVD آموزشی بپردازند و فرمهای تکمیلی ارسالی از طرف هر کانال اتصالی اینترنت را باز پس بفرستند. آموزشگران نیز میتوانند با استفاده از هدایت روی شبکه که به صورت اختصاصی است در جریان امور قرار گیرند . نمونه دیگر، مسابقه جایزهدار MBA ، توسط دانشگاه بالستیت از طریق تلویزیون میباشد (کوراتکو، 1996). کلاسهای کارآفرینی در یک استودیوی تلویزینی فوقالعاده مجهز برگزار میگردد. دانشجویان حاضر در دانشگاه، در خود استودیو در سر کلاسها حاضر میشوند و دانشجویانی که در خارج از دانشگاه حضور دارند از طریق سایتهای دریافتی معینی از کلاسها استفاده مینمایند. این برنامه تلویزیونی از طریق ماهواره به پایگاههایی در ایالتهای ایندیانا، کنتاکی و نیوجرسی ارسال میگردند. این شبکه تلویزیونی مدار بسته " سیستم ارتباط از راه دور تحصیلات عالیه ایندیانا " یا اختصاراً IHETS نام دارد. برخی از مراکز کسب و کار به صورت پایگاههایی برای کلاسهای آموزش از راه دور درآمدهاند که این امکان را به کارکنان میدهد تا در مدت روز به صورت تمام وقت سر کار خود حاضر شوند و صبحهای زود و نیز شب را به صورت پاره وقت برای کسب مدرک MBA (مدیریت اجرایی کسب و کار) کار کنند. هر دو برنامه MBA درون دانشگاه و آموزش از راه دور، کاملاً مورد تایید انجمن بینالمللی آموزشگاههای دانشگاهی کسب و کار در آمریکا (AACSB) قرار دارد. از طریق فناوریهای مربوط به ارتباط متقابل، مدرک کارآفرینی در مکانهای مناسب و زمانهای متناسب با افراد شاغل در حال کار اعطا میگردد. یکی از نخستین دانشگاههایی که به ارائه مدرک MBA از راه یادگیری از راه دور میپردازد، یعنی دانشگاه بالستیت، سکان استفاده از یک رهیافت نوین در اعطای مدرک به کسانی را در دست دارد که در پی یادگیری و پیشرفت در محیط کاری کنونی میباشند. تردیدی نیست که این روش ارائه آموزش کارآفرینی در قرن بیست و یکم به روند رو به گسترش خود ادامه خواهد داد . 5- میراث دات کام در دهه 1940، 20 بیلیون دلار صرف اختراع بمب اتمی گردید. 20 سال بعد نیز 20 بیلیون دلار دیگر صرف پا گذاشتن انسان به کره ماه شد. در سال 1999، دات کامها با 20 بیلیون دلار با هدف کسب موفقیت، حقوقی را پایمال نمودند. دات کام نسبت به پول سوزاندن راهاندازیهای اینترنتی و VCS که آنها را تأمین هزینه میکردند، بیشتر خسارت وارد نمودند. این بلا همچون ماده قابل اشتعالی انتشار یافت، استعداد کارآفرینانه حقیقی را از بنای رویای شخصی یک موجودیت استوار، به اضمحلال کشاند. با تحریک برای سرمایهگذاری و ایجاد نقدینگی، تبدیل به پول کردن سریع، خروجهای آنی و عدم وجود هر تعهد حقیقی، کلاسهایمان از چارچوب خود خارج شدند. یک «سرمایهگذاری ذهنی» را نسبتاً در مقایسه با تسهیل کردن پژوهش برای یک «فعالیت اقتصادی با ثبات» اتخاذ و دنبال نمودیم. ما باید دوباره بر اهداف واقعی کارآفرینان تمرکز نمائیم (کوراتکو و دیگران، 1997) و انگیزشی که از سوی آنها تسری مییابد. ما باید نسل بعدی از کارآفرینانمان را به منظور یاد گرفتن از صعود و بازگشت به مبداهای آرایش و توسعه کسب و کار آموزش دهیم. استراتژیهای خروج خوب هستند ولی آنها نباید بر تعقیب و پیگیری فرصتهای کارآفرینانه غلبه نمایند . اوسیم (2001) به افراد دات کام به عنوان «فرصتگرایان» نسبت به کارآفرین اشاره کرد، زیرا آنها ثروت را با همکاری در کنار هم قرار میدهند، ریسکپذیری را با وانمود کردن به ریسک جایگزین میکنند و از فرصتهای خارجی نسبت به تعقیب بینشهای درونی بهرهبرداری مینمایند. بسیار خوب، این دیدگاه ما است که دانشآموزان امروز و پشتوانه کارآفرینان حقیقی را آموزش دهیم . 6- ناحمخوانی کسب و کاری در مقابل آکادمیا جان هوگز و میشل هنسی از بنیاد کلمن، در خصوص تلفیق کارآفرینان در محیط کلاس با مراکز علمی به بحث پرداختهاند. بر اساس تلاشهای دائمی آنها، هنوز پرسشی راجع به اینکه آیا ما شکاف را به هم متصل کرده یا به سادگی تقسیم شدن را آرام نمودهایم، باقی میماند. حقیقتاً چه بحث معناداری اتفاق افتاده که برنامههای آموزشی ما را تحت تاثیر قرار داده است؟ ما باید مطمئن شویم که کارآفرینان تمرینیامان، داستانهای جالب توجه و دلچسب بیشتری را نقل کرده و در مسائل و مباحث واقعی مربوط به اقدامات مخاطرهآمیزشان (یا فعالیت اقتصادیشان) به کند و کاو بپردازند. ما به عنوان آموزشگران کارآفرینی چنین چالشی را در پیش رو داریم. دانشجویان باید در معرض آن کارآفرینانی قرار بگیرند که هزینهای را پرداخت میکنند، با چالشها روبرو میشوند و شکستها را تحمل میکنند و برمیتابند. ما باید درسهایی را که از کارآفرینان آزموده شده و ایجادکننده تمایز فراگرفتهایم، بسازیم . 7- اثر رقیقسازی آنطور که کارآفرینی در دانشگاههایمان قانونیتر میشود، خطر خیلی ساده شدن معنای واقعیاش وجود دارد. تا موقعی که «کارآفرینی» موضوع معتبری است و آن را مورد استفاده قرار میدهیم، باید دقت کنیم که به هر چیزی اجازه اینکه به سادگی «کارآفرینانه» شود، ندهیم زیرا به نظر میرسد یا مد و مرسوم شده یا اینکه در پیشنهادهای اعطایی معین یا مجموعههای اهدایی، گنجانده شود. به عنوان مثال، امور مالی کارآفرینانه، مدیریت کارآفرینانه و بازاریابی کارآفرینانه خوب هستند؛ بهرحال، اجازه دهید تا مطمئن شویم که آنها بیشتر تنها یک عنوان حقیقتاً کارآفرینانه بوده و به فرآیند کارآفرینی مربوطند . به نظر میرسد اینها یک استعمال یا بد بکار بردن حقیقی این موضوع برای اهداف متفاوت و رو به تزاید زمینه آموزش کارآفرینی باشد. همچون آموزشگران کارآفرینی، ما باید پاسدار مفهوم صحیح و دقیق کلمه کارآفرینی باشیم . 8- معمای امنیت- خطر خطر یا ریسک، برای یک کارآفرین تفاسیر و مفاهیم فراوانی دارد و آن ممکن است مفهوم مالی، شغلی، خانوادگی، اجتماعی یا روانی باشد (کوراتکو و هاجتس، 2004). به هر شکلی که ریخت پیدا کند، همانا ریسک مفهوم با اهمیتی در فرآیند کارآفرینی میباشد. این درست است که کارآفرینان، خطرپذیران را مورد محاسبه قرار میدهند، همان کسانی که خودشان را آماده میسازند تا در مقایسه با رهیافت افسانهای «قمارباز» با ریسک خیلی بالا، در ریسک متعادلی کند و کاو نمایند. بهر حال، یافتن خطر به عنوان بخشی از هر برنامه آموزشی، امر نادری است (کوراتکو، 1996). بدتر اینکه، یافتن آموزشگرانی که هر چیزی را برای برنامههای آموزشی یا برنامههایشان در کارآفرینی، خطر خواهند کرد، کمیابتر میشود. همچنین، بسیاری از اعضا هیئت علمی، مناصب را آنطور که تنها هدفشان میباشد، پی می گیرند و چالشهای آموزش کارآفرینی را برای مسائل شغلی قبلیشان رها میسازند. در کلاسهایمان چه پیامی شروع به انتقال یافتن شده است؟ فراگیران باید خطر بپذیرند . . . اعضای هیئت علمی ایمنی بجویند! این یک معمای واقعی است که در محافل علمی وجود دارد. ما به اعضای هیئت علمی جوانی که رویاهای علمیشان را فقط در زمینه کارآفرینی نه دیگر رشتههای علمی میجویند، نیاز مبرم داریم. من درک میکنم که داشتن مسئولیت در مسیرهای زندگیمان مهم است و با این قضیه هم که اساتید جوانمان از مراحلی که به منظور تضمین دستیابی موفقیتآمیز به آن اهداف نیاز شده چشم بپوشند، موافقم. بهرحال، به ما اجازه دهید در جستجوی این «حلقه برنجی » بدون در نظر گرفتن حرفه و شغلمان، متمایل بوده و مورد محاسبه قرار گیریم . اجازه ندهید هر شعلهای از ریسک و چالش تنها به دلیل عادی شدن آن، خاموش گردد. و، اعضای هیئت علمی ارشد، آن کسانی که مدتهای مدیدی دارای مقام و منصبی بودهاند، اکنون باید به منظور حمایت و پشتیبانی از اساتید کارآفرینی جوان پرتلاش، آماده بایستند. این معمای بسیار روشنی است که باید شروع به مخاطب ساختن نمائیم . 9- مسئله درب چرخان رهبری اداری در 25 سال اخیر، ما شاهد رشد نمایی و تعریفی از زمینه کارآفرینی بودهایم، با اینحال، حمایت اداری در دانشگاههایمان در بهترین حالت، گاه و بیگاه بوده است. دلیلی که خیلی اوقات شنیدهام، «دگرگونی محافظ» دائمی میباشد . روسای دانشگاهها، دانشکدهها و معاونان دانشکدهها به طور مداوم در دانشگاهها تغییر میکنند و با تغییر جایگاه آنها، ارزشهای جابجا میشوند و بیشنها و دیدگاهها تغییر میکنند. دورهها و برنامههای کارآفرینی به واسطه فلسفههای متفاوت مدیران ارشد در دانشگاههایمان، متحول میشوند . هنگامیکه ما نمیتوانیم یک موقعیت ساختگی و مصنوعی را در این شرایط ارائه دهیم (به فرض، فردی که از کارآفرینی حمایت میکند)، میتوانیم زمینه کارآفرینی را در موسساتمان به یک نقش رهبری جابجا کنیم. این برای هر مدیر ارشدی سخت است تا برنامهای را نادیده بگیرد که در یک موقعیت رهبری و دارای نفوذ در میان دانشجویان، دانش آموختگان، رهبران کسب و کاری، واهبان و دیگر اعضای هیئت علمی قرار دارد. این اساس قدرت رهبری حقیقی است و کارآفرینی در قرن بیست و یکم شایستگی بیشتری دارد . 10- چالش «قدرت شماره یک » خاطرنشان شده که برنامههای کارآفرینی فراوانی به وسیله یک استاد یا مدیر در جهت موفقیت راهاندازی و هدایت گردیدهاند. انتقادها استدلال میکنند که زمینههایمان ضعیف میباشد زیرا بسیاری از برنامههای اینترنتی مربوط به این است که یک فرد تحریک و مصمم گردد. من استدلال میکنم که این نقطع ضعف ماست! چرا که جرات و اشتیاق آن افرادی که دورهها، برنامهها، مراکز و غیره را توسعه دادهاند، اکنون شروع به ریشهزنی در دانشگاههایمان میکنند، احترام حقیقی، احساساتی است که در زمینه کارآفرینی وجود دارد . «قدرت شماره یک» به منظور ایجاد اختلاف و تمایز در زمینه کارآفرینی در مقایسه با هر رشته علمی دیگری بیشتر نمایان است . ندایی برای عمل (دیدگاه ما ) بعد از بازنگری چالشهای عمدهای که در برابر همه ما به عنوان آموزشگران کارآفرینی وجود دارد، یک سوال باقی میماند «بنابراین من چه کاری میتوانم بکنم؟» جواب مجموعه پیچیدهای نیست. پاسخ حقیقتاً توده بسیار کوچکی است ولیکن به فعالیتهایی احتیاج دارد. ما در 10 چالش پیشین تا حد کمی به آنها اشاره کردهایم. هر کدام از ما اگر تلاش کنیم، میتوانیم تمایزی را بسازیم. به خاطر داشته باشید، همیشه مسافرت 10 هزار مایلی با برداشتن اولین گام شروع میشود. اجازه دهید موضوع را با استدلالات اندکی بر اساس گفتگوهای شخصی در خصوص رفتار به پایان برسانیم . . . دیدگاه حقیقی ما میگویند یک تعریف از جنون، «انجام کاری یکسان و انتظار نتایج مختلف است .» بنابراین، نسل در حال ظهور مربیان کارآفرینی باید از الگوی فلجکنندهای که موجب نابودی چنین حجم وسیعی از نظمهای کسب و کاری شده است دوری گزینند. به قول جان ماینورد کینز : «بزرگترین معضل در جهان قبولاندن ایدههای نو به افراد نیست بلکه واداشتن آنها به فراموش کردن ایدههای کهنه و قدیمی است ." تکنولوژی میبایست در کلاسهایمان به کار گرفته شوند." به طور قطع، برای آنکه کار آموزش کارآفرینی بتواند به استقبال قرن 21 برود، آموزشگران باید در کاربرد فناوری علمی تواناتر گردند و نیز دایره آموزشهای خود را گسترش بخشند تا در برگیرنده رهیافتهای جدید و ابتکاری به مسئله آموزش کارآفرینی باشد. به عنوان مثال، کاربرد کنفرانسهای ویدئویی و رواج مطالعات موردی ویدئویی نشانگر کاربردهای ممکن در زمینه فناوری آموزشی میباشد. توانایی ایجاد دورنماهای زنده و پویا از مناطق جغرافیایی و آموزشگاههای مختلف در کنار یکدیگر بر غنای تجربه آموزشی خواهد افزود . شبکههای رایانهای در عمل با تبدیل نظری آموزش به کاربرد اجرایی، زمان و مسافت را از بین برده است ." کارآفرینی رشته جدیدی است و موضوع آن، نوآوری و خلاقیت مستمر میباشد. این رشته، شکلدهنده آینده آموزشگاههای کسب و کار است و باید حرکتی را در جهت رسیدن به یک نقش هدایتگرانه آغاز نماید. امروزه، کلمات مورد استفاده برای توصیف سیستم نوین ابتکار قرن بیست و یکم عبارتند از : ایدهپروری، خلاقیت، کاوش، اختراع، پیشگامی، و تخیل ! کوین کلی در مقالهای با عنوان "قواعد جدید اقتصاد نوین" اظهار داشت که : "در نظام نوین، ثروت مستقیماً از نوآوری و نه از مطلوبسازی مایه میگیرد . معنای دیگر این سخن آن است که ثروت با تکمیل و تجهیز شناختهها به دست نمیآید بلکه با در اختیار گرفتن ناشناختهها هرچند به صورت ناقص حاصل میگردد ." مربیان کارآفرینی باید از همان انگیزههای نوآورانهای برخوردار باشند که از دانشجویان کارآفرینی انتظار میرود. دکتر کارل وسپر هنگامی که جمله زیر را بیان نمود، دریچهای جدید را فراروی افق ما گشود : "تاکنون کارآفرینی در دانشگاهها تنها به عنوان یک واحد اختیاری و سپس در قالب واحدهای بیشتر و بالاخره به عنوان یک دوره و یا برنامه متمرکز تخصصی . تاکنون این رشته تنها حول هسته اصلی موجود شکل گرفته است. در حال حاضر اساتید این رشته باید از طرف هیئتهای علمی سایر رشتهها مورد تایید واقع گردند. در حال حاضر، واحدهای مربوط به این رشته باید با برنامه تحصیلی موجود، نظام نمرهدهی و تقویم منطبق گردد. این رشته به درد دانشجویانی میخورد که اغلب خواهان یک آموزش کسب و کاری بسیار معمولی هستند. اما وضع چقدر فرق میکرد اگر ما با یک آموزشگاه کارآفرینی آغاز کرده بودیم و سپس به افزودن واحدهای بیشتر به صورت تخصصی و متمرکز در سطوح میانی مدیریت میپرداختیم. یک فکر و روش جالب برای نگریستن به نظم موجود در کارآفرینی از نگاهی دیگر همین است. نویسنده مشهوری که درباره خلاقیت قلم زده است، دیل داتن زمانی گفت : "متفاوت همیشه بهتر نیست، اما بهتر همیشه متفاوت است ». دکتر دل مایر در سال 2001 در گزارش هیئت رئیسه بنیاد کلمن نقل کرد : "اگر قرار است ما نهضت کارآفرینی را به مرتبه بالاتری هدایت کنیم تنبلی و رخوت جایی ندارد. انرژی تازهای لازم است اتابه تسریع اصلاحات ساختاری و ایجاد مشروعیت مستمر برای آموزش کارآفرینی بپردازیم. ما باید به جذب و گسترش نسل آینده مربیان بپردازیم. جنگ تمام نشده است. هنوز هم هوشیاری و استقامت شعار روز میباشند و این به تلاشش میارزد ." من معتقدم ما اکنون در برههای از زمان قرار داریم که در آن فاصله میان تصور و عمل هیچگاه تا این اندازه کوتاه نبوده است. باید به خاطر داشته باشیم که فردا از آن کسانی است که امروز آیندهنگری داشته باشند. این مسئله وقت، دوراندیشی و نقش رهبری ما است. چنانکه جان اف.کندی زمانی گفت : «اکنون زمان ظهور نسل جدیدی از رهبران است تا با مشکلات و فرصتهای جدید دست و پنجه نرم کنند. زیرا جهان جدیدی وجود دارد که باید فتح گردد .» منبع : کارآفرینان امیرکبیر برگرفته از سایت:راز دانش |
|