تاريخ : چهارشنبه 9 فروردین 1391  | 7:11 PM | نویسنده : قاسمعلی
"کارآفرینی‌" مقوله‌ایست که این روزها بسیار مورد بحث و گفتگوست و "کارآفرینان" عناصری مهم در رشد و توسعه اقتصادی یک کشور به شمار می‌آیند. در این جا قصد داریم تاریخچه به وجود آمدن لغت "کارآفرین" و مفهوم آن در عرصه کسب و کار و اقتصاد را مرور کنیم :

 واژه Entrepreneur یا "کارآفرین"، در اصل لغتی فرانسوی است و نخستین بار یک اقتصاددان ایرلندی به نام ریچارد کانتیلون (Richard Cantilon) تعریفی برایش ارائه نمود. بر طبق این تعریف، کارآفرین کسی است که یک کسب و کار نوین را به راه‌ می‌اندازد و آن را مدیریت می‌کند و ریسک‌های احتمالی پیش رو را پذیرفته‌ برای مقابله با آنها آماده است. اگر بخواهیم این مفهوم را در کنار تاسیس موسسات انتفاعی، بررسی و تعریف کنیم، کارآفرین با "موسس" و "بنیانگذار یک کسب و کار" مترادف می‌شود .
در حال حاضر، معمولاً کارآفرین را این‌گونه معرفی می‌کنند : "شخصی که یک کسب و کار نوین را شکل می‌دهد تا کالا و خدماتی جدید یا کالا و خدماتی که در بازار وجود دارد تولید کرده به بازاری جدید یا همان بازار کنونی عرضه نماید. این فعالیت ممکن است انتفاعی یا غیرانتفاعی باشد" کارآفرینان به فرصت‌های جدیدی که پدید می‌آیند بسیار توجه دارند و حاضرند هرگونه ریسک شخصی، مالی و حرفه‌ای را بپذیرند تا آن فرصت را به دست آورند در جامعه سرمایه‌داری آمریکا کارآفرینان به عنوان اجزای مهم و کلیدی اقتصاد این کشور به حساب می‌آیند. در ادامه تعاریف گوناگونی که از "کارآفرین " و کارآفرینی ارائه شده‌اند را خواهیم آورد :
- کارآفرین فردی است که یک کسب و کار به ویژه از نوع تجاری را شکل داده مدیریت می‌کند و توانایی ریسک کردن را دارد .
- کارفرمایی که مجموعه‌ای مولد و تولیدی را در اختیار دارد، پیمانکار
- کارآفرین شخصی تیزبین و هوشیارست که فرصت‌ها و گزینه‌های پنهان از نظر مردم عادی را می‌یابد و بر اساس آن‌ها تصمیم‌گیری می‌کند. (این تعریف را Kirzner در 1973 بیان نمود )
- کارآفرین منابع و امکانات موجود را به روشی نوین و بهینه به کار می‌گیرد (Schumpeter در 1934، این مفهوم را به گونه فوق تعریف کرد .)
- کارآفرین در زنجیره‌ای پرافت و خیز از فعالیت‌های کسب و کار شرکت دارد و ایده‌های نوین را به کار می‌اندازد تا بتواند بین ریسک‌ها و بی‌ثباتی‌های جامعه اقتصادی امروز و امکانات و توانایی‌هایش، تعادل و هماهنگی برقرار نماید . (Cantilon و Spengler- 1755 و 1954 )
-کارآفرین تولیدکننده برتری است که کالاهای تولیدی و محصولات را قیمت‌گذاری می‌کند (Say و Kollman-1803 و 1971 )
معمولاً وقتی لغت "کارآفرین" را می‌شنویم، ریسک کردن و خطر کردن را به یاد می‌آوریم. در واقع این دو مفهوم با یکدیگر قرین شده‌اند. کارآفرین خطر می‌کند چرا که او عوامل اولیه تولید یک محصول را با قیمت مشخصی می‌خرد و در نظر دارد محصول تولیدی را وارد بازار کرده به فروش برساند ولی به هیچ روی از قیمت‌ها مطمئن نیست و حتی ممکن است از این هم مطمئن نباشد که آیا اصلاً کالایش خواهان دارد و به فروش می‌رسد یا خیر .
"عدم اطمینان" را ریسک تعریف می‌کنند که غیرقابل محاسبه و پیش‌بینی است. یبن ریسک‌های معمولی و عدم اطمینان تفاوت‌هایی وجود دارد. زمانی که می‌گویند شخصی ریسک می‌کند، معمولاً تا میزان زیادی اطمینان دارد که از کارش نتیجه خواهد گرفت و تعدادی از موقعیت‌ها را نیز در نظر دارد که احتمال می‌دهد با حضور در یک یا چند تا از آنها به هدف و خواسته مطلوبش برسد . در مقابل آن ریسکی که کارآفرینان انجام می‌دهند در کنار "عدم اطمینان" است و این همان معنای "ریسک کردن" در مقوله کارآفرینی است که به واقع "خطر کردن" را نشان می‌دهد .
یکی دیگر از توضیحاتی که درباره کارآفرین و کارآفرینی آورده شده او را یک فعال اقتصادی می‌داند که مسئولیت مواجهه با عدم اطمینان‌ها و بی‌ثباتی‌ها را می‌پذیرد. در این حالات او به هیچ وجه نمی‌تواند مطمئن باشد که درآمد خواهد داشت و خواهد توانست سرمایه و هزینه‌های صرف شده‌اش را احیا کند .
"مارک کارسون " می‌گوید که کارآفرینان تصمیم گیرنده‌های خلاقی هستند که راه‌حل‌های گوناگونی را به ذهن می‌آورند و برای حل مشکلاتی که با روش‌های رایج حل نمی‌شوند، راه حل پیدا می‌کنند .
بعضی اقتصاددانان، کارآفرین را یک هماهنگ‌کننده و سازمان‌دهنده امور مختلفی می‌دانند که می‌تواند یک کسب و کار فعال و مولد را خلق نماید. او زمین کس دیگری را اجاره می‌کند، نیروی کار شخص دیگری را به کار می‌گیرد و سرمایه کار را هم از منبع سومی تهیه می‌نماید. کسب و کار این کارآفرین و مدیر توانا به خوبی عمل می‌کند و او با استفاده از درآمد حاصل از فروش کالاهایش، بهره وام را می‌پردازد، اجاره زمین را می‌دهد و حقوق کارگران را نیز پرداخت می‌کند. آن‌چه که باقی می‌ماند سود عایدی این آقا یا خانم کارآفرین است .
اقتصاددانی به نام R.B.Reich عقیده دارد که توان بالای مدیریتی و قابلیت رهبری یک کارگروهی، دو ویژگی اساسی یک کارآفرین موفق هستند و از شروط جدایی‌ناپذیر آغاز یک کسب و کار مستقل می‌باشند .
عده‌ای به اشتباه، "کارآفرین" را با واژه "فرصت طلب" یکسان می‌پندارند ولی حقیقت اینست که کارآفرین بیش از آن که فرصت‌ها را بیابد آن‌ها را به وجود می‌آورد . با این وجود، تعریف دقیق این دو کلمه و تعیین مرز دقیقی بین آنها، چندان ساده نیست .
Joseph Schumpeter و Wiliam Baumol ، در شرح این نکته می‌گویند که یک کارآفرین، ابداع و نوآوری داشته سعی دارد فرصت‌های پنهان را یافته و برای به جریان انداختن منابع انسانی و طبیعی و مالی، از آن‌ها استفاده کند. او قصد دارد با این فعالیت‌ها، نقاط ضعف و کاستی‌های موجود در بازار را از بین برده ترمیم نماید. این دو صاحب نظر، یک کارآفرین را شخصی فراتر از یک "فرصت‌طلب" می‌شمارند .
نکته بعدی که به آن می‌پردازیم، ذکر دلایل پیدایش مقوله کارآفرینی و کارآفرین است .
متخصصان علم اقصتاد و بازرگانی، دو دسته تئوری برای توضیح چگونگی به وجود آمدن "کارآفرینی"، در نظر گرفته‌اند. تئوریهای فوق را "تئوریهای عرضه وتقاضا" می‌نامند .
پژوهش‌های گوناگون نشان داده‌اند همه کسانی که کسب و کاری جدید به راه‌انداخته "کارمندی" را رها می‌کنند، عقیده دارند که خودشان می‌توانند زندگیشان را مدیریت کنند و از دستور گرفتن و اجرا کردن خسته‌اند. دانشمندان علوم رفتاری یافته مذکور را این‌گونه توجیه می‌کنند که این اشخاص دریافته‌اند که می‌توانند خودشان کنترل امور شغلی و پولی‌شان را در دست بگیرند و دیگر نیازی نیست نیرویی خارجی آن‌ها را مدیریت کرده کنترل نماید. خودباوری و اعتماد به نفس شکل گرفته کنونی، همان "نیرویی است که انگیزه و اراده و توان کارآفرینی را به او "عرضه" می‌کند. با این استدلال بخش نخست تئوری "عرضه و تقاضا" توجیه می‌گردد . (Supply & demand).
بخش دوم ساده‌تر است . demand یا همان "تقاضا"، خواسته و میل نیرومندیست که شخص را به فکر کارآفرینی می‌اندازد .
نظریه دوم، عمومی‌تر است و می‌گوید که کارآفرینان از میان جمعیت عادی بلند می‌شوند که این به سبب خلق شرایط و فرصت‌های خاصی روی می‌دهد. گزینه‌های مناسبی وجود دارند و مردم نیز در موقعیت‌ ویژه‌ای هستند که حاصل کار این کارآفرین گرهی از مشکلاتشان را باز می‌کند .
بخش دیگری از نظریه حاضر به شرایط محیطی و اجتماعی اشاره می‌کند و آن‌ها را در میزان خلق کارآفرینان یک جامعه بسیار موثر تلقی می‌نماید اوضاعی چون میزان دسترسی به منابع انسانی پولی، صلح یا جنگ در کشور، وضع رقابت‌ در بازار و بسیاری عوامل دیگر، از جمله این فاکتورهای تاثیرگذارند .
در پایان به ویژگی‌هایی می‌پردازیم که به گفته روان‌شناسان و تحلیلگران در بیشتر کارآفرینان مشترک هستند :
"جان.جی.برچ" به سال 1986 در "افق‌های تجارت" مشخصات معمول یک کارآفرین را این گونه برشمرد :
- اراده‌ای راسخ برای دست‌یابی به هدف .
این ویژگی‌ آنها را وامی‌دارد که با مشکلات مبارزه کرده چالش‌ها را پشت سر بگذارند و در پایان به خواسته‌شان برسند .
- سخت‌کوشی
به اصطلاح گفته می‌شود که کارآفرینان "معتاد به کار کردن" هستند .
- میل به استقلال شغلی
کارآفرینان دوست ندارند کارمند کسی باشند و برای شخص دیگری کار کنند. البته امکان دارد برای کسب دانش، تجربه و مهارت‌ در کاری که قرار است شروع کنند، مدت اندکی پیش یک شخص سرآمد، کار نموده درباره فعالیت‌ آینده‌شان دانسته‌های بیشتری فرا گیرند .
- مسئولیت‌پذیری
آنها از نظر اخلاقی، قانونی و عقلی نسبت به کسب و کارشان احساس مسئولیت می‌کنند. کارآفرین موفق مسئولیت تمامی کارهایش را نیز می‌پذیرد و به وضعیت کارمندانش نیز توجه دارد. زمانی که کاری با دشواری روبه‌رو شده پروژه‌ای متوقف می‌شود، فوراً دیگران را مقصر نمی‌داند. او پیش از آن که کارمندی را متهم کند، جوانب کار را بررسی نموده اگر دریابد که مقصر خود اوست، اشتباهش را می‌پذیرد و در صدد جبران خواهد بود .
- میل به پاداش گرفتن
کارآفرینان به کارشان علاقه‌مندند، سخت کار می‌کنند و اراده‌ای قوی دارند ولی در عرین حال همواره می‌خواهند در قبال تلاش‌ها و زحمت‌هایشان پاداشی هم بگیرند. این پاداش الزاماً درآمد و پول بیشتر نیست بلکه کارآفرینان خواهان احترام و توجه هم هستند و از این که شناخته شوند لذت می‌برند حتی زمانی که می‌توانند پروژه‌ای مهم را با موفقیت به پایان رسانند،‌ نیز خواهان توجه‌اند که می‌تواند همان شادی و خوشحالی همکاران یا خانواده و درخواست مشتری مبنی بر تمدید قرارداد باشد .
- خوشبینی
دیدگاه روشن و مثبت نسبت به آن از مبانی زندگی کاری وشخصی یک کارآفرین موفق است .
- توان هماهنگ‌سازی و سازمان‌دهی
آن‌ها قادرند اجزای گوناگون کارشان را در کنار یکدیگر بچینند و پازل شکل‌گیری یک طرح مناسب کسب و کار را تمام کنند .
- تلاش برای سود کردن
کارآفرینان همواره تلاش می‌کنند، با کمترین هزینه، بیشترین سود را به دست آورند. به همین خاطر برنامه استفاده از منابع انسانی ومالی و مخارجشان را جوری تنظیم می‌کنند که تا جای ممکن مقرون به صرفه باشد .
- کوشش برای نیل به بهترین نتایج
این افراد نمی‌خواهند نتایجی چون دست‌آوردهای دوران کارمندی به دست آورند. کارآفرین در طلب "عالی" است. در اوایل کار "خوب" و "بهتر" خرسندش می‌کند ولی اندکی بعد، تنها برای دست‌یابی به نتایجی "عالی و بهترین" حرکت می‌نماید .

مترجم : آذین صحابی
ترجمه از: سایت ویکی‌پدیا
منبع: روزنامه تفاهم



نظرات 0