تاريخ : پنج شنبه 10 فروردین 1391 | 12:20 AM | نویسنده : قاسمعلی
بررسی انحرافهای افراد دارای قدرت و نحوهی واکنش حضرت امام در دههی اول تاریخ سیاسی انقلاب کبیر اسلامی ایران، نشان از راهبرد دقیق، حساب شده و مبتنی بر اصول الهی- اسلامی ایشان دارد. به کارگیری استراتژی «مهار و هدایت» از سوی امام نشان از تیزهوشی، قدرت مدیریت بالا و نگاه آینده نگر این رهبر فرزانه بود...
گروه سیاسی برهان/ فاطمه متقی؛
مقدمه
پایان جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد بین دو قدرت جهانی غربی (لیبرالیسم) و شرقی (کمونیسم)، همچنین آغاز عصر زندگی بدون حضور دین و آموزههای دینی بود. اصلی که اندیشمندان و سیاست مداران غربی و شرقی بی پروا به ترویج آن مشغول بوده و رضایت مندانه تبلیغش میکردند. در این چنین زمانهای، وقوع انقلاب اسلامی در ایران پایانی بود، بر آغاز دین زدایی از جهان. انقلابی که در جزیرهی ثبات خاورمیانه بر رهبری فردی روحانی و با شعارهای دینی و فراملی، تعجب همگان را برانگیخت.
برای شناخت و تحلیل اهداف هر جنبش و انقلابی، رهبران آن حرکت، بهترین افرادی هستند که میتوان به آنها رجوع کرد؛ در این شرایط، نگاهی به سخنرانی، نامهها و پیامهای حضرت امام خمینی(ره) - به عنوان بنیانگذار و رهبر انقلاب اسلامی ایران- ما را در شناخت اهداف این انقلاب عظیم جهانی یاری میرساند. ایشان در مقاطع مختلف، مؤلفههای انقلاب اسلامی را چنین برشمارند:
1. انقلاب اسلامی باید متکی بر ضوابط اسلامی[1]،
2. متکی بر آرای عمومی مردم[2]،
3. مستقل و غیر وابسته به شرق و غرب[3]،
4. عادل و مبتنی بر عدالت اجتماعی[4]،
5. مبتنی بر آزادی[5]،
6. شکل آن جمهوری باشد[6] و ...
بدون شک انحراف از مسیر انقلاب، امری آسانتر از براندازی آن خواهد بود برای کسانی که به هر دلیل، وجود و حضورِ انقلابِ جهانیِ اسلام را بر نمیتابد. وجود اغراض شخصی، انحرافهای فکری و شهوتِ کسب قدرت از سویی و تلاش قدرتهای بیرونی برای انحراف مسیر انقلاب از سویی دیگر، میتواند مهمترین دلایل برای این کار باشد. در کوران حوادث، آنچه به عنوان اصل خدشه ناپذیر باید مورد نظر همه باشد و مورد اهتمام قرار گیرد این است که نظام جمهوری اسلامی حفظ شود. حفاظت از نظام جمهوری اسلامی، آرمانها و اهداف آن، اصلی است که بر مصالح و منافع فردی و گروهی حاکم است و هیچ بهانهای نمیتواند آن را تحت الشعاع قرار دهد.
آنچه در مقاطع مختلف، به صورت سؤال و برای بعضی افراد و جریانها به عنوان یک معضل مطرح میشود چگونگی حفظ نظام و تشخیص مراتب تقدم و تأخر بعضی امور در مواردی است که در ظاهر با رعایت اصل مقبول و مورد تأیید ضرورت حفظ نظام تضاد پیدا میکنند. به نظر میرسد پاسخ دادن به این قبیل سؤالها و روشن کردن این قبیل ابهامها، یکی از الزامات زمان ماست، کاری که اصحاب فکر و فرهنگ باید به آن اهتمام ورزند تا فعالان سیاسی بتوانند با به کار بستن آن، از ارتکاب خطا در فعالیتهایشان مصون بمانند و در تلاش برای حفاظت از نظام جمهوری اسلامی به راه خطا نروند.
جریانهای انحرافی یکی از مهمترین تهدیدهایی است که در دهههای مختلف انقلاب وجود داشته و هر زمان به هیأتی خاص خود را نشان داده است. جریان انحرافی، جریانی است که سعی در منحرف کردن مسیر جمهوری اسلامی و در نگاه کلان انقلاب اسلامی داشته و عمدتاً از درون مجموعههای نظام، رویش و تغذیه کرده است.
بدون شک انحراف از مسیر انقلاب، امری آسانتر از براندازی آن خواهد بود برای کسانی که به هر دلیل، وجود و حضورِ انقلابِ جهانیِ اسلام را بر نمیتابد. وجود اغراض شخصی، انحرافهای فکری و شهوتِ کسب قدرت از سویی و تلاش قدرتهای بیرونی برای انحراف مسیر انقلاب از سویی دیگر، میتواند مهمترین دلایل برای این کار باشد. در کوران حوادث، آنچه به عنوان اصل خدشه ناپذیر باید مورد نظر همه باشد و مورد اهتمام قرار گیرد این است که نظام جمهوری اسلامی حفظ شود.
نگارنده سعی در بررسیِ عوامل انحراف افراد مختلف داشته و با ذکر شواهدی از مقاطع مختلف تاریخ 33 سالهی انقلاب اسلامی نشان میدهد که چگونه این جریانها بعضاً به هم پیوسته با حضور در ساختار قدرت و پیوند با مراکز ثروت، انحراف در مسیر انقلاب را آرمان خود ساختهاند. طبعاً ذکر چنین نمونههایی، به معنای فاسد بودن کل ساختار نبوده است.
انقلاب، آزمون گروههای انقلابی
انقلاب ایران با ماهیتی دین مدارانه انقلابی «با نام خدا» بود که در پی تأسیس حکومتی دینی برآمد؛ تجربهای که در طول سالیان قبل از آن هرگز به وقوع نپیوسته بود و در مقابل حکومتهای عصر خود موضعی مخالف و منفی گرفته بود و برای اولین بار در صدد برآمد تا حکومتی مستقل با ساختارهای جدید و منطبق بر اصل اسلام را تجربه کند. از همان ابتدای پیروزی، علی رغم فصل مشترک و مساعی گروههای مختلف سیاسی در براندازی رژیم سلطنتی و شاهنشاهی، بدیل این گروهها برای نظام جانشین متفاوت بود.
جمهوری[7]، جمهوری دموکراتیک[8]، جمهوری اسلامی[9]، جمهوری دموکراتیک اسلامی[10] بخشی از طرحهایی بود که نیروهای سیاسی به آن اعتقاد داشته و آنها را مطرح میکردند، در این شرایط بود که امام خمینی(ره) به نقد بدیلهای پیشنهادی گروهها، سازمانها و نفی آنها پرداخت و اعلام کرد آنچه را که اینجانب به آن رأی میدهم، «جمهوری اسلامی است نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم.»[11]
هرچند در روزهای آغازین انقلاب این تشتت آرا و اختلاف نظرها امری عادی به نظر میرسید اما در این میان عدهای یا به مخالفت صریح با نظام اسلامی و جمهوری اسلامی پیشنهادی پرداختند و یا سعی میکردند از راه تقویت جبههی مخالف جمهوری اسلامی، مواضع خود را مستحکمتر کنند. وجودِ عدم نزدیکی نسبی آرا، زمینهی حرکتِ گریز از مرکز برخی از گروههای سیاسی که انقلاب را حاصل و وام دار تلاشهای خود میدانستند را فراهم نمود و از آن زمان به بعد، برخی از آنها در صدد ایجاد انحراف در صراط مستقیم انقلاب برآمدند. در این مجال، نگارنده سعی در بیان اجمالی برخی انحرافها درجمعی از افراد مؤثر در نظام خواهد داشت.
بازرگان؛ وابسته به اندیشهای حزبی
بعد از آن که حضرت امام خمینی(ره) مسؤولیت تشکیل دولت موقت و انجام رفراندوم را بر عهدهی مهندس بازرگان قرار دادند، میتوان با نگاهی گذرا تأثیر اندیشهی نهضت آزادی و افکار شخص بازرگان را در روند تشکیل دولت، تشخیص و تمییز داد که چگونه این افکار در مسایل کلان و بنیادین بروز میکند؛ در صورتی که امام در حکم بازرگان[12] از وی خواسته بود که بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و وابستگی به گروهی خاص، ادارهی امور مملکت را بر عهده بگیرد.
آن زمان که در صدر سیاست خارجی مدنظر امام(ره) مبارزه با سلطهی غرب به خصوص آمریکا بود، بازرگان و دوستان وی با نادیده گرفتن شرایط جامعه و برخلاف سیر انقلاب، در حال اعتمادسازی با دولت آمریکا بودند. برای نمونه میتوان به ماجرای ملاقات مهندس «بازرگان» (نخست وزیر) و دکتر «یزدی» (معاون امور خارجه وقت) با «برژینسکی» مشاور امنیت ملی آمریکا اشاره کرد و نیز هماهنگی با دولت ایالات متحده در رابطه با حضور «محمدرضا پهلوی»، از دیگر نمونههای این مثال است.
آن جا که معمار انقلاب، بر شناخت سره از ناسره و دوست از منافق تأکید داشت، رییس دولت موقت به جای برخورد انقلابی با منافقین به صورت کج دار و مریض، صحبت از مذاکره با آنان را زمزمه میکرد.[13] وقتی ولی امر مسلمین با ارایهی «نظریهیولایت فقیه» -که منطبق بر اصل اسلام است- در حال نهادینه سازی حکومت اسلامی است، بازرگان در جایگاه رییس دولت، به جای همراهی، طرح انحلال مجلس خبرگان را پیشنهاد میکند.[14] اوج این تساهل و تسامح در عملکرد دولت که در نهایت به استعفای آنان میانجامد، را میتوان در قبال حرکت عظیم و ضد استکباریِ تسخیرِ لانهی جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام -که ایشان از آن به عنوان انقلاب دوم یاد کرد- مشاهده کرد. حتی شخص بازرگان این دانشجویان را خط شیطان معرفی میکرد.[15]
بنی صدر، همگام با نیروهای منحرف
در آن زمان حساس که انقلاب دوران تثبیت خود را طی میکرد، بودند افراد زخم خوردهای که تا آن زمان نتوانسته بودند سهم خود را از انقلاب کسب کنند. نمونهی بارز آن «مسعـود رجوی» است که از سویی سهم خود را فعالیتهایش نگرفته بود و از سویی دیگر به دلیل تحریم رفراندوم و عدم رأی به جمهوری اسلامی کاندیداتوری ریاست جمهوری را از دست داده بود. قدرت طلبی و حبّ ریاست، پیشاهنگ انحراف رجوی و هوادارن ساده لوح «مجاهدین خلق» بود. شکست در میدان مردم سالاری و نومیدی از رقابت سالم، باعث شد تا رجوی به هر قیمتی به دنبال انحراف در خط انقلاب بوده و به جذب افرادی که مسیر را برای رسیدن به آمال و آرزوهای واهیشان هموار میدیدند، اهتمام کند.
در این شرایط، «ابوالحسن بنی صدر» فرد مناسبی برای به قدرت رسیدن و حرکت در مسیر برنامهریزی شدهی آنها بود؛ زیرا هم دارای سمت دولتی[16]بود و هم توانسته بود با وجههی اپوزیسیون و انتقاد از وضع جاری کشور وارد عرصهی رقابت شود و با برخی از کارها چهرهی به نسبت خوبی را در بین مردم به دست بیاورد[17]و پیروز انتخابات ریاست جمهوری شود. در این میان، بنیصدر هم میان خود و رجویها، فصول مشترک بسیاری میدید که وی را به همکاری با آنان ترغیب میکرد.
بنیصدر هر چند در اوایل توانسته بود با برخی از کارها خود را فردی انقلابی و تابع قانون قلمداد کند اما تغییرات تفکری، اعتقادی و مواضع متفاوتی که بعد از پیروز شدن در انتخابات اتخاذ کرده بود به قدری فاحش بود که کم کم پردهها کنار رفت و زوایای مختلفی از خیانتهای او، آشکار شد هر چند از همان ابتدا افرادی نظیر دکتر «دیالمه» بودند که بر خائن بودن وی تأکید میکردند. مواضع متفاوت بنیصدر قبل و بعد از ریاست جمهوری در ارتباط با تسخیر لانهی جاسوسی[18]، عدول از فقیه زمان[19]، ناکامیها و بیتدبیریهای فراوان وی در ادارهی جنگ و رفتارهایی که برای تضعیف نیروهای جبهه از خود نشان داد[20]و میدان دادن به نیروهای منحرف[21] علیرغم گوشزدهای مکرر امام[22]متأسفانه با همهی مدارا و مماشاتی که حضرت امام(ره) به جهت حفظ نظام و جلوگیری از هرگونه تشتت و التهاب در کشور برای جذب وی انجام داد، اما بنیصدر متنبه نشد و همچنان به دنبال اهداف خود و تحریکات اطرافیانش بود.
به طور کل میتوان انحرافهایی که به وضوح در عمر سیاسی و قدرت بنیصدر دید را به ارزیابی ناصوابی دانست که وی از ارادت مردم ایران به انقلابی که خودشان آن را رقم زده بودند و... داشت. قانون گریزی و عدم پایبندی به قانون، پیوند خوردن با جریانهای نفاق و لیبرالهای وابسته، انحراف از خط امام و در نهایت، ضدیّت با ایشان، دامن زدن به تنشهای اجتماعی و بیتدبیری در جنگ از مهمترین عواملی است که در نهایت به عزل وی انجامید.
منتظری و مرزبندی با ولی زمان
در آن دوران حیاتی انقلاب اسلامی که فشارها روز به روز بیشتر میشد و اغلب یاران نزدیک به امام مورد سوء قصد قرار میگرفتند و به مقام شهادت نایل میگشتند، ماجرای آقای «منتظری» دردی بزرگ بود بر روی دردهای امام عزیز. هر چند تا قبل از آن، وجود گروههایی نظیر «فرقان» که به نام دفاع از اسلام، تحرکات تروریستی داشتند و کارشکنی برخی دولت مردان در دولت مهندس «موسوی» در دوران جنگ در حوزههای اقتصادی، پشتیبانیِ جنگ، نگاه تحجری به انقلاب و... نگرانیهایی بود که قلب امامِ امت و امتِ امام را به درد میآورد.
به طور کل میتوان انحرافهایی که به وضوح در عمر سیاسی و قدرت بنیصدر دید را به ارزیابی ناصوابی دانست که وی از ارادت مردم ایران به انقلابی که خودشان آن را رقم زده بودند و... داشت. قانون گریزی و عدم پایبندی به قانون، پیوند خوردن با جریانهای نفاق و لیبرالهای وابسته، انحراف از خط امام و در نهایت، ضدیّت با ایشان، دامن زدن به تنشهای اجتماعی و بیتدبیری در جنگ از مهمترین عواملی است که در نهایت به عزل وی انجامید.
آقای منتظری به دلیل سوابق مبارزاتی زیاد و میزان ارادتی که امام(ره) نسبت به ایشان داشتند، علیرغم نبودن منصب قائم مقام رهبری در قانون اساسی ایشان در سال 62 و به واسطهی نگرانی که مجلس خبرگان به آیندهی انقلاب داشتند، به منصب قائم مقام رهبری انتخاب گشتند. سرفصل جدایی تدریجی آیت الله منتظری از جریان فکری و سیاسی استاد خود حضرت امام(ره) به ماجرای «مهدی هاشمی» و اختلاف نظرهای ایشان در زمینهی نوع برخوردی که با سید مهدی هاشمی و امام داشتند، باز میگردد.
آنچه منتظری را به انحراف بیشتر و جذب به گروههای معاند کشاند، گوش ندادن به فرمان ولی فقیه زمان خود بود. ایشان به تذکرات امام(ره) بیتوجه بودند. ساده لوحی او موجب گردید امام(ره) بارها و بارها دربارهیاعضای دفترش به وی تذکر دهند. ( آنگاه که فرمودند الله الله در انتخاب افراد دفترتان). سید مهدی هاشمی که روزگاری با حکم آقای منتظری مسؤول نهضتهای آزادیبخش جهان بود و در امور وزارت خارجه و سیاستهای خارجی نظام دخالت میکرد و سپس به شورای فرماندهی سپاه آمد، به شدت مورد علاقهی آقای منتظری بود و امام روشن ضمیر و فرماندهان سپاه، مهدی هاشمی را از سپاه طرد کردند.
امام خمینی(ره) از قتل مرحوم «شمسآبادی» توسط مهدی هاشمی در اصفهان (قبل از پیروزی انقلاب) خبر داشت. فتنه گریهای او را میدانست و بارها به آقای منتظری فرمودند: «هاشمی محرم دفتر شما نیست، او قاتل و خائن است. او سید را کشته و او چند تن از مردم اصفهان را کشته و در چاه انداخته است» و امام خمینی(ره) بارها خطاب به منتظری فرمودند: «خانهات لانهی منافقین شده، اسرار و اخبار و اطلاعات دولت و کشور و جنگ را به دست بیگانگان میرسانند. به او گفته شد اعضای نهضت آزادی و جبههی ملی در خانهات رفت و آمد دارند. باز هم توجه نکرد. منتظری با جسارت تمام نصایح خیرخواهانهی حضرت امام(ره) را نادیده گرفت. هر چند مهدی هاشمی به همه خیانتها و قتلها و انحرافات خود اعتراف کرد.»[23]
آنگاه که نصایح امام(ره) مؤثر واقع نشد و منتظری راه خود را میرفت و دشمنان از او سود میجستند به ناگاه حضرت امام طی نامهای منتظری[24] را از دخالت در امور سیاسی کشور منع کرده و به او فرمودند مشغول درس و مشق در حوزه باش. تو ساده لوح هستی و فریب میخوری. باز هم گوش نداد و همان راه را ادامه داد. منتظری خلاف هر آنچه قبلاً تدریس میکرد و در کتابها نوشته بود (یعنی ولایت فقیه) اقدام کرد. او پس از رحلت امام خمینی(ره) از ابتدا با ولایت و رهبری حضرت «آیت الله العظمی خامنهای» موافق نبود. فتنهگران هم او رها نکرده و هر بار و در هر فتنهای از او سود جستند. حتی در مراحل پایانی عمر، در کتابی نظریهی ولایت فقیه امام را رد کرد.
سخن آخر:
بررسی انحرافهای افراد دارای قدرت و نحوهی واکنش حضرت امام در دههی اول تاریخ سیاسی انقلاب کبیر اسلامی ایران، نشان از راهبرد دقیق، حساب شده و مبتنی بر اصول الهی- اسلامی حضرت امام دارد. به کارگیری استراتژی «مهار و هدایت» از سوی امام در برهههای حساس انقلاب، نظیر مواردی که ذکر شد، نشان از تیزهوشی، قدرت مدیریت بالا و نگاه آینده نگر ایشان دارد. همان نگاهی که در دهههای دوم و سوم، مبنای مدیریتی مقام معظم رهبری قرار گرفت. ایشان به پیروی از پیشوای انقلابی خود، پنجرهی نگاه خود را رو به بوستان کتاب و سنت گشوده و با حفظ اصول راستین انقلاب، استراتژی «جذب حداکثری و دفع حداقلی» را انتخاب کردند.
حال سؤال این جاست: این راهبرد، در دورانهای موسوم به سازندگی و اصلاحات که عصر مدیریت افرادی بود که با تابلوی خط امام، مصدر امور بودند، چگونه توانست کشتی انقلاب را به ساحل سلامت راهنمایی کند؟ سؤالی که در قسمت بعد، به آن پاسخ داده خواهد شد.(*)
پینوشتها:
[1]. صحیفهی امام خمینی، ج4، ص444
[2]. صحیفهی امام خمینی، ج5، ص346
[3]. صحیفهی امام خمینی، ج4، ص314
[4]. صحیفهی امام خمینی، ج4، ص499
[5]. صحیفهی امام خمینی، ج4، ص40
[6]. صحیفهی امام خمینی، ج4، ص479
[7]. نظام پیشنهادی اعضای جبههی ملی. دین و حکومت، (مجموعه سخنرانیهای سمینار دین و حکومت در انجمن اسلامی مهندسین)، ص185.
[8]. نظام پیشنهادی کانون نویسندگان، احزاب کرد و حزب ناسیونال دموکراتیک، جمهوری دموکراتیک بهترین نوع رژیم شرقی و ملی مردم ایران است، کیهان، 6/12/1357.
[9]. نظام پیشنهادی امام خمینی و قشر عظیم ملت ایران، صحیفهی امام خمینی، ج4، ص479.
[10]. نظام پیشتهادی بازرگان و همفکران ایشان در نهضت آزادی-پروندهی یک رییس جمهور، قاسم روانبخش
[11]. سخنان امام خمینی در 9 اسفند 1357 قبل از عزیمت به قم، صحیفهی امام(ره)، ج6، ص 256
[12]. صحیفهی امام خمینی، ج6، صفحه54.
[13]. در زمان ترورهای منتسب به مجاهدین خلق در سال 60 مهندس بازرگان در نطقی در تقابل با شعار مردم که منافقین را آمریکایی میخواندند؛ ایراد کرد: «نباید مجاهدین خلق را آمریکایی خواند. به آمریکاییها مربوط نیست اینها فرزندان رنجیده و خطاکار ما هستند.»
[14]. تدوین طرح انحلال مجلس خبرگان در 18 مهر 58 (قابل ذکر است قبل از نهضت آزادی اطلاعیهی حکومت و ولایت فقیه را منتشر کرده بود) امام خمینی (با این طرح مخالفت کردند): آمدند آقایان پیش ما، آقایان بازرگان و رفقایشان گفتند که ما خیال داریم مجلس را منحل کنیم من گفتم شما چه کاره هستید که میخواهید مجلس را منحل کنید ... صحیفهی امام، ج4، ص438.
[15]. امام خمینی: آن روزی که این جوانان بیدار این لانهی جاسوسی را گرفتند این شیاطین به دست و پا افتادند یکی گفت این ا خط شیطان هستند.
صحیفهی امام، ج15، ص20
[16]. در آن زمان سرپرست وزارتهای خارجه و اقتصاد بود.
[17]. میتوان به کم کردن بهرهی وامهای بانکی اشاره کرد.
[18]. بنیصدر قبل از انتخابات با تأیید اقدام دانشجویان، تسخیر لانهی جاسوسی را عمل اعتراضی تمام ملت دانست و بعد از انتخابات عمل دانشجویان را نتیجهی خودکامگی آنها و تشکیل دولت در دولت دانست و تأکید کرد باید جلوی این حرکات گرفته شود ، پروندهی یک رییس جمهور، قاسم روانبخش.
[19]. امام در بیانیهای انتشار مطالب و سخنرانیهای تحریک آمیز را منع کرده بود، اما بنیصدر بدون توجه به امام در سخنرانیهایی خواهان آزادی روزنامههایی که به دلیل درج مطالب تشنج آفرین توقیف شده بودند، شد. اوج این مخالفتها سخنرانی وی در همدان بود که خواستار مقاومت مردم بر ضد قانون شکنیها رژیم شد. پروندهی یک رییس جمهور، حجت الاسلام قاسم روانبخش.
[20]. بنیصدر «ما زمین میدهیم تا زمان بگیریم» سعی در عادی جلوه دادن پیشرفت دشمن در خاک کشور و باعث اشغال بخشهایی از خاک کشور داشت .. برکناری نیروهای ارزشی از میدان مانند شهید صیاد شیرازی، عدم واگذاری سلاح و امکانات به جبهه از جمله مواردی بود که به خیانت وی میافزود، پروندهی یک رییس جمهور، قاسم روانبخش.
[21]. نظیر جبهه ملی-نهضت ملی –مجاهدین خلق..امام خمینی: ما از این ملیهای هیچی ندیدیم جز خرابکاری؛ اگر یک نفرشان آدمی بود که اسلامی بود که صحیح بود، ما ندیدیم چیزی از اینها صحیفه امام ، ج 14، ص 416 - 417)
[22]. امام خمینی: خدا میداند که من کراراً به این گفتم که آقا اینها تو را تباه میکند این گرگهایی که اطراف تو را گرفتهاند ....(صحیفهی امام خمینی، ج15، ص68)
[23]. مهدی هاشمی راجع به نحوهی کشتن و به شهادت رساندن حضرت «آیت الله ربانی املشی» اعتراف کرد که با خوراندن قرص سرطان توسط یک دانشجو و در یک دانشگاه چگونه افتخار حوزهی علمیه و مردم گیلان و املش (حضرت آیت الله ربانی) را به شهادت رسانیده است ولی آقای منتظری باز هم گفت امام اشتباه میکند.
[24]. صحیفهی امام خمینی، ج21، ص145
* فاطمه متقی، محقق و پژوهشگر