تاريخ : پنج شنبه 10 فروردین 1391  | 4:41 PM | نویسنده : قاسمعلی
تغییـــر، تحول، دگرگونی و عدم تداوم می تواند به معنای فرآیند عبور و انقطاع از واقعیتی و دست یافتن به واقعیت مورد نظر باشد. علت روی آوردن به تغییر شاید واقعیتهای مردودی است که در موقعیت موردنظر پدید آمده است، یا به دنبال برتری بخشیدن به واقعیتهای موقعیت هستیم و یا بنابه مصلحت و موقعیتی که در آن هستیم بهتر است به دنبال تغییر باشیم و از انواع تغییرات می توان به تغییر در تکنولوژی، محیط اقتصادی، فرهنگی و... اشاره کرد .
در این مجال بحث برضرورت تئــــــوری سازی و تغییرات اساسی در مدیریت تغییر سازمانــها نظیر خط مشی و رویه های عمل سازمان و در سطح بالاتر زیر ساختارهای تئوریک در زمینه تکنولوژی، مسائل اجتماعی، اقتصادی و... است .
نقطه شروع تغییر کجاست و چه چیزی را باید تغییر داد؟ چگونه می توان تغییری را محقق ساخت و ابزارهای تغییرسازی را چگونه باید ایجاد کرد؟ بنیان و بنای تغییر در افکار انسانها شکل می گیرد و تحولات عالم بیرونی تجسم تصورات عالم ذهنی انسانهاست. انسانهای اندیشمند مثل بقیه در سرزمینی متولد می شوند .
فرهنگ سرزمینشان را می آموزند و با آن تربیت می شوند. سپس افکارشان تکـــامـل می یابد و به مرحله اندیشه سازی و ارائه ایده می رسند و سرانجام اندیشه هایشان را در جامعه جاری می سازند تا روند زندگی را متحول سازند و این تناوبی است که از ابتدای خلقت بشر تکرار شده است، بااین تفاوت که جهان کنونی راههای ارتباطات را یافته و این ایده ها مرزهای مادری شان را خیلی سریع طی می کنند و در آن سوی فرهنگ و خاک خویش کام بسیاری دیگر را شیرین می کنند .
برخلاف جوامع پیشرفته که مدتهاست به شکار ایده ها مبادرت می ورزند، تئوری های اجرایی مدیریت کشور ما بیشتر اندیشه و تئوری ترجمه شده دیگران است تا ایده یابی و اندیشه سازی خودمان. موسسات تحقیقاتی، مراکز پژوهشی و در سطح کلان دولتها در جوامع پیشرفته به قیمتی گزاف ایده یـــابـی می کنند و باانتقال آن به جوامع دیگر، معادلات سیاســی و اجتمــاعـی را دستخوش تحول می سازند .
از طرفی ما با ترجمان ایده ها و تئوری های دیگران در مواقع و موقعیتهای بسیاری مواجه با مشکل شده ایم، زیرا بعضی تئوری ها و ایده ها در ذات خود نوعی وابستگی به فرهنگ، سرزمین و انسانهایی دارند که نظریات را ارائه داده اند .
در هر صـــورت ما برای استفاده از این ایده ها و تئوری ها کلید اصلی را در دست نداریم .
حال می رسیم به این پرسش که تغییر را از کجا باید شروع کرد؟ رسیدن به حقیقت این پرسش جسارت زیادی می طلبد، لیکن اگراز نقطه حقیقی شروع به تغییر کنیم قاعدتاً کلید تغییرات بعدی در دست خود ماست و این اندیشه ماست که نتیجه گیری می کند که آیا تغییر بعدی موردنیاز هست و اگر هست در چه زمانی و با چه کیفیتی مورد نیاز است. تا قبل از اینکه در نقطه تغییر و واقعیت مردد قرار گیریم و موقعیت و سیستم دچار افت و یا توقف شود تغییر را طراحی و اجرا کنیم. در این وضعیت کلید آنچه را که طی کرده ایم، در دستمان است و باب آنچه که در پیش رو است با کلید آنچه که طی کرده ایم گشوده می شود و به طور حتم تغییرات بیشتر از نوع برنامه ریزی شده است تا عکس العملی و پیش کنشی است تا واکنشی و تکاملی و انطباقی است تا دگرگون ساز. (مدیریت تغییر - ترجمه غلامرضا اسماعیلی ).
مدیریت تغییر در کشور ما در بیشتر موقعیتها در قالب ایده های ترجمه شده اجرا می شود و از آنجا که زیرساختار این قالب دارای کلید رمزهایی است که از ایده ها و تئوری های اولیه منشاء می گیرد. اگر زمانی در موقعیتی مواجه با مشکل شویم به دلیل احاطه نداشتن بر کلید رمزها، مدیریت ما برای ایجاد تغییــــــر، کلید اجرایی را در دست ندارد، و به همین دلیل نمی تواند تغییر در موقعیت مورد نظر را به خوبی به اجرا درآورد .
مدیریت امروز ما برای تغییر در مدیریت تغییر، نیازمند توجه به ایده هایی است که حتی ساده و پیش پاافتاده به نظر می رسند، انسانهای دارای ایده، اهل تفکر و مطالعه اند و در جایی که می مانند از ایده های برتر دیگران به عنوان راهنمایی بهره می برند ولی شیفته ایده های برتر نمی شوند .
نقطه شروع برای تغییر در مدیریت تغییر، ایجاد فضای خلق ایده های گره گشا است. در چنین فضایی ابزار ایجاد تغییر یعنی انسانهای دارای ایده و اندیشه ساز ظهور می کنند. این افراد حتی در ساختارهای تئوریک که توسط دیگران تعریف و طراحی شده بهتر می توانند ضرورت تغییر و نوع تغییر را بیابند، لذا تغییر در مدیریت تغییر، به معنای تغییر در مدیریت نیست. به معنای جذب افراد جدید نیست. (هرچند باید افراد خلاق بیرون از مجموعه را جذب کرد .) تغییر در مدیریت تغییر، تغییر در تفکر و دیدگاهها است. مرکزی که تحولات و تغییرات از او صادر شده و به اجرا درخواهد آمد تا با همگرایی افکار خلاق مجموعه خویش در موقعیت موردنظر به مرکزی دست یابیم که می تواند به طور قوی ایده بدهد و ضرورت تغییر را احساس کند .
هدف تغییر در مدیریت تغییر دستیابی به زیرساختارهای تئوریک است که نظریه ها و ایده های افکار خلاق خودی آنها را بنانهاده تا کلید رمز ساختار اجرایی در افکار جامعه پژوهشگر و مدیران کارآمد کشورمان جاری شود و تغییرات آتی نه برای خلاصی از تنگناهای مواجه شده، که برای رویارویی با موفقیتهای بیشتر صورت گیرد.1

ولی جوکار افشار  Vali-jokar@yahoo.com
برگرفته از: ماهنامه تدبیر

 




نظرات 0