تاريخ : پنج شنبه 10 فروردین 1391  | 5:03 PM | نویسنده : قاسمعلی
تولیدکنندگان انگلیسی که همواره کورکورانه از نظریه «بهترین روش» تبعیت می کردند اخیراً از خواب غفلت بیدار شده و با گسترش دامنه آگاهی خود کم کم تحت تاثیر ایده‌های نوین این معلم پیر صنعت یعنی دکتر دون راینرتسن (DON REINERTSEN و مبارزات وی با فرضیه «بهتریــن همیشــه ایــده‌آل‌‌‌ترین است» قرار می گیرند.
دکتر راینرتسن شخصیت جهانی و صاحبنظر توسعه صنعتی و کارشناس بهبود و توسعه محصول که ریاست مرکز مشاوره مدیریت (متعلق به خود) در کالیفرنیا را به عهده دارد، کنفرانسی که با حضور مدیران صنعتی و اقتصادی بسیاری از کشورهای جهان در انگلستان برگزار گردید ضمن سخنرانی به توضیح درباره طرح فرایند توسعه خود که به «کارگاه طراحی» معروف است پرداخت و روشن ساخت که چرا بسیاری از باورها و اعتقادات ریشه دار و عمیق درباره بهبود محصول و گسترش تولید می دانند تا این حد ناصحیح و عــاری از حقیقت بــاشند و ایجاد کج فهمی کنند. بنابه اظهار راینرتسن هنگامی که برای ما افزایش تولید حاصل می شود یا به بهبود و توسعه محصول دست می یابیم این عقیده و فکر گمراه کننده و فریبنده به ذهن متبادر می شود که بهترین روش و بهترین عملکرد را داشته ایم که تصوری کاملاً باطل و دامی خطرناک است .
اغلب شرکتها که حلقه مفقوده و خلاء خود را در ندانستن »بهترین شیوه کاری « می دانند ابتدا صرفاً به جستجوی این گمشده یعنی »بهترین شیوه و روش کاری « می‌پردازند و سپس آن را به فرایند بسیار پیچیده قبلی خود اضافه می کنند . رهیــافتی که معمولاً به ناکامی و شکست منتهی می گردد .
وی ادامه می دهد: من این تفکر را که «بهترین روش» را کمال می داند قبول ندارم زیرا این معنا را می رساند که برای انجام هر کاری فقط و فقط یک راه بهتر وجود دارد. خاستگاه این اندیشه و تصور مفهوم ضمنی این فرضیه است که »بهترین شیوه کاری همیشه بهترین دستاورد و نتیجه را به دنبال دارد» که پرواضح است عملاً امری مغایر با حقیقت بوده و فرضیه ای کاملاً غلط و مردود است. با این همه هستند شرکتهایی که هنوز بر این باور غلط و تصور نابجا و به دور از واقعیت باقی هستند که می توانند با سرهم بندی و جمع آوری مجموعه ای از تک تک «بهترین شیوه ها» یک فرایند توسعه مطلوب و بهینه را به وجود آورند .
مردم به محض اینکه چیزی را تحت برچسب «بهترین» مشاهده می کنند، اندیشیدن را متوقف کرده، سخت تحت تاثیر قرار گرفته و مجذوب واژه «بهترین» می شوند و دیگر خود پیرامون آن فکــر نمی کنند، چنین رفتار خامی که حاکی از بی توجهی و بی فکری است، رفتاری مکانیکی و خارج از کنترل است که در دنیای پیچیده و پرتلاطم امروزی خطرناک است. به عقیده راینرتسن تمامی روشها و شیوه های کاری را باید به عنوان ابزارهایی دانست که برای تحقق اهداف معین و خاصی در شرایط و موقعیتهای خاص سودمند واقع می گردند. مثلاً هنگام مقایسه توسعه زنجیره ای و پیاپی با توسعه همزمان و همگام .
تفکر «بهترین» بیانگر این است که «متوالی و زنجیره ای» بد و «همزمان و همگام» خوبست. درصورتی که واقعیت این است که با وجودی که با فرایند «همزمان و همگام» امر سرعت بخشیدن به آهنگ توسعه به نحو بسیار مطلوب و مناسبی صورت می گیرد معذالک یک فرایند زنجیره ای در به حداقل رساندن هزینه های کنترل توسعه و کاستن خطرات آن می تواند بهتر باشد. برای تحقق یک هدف بخصوص هرکدام، بهترین است .
همین امر درباره سازمانهای تخصصی (FUNCTIONAL ORGANIZATIONS) که ابزاری بی نظیر و قابل توجه و الگوهایی برتر در پایین نگــه داشتـن هـزینه های توسعه هستند صدق می کند .
هرچند تیمهای پرنفر و کامل درسرعت بخشیدن به امر توسعه شایسته تر و موثرتر هستند ولی آنها هم فاقد کارآمدی لازم بوده بازدهی مطلوب را ندارند. به هرحال هیچ کدام از اینها یک روش بهتـر و برتر جهانی نیستند. من فقط می خواهم یک رویکرد حساب شده تر و یک نگرش و دیدگاه اندیشمندانه تری را نسبت به طرح فرایند توسعه القا کنم .
رهیافتی که مدیران اگر بخواهند فرایندهای توسعه خود را بهبود بخشند بایستی به کار بندند. آن رهیافت این است: مدیران باید از عناوین و برچسبهای فریبنده ای مثل «بهترین شیوه» که تصمیمات را مثله کرده (تصمیم گیریها را بیش از اندازه ساده می کند و می شکند) بپرهیزند و رهیافتهای تمام عیار، قطعی و بدون چون و چرا ارائه کنند و توجه و تمرکز خود را روی طرحها، ابزار و الگوهایی معطوف سازند که در راستای همان رهیافت مورداستفاده قرار می گیرند .
دکتر راینرتسن پیشنهاد می کند که اگر شرکتها به جای توجه به مقررات خشک و جدی و قبول این باور مرسوم قدیمی که: «کمال همیشه در بهترینهاست» و برای فرایندهای توسعه «بهترین روشها و جامع ترین و کامل ترین راههای عملی وجود دارند»، به بررسی و تحلیل فرایندهای طرح خود بپردازند، آن گاه به این نتیجه خواهند رسید که: «موقعیتهای مختلف، اوضاع و احوال زمینه ها و شرایط متفاوت، انتخاب فرایندهای متفاوتی را می طلبد». وی با چنین اندیشه و تدبیری یک ابزار فکری و عملی تولید کرد که هر شرکت بتواند درتلاش برای رساندن محصولات جدیدش به بازار به کار گیرد .
حاصل کار یک رویکرد روشمند است که تداوم تفکر شرکتها را پیرامون چیستی و چرایی کاری که انجام می دهند تضمین می کند و به آنان کمک می کند تا در پدیدآوری هر محصول همواره تکیه و تمرکزخود را روی عوامل کلیدی مثل راندمان و کارایی، زمان، قیمت تمام شده و هزینه بهبود محصول معطوف سازند .
راینرتسن همچنین این باور عامه و اعتقاد گسترش یافته را که امر بهبود و توسعه محصول مقوله ای است صرفاً مرتبط با مهندسین، بی اعتبار و مردود می داند و مدعی است که در بسیاری موارد هنگام طرح موضوع بهبود و توسعه محصول، هدف طراحی یک محصول جدید است. درنتیجــه از فــرایند توسعه به عنوان مقوله ای یاد می شود که بهتر است به عهده مهندسین و طراحان باشد. وی با پدید آوردن (مطرح ساختن) الگوی »کارخانه طراحی « (DESIGN FACTORY MODEL) تاکید می ورزد که هدف واقعی فرایند توسعه محصول بایستی با سایر فرایندهای جاری داخل شرکت یکسان باشد تا سودآوری محقق گردد. بنابراین، توسعه محصول مسئله ای است که به همه افراد درون سازمان مربوط می گردد .
باید دانست که در مفهوم «کارخانه طراحی» راینرتسن، اقتصاد فرایند توسعه، بویژه نقش بسیار مهم و حیاتی ایفا می کند: هرجا که اهداف سودآوری به طور شفاف مطرح باشد و هرکجا هزینه موجودی طرح مسئله حائزاهمیتی تلقی شود و جایی که مدل سازی اقتصادی برای ایجاد بصیرت و شناخت کافی نسبت به اقتصاد پروژه و فرایندهای آن ابزاری مهم و ضروری به شمار آید، آنجاست که نقش برجسته و پراهمیت مدیران مالی درفرایند توسعه محصول به خوبی روشن و مشخص می گردد .
شرکتهای عمده جهان رویکرد پرآوازه توسعه محصول دون راینرتسن را به عنوان الگویی برای کارآمدتر ساختن چرخه های بهبود وتوسعه محصول خود پذیرفته اند . این برای شرکتها یک فرصت بزرگی است تا با شناخت و تجارب مهمی کــه کسب می کنند از اثرات سود بخش آن در فعالیتهای صنعتی و بازرگانی خود بهره مند شوند.

مترجم: اکبر کریم‌زاده رغبتی
برگرفته از: ماهنامه تدبیر

 




نظرات 0