در پاسخ به این پرسش، بسیاری از محققین و پژوهشگران متخصص در امر بازار، در این باره تحقیقات زیادی انجام داده اند و به نتایج متفاوتی دست یافته اند و اکثریت آنها به عامل «ایجاد انگیزش در کارکنان» اشتراک نظر دارند .
حال برای آشنایی بیشتر با عوامل موثر در ایجاد انگیزش بهتر است که تعریف جامعی از انگیزش داشته باشیم .
مرحوم حسن معین در فرهنگ معین انگیزه را چنین معنا می کند :
«علت، سببب، و آنچه که کسی را به کاری برانگیزاند .»
و در حال حاضر در تعریفی ملموس ترو واضح تر انگیزه را موتور حرکتی برای انسان می دانند که به واسطه آن منجر به تحرک بیشتر در انجام امور محوله می گردد .
در سازمان ها زمانی که کارکنان بدانند حاصل فعالیت های درست و کارای آنها تامین خواست ها و نیازهایشان است با انگیزه بیشتری به فعالیت می پردازند تا بتوانند در قبال کاری که برای شرکت انجام می دهند حقوق و مزایای متفاوتی دریافت کنند .
همان طوری که افراد از نظر مهارت ها و توانایی ها با هم متفاوتند، نیازها و خواسته های آنها هم متفاوت است .
عده ای تامین نیازهای مادی را مهم تر از نیازهای غیر مادی می دانند و در این گمانند که زندگی مطلوب در پس رفاه مادی است و با تامین خواست های مادی می توان بر اکثر مشکلات زندگی غلبه کرد .
در مقابل این گروه افراد دیگری هستند که اکثر توجهشان معطوف به تامین نیازهای غیر مادی است، این افراد زمانی که احساس می کنند در دید سازمان جزء افراد کارا محسوب می شوند و موفقیت سازمان مرهون زحمات آنها است به نوعی احساس مفید بودن و مورد توجه و احترام دیگران واقع شدن در آنها به وجود می آید وهمین احساس برای آنها نوعی آرامش خاطر و رضایت دربردارد که ارزش آن در دید آنها بیشتر از تامین نیازهای مادی است .
گروه سوم ما بین این دو گروه قرار دارند، این افراد تامین نیازهای مادی و غیر مادی را به طور هم زمان خواستارند .
آنها بر این امر واقفند که مادیات شرط اصلی زندگی و تامین نیازهای غیر مادی تکمیل کننده زندگی ایست .
این افراد سعی بر آن دارند تا در سازمان به خوبی فعالیت کنند و به نوعی اثر بخشی و کارایی را به طور هم زمان در کارهای خود داشته باشند و از همین جهت مورد توجه و تصدیق دیگران قرار گیرند و الگوی نقش مناسبی برای دیگر کارمندان باشند، وهم چنین در کنار مزایای غیر مادی از مزایای مادی سازمان مانند حقوق و مزایا بیشتر هم بهره برند .
در چنین سازمانی مدیریت با سه گروه متفاوت از کارکنان با خواست ها و نیازهای متفاوت روبروست، اولین قدم برای ایجاد انگیزه ،شناسایی و طبقه بندی کارکنان و آگاهی از توقعات آنها است و در مراحل بعدی پوشش دادن نیازها در حد توان و موقعیت سازمان است .
لازم به توضیح است که این روشها به طور موقت می تواند به خلق و آفرینش انگیزه در کارکنان بپردازد زیرا کارمندان پس از مدتی انجام دادن فعالیت های تکراری برای رسیدن به پاداش تعریف شده را نمی پسندند و ترجیح می دهند دگرگونی قابل توجهی در ارائه پاداش و مزایای سازمان صورت گیرد .
و حال راه کار اصلی برای حل این مشکل استفاده از روشهایی است که کارمندان را تشویق به کار کند و از فعالیت های تکراری تا حد لزوم معاف کند .
برای مثال مدیریت می تواند با ایجاد شرایط مناسب برای آموزش کارمندان، استعداد ها و مهارت های آنهارا پرورش دهد و از همین طریق تغییراتی در نحوه کار و یا ارتقاء شغلی آنان ایجاد کند .
یک مدیر موفق می تواند با ایجاد حس رقابت سالم میان کارمندان بر روند کارایی سازمان تاثیر مثبت بگذارد و با متفاوت کردن پاداش و مزایا همانند مسافرت ها ،تورهای دسته جمعی، و برگزاری مسابقات فرهنگی و ورزشی به ایجاد انگیزه بیشتری در کارمندان بپرازد .
و هم چنین با ایجاد فضای دوستانه میان خود و کارمندانش به طور مستقیم با آنها در ارتباط باشد و در جریان امور قرار گیرد و در جهت رفع نواقص و تقویت عوامل موثر در ایجاد انگیزش قدم بردارد .
هدی حاجی حیدری
برگرفته از : روزنامه تفاهم