تاريخ : دوشنبه 14 فروردین 1391  | 5:11 PM | نویسنده : قاسمعلی
 در یك سازمان با وجود تفاوت عمده بین "رهبری " و "مدیریت " ، ارتباط تنگاتنگى بین آن دو وجود دارد؛ یك رهبر مى تواند مدیر باشد و یك مدیر نیز مى تواند "رهبری " كند . عكس این قضیه نیز صادق است؛ یعنى یك فرد مى تواند داراى هنر "رهبری " باشد بدون اینكه قادر باشد هدفهاى سازمانى را تحقق بخشد (مدیر نباشد ) و یا اینكه یك فرد ممكن است مدیر منظمى باشد ولى كاركنان از روى ترس و اجبار وظایف خودشان را انجام دهند (رهبر نباشد .)در این نوشتار سعى داریم به این سئوال پاسخ دهیم كه براى موفقیت یك سازمان به كدام یك از دو مقوله "مدیریت " یا "رهبری " نیاز داریم؟
تعریف رهبرى فرآیند نفوذ در دیگران و برانگیختن آنها براى همكارى با یكدیگر در جهت تحقق هدف هاى گروهى را "رهبری " مى گویند . یا مى توان گفت : رهبرى استفاده از فرآیند ارتباطات در موقعیتى خاص براى اعمال نفوذ در میان افراد و جهت دادن آنها به سوى مقاصدى مشخص است . و یا رهبرى فرآیند نفوذ در دیگران است به طورى كه آنها با اشتیاق و جدیت در دستیابى به اهداف سازمانى تلاش نمایند . "رهبری " را اصولاً "هنر نفوذ در دیگران " مى دانند . بدین معنى كه پیروان به دلخواه نه از روى اجبار، از رهبر اطاعت مى كنند . بنابراین، منظور از رهبرى به طور عام، تأثیر گذارى بر افراد و انگیزش آنان به طورى است كه از روى میل، علاقه و با اشتیاق براى دستیابى به هدف هاى گروهى تلاش كنند . تعریف مدیریت فرآیند برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و نظارت بر كار اعضاى سازمان و كاربرد كلیه منابع قابل دسترسى براى رسیدن به هدفهاى تعیین شده سازمان را "مدیریت " مى گویند . "مدیریت " به عنوان " هنر انجام دادن كارها به وسیله دیگران " نیز تعریف شده است . چرا كه مدیر با اتخاذ تدابیرى براى انجام كارها توسط دیگران و نه شخص مدیر به اهداف سازمان نایل مى شود . تفاوت مدیر و رهبر بسیارى از مدیران سازمان ها، از تفاوت میان رهبرى و مدیریت آگاهى ندارند و همین امر باعث مى شود كه در اجراى وظایف سازمانى خود ، به اشتباه عمل كنند . رهبرى همان مدیریت نیست . اگر چه بسیارى از مدیران رهبرند و بسیارى از رهبران مدیر، ولى فعالیت هاى رهبرى و مدیریت فعالیت هاى یكسانى نیست . باید توجه داشت كه "مدیریت " با "رهبری " تفاوت هاى عمده اى دارد كه باید مدیران در اجراى وظایف خود به این تفاوت ها توجه داشته باشند، براى آشنایى مدیران، به چند مورد از تفاوت هاى یك "مدیر " با یك "رهبر " در یك سازمان اشاره مى كنند : 1- مدیران در پست خود منصوب شده اند . آنان قدرت قانونى دارند كه اجازه مى دهد در مواقع ضرورى به دیگران پاداش دهند یا آنان را تنبیه كنند . در حالى كه یك رهبر ممكن است منصوب شده و یا از درون گروه پدید آمده باشد و این اجازه را نداشته باشد كه در مواضع ضرورى دیگران را تشویق یا تنبیه كند چرا كه قدرت قانونى ندارد . 2 - توانایى تاثیرگذارى مدیران بر افراد سازمان، بر مبناى اختیار رسمى است كه از پست سازمانى آنها ناشى شده است در حالى كه رهبران مى توانند بر عملكرد دیگران تاثیر بگذارند بدون آنكه قدرت تاثیرگذارى آنان از اختیار رسمى ناشى شده باشد . 3 - مدیر اداره مى كند در حالى كه رهبر ابداع مى كند . 4 - "مدیریت " یك رونوشت است در حالى كه "رهبری " یك اصل است . 5 - مدیر امور را نگهدارى مى كند در حالى كه رهبر آنها را بهبود مى بخشد . 6 - مدیر روى سیستمها و ساختار تمركز دارد ولى رهبر روى افراد تمركز مى كند . در واقع مدیریت به فرآیندهاى سازمانى توجهى حساب شده دارد در حالى كه رهبرى به كاركنان به عنوان افراد انسانى توجه واقعى دارد . 7 - مدیر از اجراى یك شغل اطمینان حاصل مى كند، در حالى كه رهبر مراقب فردى است كه آن شغل را اجرا مى كند و به او توجه دارد . 8- مدیر نظارت مى كند، ولى رهبر اعتماد مى پراكند . 9 - مدیر دیدگاه محدودى دارد، ولى رهبر از دیدگاه وسیعى برخوردار است . 10 - مدیر "چگونه و چه وقت " را مى پرسد، در حالى كه رهبر "چه چیز و چرا " را مى پرسد . 11 - مدیر نظر به انتهاى خط دارد، ولى رهبر چشم به افق دارد . 12 - مدیر پیروى مى كند، در حالى كه رهبر سرچشمه مى گیرد . 13 - مدیر وضع موجود را مى پذیرد، ولى رهبر با وضع موجود در جدال است . 14 - مدیر سرباز قدیمى خوبى است، اما رهبر آدم خودش است . 15 - مدیر كارها را درست انجام مى دهد، در حالى كه رهبر كارهاى درست را، انجام مى دهد . برخى از خصوصیات عمده براى رهبران موفق برخى اعتقاد دارند كه یك شخص یا رهبر متولد مى شود یا نه . از نظر این افراد رهبران ابرمردانى هستند كه به علت ویژگى هایى كه موهبت الهى است شایستگى رهبرى پیدا كرده اند، بنابراین كسانى مى توانند نقش رهبرى را در سازمان ایفا كنند كه داراى خصوصیاتى چون هوشمندی، برونگرایی، تسلط بر خود، اعتماد به نفس، سخنورى و جاذبه كلام، زیبایى و جذابیت سیما و چهره و مانند آنها باشند . از جمله خصوصیات عمده اى كه براى رهبران ذكر مى شود، مى توان به موارد زیر اشاره كرد : 1- هوش : تحقیقات انجام شده بر روى رهبران موفق سازمانى نشان مى دهد كه هوش آنان از میانگین هوش پیروان و زیردستانشان بیشتر است . 2 - خصوصیات ظاهرى و فیزیكى مانند قد، سیما و حركات دست . 3- بلوغ اجتماعى و وسعت دید : رهبران از جهت عاطفى با ثبات و داراى اعتماد به نفس اند و نسبت به مسایل و رویدادهاى اطراف خود دید و بینش وسیعى دارند . 4 - رهبران شخصیت برونگرا دارند . 5 - انگیزه هاى توفیق طلبى و نیل به هدف : رهبران داراى انگیزه هاى قوى براى موفقیت هستند و توفیق طلب اند . 6 - خصوصیات شغلى مانند پشتكار و تلاش و ابداع و ابتكار . 7- خصوصیات اجتماعى مانند مرتب اجتماعى و سیاسى . 8 - انسانگرایى : انسانگرایى و تاكید بر ارزش انسانها خصوصیت بارز دیگر رهبران موفق است . هر چند كه عده اى عقیده دارند كه توانایى رهبرى با خصوصیت فرد یا ویژگى هاى موروثى قابل بیان است، ولى باید این نكته را در نظر داشت كه مى توان براى رهبر خوب شدن آموزش دید و با برنامه هاى آموزشى یك رهبر موفق شد . مهارتهاى مورد نیاز مدیران مدیران در هر سطحى كه باشند و در هر نوع سازمانى كه فعالیت كنند باید به مهارتهاى خاصى مجهز شوند تا بتوانند در نیل به اهداف تعیین شده سازمان را یارى رسانند . این مهارتها عبارتند از : مهارتهاى اداركی، مهارتهاى انسانى و مهارتهاى فنى . 1- مهارتهاى اداركى : این مهارتها توانایى هماهنگى كردن و وحدت همه فعالیت هاى سازمان را به مدیر مى دهند تا بتواند سازمان را به صورت یك كل در محیطى كه آن را احاطه كرده است مشاهده، و روابط متقابل بخشهاى مختلف و چگونگى تاثیر تغییر هر قسمت در كل سازمان را پیش بینى كند . مهارتهاى اداركى توانایى تحلیل موقعیت و تعیین ریشه مسایل و تدوین برنامه مناسب را به مدیر مى دهند . این مهارتها خصوصاً براى مدیران عالى سازمان كه باید اهداف وسیع و برنامه هاى بلند مدت سازمان را براى آینده طرح ریزى كنند، ضرورى است . 2 - مهارتهاى انسانى : این مهارتها به مدیر امكان مى دهند تا با افراد، در كنار آنها و به طور موثر با آنها كار كند . مدیران در همه سطوح به این مهارت نیاز دارند، چون براى نیل به اهداف سازمان به افراد داخل و خارج سازمان وابسته اند . مدیرانى كه مهارتهاى انسانى خوبى دارند مى توانند نیازها و انگیزه هاى افراد را درك و آنان را تشویق كنند تا بدون نگرانى در تصمیم گیرى ها مشاركت داشته باشند . 3 - مهارتهاى فنى : این مهارتها به معنى توانایى به كار بردن ابزار، شیوه ها و دانش مورد نیاز براى اجراى یك زمینه تخصصى است . وظایف مدیر براى یك مدیر، وظایف متنوعى عنوان شده است، اما در حالت كلى مى توان وظایف یك مدیر را به صورت زیر خلاصه كرد : -1 برنامه ریزى : مدیر اهداف سازمان در درجه اول تعریف مى كند سپس با تعیین راهبرد تحقق این اهداف و ایجاد مجموعه اى از برنامه ها براى یكپارچه و هماهنگ كردن فعالیت در جهت نیل به این هدف ها گام بر مى دارد . -2 سازماندهى : مدیر مشخص مى كند كه در یك سازمان چه وظایفى باید اجرا شوند و چه كسانى باید این وظایف را انجام دهند . وظایفى كه مى توانند با هم یك گروه شغلى تشكیل دهند، تعیین مى شوند . -3 هدایت : مدیر فعالیت هاى افراد سازمان را هدایت مى كند و آنها را هماهنگ مى كند و با ایجاد انگیزه در زیردستان فعالیت هاى آن را جهت مى دهد، موثرترین مجارى ارتباط را انتخاب و تعارض میان اعضاى سازمان را بر طرف مى كند . -4 نظارت : مدیر براى اطمینان از اجراى درست و به موقع همه كارها عملكرد سازمان را ارزیابى مى كند و عملكرد واقعى سازمان را با هدفهایى كه از قبل تعیین شده بود، مقایسه مى كند تا اگر انحراف هایى از برنامه هاى تعیین شده مشاهده شد، آنها را اصلاح كند . -5 خلاقیت : مدیر براى آنكه با تحولات شتابان اندیشه ها سازگار شد و در صحنه رقابت با رقباى متعدد دوام بیاورد، باید شرایط لازم را براى بروز خلاقیت یعنى پیدایش اندیشه هاى نو در افراد سازمان به وجود آورد . نتیجه گیرى : از آنچه گفتیم مى توان دریافت كه براى موفقیت یك سازمان، باید به هر دو مقوله "مدیریت " و "رهبری " توجه داشت؛ هر چند یك مدیر موفق مى تواند با توجه به مهارتها و وظایفى كه براى وى برشمرده ایم، سازمان را به سوى اهداف خود، پیش ببرد اما این مهارتهاى مدیریتى براى موفقیت در جهان صنعتى امروز كافى نیست . از سوى دیگر در طول تاریخ ثابت شده است كه موفقیت یا شكست جنگها، امور تجاری، مسابقه هاى ورزشى و گروههاى معترض سیاسى تا حدود زیادى به رهبرى آنها مربوط مى شود به گونه اى كه "بنیس " یكى از نظریه پردازان در مدیریت، در اهمیت "رهبری " معتقد است كه "براى بقا در قرن بیست و یكم ما نیازمند نسل جدیدى از رهبران هستیم .". بنابراین باید مدیران سازمان ها در درجه اول به مهارتها و وظایفى كه در این نوشتار براى آنها برشمردیم، توجه داشته باشند و در درجه دوم با شناخت اساسى از تفاوت میان مدیریت و رهبرى بتوانند با تركیب "مدیریت " و "رهبری " ، براى تحقق موفقیت سازمان گام بردارند .

منبع : خانه كارآفرینان ایران


نظرات 0