دکتر عیوضلو: اقتصاد کلاسیک در تحقق عدالت، ناتوان است
دکتر «حسین عیوضلو»، عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق(علیهالسلام) و عضو هیأت مدیرهی بانک توسعهی صادرات ایران که گرایشهای تخصصی وی اقتصاد پول و بانکداری، اقتصاد منابع و اقتصاد اسلامی است، در این یادداشت به تفاوتهای اساسی اقتصاد کلاسیک با اقتصاد اسلامی پرداخته است.
گروه اقتصادی برهان/ دکتر حسین عیوضلو؛ علم اقتصاد برخاسته از چارچوب ارزشی تفکر لیبرالیستی است. آنچه امروز تحت عنوان ادبیات علم اقتصاد بیش از سایر رویکردها در جامعهی مدرن امروزی مطرح است، رویکرد اقتصاد نئوکلاسیک است. طرف داران اقتصاد کلاسیک و نئوکلاسیک بر این باورند، اگر اقتصاد آن طور که آنها مدّ نظرشان است حرکت کند، یک اقتصاد متعادل در جامعهی حاکم خواهد بود. اطلاعات کامل، آزادی انتخاب، آزادی فعالیّت اقتصادی، نقش کمتر و ضعیف دولت و شرایط رقابتی از جمله شاخصهای یک اقتصاد متعادل به روایت اقتصاددانان نئوکلاسیک است. آنها معتقدند در صورت فراهم شدن شرایط و شاخصههای یاد شده اقتصاد کاملاً بهینه عمل خواهد کرد. در آن برهه براساس نظریّهی نئوکلاسیک، اقتصاد نه با بیکاری مواجه خواهد شد و نه با فقر!
تورم هم در این وضع ایدهآل نئوکلاسیکی اقتصاد، جایی ندارد. رفاه اقتصادی نیز در این ادبیات به طور نسبی محقق میشود اما در برههی کنونی و با گذشت بیش از 200 سال از ظهور مکتب اقتصاد کلاسیک، این ادعا از سوی برخی از اندیشمندان غیرکلاسیک نحلههای جدید تفکر اقتصادی نقض شده است. استدلال آنان این است که واقعیّتهای کنونی نظیر افزایش آلودگی محیط زیست، به هم ریختن تعادلهای روانی و اجتماعی در جامعه، گسترش فقر و ایجاد شکاف طبقاتی و... رؤیاهای نئوکلاسیکی را تغییر نداده و دنیای ایدهآل آنها تحقق نیافته است.
مخالفان اقتصاد نئوکلاسیک معتقدند، باید در اساس و پایهی این نظریّات تجدید نظر جدّی صورت گیرد لذا تغییرهای روبنایی در نظریّات اقتصاد نئوکلاسیک یکی از رویکردهای آنان محسوب میگردد بنابراین باید این سؤالات از سوی اقتصاددانان نئوکلاسیکپاسخ داده شود که چرا علم اقتصاد به روش مدرن (نئوکلاسیک) نتوانست به اهداف ابتدایی و نهایی، جامهی عمل بپوشاند؟ بروز بحرانهای اخیر و به خطر افتادن معیشت و آرامش خانوارهای غربی شاهدی عینی بر ادّعای مذکور است.
بیشک آنچه در برههی کنونی به عنوان یک نیاز برای جوامع انسانی مطرح میشود، راهکاری مناسب برای رؤیارویی با تمام تهدیدها و چالشهایی است که اقتصادهای غربی در درمان آن عاجز و ناتوانند؛ تئوریهایی که نشان داد نه در عمل و نه در اجرا به هیچ وجه قابل اعتماد نیستند. به هر حال بروز، ظهور و پیدایش رویکردها و رشتههای جدید علم اقتصاد حاکی از آن است که رشتههای غالب در ادبیات اقتصادی، دارند جایگاه خود را از دست میدهند. لذا ظهور اقتصادهای جدید نظیر اقتصاد محیط زیست، اقتصاد نهادگرا و حتی اقتصاد اسلامی میتواند در این راستا تفسیر شود. از طرف دیگر آنچه دربارهی اقتصاد نئوکلاسیک مشهود است، این است که این نوع نگاه، افزون بر کاستیهایی که در چند سال اخیر در آن نمود پیدا کرده است، ناتوانی ویژهای در تحقق شعار عدالت و توزیع عادلانهی ثروت دارد.
بزرگترین مشکل اقتصاد غرب، محقق نشدن شعار «عدالت» است. بنابراین عدم توجه ویژه به موضوع عدالت و انحراف از بهزیستی و رفاه همگانی یک نقیصهی بزرگ برای تفکر اقتصادی نئوکلاسیک، محسوب میشود. به جرأت میتوان نشان داد تفکر اقتصاد اسلامی میتواند منجی سردرگمی غرب و شرق در انتخاب الگویی برای بهزیستی و نیاز بشر امروزی باشد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت رویکرد جدید اقتصاد اسلامی میتواند اقتصاد را به اهدافی که البته اقتصاد لیبرال نتوانسته بود سوق دهد، هدایت کند.
عدالت و توزیع عادلانهی ثروت از جمله ضرورتهای نظامهای اقتصادی امروز است اما دو رویکرد غالب تاکنون نتوانستهاند این دو معیار را به طور موازی به اجرا درآورند. البته ناگفته نماند این هم زمانی است که اقتصاد اسلامی به طور جامع و دور از تفسیرها و سلیقههای اربابان قدرت، مطرح شود و به اجرا گذاشته شود.
در مباحث اقتصاد اسلامی به عدالت و توزیع عادلانهی ثروت به طور کامل پرداخت شده است. باید به یاد داشته باشیم اختلاف یک اقتصاد لیبرال و اقتصاد اسلامی از یک جهانبینی خاص نشأت میگیرد؛ جهانبینیای که در یکی محور، انسان و در دیگری، ماده و پول است!
بزرگترین مشکل اقتصاد غرب، محقق نشدن شعار «عدالت» است. بنابراین عدم توجه ویژه به موضوع عدالت و انحراف از بهزیستی و رفاه همگانی یک نقیصهی بزرگ برای تفکر اقتصادی نئوکلاسیک، محسوب میشود. به جرأت میتوان نشان داد تفکر اقتصاد اسلامی میتواند منجی سردرگمی غرب و شرق در انتخاب الگویی برای بهزیستی و نیاز بشر امروزی باشد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت رویکرد جدید اقتصاد اسلامی میتواند اقتصاد را به اهدافی که البته اقتصاد لیبرال نتوانسته بود سوق دهد، هدایت کند.
در اقتصاد اسلامی که دارای یک نظام ارزشی مبتنی بر مجموعهای از اعتقادها، بایدها و نبایدها است، رفتار اقتصادی صرفاً مختص موارد اقتصادی نیست. عوامل تصمیمگیر در این نوع اقتصاد صرفاً اقتصادی نیست. مبانی، ارزشها و اعتقادها در اقتصاد اسلامی برخلاف اقتصاد نئوکلاسیک جایگاه ویژهای دارد و قوانین حاکم بر مصرف کننده و تولید کننده نیز کاملاً متفاوت است. در اقتصاد اسلامی رفاه و رشد اقتصادی با توسعهی همگون اخلاق، معنویّت و نوع دوستی همسو میگردد.
در هر حال، اقتصاد اسلامی پیشینهای بیش از هزار سال دارد. این نوع مکتب مدتهاست که بهعنوان یک رشتهی جدید وارد عرصه شده و پیشبینی هم میشود آیندهی امیدوار کنندهای داشته باشد. نباید فراموش کنیم اقتصاد اسلامی میتواند به بسیاری از نیازهای بشر امروزی برخلاف اقتصاد نئوکلاسیک پاسخ مناسبی ارایه کند. بیدلیل نیست که برخی از متفکران غربی و همچنین تودههایی از انسانهای تشنهی معرفت و نوع دوستی به سوی اسلام نجات بخش روی میآورند. این در حالی است که هنوز اقتصاد اسلامی بهطور جامع به جهانیان معرفی نشده است.(*)
* دکتر «حسین عیوضلو»؛ عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق(علیهالسلام) و عضو هیأت مدیرهی بانک توسعهی صادرات ایران