تاريخ : چهارشنبه 16 فروردین 1391  | 10:22 PM | نویسنده : قاسمعلی
رفتار مدیر و فرآیند رهبری از دیدگاه روانشناسی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد

مقدمه
نیروی انسانی ماهر وکارآمد پربهاترین وارزنده ترین ثروت و دارائی هر کشوراست. بسیاری از جوامع با وجود برخورداری از منابع طبیعی سرشار،به دلیل فقدان نیروی انسانی شایسته ولایق توان استفاده ازاین مواهب الهی را ندارند و روزگار را به سختی ومشقت می گذرانند. دیگرملت ها به رغم کمبود منابع طبیعی، درنتیجه داشتن نیروی انسانی کارآزموده ومناسب به آسایش ورفاه رسیده اند وبا گام های بلند واستوار مسیر پیشرفت وترقی را طی می کنند.
یکی ازشاخه های جدید علم و معرفت که مسئله نیروی انسانی ودیگر جنبه های مربوط دنیای کار را درکانون توجه خود دارد ،روانشناسی مدیریت است. این شاخه از دانش ،مطالعه علمی رابطه انسان ودنیای کار را مورد وجهه همت خود قرار داده است وسازگاری مردم را در جریان امرارمعاش خود باخصوصیات وویژگی های محل کار،با افرادی که درمحل کار با آنان سروکار پیدا می کنند،وبا کارها ومشاغلی که انجام می دهند،مورد مطالعه قرار می دهد.
روانشناسی مدیریت اینک آمیزه هایی است، ازعلم وعمل، که زمینه های تخصصی متعدد و گسترده ای از قبیل روانشناسی امور استخدامی،رفتار سازمانی ،توسعه سازمانی،روانشناسی مهندسی،مشاوره حرفه ای ،روانشناسی مصرف کننده وجز اینها را با مبحث فرعی متنوع دربرمی گیرد . از لحاظ علمی در پی بسط وگسترش علم ومعرفت درخصوص مردم در دنیای کاراست. در نتیجه ما با این علم عظیم و پرشاخه می توانیم نیروهای انسانی و منابع طبیعی را با هم، در بهبود کارایی تمامی موسسات به کار ببندیم
تعریف مدیریت
مدیریت فرایند به کارگیری مؤثرو کارآمد منابع مادی وانسانی در برنامه ریزی سازماندهی بسیج منابع وامکانات هدایت و کنترل است که برای دستیابی به اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول صورت می گیرد.
واقعا باید گفت ؛ که در ابتدا انسان ها درباره مدیریت چقدر می دانند؟ دانش مدیریت تا چه حد علمی است و آیا مدیریت علم است یا هنر؟ بخشی از مدیریت را می توان از طریق مدیریت آموزش فرا گرفت و بخشی دیگر را ضمن کار باید آموخت در واقع بخشی را که با آموزش فرا گرفته می شود علم مدیریت است . و بخشی را که موجب به کار بستن اندوخته ها درشرایط گوناگون می شود هنر مدیریت می نامند. «به عبارتی دیگر سخن علم دانستن است و هنر توانستن.»
تعریف روانشناسی مدیریت
در مورد روانشناسی مدیریت تعاریف مختلف و حتی برداشت هایی تا حدودی متفاوت ارائه داده اند از مجموعه اشاراتی که از آنها سخن رفت می توان نتیجه گرفت که : روانشناسی مدیریت عبارت است از زمینه مطالعاتی معینی که در چهارچوب آن ، رفتار مدیر و فرآیند رهبری از دیدگاه روانشناسی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. به یقین یک چنین مطالعه ای به ما امکان می دهد تا در حل مشکلات مدیریت از یافته- های روانشناسی مدد بگیریم و با استفاده از نظریه های آن ، به تجزیه و تحلیل مسائل مدیریت بپردازیم و گره های آن را باز کنیم . باید در نظر داشت که مطالعات مربوط به روانشناسی مدیریت نه تنها موجب می- گردد که مدیر در اداره امور سازمان توانایی بیشتری پیدا کند ، بلکه استفاده از یافته- های علمی نیازهای مربوط به آن را امکان پذیر می سازد و با در نظر گرفتن یک چنین استفاده ملموس از روانشناسی مدیریت است که آن را شاخه ای کاربردی از دانش روانشناسی تلقی می کنند.
از لحاظ موضوع روانشناسی قسمتی از علوم اجتماعی است و بسیاری از مسایل که جامعه شناسان در آن تحقیق می کنند ، مورد علاقه روانشناسان نیز هست و از طرف دیگر تحقیقات روانشناسان مورد استفاده کلیه شعبه های علوم اجتماعی قرار می گیرد.
اهمیت مطالعات رواشناسی مدیریت :
انسان موجودی اجتماعی است ، بطوری که بدون ارتباط با اجتماع ( اعم از اجتماعات حاضر و یا اجتماعات تاریخی و گذشته که با استفاده از تجربیات آن زندگی انسانی نمود پیدا می کند ) مفهوم زندگی بشر از بین می رود و حیات او با زیست حیوانات پست تفکیک ناپذیر می شود . به هر حال زندگی در اجتماع ، آدمی را به موجود سازمانی تبدیل کرده است ؛ و او برای ادامه حیات بشری ناگذیر است در اجتماعات متعددی عضویت و شرکت داشته باشد و با توجه به تاثیر مطالعات مربوط به دانش مدیریت در شکل گیری و دوام سازمانهای اجتماعی ، اقتصادی و .... می توان نتیجه گرفت که انسان معاصر در طول زندگی خود به دانش مدیریت متکی است و برای بهتر زیستن ( اداره صحیح سازمان ها ) گریزی جز رویکرد به مدیریت و مطالعه آن نمی باشد.
نارسایی های مربوط به مدیریت نه تنها کارکرد سازمان ها را مختل و در سازمان زندگی معاصر بشر اختلال ایجاد می کند ، بلکه هم چنین موجب می شود بر اثر عدم کارایی سازمانها و یا حتی پاشیدگی آن ها تلاش های افراد بشر بطور صحیح و اصولی پیوند نخورد و کوشش های آدمی در سازندگی جوامع به هدر رود و نیروی انسانی به عنوان گرانبهاترین سرمایه پایمال گردد .

مطالعه در زمینه روانشناسی مدیریت به ما این امکان را می دهد که تا با اصول، قواعد و تکنولوژی بهره برداری صحیح از نیروی انسانی ، فعال کردن خلاقیت ها و ایجاد جریان فکری در جامعه آشنا شویم و از طریق کاربرد یافته های روانشناسی موانع توسعه در زمینه ایجاد سیستم های فعال اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی ، آموزشی و فرهنگی را از میان بر داریم . از طریق ترویج یک چنین مدیریت مبتنی بر روانشناسی به ویژه در زمینه مدیریت آموزشی و تحقیقاتی است که باروری نسل های آینده امکان-پذیر خواهد شد و خلاقیت آنان به عنوان بزرگترین سرمایه ملی به کار گرفته خواهد شد. شناسایی سبکهای رهبری و مدیریت

یکی از حوزه‌های مهم است. روشن روشهای مدیریتی مدیریت مطرح است شناسایی انواع که در روانشناسی سبکهای مختلفی از رهبری و مدیریت را دارا هستند. است مدیران مختلف سوال اصلی مطرح است که چه سبکهای بنابراین در روانشناسی مدیریت این هستند؟ چه سبکهایی برای چه مدیریتی وجود دارد؟ کدام روشهای مدیریتی موفق مدیرانی رضایت گروههای کاری مناسب هستند؟ و افراد زیر دست معمولا از چه را دارند و .... بر این اساس روانشناسی مدیریت سبکهای مختلفی از مدیریت شناسایی کرده و با توجه به اهداف مورد نظر و اینکه چه شرایط و ویژگیهای وجود دارد سبکهایی را به عنوان گروهیسبکهای موفق .معرفی کرده‌اند
بررسی ویژگیهای شخصیتی مدیران
بررسیویژگیهای فردی و شخصیتی مدیراننیز سمتهای مدیریت هستند و چه مورد توجه بوده است. اینکه چه افرادی مناسب برای طبیعی است همه .افرادی از عهده انجام وظایف و امور مدیریتی ناتوان هستند هستند که افراد توان انجام امور مدیریتی را دارا نیستند و بطور کلی افرادی قدرت رهبری چندانی ندارند. این افراد طبیعتا نفوذ و تاثیر گذاری عمیقی کارکنان خود نخواهند داشت و از اینرو مسیر رسیدن سازمان را به اهداف روی .مانع روبرو خواهند کرد مورد نظر با
یافته‌های روانشناسی می‌دهد که افرادی که در کودکی ، نوجوانی و جوانی مدیریت در این حوزه نشان داشته‌اند، در بازیها نقش محوری گروه را بازی نفوذ بیشتری روی همسالان خود می‌کنند در بزرگسالی نیز توان رهبری کرده‌اند و اغلب بازیها را رهبری ویژگیهایی که دارند اغلب گروهها بالایی از خود نشان می‌دهند. این افراد با تسلط به شیوه‌های تظاهر را تحت نفوذ و تسلط خود قرار می‌دهند. این اعمال انجام می‌دهند می‌کند. برخی افراد این اعمال نفوذ را با اعمال قدرت و زور .و تصمیم‌گیری عالی قدرت منطق و برخی با ویژگیهایی دیگر مثل نشان دادن
انجام پژوهش و تحقیقات در حوزه عوامل موثر بر مدیریت
روانشناسی مدیریت بر آن دارد به شناسایی تمامی عواملی بپردازد که در یک موقعیت کاری یا سعی موقعیتی که با یک گروه دارای مدیر و رهبر سروکار دارد موثر سازمان یا هر می‌توانند از بیرون شیوه مدیریت را تحت تاثیر قرار هستند. برخی عوامل جهت مثبت و منفی موثر باشند. از اینرو دهند. این تاثیرات می‌توانند در کوششها و روشهای لازم برای لازم است همواره چنین عواملی شناسایی شوند و تاثیر گذار منفی پررنگ کردن عوامل تاثیر گذار مثبت و کمرنگ کردن عوامل ، شرایط محیطی کار گروهی صورت بگیرد. این عوامل ممکن است به اهداف گروه ، .مربوط شود بافت گروه و
ارتباط روانشناسی و مدیریت اداری
وجود ارتباط میان روانشناسی تربیتی و مدیریت فرهنگی، از وجوه و ابعاد و ویژگیهای پیشرفتهای علمی و رهیافتهای نوین دانش بشری است که بر خصیصه برهم تافتگی و در هم تنیدگی دانشها در دوران معاصر استوار است. در گذشته دانشهای بشری از یکدیگر متمایزتر و نامرتبط‌تر بودند، اما در حد تخصصی و تنوعی که امروزه دارند نمی‌رسیدند؛ چنانکه حکیمی چون ابن‌سینا می‌توانست در همه فنون و علوم روز هماوردی نماید و به عنوان حکیم که اصطلاحی برای دارندگان همه، یا اکثر دانشها بود، مشهور و زبانزد شود. شیخ بهایی نیز در بیشتر علوم عصر خویش سرآمد بوده هرچند در عصر وی (قرن یازدهم) دایره و دامنه علوم گسترده‌تر شده بود، و امکان تخصص یافتن در هر یک از علوم به مراتب سخت‌تر. با این حال شیخ بهایی 88 کتاب و رساله در علوم مختلف و متنوع حتی در رشته‌های حساب، مهندسی، هیئت و نجوم و نیز نوارد و غرائب از خود به جای نهاده ولی بازهم اظهار عجز می‌نماید و چنین می‌گوید:
«بر هر دانشی چیره شدم، اما هر صاحب دانشی (متخصصی) بر من چیره شد.» همان‌سان که پیشرفت علوم، زاییده تخصصهای جدید است، به گونه‌ای طبیعی نیاز هر یک از رشته‌های دانش را به یکدیگر نیز به صورت فزاینده‌ای اقتضاء داشته است. به طوریکه امروزه رشته‌هایی چون: جامعه شناسی، زبان شناسی، ادبیات، فلسفه و پزشکی و روانشناسی و فیزیک و فنونی چون مدیریت و تربیت به هم وابسته شده و از آبشخور یکدیگر تغذیه می‌شوند و به شبکه اندیشگامی تبدیل شده‌اند.
در این نوشتار اشاره‌ای داریم به نزدیکی دو دانش: مدیریت و روانشناسی و به اجمال نگاهی داریم به این رهیافت جدید که امروزه مدیریت با در نظر گرفتن سایر دانشهای مربوط به انسان (علوم انسانی) پیوندی استوارتر و محکمتر یافته به طوریکه حوزه عملکرد هر یک از این علوم به هم نزدیکتر شده است و در نظر گرفتن یکی بدون دیگری؛ عملاً امکان بهره برداری از هر دوی آنها را ناممکن می‌سازد. البته در گذشته این طرز تلقی متداول بوده و از معصومین علیه‌السلام نیز روایت شده که «عقل سلیم در جسم سلیم است.» (1) اما آنچه امروزه در علم مدیریت مطمح نظر می باشد، سلامتی روح و روانی و نقش آن در مدیریت و گردش امور سازمانها و موسسات است که بر این اساس صحت بدنه و جسم و سیستم مدیریتی سازمانها بر صحت روح و روان و بهره برداری از دانش روانشناسی استوار است. این پدیده قالبی فراروانشناسی دارد و می‌تواند در آینده عنوان دانشی مستقل را نیز به خود اختصاص دهد.
دکتر «ناتا نیل براندن» که او را «پدر جنبش خودباوری» نیز لقب داده‌اند، درباره لزوم پرداخت سازمانها به مسائل روحی و روانی نیروی انسانی خود و نیز اهتمام ویژه به این موضوع می‌نویسد:
«سازمانهای سده 21 نیاز به کارکنانی دارد که همگی مستقل، خوداتکاء، با اعتماد به نفس و آفریننده و در یک کلام خودباور باشند.»
وی همچنین معتقد است: «برای رویارویی با چالش‌های دنیای پیچیده، چالشی و رقابتی امروز، باید به صفت خودباوری متصف بود.» (2) به نظر می‌رسد در این سخن وی بیشتر به سازمانها و روح حاکم بر آنها نظر دارد،اما تردیدی نیست که روح سازمانی در حقیقت چیزی جز نیروی انسانی شاغل در آن نیست، بنابراین ویژگیهای روانی فوق که وجه بارز آنها در صفت«خودباوری» تبلور می‌یابد، مربوط به انسانها بوده و نزدیکی دو شاخه از علوم روانشناسی و دانش مدیریت را تبیین می‌نماید.
تعالیم و آموزه‌های اسلامی، به گونه‌ای محسوس و ملموس، به ایجاد و تقریب و نزدیکی میان دو محور فوق در تربیت، تهذیب و پرورش روحی انسانها و بازسازی و به سازی اجتماعی، گرایش دارد و افرادی که به این آموزه ها عمل می‌نمایند، ناخودآگاه روح و ملکه خودباوری و عزت نفس در آنها تکوین یافته و در برابر پستی و فرومایگی روحی و اجتماعی ، ایستادگی می‌نماید. این سخن امیرالمومنین علی علیه‌السلام علاوه بر شناخت ارزش نفس توسط انسانها و خودشناسی، بر اتکای به نفس و توانایی و استعدادهای درونی آنها نیز دلالت دارد؛ می‌فرماید:
هلک امرؤ لم یعرف قدره. (3) کسی که قدر و منزلت خویش را نشناسد، هلاک خواهد شد.
دلم که گوهر اسرار و عشق در آن است
توان به دست تو دادن، گرش نکو داری،
(حافظ)
ارتباط روانشناسی مدیریت با سایر علوم
روانشناسی مدیریت به حوزه‌های روانشناسی با تمامی حوزه‌های دیگر روانشناسی ارتباط عنوان یکی از آنها در موضوعات مورد بحث خود استفاده می‌کند. از این دارد و از یافته‌های راستا باروانشناسی سازمانی ، روانشناسی کار ، روانشناسی صنعتی و روانشناسی اجتماعی ، ارتباط تنگاتنگی دارد. از سوی دیگر با علوم دیگری چون مدیریت ، علوم اجتماعی و جامعه شناسی ، علوم سیاسی .عبارتی یک رشته مجزا حداقل در کشور ما وجود ندارد می‌تواند مرتبط باشد. البته روانشناسی مدیریت به عنوان یک حوزه مجزا ، به
به عبارتی شاید در ممالک رشته دانشگاهی مجزایی با عنوان روانشناسی مدیریت وجود داشته برخی کشور ما این بحث به عنوان زیر گروهی از بحث روانشناسی باشد. اما در و زمانیکه هدف از مدیریت رهبری یک گروه در سازمانی و صنعتی قرار می‌گیرد سازمانی زیر گروه روانشناسی اجتماعی رسیدن به اهداف اجتماعی باشد نه اهداف سازمانی نیز اغلب به عنوان قرار می‌گیرد و روانشناسی اجتماعی و روانشناسی واحد درسی درگرایشهای مختلف روانشناسی .تدریس می‌شود
صفات مدیریت
1. صفات شخصی
هوش :با ماهیت کلامی عمومی و نمادی
ابتکار : اشتیاق به آزمایش جهات دیگر
توانش سرپرستی : توانایی هدایت دیگران
اعتماد به نفس : مطلوب بودن خود ارزشیابی
وابستگی و نزدیکی با طبقه کارگر
قاطعیت : مردانگی و زنانگی
بلوغ و کمال : همرنگی با هنجارهای سنتی
2. صفات انگیزشی
نیاز به پیشرفت حرفه ای
نیاز به خودشکوفایی
نیاز به قدرت بر دیگران
نیاز به پاداشهای بسیار مالی
نیاز به امنیت شغلی
گیزه لی استدلال می کند .که یک صفت واقعی برای مدیریت صفتی است که بیشتر با موفقیت مدیریت رابطه دارد تا با موفقیت سرپرست و کارگر ، بدین معنا که ، باید رابطه بیشتری میان نمره های یک صفت مدیریت با موفقیت در شغل مدیریت باشد تا با موفقیت در شغل غیر مدیریت.
در زمینه نظریه رهبری نیز بدون تردید یک پیشنهاد عمومی که در بسیاری از موقعیت ها ارزنده بوده است در نقطه ای از طیف آغاز به ازهم پاشیدگی می کند.مثلا تصور من این است که اغلب داده ها صرف نظر از ملاک های به کار گرفته شده به وضوح موید یک الگوی رهبری آزادمنشانه و مشارکتی در محیط های کاری کنونی هستند . با این وجود غیر عملی به نظر می رسد که یک فرمانده نظامی به هنگامی که جوخه ای از سربازان دشمن با تفنگ های در حال آتش از صد متری به سوی آنان پیشروی می کنند، بخواهد از سربازان خود در خصوص نحوه عمل متقابل رای گیری کند.‌آشکارا ، در برخی از موقعیت ها که مستلزم تصمیم گیری سریع است سبک رهبری آزادمنشانه و مشارکتی ممکن است زیانبخش باشد.
انواع شخصیت مدیر:
شخصیت آزادمنش
شخصیت های آزادمنش افرادی هستند که در کار رهبری خود به نظرات و آرا زیردستان خود اهمیت قائل هستند و معمولا در اداره امور نظر خواهی و نیاز سنجی از آنها را مدنظر قرار می‌دهند. معمولا در وادار کردن کارکنان خود به انجام فعالیت ها و بالا بردن بازده از شیوه‌های مناسب مدیریتی استفاده می‌کنند. بطوریکه کمتر با اعمال قدرت مستقیم ، تنبیه و توبیخ برنامه‌های خود را هدایت می‌کنند. کارکنان رضایت شغلی بیشتری از خود نشان می‌دهند و با احساس رضایت خاطر بیشتر تن به انجام وظایف می‌دهند.
شخصیت مستبد
شخصیت های مستبد در فرایند مدیریت و رهبری خود توجهی به نظرات و آرا زیردستان خود ندارند و معمولا تصمیم گیرنده اصلی خودشان هستند. در مقابل کوتاهی و خطاهای زیردستان سخت‌گیر هستند و ممکن است شیوه‌های تنبیهی و توبیخی بیشتری را برای کنترل عملکرد زیردستان مورد استفاده قرار دهند. چنین شخصیت هایی در تعامل با ویژگی های قدرت طلبی نمود بیشتری پیدا می‌کند و اعمال نفوذ بر اساس قدرت و تنبیه را موجب می‌شود. زیردستان معمولا رضایت کمتری از این نوع شخصیت های مدیریتی نشان می‌دهند.
شخصیت قدرت طلب
در برخی از مدیران ویژگی های قدرت طلبی نمود پیدا می‌کند. یک مدیر یا رهبر قدرت طلب در عین حال ممکن است مستبد یا آزادمنش یا پیشرفت طلب نیز باشد. قدرت طلبی در شخصیت های مستبد با اعمال زور و تنبیه نمایان می‌شود. در شخصیت های آزادمنش که کمتر از شیوه‌های بارز اعمال قدرت استفاده می‌کنند معمولا با استفاده از شیوه‌های اعمال نفوذ نمایان می‌شود شخصیت های قدرت_ طلب معمولا در بین مدیران و رده های بالاتر که معمولا ارضای قدرت را به همراه دارند دیده می‌شود.
شخصیت پیشرفت طلب
شخصیت های پیشرفت طلب توجه به اهداف پیشرفت طلبانه را در راس اهداف خود قرار می‌دهند. اینها افراد پیشرفت جویی هستند که برنامه‌های خود را برای رسیدن به پیشرفت ها و موفقیت های بالاتر سازمان بندی می‌کنند. بطور کلی آنها از انگیزش پیشرفت بالاتری برخوردار هستند. چنین انگیزشی انتخاب اهداف ، شیوه‌های مدیریتی و شیوه‌های ارتباطی آنها را تحت تاثیر قرار می‌دهند.
شخصیت موفق در مدیریت
یک رهبر و مدیر موفق دارای ویژگی های شخصیتی زیر است: از سطح بالای انرژی ، تحمل در برابر فشار ، ثبات قدم ، بلوغ عاطفی و اعتماد به نفس برخوردار است. که به نظر می‌رسد همگی با فعالیت های رهبری و مدیریت کار آمد در ارتباط هستند. یک رهبر ثابت قدم فردی است صادق ، پایبند اخلاق و قابل اعتماد. شخصیتی که از نظر عاطفی به بلوغ رسیده به خود و دیگران احترام می‌گذارد و میان اهداف شخصی و سازمانی تعامل ایجاد می‌کند و در موقعیتهای نهاد نا بسامان آرام است.دارای مهارت های میان ‌فردی خوبی است که به صورت درک روابط بین افراد و گروه ها ، توجه به عقاید و احساسات دیگران و ایجاد همبستگی ظاهر می‌شود. نفوذ او بر روی دستان نه بر اساس زور و تنبیه بلکه بر اساس شیوه‌های مناسب مدیریتی است که با حفظ رضایت و خشنودی کارکنان فعالیت آنها را در جهت رسیدن به برنامه‌های سازمان هدایت می کند. زیردستان این دسته از مدیران با وجود انجام وظایف سنگین احساس تعلق بیشتری به اهداف سازمان احساس می‌کنند و همگانی زیادی با این برنامه‌ها نشان می‌دهند.

گردآوری: فاطمه عباسی فر
*منبع: سایت های اینترنتی


برگرفته از : athir.blogfa.com

 




نظرات 0