تاريخ : جمعه 18 فروردین 1391 | 11:02 PM | نویسنده : قاسمعلی
گروهي از انديشمندان دانش مديريت با تاکيد بر اهميت جايگاه انسان در فرآيند ايجاد تحولات بر اين باورند که واحدهاي توسعه منابع انساني سازمانها و بنگاهها، بايد نقش کليدي و ساختاري را در تحول وتوسعه ايفاء نمايند. در واقع تحولاتي که امروز در عرصه مديريت داخلي و بين المللي روي داده است، رويکرد به حرفه اي شدن بحث توسعه منابع انساني را در مراکز و پايگاههاي مديريتي، علمي و دانشگاهي غني تر و پر رنگ تر کرده است. به عنوان مثال سبکهاي مديريتي به طور مشخص به سمت سبکهاي تفويضي و مشارکتي گرايش يافته و ساختارهاي سازماني نيز به سوي ساختارهاي باز وآزاد همراه با روابط افقي حرکت کرده است، ويژگي رقابتي شدن سازمانها درجذب منابع انساني ماهر و انگيزه مند، اين سازمانها را به سمت نهادهايي ياد گيرنده و انعطاف پذير سوق داده و در عين حال رويکردها به سوي کارآفريني و خلاقيت گرايش پيدا کرده اند. در مجموع، شاخص سرمايه هاي انساني، فکري و نرم افزاري در عرصه مديريت حرف اول را بر زبان مي آورد، اين دسته از تحولات مديريتي باعث شده است که ضرورت رويکرد حرفه اي شدن در حوزه منابع انساني بيشتر احساس شود .
از سوي ديگر حرفه اي کردن حوزه منابع انساني باعث مي شود که اين حوزه جايگاه واقعي خود را در سازمانها و بنگاهها ارتقاء دهد و در واقع بين اهميت منابع انساني و جايگاه مديريت منابع انساني به عنوان فرآيندي که عهده دار تامين، نگهداري، پرورش و برانگيختن کارکنان و افزايش بهره وري آنهاست، تناسب و هماهنگي لازم برقرار کند .
اگر چه جايگاه مديريت منابع انساني در سازمانهاي ما چندان شايسته نيست و هنوز ملزومات حرفه اي شدن مديران اين حوزه به طور کامل فراهم نشده است، ولي با توجه به نقش کليدي مديريت منابع انساني و ضرورت حرفه اي شدن آن، شناسائي زمينه ها، بررسي ابعاد، تحليل ويژگي هاي اين فرآيند مهم و نهايتاً آسيب شناسي آن امري ضروري و اجتناب ناپذير است .
واقع مطلب اين است که رفتار ما با منابع انساني مان با مجموعه اي از آزمونهاي سعي و خطا همراه بوده است و اگر منصفانه بگوييم اين سعي و خطاها ما را به واقعيت هايي شيرين و تلخ رساند ه است. در جاهايي که اين واقعيت ها شيرين بوده، نتايج مثبتي از رفتارمان با منابع انساني داشته ايم و در مواردي که منفي و تلخ بوده است، مدلهاي درستي را در مفهوم غلط به کار برده و منطقاً نتيجه منفي گرفته ايم. در واقع سليقه مدير بوده است که به دليل قدرت خود يک سياست خاص را اعمال کرده و اين سياست احتمالاً غير کار آمد از آب درآمده است. به همين جهت در تجربه منابع انساني کشورمان از طيف بسيار موفق تا طيف بسيار ناموفق، همه گونه داريم .
نهضت حرفه اي شدن در علوم انساني و اجتماعي به خوبي بعد از علوم رياضي، مهندسي، پزشکي و علوم پايه مطرح شد. زماني يک فرد مي توانست تقريباً براحتي معلم شود . مثلاً اگر يک خانم خانه دار با تحصيلات پايان مقطع متوسطه، تقاضاي شغل معلمي مي کرد چه بسا از او استقبال هم مي کردند. اما در حال حاضر به راحتي کسي نمي تواند معلم شود، در بعضي از ايالات آمريکا براي اينکه فرد تدريس کند حتماً بايد گواهينامه تدريس داشته باشد و براي دريافت اين گواهينامه، وي بايد 5/1 برابر فرد فوق ليسانس واحد بگذراند تا به او يک معلم حرفه اي بگويند. اين را جزء مجموعه نهضت حرفه اي شدن در تعليم وتربيت قلمداد مي کنند .
در حوزه جامعه شناسي و مشاوره هم بحث به همين منوال است. مشاوران علوم روانشناسي بايد پروانه و مجوز فعاليت داشته باشند و کلينيک مشاوره را با مجوز داير کنند. آنها مسئوليت اجتماعي، حرفه اي، کشوري، مالياتي و غيره دارند تا بتوانند مشاوره درست بدهند چه آنکه مشاوره هاي غير حرفه اي، امروز در جامعه علمي معتبر نيست و چندان مورد استقبال قرار نمي گيرد و درست به همين جهت است که بحث حرفه اي شدن در مديريت منابع انساني مطرح مي شود. زماني يک مدير عامل اين تصور را داشت که بدون نياز چندان به مباحث حوزه علوم انساني بويژه مديريت منابع انساني مي تواند با شخصيتهاي مختلف مي تواند کار کند. ولي مي بينيم که به طور روز افزوني مديران عامل بنگاهها و شرکتها بخصوص آنهايي که پيشينه علوم انساني و اجتماعي کمتري دارند از بحثهاي رفتار سازماني لذت برده و نسبت به دانش منابع انساني نياز بيشتري را در خود احساس مي کنند .
اين موارد به ما مي گويد که ما نياز بيشتري به حرفه اي شدن منابع انساني در کشور داريم. در اين صورت بايد ساختار آن درست شود، ابعاد حقوقي آن تبيين شود و زواياي مختلف علمي، آموزشي، مهارتي و دانش آموزي آن مطرح گردد .
سبکهاي مديريتي موجود در سازمانها و نهادهاي کشور نشان مي دهد که به طور مشخص حرکت به سمت شيوه هاي تفويضي و مشارکتي در مديريت بنگاهها به آرامي آغاز شده است. چنين احساس مي شود که دسترسي به اطلاعات کاملاً جنبه همگاني پيدا کرده است. اما بايد توجه داشت در جايي که همه اطلاعات در اختيار همه افراد قرار دارد در واقع هدايت آنها (منابع انساني سازمانها) خيلي پيچيده تر بوده و شرايط خاصي دارد . ساختارهاي سازماني بدون استثنا به سمت ساختارهاي باز و آزاد و با روابط افقي حرکت مي کنند، از لحاظ استراتژي هاي فرهنگي، سازمانها به سمت سازمانهاي ياد گيرنده و انعطاف پذير گرايش پيدا مي کنند. تکنولوژي، به روز و از طريق خدمات مهندسي بوده و حالت تفسير گرايانه دارد. بر اين اساس تکنولوژي ديگر جنبه سخت افزاري نداشته و تفسير آن معمولاً در حوزه هاي مديريت منابع انساني صورت مي پذيرد .
در اين راستا مدلهاي مديريت استراتژيک کاملاً جنبه رقابتي پيدا کرده و نقش انسان در اين ساختار حرف اول را مي زند، و سيستم ها به سمت باز گرايش پيدا کرده است. رويکردها حتي در بحث طراحي استراتژيک، کارآفرين شده، جنبه مدون يافته و از حالت انفعالي کاملاً خارج شده است. فناوري اطلاعات پيچيده و غير تکراري شده و مدلهاي تصميم گيري، نقش شهروندان و مشتريان نقش اول را دارد، يعني حوزه هاي منابع انساني بايد شهروندان و مشتريان خود را بشناسند. همين طور مدلهاي پيشرفت شغلي کاملاً حرفه اي شده است. مدلهاي آموزشي در حوزه منابع انساني تاکيد بر شاخصهاي کيفي و خلاقيت دارد، نقش مدير، مربيگري و کارآفريني است به همين دليل مديري که در گذشته به سادگي مي توانست در هر جايي يا هر رشته اي کار مديريت کند، الان کاملاً بايد حرفه اي و در سطح عالي ظاهر شود و بتواند کارکردن با انسانها را بلد باشد، به قول راکفلر «من آدم و مهندس نمي خواهم، من آدمي مي خواهم که انسان را بشناسد و بتواند با او کار کند»، ماتسوشيتا بزرگترين کارآفرين قرن بيستم اشاره مي کند که «بزرگترين سرمايه يک سازمان، سرمايه انساني آن سازمان است که با اين سرمايه ها بتواند کار کند .»
بحث نظارت و ارزيابي عملکرد منابع در سازمان جايگاه مناسبي پيدا کرده است چه آنکه مشتري حرف اول را در سازمانها مي زند. حتي در سازمانهاي دولتي هم نقش مشتريان پر رنگ شده و متعاقب آن مدلهاي توسعه کشور در ابعاد مختلف جنبه فراگير به خود مي گيرد . اگر چه جنبه هاي فرهنگي و تعامل در درون مهم است، اما در کنار آن تعامل با دنياي پيرامون امري کاملاً ضروري شده است. به همين جهت يک مدير بايد ديد جهاني نسبت به مسايل و موضوعات حرفه اي خودش داشته باشد و اين نقش در حوزه منابع انساني بسيار پررنگتر است. حتي اعتقاد بر اين است که مديران منابع انساني بايد زبانهاي مختلف را بدانند تا بتوانند ارتباط برقرار کنند و اين مساله مي تواند تعاملات را گسترش بدهد. در حد حرفه اي شدن در حوزه منابع انساني در بعضي کشورها روي عواملي نظير چند نژادي، چند زبانه بودن و ديدن کشورهاي مختلف به عنوان اولويت براي انتخاب مدير تاکيد شده است .
در مباحثي نظير يادگيري سازماني، مشاغل، قلمرو قدرت و اقتدار سازمانها خلاقيت انساني و حضور انسان آن قدر پررنگ شده است که مي گويند عوامل ديگر را در کنار آن قرار ندهيد. اينجاست که بحث سرمايه هاي فکري و انساني حرف اول را مي زند، به طوري که وقتي از نخست وزير ژاپن سئوال مي کنند که عامل موفقيت را در ژاپن چه مي دانيد؟ ايشان در يک کلمه مي گويد «آموزش» در واقع نخست وزير ژاپن، آموزش و توسعه را در اين مفهوم خلاصه مي کند. به اين ترتيب اهميت حوزه هاي منابع انساني را در جاي جاي شرکتها و موسسات دولتي و خصوص ژاپن مي توان مشاهده کرد .
فرآيند مديريت منابع انساني را مي توان در 14 فرآيند اصلي طبقه بندي کرد :
1-برنامه ريزي منابع انساني 2- جذب منابع انساني3- توجيه و روانه سازي 4- آموزش وتوسعه مهارتها 5- طراحي و اجراي مسيرهاي شغلي 6- طراحي و اجراي سيستم هاي پرداخت و جبران خدمات 7- طراحي و استقرار مشارکت کارکنان 8- طراحي و استقرار سيستم هاي ارزيابي عملکرد 9- تامين ايمني بهداشت و سلامت کارکنان 10- مديريت روابط کار و انضباط 11- طراحي و استقرار سيستم هاي جايگزين پروري و جانشين پروري12- توسعه و تدوين نظامهاي اطلاعاتي منابع انساني 13-مديريت ارتباطات داخلي 14-و بالاخره مديريت نرخ خروج از خدمت و منفصلين .
حال اگر ما بتوانيم براي هر کدام از اين فرآيندها راهکارهاي مناسب و بومي ارائه کنيم خواهيم توانست که مديريت منابع انساني را به سوي حرفه اي شدن هدايت کنيم و بديهي است اين امر مستلزم آن است که انجمن هاي حرفه اي، اين مديران را به درستي پشتيباني کنند .
نويسنده : يارندي، محمد
برگرفته از : mgtsolution.com
اگر چه جايگاه مديريت منابع انساني در سازمانهاي ما چندان شايسته نيست و هنوز ملزومات حرفه اي شدن مديران اين حوزه به طور کامل فراهم نشده است، ولي با توجه به نقش کليدي مديريت منابع انساني و ضرورت حرفه اي شدن آن، شناسائي زمينه ها، بررسي ابعاد، تحليل ويژگي هاي اين فرآيند مهم و نهايتاً آسيب شناسي آن امري ضروري و اجتناب ناپذير است .
واقع مطلب اين است که رفتار ما با منابع انساني مان با مجموعه اي از آزمونهاي سعي و خطا همراه بوده است و اگر منصفانه بگوييم اين سعي و خطاها ما را به واقعيت هايي شيرين و تلخ رساند ه است. در جاهايي که اين واقعيت ها شيرين بوده، نتايج مثبتي از رفتارمان با منابع انساني داشته ايم و در مواردي که منفي و تلخ بوده است، مدلهاي درستي را در مفهوم غلط به کار برده و منطقاً نتيجه منفي گرفته ايم. در واقع سليقه مدير بوده است که به دليل قدرت خود يک سياست خاص را اعمال کرده و اين سياست احتمالاً غير کار آمد از آب درآمده است. به همين جهت در تجربه منابع انساني کشورمان از طيف بسيار موفق تا طيف بسيار ناموفق، همه گونه داريم .
نهضت حرفه اي شدن در علوم انساني و اجتماعي به خوبي بعد از علوم رياضي، مهندسي، پزشکي و علوم پايه مطرح شد. زماني يک فرد مي توانست تقريباً براحتي معلم شود . مثلاً اگر يک خانم خانه دار با تحصيلات پايان مقطع متوسطه، تقاضاي شغل معلمي مي کرد چه بسا از او استقبال هم مي کردند. اما در حال حاضر به راحتي کسي نمي تواند معلم شود، در بعضي از ايالات آمريکا براي اينکه فرد تدريس کند حتماً بايد گواهينامه تدريس داشته باشد و براي دريافت اين گواهينامه، وي بايد 5/1 برابر فرد فوق ليسانس واحد بگذراند تا به او يک معلم حرفه اي بگويند. اين را جزء مجموعه نهضت حرفه اي شدن در تعليم وتربيت قلمداد مي کنند .
در حوزه جامعه شناسي و مشاوره هم بحث به همين منوال است. مشاوران علوم روانشناسي بايد پروانه و مجوز فعاليت داشته باشند و کلينيک مشاوره را با مجوز داير کنند. آنها مسئوليت اجتماعي، حرفه اي، کشوري، مالياتي و غيره دارند تا بتوانند مشاوره درست بدهند چه آنکه مشاوره هاي غير حرفه اي، امروز در جامعه علمي معتبر نيست و چندان مورد استقبال قرار نمي گيرد و درست به همين جهت است که بحث حرفه اي شدن در مديريت منابع انساني مطرح مي شود. زماني يک مدير عامل اين تصور را داشت که بدون نياز چندان به مباحث حوزه علوم انساني بويژه مديريت منابع انساني مي تواند با شخصيتهاي مختلف مي تواند کار کند. ولي مي بينيم که به طور روز افزوني مديران عامل بنگاهها و شرکتها بخصوص آنهايي که پيشينه علوم انساني و اجتماعي کمتري دارند از بحثهاي رفتار سازماني لذت برده و نسبت به دانش منابع انساني نياز بيشتري را در خود احساس مي کنند .
اين موارد به ما مي گويد که ما نياز بيشتري به حرفه اي شدن منابع انساني در کشور داريم. در اين صورت بايد ساختار آن درست شود، ابعاد حقوقي آن تبيين شود و زواياي مختلف علمي، آموزشي، مهارتي و دانش آموزي آن مطرح گردد .
سبکهاي مديريتي موجود در سازمانها و نهادهاي کشور نشان مي دهد که به طور مشخص حرکت به سمت شيوه هاي تفويضي و مشارکتي در مديريت بنگاهها به آرامي آغاز شده است. چنين احساس مي شود که دسترسي به اطلاعات کاملاً جنبه همگاني پيدا کرده است. اما بايد توجه داشت در جايي که همه اطلاعات در اختيار همه افراد قرار دارد در واقع هدايت آنها (منابع انساني سازمانها) خيلي پيچيده تر بوده و شرايط خاصي دارد . ساختارهاي سازماني بدون استثنا به سمت ساختارهاي باز و آزاد و با روابط افقي حرکت مي کنند، از لحاظ استراتژي هاي فرهنگي، سازمانها به سمت سازمانهاي ياد گيرنده و انعطاف پذير گرايش پيدا مي کنند. تکنولوژي، به روز و از طريق خدمات مهندسي بوده و حالت تفسير گرايانه دارد. بر اين اساس تکنولوژي ديگر جنبه سخت افزاري نداشته و تفسير آن معمولاً در حوزه هاي مديريت منابع انساني صورت مي پذيرد .
در اين راستا مدلهاي مديريت استراتژيک کاملاً جنبه رقابتي پيدا کرده و نقش انسان در اين ساختار حرف اول را مي زند، و سيستم ها به سمت باز گرايش پيدا کرده است. رويکردها حتي در بحث طراحي استراتژيک، کارآفرين شده، جنبه مدون يافته و از حالت انفعالي کاملاً خارج شده است. فناوري اطلاعات پيچيده و غير تکراري شده و مدلهاي تصميم گيري، نقش شهروندان و مشتريان نقش اول را دارد، يعني حوزه هاي منابع انساني بايد شهروندان و مشتريان خود را بشناسند. همين طور مدلهاي پيشرفت شغلي کاملاً حرفه اي شده است. مدلهاي آموزشي در حوزه منابع انساني تاکيد بر شاخصهاي کيفي و خلاقيت دارد، نقش مدير، مربيگري و کارآفريني است به همين دليل مديري که در گذشته به سادگي مي توانست در هر جايي يا هر رشته اي کار مديريت کند، الان کاملاً بايد حرفه اي و در سطح عالي ظاهر شود و بتواند کارکردن با انسانها را بلد باشد، به قول راکفلر «من آدم و مهندس نمي خواهم، من آدمي مي خواهم که انسان را بشناسد و بتواند با او کار کند»، ماتسوشيتا بزرگترين کارآفرين قرن بيستم اشاره مي کند که «بزرگترين سرمايه يک سازمان، سرمايه انساني آن سازمان است که با اين سرمايه ها بتواند کار کند .»
بحث نظارت و ارزيابي عملکرد منابع در سازمان جايگاه مناسبي پيدا کرده است چه آنکه مشتري حرف اول را در سازمانها مي زند. حتي در سازمانهاي دولتي هم نقش مشتريان پر رنگ شده و متعاقب آن مدلهاي توسعه کشور در ابعاد مختلف جنبه فراگير به خود مي گيرد . اگر چه جنبه هاي فرهنگي و تعامل در درون مهم است، اما در کنار آن تعامل با دنياي پيرامون امري کاملاً ضروري شده است. به همين جهت يک مدير بايد ديد جهاني نسبت به مسايل و موضوعات حرفه اي خودش داشته باشد و اين نقش در حوزه منابع انساني بسيار پررنگتر است. حتي اعتقاد بر اين است که مديران منابع انساني بايد زبانهاي مختلف را بدانند تا بتوانند ارتباط برقرار کنند و اين مساله مي تواند تعاملات را گسترش بدهد. در حد حرفه اي شدن در حوزه منابع انساني در بعضي کشورها روي عواملي نظير چند نژادي، چند زبانه بودن و ديدن کشورهاي مختلف به عنوان اولويت براي انتخاب مدير تاکيد شده است .
در مباحثي نظير يادگيري سازماني، مشاغل، قلمرو قدرت و اقتدار سازمانها خلاقيت انساني و حضور انسان آن قدر پررنگ شده است که مي گويند عوامل ديگر را در کنار آن قرار ندهيد. اينجاست که بحث سرمايه هاي فکري و انساني حرف اول را مي زند، به طوري که وقتي از نخست وزير ژاپن سئوال مي کنند که عامل موفقيت را در ژاپن چه مي دانيد؟ ايشان در يک کلمه مي گويد «آموزش» در واقع نخست وزير ژاپن، آموزش و توسعه را در اين مفهوم خلاصه مي کند. به اين ترتيب اهميت حوزه هاي منابع انساني را در جاي جاي شرکتها و موسسات دولتي و خصوص ژاپن مي توان مشاهده کرد .
فرآيند مديريت منابع انساني را مي توان در 14 فرآيند اصلي طبقه بندي کرد :
1-برنامه ريزي منابع انساني 2- جذب منابع انساني3- توجيه و روانه سازي 4- آموزش وتوسعه مهارتها 5- طراحي و اجراي مسيرهاي شغلي 6- طراحي و اجراي سيستم هاي پرداخت و جبران خدمات 7- طراحي و استقرار مشارکت کارکنان 8- طراحي و استقرار سيستم هاي ارزيابي عملکرد 9- تامين ايمني بهداشت و سلامت کارکنان 10- مديريت روابط کار و انضباط 11- طراحي و استقرار سيستم هاي جايگزين پروري و جانشين پروري12- توسعه و تدوين نظامهاي اطلاعاتي منابع انساني 13-مديريت ارتباطات داخلي 14-و بالاخره مديريت نرخ خروج از خدمت و منفصلين .
حال اگر ما بتوانيم براي هر کدام از اين فرآيندها راهکارهاي مناسب و بومي ارائه کنيم خواهيم توانست که مديريت منابع انساني را به سوي حرفه اي شدن هدايت کنيم و بديهي است اين امر مستلزم آن است که انجمن هاي حرفه اي، اين مديران را به درستي پشتيباني کنند .
نويسنده : يارندي، محمد
برگرفته از : mgtsolution.com