تجارت یکى از امور مهم و حیاتى اقوام و ملل بوده و هست و کسانى که عهدهدار این کار مىشوند باید واجد شرایطى باشند که در اسلام بیان شده است تا بتوانند بخوبى از عهده مسؤولیت خطیر این امر مهم تا حد امکان بربیایند چرا که در آیین مقدس اسلام روى امر تجارت و بازرگانى و نوع آن و نیز شرایط تاجر و بازرگان دقت زیادى به عمل آمده و دستورهاى فراوانى صادر شده است تا آن جا که رسول گرامى اسلام (ص) تاجر را در لغزشگاه حساس و دقیقى دانسته که با کمترین خطا و ناروایى در عمل در پرتگاه دوزخ خواهد افتاد. حضرت فرمود: تاجر و بازرگان تباهکار است و تبهکار در آتش است. مگر این که به راستى و درستى بگیرد و به راستى و درستى بپردازد. 294 و امیرمؤمنان (ع) فرمود: تاجر تبهکار است و تبهکار جایش دوزخ، جز آن که به حق بدهد و به حق بگیرد. 295
لازمه حق دادن و حق گرفتن آشنایى با حق است و تمییز دادن بین حق و باطل، و کسانى که این تشخیص را نداشته باشند چگونه مىتوانند آن را رعایت کنند، چون ملاک تجارت در اسلام نه بهتر پول درآوردن است و نه ثروت اندوزى، بلکه مردمى اندیشیدن، و بهتر رعایت کردن حال ملت بینوا و ضعیف است. از این رو قبل از شروع این بحث به اهمیت تجارت از دیدگاه آیات و روایات مىپردازیم، سپس به نکاتى که باید مورد توجه قرار گیرد اشاره مىکنیم، بدین جهت که ائمه (ع) این گونه تجارت مىکردند و تمام این شرایط در نظر گرفته مىشد .
تجارت از دیدگاه قرآن
در آیهاى از قرآن مسافرت براى کسب و کار و تجارت هم ردیف جهاد ذکر شده است، آن جا که مىفرماید :
آن مقدار از قرآن که براى شما میسر است تلاوت کنید. او مىداند به زودى گروهى از شما بیمار مىشوند و گروهى دیگر براى به دست آوردن فضل الهى (و کسب روزى) به سفر مىروند و گروهى دیگر در راه خدا جهاد مىکنند. پس آن مقدار که براى شما ممکن است از آن تلاوت کنید. 296 این دلیل بر اهمیت تجارت و مسافرت براى کسب و کار است، از این رو بعضى گفتهاند از این آیه استفاده مىشود؛ تلاش براى معاش هم ردیف جهاد در راه خداست و این نشان مىدهد که اسلام براى این موضوع اهمیت زیادى قائل است که جهاد اقتصادى بخشى از «جهاد» با دشمن است .
در جاى دیگر مىفرماید: اى کسانى که ایمان آوردهاید از قسمتهاى پاکیزه اموالى که (از طریق تجارت) به دست آوردهاید... انفاق کنید. 297
و نیز مىفرماید: هنگامى که نماز جمعه پایان گرفت در زمین پراکنده شوید و از فضل الهى طلب کنید...298
تجارت از دیدگاه روایات
پیامبر اکرم (ص) فرمود :
نه قسمت از ده بخش روزى در تجارت و بازرگانى و یک قسمت دیگر آن در گوسفند و گلهدارى است. 299
امام صادق (ع) فرمود :
... از تجارت دست برندارید تا خوار نشوید، تجارت کنید خدا به شما برکت مىدهد. 300
پیامبر (ص) و تجارت
پیامبر اکرم (ص) تجارت مىکرد که در این باره چند حدیث از نظرتان مىگذرد :
شخصى به نام اسباط بن سالم مىگوید: خدمت امام صادق (ع) رسیدیم، حضرت حال عمر بن مسلم را پرسید و فرمود: چه مىکند؟ گفتم او مرد شایستهاى است، اما تجارت را ترک کرده است. امام (ع) سه بار فرمود: کار شیطان است، آیا او نمىداند که پیغمبر خدا کالاى کاروانى را که از شام آمده بود خرید و از آن معامله چندان سودى برد که قرض خود را پرداخت کرد و آنچه را زیاد آمد میان بستگانش قسمت کرد .
آن گاه حضرت این آیه را تلاوت کرد که خداوند مىفرماید :
مردانى که نه تجارت و نه معامله، آنها را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و اداى زکات غافل نمىکند. 301
سپس امام صادق (ع) فرمود: قصه سرایان مىگویند این آیه در ستایش کسانى است که تجارت نمىکنند. اینان دروغ گفتهاند، چرا که این آیه در شأن کسانى است که مشغول بودن به تجارت ایشان را از اداى نماز اول وقت باز نمىداشت. پس از آن حضرت فرمود: اینها از کسانى که به نماز حاضر شوند و تجارت نکنند برترند. 302
در حدیث دیگرى آمده است: اسباط بن سالم مىگوید: روزى در خدمت امام صادق (ع) بودم. حضرت از حال شخصى به نام معاذ کرباس فروش سؤال کرد، گفته شد تجارت را ترک کرده است. فرمود: این کار شیطان است، زیرا هر کس داد و ستد را ترک کند دو ثلث عقل (معاش) خود را از دست داده است. آیا نمىداند که رسول خدا (ص) هنگامى که کاروان شترى از شام رسید از آنان جنس خریدارى کرد و معامله کرد و سودى برد و قرض خود را ادا کرد. 303
امام صادق (ع) و تجارت
محمد بن عذافر از پدرش نقل کرده که گفت: امام صادق (ع) هفتصد دینار به من سپرد و فرمود: این را به کار بند و بدان که من از روى حرص به مال این کار را نکردم،بلکه دوست دارم که خداوند متعال مرا ببیند که مىخواهم از فضل او بهرهمند گردم. عذافر مىگوید: آن مال صد دینار سود کرد. در هنگام طواف به آن حضرت عرض کردم که خداوند مال را صد دینار بهره داد. فرمود: جزء سرمایهام قرار ده.304
مرحوم کلینى این حدیث را همین گونه نقل کرده ولى، در روایت دیگرى به همین مضمون حدیث دیگرى را چنین نقل مىکند که محمد بن عذافر گفت: امام صادق (ع ) هزار و هفتصد دینار به پدرم داد و فرمود با این پول تجارت کن، بعد فرمود : من میلى در سود آن ندارم... من رفتم در آن معامله صد دینار سود بردم. وقتى خدمت حضرت رسیدم و عرض کردم که این مقدار استفاده کردم، امام خیلى خوشحال شد و به من فرمود: آن را جزء سرمایهام قرار ده. ابن عذافر مىگوید: پدرم مرد و مال امام صادق (ع) نزد او بود. حضرت به من نامهاى نوشت و دعا کرد . سپس یادآور شد که من نزد «ابى محمد» هزار و هشتصد دینار دارم. این پول را به خاطر تجارت به او دادم بودم، پول را به عمربن یزید بپرداز. مىگوید در دفتر پدرم نگاه کردم دیدم نوشته بود که هزار و هفتصد دینار از ابى موسى (امام صادق (ع)) پیش من است که با این پول تجارت کردم و صد دینار سود آن شد که عبدالله بن سنان و عمربن یزید از این قضیه اطلاع دارند. 305
خوددارى امام صادق (ع) از دریافت سود غیر عادلانه
عائله امام صادق (ع) و هزینه زندگى آن حضرت زیاد شده بود. امام به فکر افتاد که از طریق کسب و تجارت عایداتى به دست آورد تا جواب مخارج خانه را بدهد. از این رو هزار دینار فراهم کرد و به غلام خویش که «مصادف» نام داشت، فرمود : این هزار دینار را بگیر و آماده تجارت و مسافرت به مصر باش. مصادف رفت و با آن پول از نوع متاعى که به مصر حمل مىشد خرید و با کاروانى از تجار به طرف مصر حرکت کرد همین که نزد مصر رسیدند قافله دیگرى از تجار که از مصر خارج شده بود به آن برخورد کرد. اوضاع و احوال را از یکدیگر پرسیدند. پس از گفت و گو بازرگانان مدینه متوجه شدند متاعى که مصادف و کاروانیان به طرف مصر مىبرند کالایى است که مورد نیاز همه مردم مصر است و از این نوع متاع در مصر پیدا نمىشود و بازار خوبى براى فروختن پیدا کرده است و مردم چارهاى ندارند جز این که به هر قیمتى که هست آن را خریدارى کنند. صاحبان متاع از شنیدن این موضوع خوشحال شدند و همان لحظه با یکدیگر سوگند یادکردند و هم عهد شدند که به سودى کمتر از صد در صد نفروشند و از هر دینارى یک دینار منفعت ببرند. وارد مصر شدند و وقتى متوجه شدند مردم نیاز شدیدى به این کالاى کمیاب دارند، طبق عهدى که با هم بسته بودند (بازار سیاه به وجود آوردند) و به کمتر از دو برابر قیمتى که براى خود آنها تمام شده بود نفروختند. مصادف با هزار دینار سود خالص به مدینه برگشت و (خوشحال) به حضور امام صادق (ع) رسید و دو کیسه که هر کدام هزار دینار داشت جلوى امام گذاشت. (و وقتى که امام از او سؤال کرد اینها چیست) گفت جانم فدایت باد. یکى از این دو کیسه سرمایهاى است که شما به من دادید و دیگرى (که مساوى اصل سرمایه است) سود خالصى است که به دست آمده است. امام صادق (ع) فرمود: سود زیادى بردهاید، ولى چطور شد که توانستید این قدر سود ببرید؟ مصادف قضیه مطلع شدن از کمیابى مال التجاره را در مصر و هم قسم شدن کاروانیان را بیان کرد.امام (ع) فرمود: سبحان الله شما سوگند یاد کردید که در میان مردمى که مسلماناند به کمتر از سود خالص مساوى اصل سرمایه نفروشید؟ من چنین تجارت و سودى را هرگز نمىخواهم. سپس امام یکى از دو کیسه را برداشت و فرمود: این سرمایه من و به آن یکى دیگر دست نزد و فرمود : «من به آن کارى ندارم و نیازى به این سود نیست.» آن گاه فرمود: «اى مصادف، شمشیر زدن از کسب حلال آسانتر است». 306
عبیدالله بن على حلبى و محمد حلبى مىگویند براى امام صادق (ع) متاعى از مصر آوردند. حضرت غذایى آماده کرد و تجار را دعوت کرد. وقتى آمدند، امام فرمود: این کالا را مىفروشم. گفتند: ما کالاى شما را با سود ده دوازده مىخریم. امام صادق (ع) فرمود: سود ده دوازده در مجموع به چه مبلغى مىرسد؟ گفتند: در هر ده هزار درهم دو هزار درهم سود مىدهیم. فرمود: این متاع را به دوازده هزار درهم به شما مىفروشم. 307
امام جواد (ع) و تجارت
براى امام جواد (ع) کالاى بزازى که قیمت زیادى هم داشت مىآوردند، در بین راه ناپدید شد (راهزنان آن را دزدیدند.) کسى که این بار را مىآورد نامهاى به امام نوشت و خبر را به اطلاع حضرت رساند. امام (ع) در پاسخ نامه او به خط خویش نوشت: جانها و اموال ما از مواب گواراى خدا است و عاریههایى است که به دست ما به امانت سپرده است. پس تا وقتى که از آنها استفاده شود موجب سرور و شادکامى است و آنچه از آن گرفته شود اجر و پاداش به دنبال دارد پس هر کس بىتابى و جزعش بر صبرش غالب شود اجرش تباه مىشود و ما از این امر به خدا پناه مىبریم . 308
پى نوشتها :
294- الشیخ الصدوق، من یحضره الفقیه، تهران، منشوارت دارالکتب الاسلامیه، 1390 ه'ق، ط 5، ص 121، حدیث 13 .
295- همان مأخذ، همان، ص حدیث .15 الکلینى، ابى جعفر محمد بن یعقوب، الفروع من الکافى، تهران، منشورات دارالکتب الاسلامیه، 1391 ه'ق، ج 5، ص .150 کتاب المعیشه، باب آداب التجاره، حدیث 1 .
296- فاقرؤا ما تیسر من القرآن علم أن سیکون منکم مرضى، و آخرون یضربون فى الارض یبتغون من فضل الله و آخرون یقاتلون فى سبیل الله فاقرؤا ما تیسر منه. (سوره مزمل، آیه 20 ).
297- یا ایها الذین آمنوا انفقوا من طیبات ما کسبتم...(سوره بقره، آیه 267 ).
298- فاذا قضیت الصلوه فانتشروا فى الارض و ابتغوا من فضل الله...(سوره جمعه، آیه 10 )
299- مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، منشورات مؤسسه الوفاء، 1403 ه'ق، ط 2 ، ج 100، ص 4، حدیث 13 و ص 5، حدیث .14 الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، بیروت، منشورات داراحیاء التراث العربى، 1391 ه'ق، ط 2، ص 3 ، حدیث 4 و 5 .
300- الکلینى، ابى جعفر محمد بن یعقوب،الفروع من الکافى، تهران، منشورات دارالکتب الاسلامیه، 1391 ه'ق، ج 5، ص .149 من لا یحضره الفقیه، همان، ص 120 ، حدیث 6 و .8 وسائل الشیعه، همان، ص 7، حدیث 6 .
301- رجال لا تلهیهم تجاره ولا بیع عن ذکر الله و اقام الصلوه و ایتاء الزکوه... (سوره نور، آیه 37 (.
302- الکلینى، ابى جعفر محمد بن یعقوب، الفروع من الکافى، تهران، منشورات دارالکتب الاسلامیه، 1391 ه'ق، ج 5، ص .75 کتاب المعیشه، حدیث .8 الطوسى، ابى جعفر محمد بن الحسن، تهذیب الاحکام، تصحیح و تعلیق على اکبر الغفارى، تهران، نشر صدوق، ط 1، 1418 ه'، ج 6، ص .374 کتاب المکاسب، حدیث 18 .
303- الطوسى، ابى جعفر محمد بن الحسن، تهذیب الاحکام، نشر صدوق، ط 1، 1418 ه'ق، ج 7، ص .6 کتاب التجاره، باب 1، حدیث .11 الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، بیروت، منشورات داراحیاء التراث العربى، 1391 ه'ق، ط 4 ، ج 12، ص 8 .
304- مالى، الشیخ الصدوق، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، تهران، منشورات دارالکتب، 1390 ه'ق، ط 5، ج 3، ص .96 الطوسى، ابى جعفر محمد بن الحسن بن على، تهذیب الاحکام، تصحیح على اکبر غفارى، تهران، نشر صدوق، ط 1 ، 1418 ه'،ج 6، ص .375 الکلینى، ابى جعفر، محمد بن یعقوب، الفروع من الکافى، تهران، منشورات دارالکتب الاسلامیه، 1391 ه'ق، ج 5، ص .77 کتاب المعیشه، حدیث .16
305- فروع کافى، همان، ص 76، حدیث .12 مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ط 2، 1403 ه'، 1983 م، ج 47 ، ص 56 .
306- الکلینى، ابى جعفر، محمد بن یعقوب، الفروع من الکافى، تهران، منشورات دارالکتب الاسلامیه، 1391 ه'ق، ج .5 کتاب المعیشه، باب الحلف فى الشراء و البیع، ص 161 - .162 الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، بیروت، منشورات داراحیاء التراث العربى، 1391 ه'ق، ط 4، ج .12 کتاب التجاره، ابواب آداب التجاره، باب 26، ص 311، حدیث 1 .
307- الشیخ الصدوق، من لایحضره الفقیه، تهران، منشورات دارالکتب الاسلامیه، 1390 ه'ق، ط 5، ج 3، ص 135، حدیث 30 از باب 69، باب البیوع .
308- الحرانى، ابو محمد الحسن بن على بن الحسین بن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول (ع) قم، منشورات مکتبه بصیرتى، 1394 ه'ق، ط 5، 1394، ص 339 .
برگرفته از : www.balagh.net