تاريخ : سه شنبه 22 فروردین 1391 | 11:40 PM | نویسنده : قاسمعلی
مقدمه:
«پدیده خلاقیت و نوآوری مثل بسیاری از خصیصههای انسانی در آحاد نوع بشر یافت میشود و این انگیزشها و شرایط محیطی و فردی و آموزشی است که عامل خلاقیت را آشکار میکند خلاقیت به عنوان یک حالت روانی و ذهنی که در قلمرو علم روانشناسی است ظهور میکند و از آنجایی که عمده کار و فعالیت انسان در سازمانها انجام میشود عامل ایجاد و پرورش خلاقیت در محدوده علم و هنر مدیریت قرار میگیرد و مدیران میتوانند ظهور خلاقیت را در سازمانها با ایجاد زمینههای مناسب تسریع و یا با ایجاد فضای نامناسب آنرا عقیم کنند.» (الوانی، ص 14) جالب اینجاست که در تعقیب خاستگاه خلاقیتها در علوم و دانشهای مختلف بیک طبقه بندی نسبتاً مشابهی میرسیم که هر طبقه دارای ریشه و فلسفه مشترکی میباشند مثلاً در فیزیک دو جبهه روبروی هم صف بندی کردند مثل تئوری نسبیت در مقابل تئوری مکانیک کوانتوم که اولی بر علیت و دومی بر احتمال تکیه دارد، این نوع صف بندی در مدیریت بصورت عقلائیون و خود یابان ظاهر شده و در حکمت و عرفان و معرفت شناسی این تقسیم بندی بصورت عقل و شهود و یا مشاع و اشراق دیده میشود، از آنجائیکه پدیده خلاقیت جزو عملکرد نیمکره سمت راست مغز میباشد لذا در تعقیب خاستگاه خلاقیت در دانشهای فوق با مشاهده تقسیم بندیهای انجام شده راه هموارتر و در شناخت ظهور و رشد این پدیده اعجاز انگیز انسانی موفقتر خواهیم بود.» (آقایی فیشانی، ص 15)
«پدیده خلاقیت و نوآوری مثل بسیاری از خصیصههای انسانی در آحاد نوع بشر یافت میشود و این انگیزشها و شرایط محیطی و فردی و آموزشی است که عامل خلاقیت را آشکار میکند خلاقیت به عنوان یک حالت روانی و ذهنی که در قلمرو علم روانشناسی است ظهور میکند و از آنجایی که عمده کار و فعالیت انسان در سازمانها انجام میشود عامل ایجاد و پرورش خلاقیت در محدوده علم و هنر مدیریت قرار میگیرد و مدیران میتوانند ظهور خلاقیت را در سازمانها با ایجاد زمینههای مناسب تسریع و یا با ایجاد فضای نامناسب آنرا عقیم کنند.» (الوانی، ص 14) جالب اینجاست که در تعقیب خاستگاه خلاقیتها در علوم و دانشهای مختلف بیک طبقه بندی نسبتاً مشابهی میرسیم که هر طبقه دارای ریشه و فلسفه مشترکی میباشند مثلاً در فیزیک دو جبهه روبروی هم صف بندی کردند مثل تئوری نسبیت در مقابل تئوری مکانیک کوانتوم که اولی بر علیت و دومی بر احتمال تکیه دارد، این نوع صف بندی در مدیریت بصورت عقلائیون و خود یابان ظاهر شده و در حکمت و عرفان و معرفت شناسی این تقسیم بندی بصورت عقل و شهود و یا مشاع و اشراق دیده میشود، از آنجائیکه پدیده خلاقیت جزو عملکرد نیمکره سمت راست مغز میباشد لذا در تعقیب خاستگاه خلاقیت در دانشهای فوق با مشاهده تقسیم بندیهای انجام شده راه هموارتر و در شناخت ظهور و رشد این پدیده اعجاز انگیز انسانی موفقتر خواهیم بود.» (آقایی فیشانی، ص 15)
مدیران در مرحله نخست بایستی عواملی از قبیل آرامش، رضایت و استقلال را در کار برای افراد فراهم آورده تا زمینه برای تحرک و تغییر پایدار مساعد گردد و شیوه رهبری مدیران آنچنان باشد تا تغییراتی که بصورت جهشی هستند تقویت گردند. آنها مسلماً در برداشتها و ادراکات پرسنل نقش مهمی را میتوانند بازی کنند. عواملی از قبیل برنامهریزی استراتژیک، فرهنگ سازمانی و همچنین نقش مشاورههای مدیریت میتواند در شکل دهی این برداشتها موثر باشند ، مقاله حاص در خصوص خلاقیت از دیدگاه مدیریت اسلامی مباحثی را طرح نموده که امید است راهگشای پژوهشی عمیقتر گردد. یک مدیر مسلمان باید نظام اعتقادی خود را بکار گیرد، اگر نظام اعتقادی خود را در اختیار نگیرد، هر قدر هم که خلاقیت داشته باشد پشتوانه لازم برای اقدام به عمل در او وجود نخواهد داشت، اگر مهماتها گاندی با تمام رشتههای وجود خود به قدرتی که در زمینه مقاومت بدون خشونت داشت معتقد نبود، به نظر شما تا چه اندازه احتمال موفقیت او میرفت؟ این اعتقادات قوی و متناسب او بود که موجب شد به منابع درونی خود دست پیدا کند و به جایی برسد که بر افکار کسانیکه به اندازه او معتقد نبودند مسلط شود. قدرت ایمان، یعنی همین احساس اطمینان، نیرویی است که در پشت هر موفقیت بزرگ تاریخی نهفته است.
مبانی نظری مدیریت خلاق اسلامی:
مدیریت خلاق اسلامی جلوه صفات جمال و جلال خداست: در مدیریت خداوند صفاتی وجود دارد که حکایت از بدیع، خلاقیت، نوآوری، تغییر،پویایی، فطر و تنوع و ... به قرار ذیل میکند: 1- «بدیع السموات و الارض»- کل یوم هو فی شأن: «کلمه (بدیع) صفت مشبه از مصدر بداعت است و بداعت هر چیز، به معنای بیمانندی آنست، البته مانندی که ذهن بدان آشنا باشد» (علامه طباطبائی. ص 81، ج 2) قرآن در آیه 117 بقره میفرماید: «بدیع السموات و الارض و اذا قضی أمرا فانما یقول له کن فیکون (او کسی است که آسمانها و زمین را بدون الگو آفرید و چون قضای امر براند تنها میگوید بباش و آن امر بدون درنگ هست میشود) و در آیه 101 سوره انعام میفرماید: «بدیع السموات و الارض أنی یکون له ولد ولم یکن له صاحبه و خلق کل شیء و هو بکل شیء علیم.» (او ایجاد کننده آسمانها و زمین است چگونه او را پسری هست با اینکه او را زنی نبوده و همه چیز را آفرید و همو به همه چیز دانا است). «در تفسیر عیاشی از سدیر روایت شده که گفت: در حضور حضرت اباجعفر (ع) بودم حمران از آن جناب از معنای «بدیع السموات و الارض» پرسید، حضرت در جوابش فرمود خداوند تمامی اشیاء را به علم خود ابتکار کرد، نه اینکه الگوی آنها را از موجوداتی مثل آنها برداشته باشد، آسمانها و زمینها آفرید در حالیکه قبلاً هیچ آسمانی و زمینی نبود» (طباطبائی (ره)، ص 158، ج14) و نیز در سوره الرحمن آیه29 میفرماید : «کل یوم فهو فی شان» (او همه روزه مشغول کاری نو است). «اگر کلمه شأن را در اینجا نکره یعنی بدون الف لام آورد برای این بود که تفرق و اختلاف را برساند در نتیجه معنای جمله چنین شود: خدایتعالی در هر روزی کاری دارد، غیر آن کاریکه در روز قبل داشت و غیر آنکاریکه روز بعدش دارد، پس هیچیک از کارهای او تکراری نیست و هیچ شأنی ازشئون او از هر جهت مانند شان دیگرش نیست هر چه میکند بدون الگو و قالب و نمونه میکند بلکه به ابداع و ایجاد میکند و بهمین جهت است که خود را بدیع نامیده فرموده (بدیع السموات و الارض)» (طباطبائی، ص 208، ج 307) از آنچه که گفته شد این گرایش خلاقیت و ابداع، در انسان هم وجود دارد که میخواهد چیزی را که نبوده است بیافریند و خلق کند. شهید مطهری در این باره میفرماید: «درست است که بشر برای رفع حوایج زندگیاش هم به کار صنعت و خلاقیت و ابداع پرداخته است ولی همانگونه که علم وسیلهای بوده است برای زندگی و هم به کار صنعت و خلاقیت و ابداع پرداخته است ولی همانگونه که علم هم وسیلهای بوده است برای زندگی و هم علم بوده است برای علم، ابداع و ابتکار نیز چنین است. شما اگر توجه کرده باشید میبینید اگر بچهای یک چیزی را خلق بکند، ایجاد بکند. چگونه به او سرور و فرح دست میدهد و احساس شخصیت میکند، وقتی کار دستی به بچهای میدهی و میگوئی این کار دستی را بسازد میخواهد یک چیز جدیدی بوجود آورده باشد، بطور کلی ابتکارها، اعم از طرحهای اجتماعی، مملکت داری، طرحهای شهرسازی، برنامه ریزیها، روش تدریس و معلمی، در کتابها (خیلی از کتابها صرفاً جنبه تقلیدی دارد مثل معروف که کتابهای چاپی را خطی میکنند باز خطی را چاپی) یک عدهای هستند که کتابهایشان ابتکار است، خلق است، آفرینندگی است واین تمایل در هر کسی است که میخواهد آفریننده باشد و از اینها بالاتر نظریهها، یک کسی است که یک نظریه خلق میکند و بعد اثبات میکند و دیگران نظریه او را میپذیرند و از آن تبعیت میکنند، این خود یک خلق است مثلاً ملاصدرا که حرکت جوهری را به عنوان یک نظریه خلق کرد و بعد اثبات نمود.» (شهیدمطهری (ره) ص 55) 2- خلق- فطر (خالق، فاطر): «الله فاطر السموات و الارض» در زبان عربی کلمه فطره بر وزن فعله دلالت بر نوع میکند یعنی گونه مثلاً یک وقت میگوئیم جَلَسه یعنی نشستن، گاهی میگوئیم جِلسه یعنی نوع خاص و نوعی خاصی از نشستن، بنابراین لغت فطرت که در مورد انسان و رابطهاش با دین آمده است معنایش اینست: فطرت الله التی فطر الناس علیها یعنی آن گونهخاص از آفرینش که ما به انسان دادیم یعنی انسان به گونهای خاص آفریده شده است... ابن اثیر در «النهایه» در توضیح حدیث: «کل مولود یولد علی الفطره» (یعنی هر مولودی متولد میشود بر فطرت اسلامی ولی پدران و مادران او یعنی عوامل خارجی او را منحرف و یهودی یا نصرانی یا مجوسی میکنند) در مورد فطرت توضیحاتی داده بدین صورت که الفطر، الابتداء و الاختراع و الفطرت منه گفته است فطر یعنی «ابتداء کردن» ابتدا و اختراع، خلقت ابتدائی که به آن «ابداع» نیز میگویند که در مقابل «نه تقلیدی» است. کار خدا «فطر» است اختراع است ولی کار بشر معمولاً تقلیدی است، حتی اختراع هم که میکند باز در اختراعش عناصر تقلیدی وجود دارد. بشر «طبیعت» را الگو قرار میدهد و بر اساس این طبیعت نقاشی میکند، صناعی میکند، مجسمه سازی میکند و احیاناً ابتکار و اختراعی هم که میکند مایههایش از طبیعت است. یعنی از طبیعت الگو گرفته است اما خداوند طبیعت را بدون سابقه (فاطر) خلق کرده است، (شهید مطهری، ص 13-12 ، 1361) حدیث عجیبی است از ابن عباس که شهید مطهری نقل میکند ابن عباس پسر عموی پیامبر مردی است قریشی و دانشمند و عجمی نبوده که بگوئیم از لغات عربی ناآگاه بوده است میگوید من معنی کلمه فطرت را که در قرآن اولین بار آمده است آنوقت فهمیدم که با یک اعرابی بادیه نشین روبرو شدم و این کلمه را در موردی بکار برد و من معنی آنرا فهمیدم.
قاضی ابن عباس گفته است: «ما کنت ادری، فاطر السموات و الارض حتی التحکمه علیه اعرابیان». (لغت فاطر را که در قرآن آمده است نفهمیدم تا دو اعرابی با دیه نشین در مورد یک چاه با یکدیگر اختلاف داشتند یکی از آنها گفت انا فطرتها (مقصودش این بود که من «ابتدا» آنرا خلق کردم، من صاحب اولش هستم یعنی آن کسی که اول بار این چاه را حفر کرد و به آب رسانید من بودم (انا فطرتها) دیگری که احتمالاً بعداز چند سال آنرا لایروبی کرده بود گفت انا خلقتها یعنی (من آنرا خلق کردم) میگوید از اینجا فهمیدم که این لغت فطرت در قرآن چه معنی میدهد یعنی یک خلقت صد درصد ابتدایی و بدون سابقه. بنابراین معنی آیه 30 سوره روم که میفرماید: «فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرت الله التی فطر الناس علیها (یعنی چهره خودت را بسوی دین حقیقت گرا بکن این فطرت الهی نوعی خاص از خلقت و آفرینش است (بی نظیر) که خداوند متعال همه انسانها را به آن سرشته است) . (مطهری ، صص 15-14 ، 1361) 3- حرکت، تغییر، شدن- صرورت : «والی الله المصیر» در تعالیم اسلامی «انسان» تنها یک «بودن» نیست بلکه «شدن» هم هست چنانکه در سوره فاطر آیه 18 آمده است: «و الی الله المصیر» یعنی «صیروت: شدن، دیگر شدن، و این یعنی بر خلاف نظر فیلسوفها و منطقیها، انسان یک ذات ثابت نیست، تعریف منطقی او بی منطق است او یک «بودن» نیست یک «شدن» است یعنی حرکت و تغییر همیشگی، که همواره در «آفریده شدن» است و آفریننده خود اوست!» (شریعتی، ص 34، 1378) «جهان» نیز از نظر اسلام از سوی خدا خلق شده و بسوی او باز میگردد چنانکه شهید مطهری میفرماید: «چون ذات واجب الوجود یگانه است پس جهان از نظر مبدئیت، منشائیت و آفرینندگی و نیز از نظر مرجع و منتها یگانه است، جهان نه از اصلهای متعدد پدید آمده و نه به اصلهای متعدد باز میگردد. از یک اصل و حقیقت پدید آمده (قل الله خالق کل شیء[1]) و بهمان اصل و همان حقیقت باز میگردد: (الا الی الله تصیر الامور)[2] (مطهری، ص 52، اذر 57) . و در بخشی دیگر در توصیف «توحید در عبادت» میفرماید: «اما توحید در عبادت توحید عملی و از نوع «بودن» و «شدن» است آن مراتب توحید نظری (ذاتی، صفاتی و افعالی)، تفکر و اندیشه راستین است و این مرحله از توحید «بودن» و «شدن» راستین. توحید نظری بینش کمال است و توحید عملی جنبش در جهت رسیدن به کمال. توحید نظری پی بردن به یگانگی خداست و توحید عملی «یگانه شدن» انسان است. توحید نظری «دیدن» است و توحید عملی «رفتن» (مطهری، ص58، آذر 57) و در بخشی دیگر در توصیف «توحید در عبادت» میفرماید: «اما توحید در عبادت توحید عملی و از نوع «بودن» و «شدن» است آن مراتب توحید نظری (ذاتی، صفاتی و افعالی)، تفکر و اندیشه راستین است و این مرحله از توحید «بودن» و «شدن» راستین. توحید نظری بینش کمال است و توحید عملی جنبش در جهت رسیدن به کمال. توحید نظری پی بردن به یگانگی خداست و توحید عملی «یگانه شدن» انسان است. توحید نظری «دیدن» است و توحید عملی «رفتن» (مطهری، ص 58، آذر 57) بنابراین از آنچه که گفته شد انسان در این مکتب حرکتی بسوی خدا دارد و «بازگشت به «سوی او» یعنی حرکت به سوی کمال مطلق، خیر مطلق ، زیبایی مطلق، قدرت، علم، ارزش و حقیقت مطلق، یعنی حرکت بسوی مطلق، حرکت بسوی کمال مطلق، یعنی حرکت ابدی. یعنی تو یک «شدن» ابدی یی، یک «حرکت لایتناهی» یی و خدا سر منزل تو نیست. «مقصد» توست، مقصدی که همواره مقصد میماند، خدا، آخرین نقطه سیر سفر تو نیست. سفر تو، هجرت ابدی تو، به روی جادهای است، صراطی است که نقطه آخرین ندارد، راهی است که هرگز ختم نمیشود، رفتن مطلق است، خدا در این حرکت، تو در هستی جهان و در هستی خویش، صیرورت و هجرت ابدی، نشاندهنده «جهت» است. نه «منزل» ... انا لله و انا الیه راجعون (بقره 156)، الا الی الله تصیر الامور، نه «فنا»، که: «حرکت» نه «فیه»، که: «الیه»! ... یعنی که سکون هرگز، آری مگر نه انسان نیز یک «بودن» نیست، یک «شدن» است. شدنی رو به خدا و الی الله المصیر: همه چیز حرکت، کمال، مرگ و حیات، حیات و مرگ، تضاد، تغییر، جهت! کل شیء هالک الا وجهه همه چیز نابود شدنی است، جز آنچه رو به او دارد و خدا، وجود مطلق، کمال مطلق، خلود مطلق و ... مطلق مطلق. نیز! کل یوم هو فی شأن، هر روزی او دست اندر کار دیگری است.» (شریعتی، صص 41-35، 1378) بنابراین موجودات جهان همه متغیر و متحول و ناپایدارند، هیچ موجودی در جهان محسوس بیک حال باقی نمیماند، یا در حال رشد و تکامل است و یا در حال فرسودگی و انحطاط. هر موجودی یا میگیرد و یا میدهد و یا هم میگیرد و هم میدهد، بهرحال ثابت و یکنواخت باقی نمیماند تحول، مطلق دگرگوئی و تغییر است. تغییر تدریجی، تغییرات کمی و کیفی همه اینها تحول است. 4- تنوع استعداد ها در آیهای از قرآن[3] (سوره زخرف آیه 32) خداوند فلسفه اجتماعی اسلام را در خصوص رابطه تکوینی انسانها در زندگی اجتماعی بیان میکند و می فرماید آیا آنها رحمت پروردگار نبوت را تقسیم میکنند؟ روزی مادی و معیشت را نیز، میانشان قسمت کردهایم به این ترتیب که بعضی را بر بعضی از نظر استعدادها مزیت بخشیده ایم، تا بعضی بعضی دیگر را مسخر خویش قرار دهند. و رحمت پروردگارت (نبوت) از آنچه اینها گرد میآورند بهتر است.
شهید مطهری در تفسیر این ایه مینویسد: «یک نکته که از این آیه کریمه استنباط می شود اینست که اختلاف مزایا یک طرفه نیست، یعنی مردم دو گروه نیستند، گروه صاحب مزایای طبیعی و گروه بی مزیت از نظر طبیعی، اگر چنین بود، یک طبقه بطور مطلق «تسخیر کننده» و گروه دیگر «تسخیر شده» بودند اگر آنچنان میبود، باید چنین تعبیر شود: ( و رفعنا بعضم فوق بعض درجات لیتخذوهم سخریا) برخی را بر برخی مزیت بخشیدیم تا آنانکه مزیت دارند آنانرا که مزیت ندارند مسخر خویش قرار دهند، بلکه تعبیر اینست: (و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضاً سخریا) یعنی بعضی را بر بعضی مزیت بخشیدیم تا بعضی بعضی را مسخر خویش قرار دهند، یعنی همه از مزایایی بهرهمندند و همه یکدیگر را مسخر خویش قرار میدهند به عبارت دیگر مزایا طرفینی است و تسخیر هم طرفینی است. نکته دوم به کلمه سخریا مربوط می شود این کلمه در اینجا به ضم سین است و به همین معنی است که گفته شد (به معنی مسخر) در دو آیه دیگر از قرآن این کلمه با کسرسین (سخریا) آمده (یکی در آیه 110 سوره مؤمنون و دیگر آیه 63 سوره مبارکه ص) به معنی مورد استهزاء و مسخره است. اکنون ببینیم کلمه «تسخیر» و «مسخر» چه معنی و مفهومی دارد، ایندو کلمه در قرآن کریم مکرر آمده است و مفهوم «رام کردن» و «رام شده» را دارد در قرآن از مسخر کردن ماه، خورشید، شب، روز ، دریا، شهرها و کوهها (برای داود پیامبر) ، باد (برای سلیمان) هر چه در آسمان و هر چه در زمین است (برای انسان) یاد شده است. بدیهی است که در همه این موارد مقصود اینست که این امور طوری آفریده شدهاند که رام انسان و مورد استفاده و بهرهبرداری انسان هستند. www.zibaweb.comدر این آیات همه سخن از رام بودن اشیاء برای انسان است نه از رام بودن انسان برای اشیاء . ولی در آیه مورد نظر، سخن از رام بودن و مسخر بودن انسان برای انسان به صورت طرفینی است. در مفهوم کلمه تسخیر، معنی اکراه و اجبار نیامده است، مثلاً عاشق مسخر معشوق، مرید مسخر مراد و متعلم مسخر معلم و مردم عادی غالباً مسخر قهرمانانند، ولی مجبور نیستند، لهذا حکماء اسلامی هوشمندانه اصطلاح فاعلیت با لتسخیر را از فاعلیت بالجبر تفکیک کردهاند. البته در هر اجباری، رام کردن هست ولی هر رام کردنی اجبار نیست. آیه مورد نظر رابطه تکوینی انسانها را در زندگی اجتماعی بیان میکند که «رابطه عموم برای عموم» است و میتوان گفت از نظر بیان فلسفه اجتماعی اسلام مهمترین آیات است. بیضاوی در تفسیرمعروفش و به پیروی او علامه فیض در تفسیر صافی، چه خوب و عالی تفسیر کردهاند آیه را که میگویند: معنی جمله لیتخذ بعضهم بعضاً سخریا اینست که یکدیگر را در نیازهای خود مورد استفاده قرار دهند و به این وسیله میانشان الفت، به یکدیگر چسبیدن، پیدا شود و به این وسیله کار عالم انتظام یابد. در حدیث نیز آمده است که معنی آیه اینست که همه را نیازمند یکدیگر آفریدهایم. رابطه تسخیری، به این صورت است که در عین اینکه نیازهای طبیعی انسانها را به یکدیگر پیوند داده است جامعه از صورت میدان مسابقه آزاد خارج نمی شود، بر خلاف رابطه جبری، زندگی حیوانات اجتماعی بر اساس رابطه جبری است . لهذا اجتماعی بودن انسان با اجتماعی بودن زنبور عسل یا موریانه فرق دارد. بر زندگی آنها قوانین جبری حکمفرماست،زندگی آنها میدان مسابقه نیست، امکان بالا رفتن و پائین رفتن وجود ندارد، انسان در همان حال که اجتماعی است از نوعی حریت و آزادی برخوردار است. اجتماع انسان میدان مسابقهای است برای پیشروی و تکامل، قید و بندهایی که آزادی فردی را در مسیر تکامل محدود میکند مانع شکفتن استعدادهای انسانی است» (مطهری، صص 79-74 ، آذرماه 57) از آنچه که گفته شد نتیجه می شود که رابطه انسانها رابطه «تسخیر متقابل» است. همه آزادانه و در حدود و امکانات و استعدادات خود می کوشند و همه مسخر و رام یکدیگرند، یعنی استخدام طرفینی حکمفرماست. بدیهی است به حکم اینکه تفاوت طبیعی و اختلاف طبیعی میان افراد حاکم حکمفرماست، آنکه نیرو و استعداد بیشتری دارد، بیشتر نیروها را بسوی خود جذب میکند، مثلاً فردی که استعداد علمی بیشتری دارد، جویندگان علم را بیشتر بسوی خود جذب میکند و بیشتر مسخر خود میسازد. و آنکه استعداد فنی بیشتری دارد، دیگران اجباراً در زیر دست او و در جهت فکر و ابتکار او حرکت میکنند و بیشتر مسخر و رام او میشوند (جامعه اسلامی جامعه طبیعی است، نه جامعه تبعیضی و نه جامعه تساوی منفی. تز اسلام «کار به قدر استعداد، و استحقاق به قدر کار» است). 5- تفکر، تحقیق، نظر، تعقل، اجتهاد : «قرآن که یک کتاب آسمانی است و به زبان وحی سخن میگوید، در عین حال که تقوای روح و پاکی باطن و خلوص فهم (یا ایها الذین امنوا ان تتقوالله یجعل لکم فرقانا) [4] را شرط اساسی پذیرش حقیقت و قرار گرفتن در مسیر هدایت میداند، پیروان خویش را همه جا، به تحقیق و تفکر میخواند و نه تنها برای شناخت طبیعت و تاریخ و جامعههای بشری، بلکه در راه دست یافتن به حقایق ماوراء مادی و درک فلسفه زندگی و غایت خلقت و اسرار وجود و حتی معرفت خدا، نظر، جستجو، تفکر و تعقل در جزئیات ، پدیدههای طبیعی، واقعیتهای عینی و محسوسات مادی را توصیه میکند.» (شریعتی، ص 7بی تا) «لکل امه اجل مسمی شاید به این معنی است که هر فرد و جامعه و هر مکتبی عمری دارد و هیچ پدیدهای جاوید و ابدی نیست اما در مسائلی شبیه به این تزی هست بنام انقلاب دائمی که نشان میدهد میتوان جامعهای را که جبراً به حالت تدافعی و سکون میافتد، بصورت مصنوعی وارادی رهبری کرد و در انقلاب دائمی قرارش داد، و بصورت انقلابهای پیاپی همواره تجدید حیاتش کرد و به این شکل است که میتوان از سقوط منحنی تدافعی جامعه، جلوگیری کرد. بنظر من در اسلام، به عنوان ایدئولوژی، بزرگترین عاملی که نشان میدهد جامعه از نظر علمی میتواند همیشه به خودش حالت تهاجمی بدهد، مساله «اجتهاد» است، اجتهاد، از لحاظ ایدئولوژی، «نوسازی فکری» میکند و یک انقلاب فکری است در طول زمان که هرگز توقف ندارد، و نمیدانم چرا امروز، اجتهاد، تنها در استنباط احکام فرعی محصور شده است ... بخصوص که مسائل فقهی مسائل تخصصی است و واجب کفائی و لازم نیست که همه بدنبالش بروند، اما مسائل اعتقادی، واجب عینی است و هر فردی باید عقاید خویش را شخصاً اجتهاد کند. بنابراین وقتی من خود به بررسی کردن و شناختن میپردازم، به تفکر و اندیشیدن موظفم و باید منطقی و عقلی بیندیشم و انتخاب کنم، اساساً اجتهاد در مسائل به معنی تغییر در حقایق نیست، بلکه تغییر، در نوع تلقی عقاید این است یعنی هر روز بهتر فهمیدن و کاملتر برداشت کردن و هر روز بطنی تازه شکافتن و به عمقی تازه فرو رفتن، به این معنی اجتهاد یک انقلاب دائمی فکری در ایدئولوژی است (شریعتی، ص 24، بی تا) ویژگیهای مدیریت خلاق اسلامی با توجه به اهداف تعلیم و تربیت اسلامی: الف) مدیریت خلاق و نوآور در آموزشگاه ب) مدیریت تغییر در آموزشگاه ج) مدیریت پویا در آموزشگاه د) مدیریت تفکر مداری در آموزشگاه هـ) مدیریت تنوع گرایی در آموزشگاه اکنون به توضیح هر یک از موارد فوق میپردازیم: الف) مدیریت خلاق و نوآور در آموزشگاه مدیر اسلامی و زمینه سازی (فضاسازی) برای پرورش خلاقیت: تصاویر آگاه و ناخودآگاه از آینده، نیروی محرکه مهمی در پی دستاوردهای آیندهاند.
تصاویر مثبت از آینده نیروهای پر توان مغناطیسی هستند که ما را به تحرک وا داشته، بما انرژی لازم برای حرکت به پیش به سوی امکانات، راه حلها، دستاوردهای خلاق و جدید میدهند، ییپاتورنس تفسیر جالبی از آینده ارائه داده، میگوید: «تصویر مناسب از آینده بسیار حائز اهمیت است اگر تصویر جامعه از آینده بیش از حد کوچک، کم مایه و احتمالاً نادرست باشد «نظام آموزشی» آن جامعه جوانانش را فریب داده و خیانت کرده است. تصاویر دانش پژوهان از آینده، تعیین کننده آنست که انگیزش آنان در یادگیری چیست؟ و در پی چه دستاوردهایی خواهند رفت. این تصویر همچنین تعیین کننده توانایی آنان، برای زندگی، سازش و رشد کردن در یک جامعه پر از تحول است و در نتیجه به میزان وسیعی تعیین کننده تاریخ آینده است، هم او بعضی از تکنیکهای گرم شدن ذهن را برای زمینه سازی خلاقیت بشرح ذیل نقل مینماید: 1- فعالیت هایی مشتمل بر مقابله با ابهامات و پیچیدگیها 2- سوالاتی که انتظار و امید را ارتقاء میبخشند 3- فعالیتهایی که در انسان، از مسالهای که باید حل شود، از یک نیاز آینده و یا از یک مشکلی که باید با آن روبرو شود، آگاهی ایجاد میکند. 4- ارتقاء توجه بیک مساله یا نیاز آینده 5- برانگیختن کنجکاوی و علاقه به دانستن (جمالی، صص 48-47) پس میتوان نتیجه گرفت که تصاویر آگاه و ناخودآگاه ارائه تصویر درست از آینده و مسائل آن، وجود انگیزهها و تکنیکهایی که به گرم شدن و آمادگی ذهن میانجامد میتواند زمینههایی مناسب و موثر جهت ایجاد خلاقیت باشد.محیط مناسب برای پرورش و ظهور خلاقیت برای افراد مختلف، متفاوت است آنچه که برای یک فرد «محیط پرورش دهنده» محسوب میشود ممکن است برای دیگری فرو نشاننده خلاقیت و نوآوری باشد. بعضی از افراد در فضای آرامتر خلاق تر هستند و بعضی دیگر در محیطهایی نوآورتر هستند که تحریک ذهنی مداوم دریافت کنند، اما آنچه که شما میتوانند به عنوان یک مدیر یا مسئول هماهنگی فعالیت دیگران را در جهت نیل به هدف یا هدفهای معین انجام دهید آنست که نوعی محیط یا اصطلاحاً «جزیره امن روانی» و آنچنان فضای روانی برای آنان فراهم آورید که هریک از آنان بتواند با «احساس امنیت کامل» انچه را که در زمینه خاصی فکر میکند، بیان دارد و از بابت بیان نظریات و افکاری که به ذهنش رسیده است، ترسی نداشته باشد و بداند که به خاطر آن مورد تمسخر دیگران قرار نمیگیرد یا بدتر از آن مجازات نخواهد شد. (ساعتچی، ص 127) میتوان موهبت خلاقیت را با بلا استفاده گذاردن، پژمرده نمود و یا مبادرت به فعالیتهایی که بیشترین امکان را برای پرورش قدرت تصور خلاق به وجود آورد و خاصه با تمرین دادن مداوم آنرا توسعه داد تمرین هم برای پرورش مغز و هم برای پرورش جسم لازم است والت دیسنی توصیه میکند که به دستگاه تصور خلاق خود، به عنوان عضلات مغزی بنگریم، عضلات بدن هر چه بیشتر کار کنند به جای آنکه تحلیل رود بیشتر پرورش مییابد. درست مثل عضلات جسمی، هوش و ذکاوت بدون تمرین فرسوده میگردد. بعضی از روشهای پرورش خلاقیت بشرح زیر است: 1- تجربه اندوزی برای ایده جویی سوخت میسازد. 2- بازیهای فکری، حل معما و جدول 3- سرگرمی ها و هنرهای زیبا 4- خلاقیت با مطالعه پیشرفت میکند 5- نویسندگی به عنوان یک تمرین خلاق 6- تمرین در حل خلاق مسائل (آسبورن، ص 38) فرهنگ یا خصوصیتی که بما اجازه میدهد، یک مدرسه را از مدرسه دیگر متفاوت بدانیم جو مدرسه مینامیم، که گرچه قابل لمس نیست، اما هر مدیر یا معلمی بوجود آن واقف است. هالپین میگوید: «نسبت شخصیت به فرد، مثل نسبت جو سازمانی[5] است به سازمان درک و آگاهی مدیران از مفهوم جو، در تحلیل و عملکرد مدیریت بسیار مهم تلقی میشود چرا که جو مدارس بر رفتار معلمین و دانشآموزان تاثیر میگذارد» (شیرازی، ص 156) از آنجائیکه مدیر مدرسه شکل دهنده جو آموزشگاه و بوجود آورنده فضای ویژه آنست باید برای فراهم آوردن فضایی مناسب جهت رشد، شکوفایی و نمود خلاقیت در مدرسه اقدام نماید، بروز خلاقیت و مجال رشد و توسعه این نعمت خدادادی در مدرسه و تربیت درست آن، بستگی به عواملی دارد که حضور آن و بکارگیری معقول از آنها میتواند به ایجاد فضایی مناسب از نظر روحی و روانی و روشهای یادگیری مبتنی بر تئوریهای مقتضی در این زمینه بیانجامد. وقتی فضای مدرسه به منظوری آماده گردید، تحقق هدف که در اینجا پرورش استعدادهای خلاق است مقدور میشود. عوامل موثر در ایجاد چنین فضایی متعدد هستند و البته میزان تاثیر آنها نیز متفاوت است، استفاده از تخصصها، وجود انعطاف لازم، بکار گیری روشهای نوین آموزشی و تربیتی تنظیم فوق برنامه، برخورداری از منابع انسانی غنی و کارآمد و دانشآموزانی شاداب با روحیه و استفاده از تکنولوژی آموزشی و منابع مطالعاتی غنی و جدید میتوانند بعضی از آن عوامل تاثیرگذار باشند، پرداختن به همه آن عوامل خالی از لطف نیست ولی در حوصله این مجموعه نبوده و حد امکان به ذکر نام آنها بسنده مینمائیم (جمالی، صص 112-106) الف) روحیه[6] و شادابی ب) منابع مطالعاتی (کتابخانه) ج) تکنولوژی آموزشی د) برگزاری مسابقات جشنوارهها. لازم به ذکر است که مدیران اسلامی لزوماً منشاء خلاقیت نیستند بلکه نخست منشاء کشف خلاقیت هستند هنرشان مانند انبیاء در کشف قوانین تعلیم و تربیت، و جامعه و زمان است آنهارا خوب میشناسند و رسالت خودشان را همچون باغبانی که قوانین موجود در درخت را کشف میکند و بر طبق آن قوانین ، گیاهان را پیوند میزند، تکامل میدهد و پرورش می دهد، گیاهان باغ را باغبان خلق نمیکند، باغبان باغ را بر طبق قوانین موجود در گیاهها تربیت میکند و در حقیقت قوانین طبیعی باغ را بوجود آورده و باغبان هدایت و تربیت کرده است و لذا مدیران خلاق اسلامی باغبانهای باغهای انسانیاند که قوانین جامعه و نظام تعلیم و تربیت را شناخته و به خدمت کار خویش گرفتهاند. اشتباهی که رایج است اینست که غالباً چنین تصور میکنند که مدیران باید خود خلاق باشند تا سازمان رشد و توسعه یابد در حالیکه چنین انتظاری بر عهده اعضاء سازمان است تا رشد و توسعه یابند مدیران اسلامی مسئول نشان دادن راههای خلاقیت به اعضاء هستند بلاغ یعنی رسانیدن آنها به بلوغ فکری و خلاقیت. (ما علی الرسول الا البلاغ) (5/99) مرحوم شریعتی در این باره مینویسد: «اصطلاح کشتن نفس، حدس میزنم، از فرهنگ هندو آمده باشد و در زبان و فکر مذهبی ما راه یافته باشد و گرنه، در متون اسلامی بجای کشتن، پروردن آمده است و حتی قرآن بدان سوگند میخورد و انسان را همچون دانهای تعبیرش میکند که باید مثل یک کشاورز آبش داد و سالمش نگهداشت و شکفتن و پرورش دادنش آموخت و از آن محصول گرفت: و نفس و ما سویها فالهما فجورها و تقویتها قد افلج من زکیها و قد خاب من رسیها) سوگند به نفس انسان و آنچه راستش آور آورد و امکان پلیدی و پاکی به آن الهام کرد: هر که آنرا در خاک پنهان ومدفون ساخت ناکام شد. (شمس، آیه 9) نشان میدهد که سخن از مسئولیت انسان است در برابر نفس که مسئولیت فلاح است در برابر بذر که اگر آنرا از خاک شکوفاند و نمو داد و نیروها و استعدادهای درون را پرورش داد، کامروا و برخوردار (فلاح)می شود و اگر آنرا در زیر خاک پنهان نگهداشت (دسی) و دفن کرد ناکام میشود. ایندو گونه تفسیر، دو بینش اخلاقی و انسانشناسی مختلف را بیان میکند در اولی، رسالت انسان در زندگی پاک ماندن است. در دومی، تکامل یافتن، ... در حالیکه پاکی وقتی ارزش دارد که با شعور پرورش یافته و احساس درک و آگاهی و اراده و لیاقت و سازندگی توام میباشد... باید در معرض آزمایشها قرار گیرد...» (شریعتی، ص 74-72 و تاریخ ادیان) ب) مدیریت تغییر در آموزشگاه: پیش از بحث اصلی، لازم است تصوری که از ثبات و تعبیر ناپذیری اسلام در مدیریت اسلامی میشود، یادآوری شود توجیهی برای «جمود و توقف» تلقی نگردد و سلاحی برای مبارزه با هرگونه نوآوری و تحول و تکامل نگردد. شریعتی در این باره مینویسد: «بی شک چنین نیست که «اسلام» نیز حقیقت و واقعیتی است همچون طبیعت، طبیعت واقعیتی است ثابت. اما ما در طول تاریخ در طبیعت و در رابطه با طبیعت و در فهم طبیعت است که تکامل یافتهایم و به عنوان یک مسلمان نیز باید در ارتباط با واقعیت ثابت «قرآن» و «اسلام» و در تلقی و فهم و انطباقشان با نیازهای زمان خویش، تحول و تکامل بیابیم و هر تکامل و تحولی لازمهاش پذیرش اصل تغییر است، کهنهها را که یا عوض شده است و یا غلط است فرو ریختن و رها کردن، و آنچه را که درست تر است و با نیاز کنونیمان منطبق، برویرانههای کهنه بنا کردن، اینست معنای تغییر» (تاریخ و شناخت ادیان، ص144) امروزه کمتر کسی در ضرورت تغییر تردید دارد و میتوان گفت که لزوم پذیرش آن از سوی سازمانهای نوین و پویا، به عنوان اصلی اجتناب ناپذیر و ابزاری برای مدیران کارآمد، به یک باید سازمانی تبدیل شده است.www.zibaweb.com برنامه ریزی محتوای تغییر، فرهنگ سازی، و بستر سازی لازم برای پذیرش و اجرای برنامه تغییر از جمله اقدامات ضروری برای ایجاد موفقیت آمیز تغییر در سازمانها محسوب میشوند. «تغییر ممکن است از جهات مختلف نشات بگیرد: از جانب مافوق یا زیردستان درون سازمان، از خارج سازمان و یا در اثر ابتکار فردی، سعی کنید از کلیه منابع احتمالی تغییر آگاه شوید و از هر کجا که نشأت گرفته است پذیرای آن باشید، صرف نظر از منبع تغییر، از کلیه نوآوریها در جهت ایجاد آن استقبال کنید» (هلر، ص 10) در برابر تغییرات خارج از سازمان ، همواره واکنش مثبت باید نشان داد . زیردستان را به ارائه ایدههای جدید در جهت ایجاد تغییر باید تشویق نمود. فرهنگ نیز در بروز تغییرات نوآور موثر است، ژاپن به سرعت به یک کشور صنعتی تبدیل شد، چرا که تغییر مستمر و پیش فعال جزئی از فرهنگ آن کشور به حساب میآید، اروپاییها از قدیم حالت واکنشی داشتهاند، اما به تدریج به سمت «نوآوری» در تغییر پیش میروند وجود بحرانهای ملی موجب شد انگلیسیها ، که زمانی محافظه کار بودند به سمت تغییر پیش فعال رو آورند، در دهه 1990 آمریکایی ها نسبت به تغییر حالت پیش فعال پیدا کردند که این امر تا حدی ناشی از صنعت میکروالکترونیک بود. آموزش تغییر نیز در ظهور تغییر نقش عمده دارد؛ «در بسیاری از موارد ممکن است یادگیری تغییر، خود یک تغییر عمده محسوب میشوند. «تغییر ممکن است از جهت مختلف نشات بگیرد: از جانب مافوق با زیردستان درون سازمان، از خارج سازمان و یا در اثر ابتکار فردی، سعی کنید از کلیه منابع احتمالی تغییر آگاه شوید و از هر کجا که نشات گرفته است پذیرای آن باشید، صرف نظر از منبع تغییر، از کلیه نوآوریها در جهت ایجاد آن استقبال کنید» (هلر، ص 10) در برابر تغییرات خارج از سازمان، همواره واکنش مثبت باید نشان داد زیردستان را به ارائه ایدههای جدید در جهت ایجاد تغییر باید تشویق نمود. فرهنگ نیز در بروز تغییرات نوآور موثر است، ژاپن به سرعت به یک کشور صنعتی تبدیل شد، چرا که تغیر مستمر و پیش فعال جزئی از فرهنگ آن کشور به حساب میآید، اروپاییها از قدیم حالت واکنشی دانستهاند، اما به تدریج به سمت «نوآوری» در تغییر پیش میروند وجود بحرانهای ملی موجب شد انگلیسیها، که زمانی محافظه کار بودند به سمت تغییر پیش فعال رو آورند، در دهه 1990 آمریکاییها نسبت به تغییرات حالت پیش فعال پیدا کردند که این امر تا حدی ناشی از صنعت میکروالکترونیک بود. آموزش تغییر نیز در ظهور تغییر نقش عمده دارد؛ «در بسیاری از موارد ممکن است یادگیری تغییر، خود یک تغییر عده محسوب شود. یکی از بهترین روشهای ایجاد شیوه کار و تفکر جدید و سازگار، تشکیل یک «سازمان یادگیرنده» است. سازمان یادگیرنده، سازمانی است که در ان شیوه تفکر تغییرگرا برای همه افراد به یک عادت تبدیل میشود و به همین علت، تغییر (تدریجی یا بنیادی) همواره در حال رخ دادن است و کلیه فرآیندها و سیستمها بطور طبیعی در معرض بازنگری مستمر قرار میگیرند، این نوع رویکرد، توسعه سازمان راتسهیل میکند و این اطمینان را به وجود میآورد که در مواقع اضطراری، سازمان آمادگی کامل برای مدیریت بحران را دارد، اما برای اثر بخش تر شدن تغییرات عمده (به ویژه تغییرات بنیادی در شیوههای تفکر) لازم است که این نوع تغییرات به همه افراد در همه موارد تسری داده شوند. در بسیاری از موارد تغییرات زیادی در برخی قسمتهای سازمان ایجاد می شوند، اما به دلیل آنکه سایر قسمتها درگیر تغییر نمیشوند میزان موفقیت محدود است.» (هلر، ص 15) مهمترین و حیاتی ترین مرحله برنامه تغییر، اجرای آن است، در طول اجرای برنامه تغییر. افراد را در جریان امور باید قرارداد، بر پیشرفت کار باید نظارت داشته و خود را برای رویارویی با تغییرات احتمالی آماده کرد. قبل از آغاز برنامه تغییر، عوامل تغییر را باید در موقعیتهای کلیدی قرار داد. منظور از عوامل تغییر، افرادی هستند خلاق، مشتاق و علاقمند که میتوانند شور و اشتیاق خود را به دیگران نیز منتقل کنند و به این ترتیب مسئولیتهای اصلی و محوری را در برنامه تغییر به عهده بگیرند همه افراد توانایی انجام تغییرات واکنشی بزرگ را دارند اما تنها عده کمی ذاتاً پیش فعال هستند و از چالش با تغییر لذت میبرند، برای همه برنامه تغییر، به ویژه برنامه های طولانیتر که در آنها حفظ شور و اشتیاق افراد ضرورت دارد، عوامل تغییر بالقوه (همچون منبع ایدههای تازه، شنونده دقیق، استاد در برقراری ارتباط، واقع بین، مشتاق اصلاحات، پر جنب و جوش و یاور خوب، دارای دید بلندمدت، لذت بردن از پذیرش ریسک کارهای نو، توانایی غلبه بر موانع و نا امیدیها، آمادگی شنیدن نظرات جدید و مخالف، آمادگی رویارویی با چالشهای فردی ، خوشحالی از موفقیتهای کوتاهمدت، بهرهبرداری سریع از فرصتها) را باید شناسای کرد و آنها را در پست های استراتژیک قرار داد. ج) مدیریت پویا[7] در آموزشگاه: مدیریت پویا با تاکید بر کنار کشیدن، بر هم زدن رسم متداول و جایگزینی و رسومی دیگر به آغاز فعالیتهایی کمک میکند که برای تغییر در برنامههای آموزشی طراحی میشوند (نقل از وایلز باندی ص 18، 1374)
مثالهایی از مدیریت پویا شامل: - طرح برنامه رشد کارکنان - همکاری با معلمان در انجام تحقیق - اقدام به آغاز برنامههای تحصیلی بطور آزمایشی - بازنگری به فلسفه آموزشی منطقه - ارزشیابی از آموختههای دانشآموزان - نمایش فنون جدید تدریس دو تذکر: الف) خوب گوش کردن و دقت برای فهم کلام پیشنهاد دهنده، مساله مهم و دقیق است. در این مورد نباید با گرد نکشی و بی اعتنایی حرف آنانرا شنیده یا آنکه در حین سخن گفتن فرد با نیشخندهای متکبرانه ، از روی غرور گفتههایش را به تمسخر گرفت. این حرکات از بدترین رفتارهایی است که مانع «شکوفا شدن استعداد» افراد میشود و از رسیدن پیشنهادها به مدیر جلوگیری خواهد کرد. ب) مساله دیگری که در مورد شخص پیشنهاد دهنده مطرح است، اینست که مدیر نباید به موقعیت فرد در اداره بنگرد، بلکه باید توجه به گفتهها داشته باشد زیرا بسیار اتفاق میافتد که خدمتگزار پیشنهادهایی مطرح میکند که کارساز بوده و جهت اصلاح امور به مدیران کمک میکند، امیرا المومنین علی (ع) در این مورد جمله بسیار زیبایی فرمودهاند: «لا تصغرن عندک الرای الخطیر اذا اتاک به الرجل الحقیر» (افکار ارزشمند افراد غیر مهم را کوچک نشمارید[8]) (نبوی ،ص63) «جریان آموزش منحصر به حفظ کردن مطالب و انباشت اطلاعات و محفوظات نیست و این روند به معنای رشد علمی و توانایی انسان قلمداد نمیشود، بلکه مجموعه داناییها و تواناییهای آنان در ارائه راه حلهای جدید و نو، نشان دهنده تعمیق علمی آنان به حساب میآید، مدرسه ای که میخواهد به پرورش استعدادهای خلاق همت گمارد از امکانات سمعی بصری، کارگاه و آزمایشگاه برای محک زدن به تئوریها به نحو چشمگیری سود میجوید: هنر بزرگ مدیریت مدرسه پویا، در اینست که مقدماتی فراهم آورد تا ذهن ها و دستهای دانش آموزان با هم به کار افتد و گرنه صرف انباشت، اطلاعات نه تنها سود چندانی ندارد بلکه بعضی عقیده دارند که اگر شخصی قادر به استفاده اطلاعات در جای خود نباشند، انباشت اطلاعات موجب اذیت و آزار وی خواهد بود. در مدارس پویا، آموزش باید به معنای واقعی، نظری و عملی باشد، چه اینکه در صورت تحقق این خواست ، دانشآموزان ضمن به تجربه کشاندن محتویات ذهنی و مغزی، قادر خواهند بود (از طریق آزمایش و به کارگیری اطلاعات در عمل به راههای نوین و ابتکاری دسته یافته به غنای فکری خویش بیفزایند» (جمالی، صص 111-110) « کرت لوین روانشناس اجتماعی در دانشگاه آیوا، در تحقیقی، دو روش ایجاد تغییر را با هم مقایسه کرد و به این نتیجه رسید که برای کاهش مصرف گوشت درآشپزی خانمهای خانهدار روش مشارکت گروهی آنان در بحث و گفتگو ، بیشتر از صرفاً سخنرانی برای آنان موثر است. نتیجه تحقیق مذکور نشان داد که اثر مشارکت گروهی در بحث تغییر روش آشپزی خانمها، ده برابر بیشتر از روش سخنرانی است. نتیجه این تحقیق تعمیمپذیر است و میتواند «پویایی» را از طریق مشارکت در بحث و گفتگو فراهم آورد» (جمالی ، صص 81-80) د) مدیریت تفکر مداری در آموزشگاه: چه بسیار مدیرانی هستند که تنها کار میکنند و جز در مواردی نمیاندیشند، در حالیکه بر مدیران لازم است پیرامون حل مشکلات و ارائه طرحهای جدید در جهت پیشبرد سازمان بسوی اهداف آن بیندیشند و مطمئن باشند که پس از قدری تامل و تفکر راه را خواهند یافت. زیرا این «فکر» است که میتواند راه رسیدن به اهداف سازمانی و عملیاتی را بر مبنای اطلاعات صحیح به آنان نشان دهد. علی (ع) میفرمائید: «الحیله فائده الفکر[9]» (چاره اندیشی فایده فکر میباشد) (نبوی، ص 46) و نیز انتخاب اطرافیان مدیر (معاونین) نشانگر شخصیت فکری مدیر است زیرا شخصیت، خلاقیت، ابتکار و احساس مسئولیت آنان، نمایانگر شخصیت منش، رفتار و تفکر مدیران است، از اینرو در انتخاب اطرافیان باید کمال دقت مبذول گردد تا رفتار غلط آنان موجب آبروریزی نشود، در این باره امیرالمومنین علی (ع) میفرماید: «ثلاثه تدل علی عقول اربابها، الرسول و الکتاب و الهدیه»[10] (سه چیز از عقل صاحبان خود حکایت میکند: فرستاده، نوشته و هدیه) شهید مطهری در لزوم تفکر در مفهوم اجتهاد مینویسد: «اجتهاد واقعی اینست که وقتی یک مساله جدید که انسان هیچ سابقه ذهنی ندارد و در هیچ کتابی طرح نشده به او عرضه شد فوراً بتواند اصول را به طور صحیح تطبیق کند و استنتاج نماید والا انسان مسائل را از «جواهر» یادگرفته باشد. مقدمه و نتیجه (صغرا و کبری و نتیجه) همه را گفتهاند، او فقط یاد میگیرد و میگوید من فهمیدم صاحب «جواهر» چنین میگوید، بله من هم نظر او را انتخاب کردم، این اجتهاد نیست، همین کاری که اکثر میکنند، اجتهاد «ابتکار» است و اینکه انسان خودش رد فرع بر اصل بکند و لهذا مجتهد واقعی در هر علمی همینطور است. همیشه مجتهدها عدهای از مقلدها هستند، مقلدهایی در سطح بالاتر شما میبیند در هر چند قرن یک نفر پیدا میشود که اصولی را تغییر میدهد، اصول دیگری را بجای آن میآورد و قواعد تازه ای (ابداع میکند) ، بعد همه مجتهدها از او پیروی میکنند، مجتهد اصلی همان یکی است، بقیه مقلدهایی بصورت مجتهد هستند که از این مقلههای معمولی کمی بالاترند، مجتهد واقعی در هر علمی همین جور است، در ادبیات، فلسفه، منطق، فقه، اصول، فیزیک ، ریاضیات اینجور است، شما میبینید، در فیزیک، یک نفر میآید، یک مکتب فیزیکی میآورد، بعد تمام علمای فیزیک تابع او هستند، اینرا که مکتب جدیدی میآورد و مکتب قابل قبولی هم میآورد که افکار را تابع فکر خودش میکند باید گفت مجتهد واقعی. ولی تفکر بدون تعلیم و تعلم امکانپذیر نیست، مایه اصلی تفکر، تعلیم و تعلم است و اینکه در اسلام دارد که تفکر عباردتست غیر از اینست که تعلم عبادتست . ایندو مساله است. www.zibaweb.com
ما یکی در باب تعلیم و تعلم داریم که تعلیم عبادت است، تعلم عبادت است و یکی در باب تفکر داریم که تفکر عبادت است و آنچه در باب تفکر داریم بیشتر است از آنچه در باب تعلم داریم، مثلاً: افضل العباده التفکر یا لاعباده کالتفکر یاکان اکثر عباده ابی ذر التفکر- در تفکر، گذشته از نتیجهای که انسان از فکر خود میگیرد، فکر خود را رشد میدهد.» (مطهری، ص 26 مهر 1378) این فرض که فکر کردن راه را برای آموزش بیشتر باز میکند، بطور کلی پذیرفته شده است، بعضی از پدران و مادران تا این حد پیش میروندکه میگویند: «برای ما مهم نیست که به بچهها ما چه میآموزند یا بچهها چه مطالعه میکنند، آنچه مورد توجه ماست، اینست که بچهها بیاموزند و «شخصاًَ» فکر کنند، آنها باید خود تصمیم بگیرند و قضاوت کنند. (اسمیت، ص 9) صاحبنظران عقیده دارند که تفکری میتواند به خلاقیت بیانجامد که ویژگیهای مربوط به خود را داشته باشد. آنچه که «تفکر خلاق» را از تفکر عادی جدا میکند، مربوط به اصالت و تازگی یا فرضیهای است که فرد متفکر عرضه میدارد، در تفکر خلاق راههای غیر عادی و معمولی نظر فرد را بخود جلب مینماید. پیچیدگی جریان کار در تفکر خلاق و عدم انتظام مراحل مختلف آن تفاوت دیگر آن با تفکر عادی است. آنچه که تفکر خلاق را ممکن می سازد بشرح ذیل است: 1- فراگرفتن مهارتهای عقلانی و کسب معلومات 2- محرکهای حسبی یا پارهای از سرگرمیها 3- طرز تفکر انتقادی 4- ابتکار 5- رهایی از جمود روانی 6- ایده آلها و آمارنها 7- قدرت تخیل 8- مساعد بودن عوامل فرهنگی و اجتماعی (جمالی، ص 47) هـ) مدیریت تنوع گرایی در آموزشگاه «هر مسئول میتواند با طرحهای نو و ترسیم اهداف جدید اجرایی به مجموعه تحت مدیریت خود «نشاط» بخشیده، همگان را به کار دلگرم کند و آنان را از افسردگی و یکنواختی ملال آور بیرون آورد. اگر مدیری هر شش ماه یک بار نمیتواند هدف اجرایی جدیدی مطرح نماید حداقل باید هر سال یکبار چنین کند، و الا هم خود دچار کسالت و سستی خواهد شد و هم افراد زیر دست به رکود و بی اعتنایی مبتلا خواهند شد، در نتیجه مساله خدمت به مردم و تلاش جهت آبادانی کشور و بهروزی ملت، زیر پا گذاشته می شود و پس از چندی مجموعه، به حدی بی تحرک خواهد شد که به جای ارائه خدمت به مردم، خود به مشکل زایی میرسد، مشکلاتی که موجب کم کاری، کسالت و پچ پچهای بی سرو ته در اداره (یا آموزشگاه) خواهد گردید و در این میان مدیر ناتوان و بی لیاقت در پشت دنیایی از این مشکلات حیران و معطل محبوس می گردد. (نبوی، ص 63-61).
راهکارهای دستیابی به طرحهای متنوع و ابتکاری:
1- اهداف سازمانها با الفاظی زیبا، محتوایی غنی و حداقل با دور اندیشی نسبی در اساسنامهها تدوین می گردد. لیکن پس از چندی در دنیای کار، بخش عظیمی از آن به دست فراموشی سپرده می شود، از اینرو هر شش ماه و یا سالی یک بار مدیر باید برخود لازم بداند که تنها، به تفکر بنشیند و مروری بر اهداف تصویب شده سازمان در اساسنامه نماید و سعی کند اهداف مجموعه را به خوبی و جزء به جزء ترسیم کرده ، سپس ببیند آیا حرکتهای موجود سازمان میتواند آن اهداف را تحقق بخشد یا خیر؟ پس از این نگرش و شناخت دقیق اهداف و مقایسه آن با آنچه در عمل تعقیب میشود، جایگاه فعلی مجموعه بخوبی روشن شده و توان لازم و حرکت بایسته در ذهن تجلی مییابد و زمینه را برای یافتن اهداف اجرایی جدید آماده میکند.
2- در گوشهای تنها نشسته از لاک و پوستهموجود بیرون آمده پس از مروری بر دیدگاههای اندیشمندان تعلیم و تربیت به مجموعه خود بنگرد و فاصله را بشناسد، سپس در زمینه بهبود کار و یافتن راههایی که تحقق آن دیدگاه ها را میسر کند بیندیشد.
3- هر چند وقت یکبار با همکاران یعنی کسانی که عملکرد اداره و سازمان با آنان ارتباط دارد به بحث بنشیند و سعی کند بر خلاف همیشه، آنان حرف بزنند و او قضاوت آنان را نسبت به عملکرد گذشته خود بشنود و اگر جرقهای در سخنان آنان دید، متواضعانه بنویسد و مورد استفاده قرار دهد، نه آنکه خود را مغز بی نظیر فکر و برنامه ریزی قلمداد کند.
4- مستقیماً با اولیاء دانشآموزان تماس برقرار کند و سخنان آنان را بشنود، سپس در جای خلوتی به فکر بیندیشد و انتظارات آنان را از سازمان، اداره، آموزشگاه بررسی، نقد و تحلیل کند و برای انجام خواستههای بحق آنها راهیابی نماید.
5- با برخوردهای معقول و منطقی، افراد را نسبت به ارائه طرح و پیشنهاد تشویق کند، در صورتیکه فردی از کارگزاران زیر مجموعه «مطلبی جدید» گفت، اگر آن مطلب خیلی خوب بود، استفاده نماید و به او بگوید «من از فکر شما استفاده کردم» و اگر در سخن او حرف تازهای هست ولی نیاز به تکمیل دارد، باز هم از او تشکر کند و به او بگوید: «پیشنهاد شما را استفاده خواهم کرد» و در مورد تکمیل و به کارگیری آن اقدام نماید. «بطور کلی باید دانست که چون انسانها از تکرار و یکنواختی، کسل شده و دچار پژمردگی می شوند، حرکتهای جدید و تازه به آنان نشاط میبخشد و روح افسرده آنان را شاداب میکند، این مساله موجب امیدواری و دلگرمی نسبت به کار گردیده ، به سخنان و دستورات رهبرآموزشی نفوذ بیشتری میدهد.» (نبوی، ص 130) فرق خلاقیت با نوآوری: «خلاقیت و نوآوری آنچنان بهم عجین شده اند که شاید بدست دادن تعریف مستقلی از هر کدام دشوار باشد. اما برای روشن شدن ذهن میتوان آنها را به گونهای مجزا از هم تعریف نمود خلاقیت پیدایی و تولید یک اندیشه و فکر نوست در حالیکه نوآوری عملی ساختن آن اندیشه و فکر است. به عبارت دیگر خلاقیت اشاره به قدرت ایجاد اندیشههای نو دارد و نوآوری به معنای کاربردی ساختن آن افکار نو و تازه است.» (الوانی، ص 297) خلاقیت، نقطه شروع برای هر نوآوری کار سختی است که معمولاً مستلزم اینست که تعداد زیادی از افراد که دارای مهارتهای گوناگون و مکمل هم باشند، با همدیگر کار کنند، در نوآوری تلاش میشود، ایدههای خلاق بصورت محصولات یا ارائه خدمات کارکنان آموزشگاه تبلور شده و یا هزینهها
منابع و مأخذ:
1- آقایی فیشانی (تیمور) : «خلاقیت و نوآوری در انسانها و سازمانها» چاپ اول، انتشارات ترمه، 1377
2- آسبورن (الکس اس) : «پرورش استعداد همگانی ابداع و خلاقیت» ترجمه حسن قاسم زاده ، تهران- نیلوفر، 1368
3- اسمیت (فیلیپ): «تفکر منطقی» ترجمه علی شریعتمداری، ج3، تهران- انتشارات سمت 1371
4- الوانی (سید مهدی): «مدیریت عمومی»
5- جمالی (عیسی): «مدیریت خلاق در مدرسه» مؤسسه انتشارات آوای نور، تهران 1377
6- ساعتچی (محمود): «خلاقیت و نوآوری برای حل مشکلات» مطالعات مدیریت تابستان 1371
7- شیرازی (علی) : «مدیریت آموزشی» مشهد، جهاد دانشگاهی، 1373
8- شریعتی (علی) : «تحلیلی از مناسک حج» مجموعه آثار 6 ، چاپ یازدهم، ناشر الهام، 1378
9- شریعتی (علی): «اجتهاد و نظریه انقلاب دائمی» چاپ اول، نشر نذیر بیجا، بیتا
10- شریعتی (علی) : «تاریخ و شناخت ادیان» انتشارات البرز، بیجا، بیتا
11- طباطبایی (سیدمحمدحسین): «تفسیر المیزان» ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، جلد2، انتشارات مؤسسه مطبوعات دارالعلم، قم
12- طباطبائی (سیدمحمدحسین): «تفسیر المیزان» ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، ج 14 ، چاپ سوم ، کانون انتشارات محمدی، تهران، 1362
13- طباطبائی (سیدمحمد حسین ره): «تفسیر المیزان» ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، ج 37، کانون انتشارات محمدی، تهران، اردیبهشت 1362
14- کوئن (بروس): «درآمدی بر جامعه شناسی» ترجمه محسن ثلاثی، چاپ دوم، فرهنگ معاصر، 1371
15- مطهری ، (مرتضی): «فطرت» چاپ اول، ناشر انجمن اسلامی دانشجویان مدرسه عالی ساختمان، اردیبهشت 1361
16- مطهری (مرتضی): «مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی» انتشارات حکمت، آذرماه 1357
17- مطهری (مرتضی): «تعلیم و تربیت در اسلام» چاپ سی و چهارم ، انتشارات صدرا، مهر 1378
18- نبوی(محمدحسن): «مدیریت اسلامی» چاپ سوم، مرکز انتشارات دفتر تبیلغات اسلامی، تابستان 1376
19- وایلز، جان و باندی ، جوزف: «نظارت در مدیریت» ، ترجمه محمدرضا بهرنگی، جلد1، چاپ سوم، انتشارات پیک، 1374
20- هلر (رابرت): «مدیریت تغییر» مترجمان: خدایار ابیلی، سعید علیمیرزایی، انتشارات سارگل، 1382
--------------------------------------------------------------------------------
[1] - رعد آیه 16
[2]- شوری آیه 53
[3] - اهم یقسمون رحمه ربک؟ نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیوه الدنیا و رفعنا بعضم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضاً سخریا و رحمه ربک خیر مما یجمعون
[4]- ای کسانیکه ایمان آور
[4]- ای کسانیکه ایمان آوردهاید اگر تقوا پیشنه کنید خدا بشما قدرت تشخیص و خلاقیت خواهد داددهاید اگر تقوا پیشنه کنید خدا بشما قدرت تشخیص و خلاقیت خواهد داد
[5]- Drganization Climata
Moralewww.m-abtahy.com[6]-
برگرفته از : www.zibaweb.com
مبانی نظری مدیریت خلاق اسلامی:
مدیریت خلاق اسلامی جلوه صفات جمال و جلال خداست: در مدیریت خداوند صفاتی وجود دارد که حکایت از بدیع، خلاقیت، نوآوری، تغییر،پویایی، فطر و تنوع و ... به قرار ذیل میکند: 1- «بدیع السموات و الارض»- کل یوم هو فی شأن: «کلمه (بدیع) صفت مشبه از مصدر بداعت است و بداعت هر چیز، به معنای بیمانندی آنست، البته مانندی که ذهن بدان آشنا باشد» (علامه طباطبائی. ص 81، ج 2) قرآن در آیه 117 بقره میفرماید: «بدیع السموات و الارض و اذا قضی أمرا فانما یقول له کن فیکون (او کسی است که آسمانها و زمین را بدون الگو آفرید و چون قضای امر براند تنها میگوید بباش و آن امر بدون درنگ هست میشود) و در آیه 101 سوره انعام میفرماید: «بدیع السموات و الارض أنی یکون له ولد ولم یکن له صاحبه و خلق کل شیء و هو بکل شیء علیم.» (او ایجاد کننده آسمانها و زمین است چگونه او را پسری هست با اینکه او را زنی نبوده و همه چیز را آفرید و همو به همه چیز دانا است). «در تفسیر عیاشی از سدیر روایت شده که گفت: در حضور حضرت اباجعفر (ع) بودم حمران از آن جناب از معنای «بدیع السموات و الارض» پرسید، حضرت در جوابش فرمود خداوند تمامی اشیاء را به علم خود ابتکار کرد، نه اینکه الگوی آنها را از موجوداتی مثل آنها برداشته باشد، آسمانها و زمینها آفرید در حالیکه قبلاً هیچ آسمانی و زمینی نبود» (طباطبائی (ره)، ص 158، ج14) و نیز در سوره الرحمن آیه29 میفرماید : «کل یوم فهو فی شان» (او همه روزه مشغول کاری نو است). «اگر کلمه شأن را در اینجا نکره یعنی بدون الف لام آورد برای این بود که تفرق و اختلاف را برساند در نتیجه معنای جمله چنین شود: خدایتعالی در هر روزی کاری دارد، غیر آن کاریکه در روز قبل داشت و غیر آنکاریکه روز بعدش دارد، پس هیچیک از کارهای او تکراری نیست و هیچ شأنی ازشئون او از هر جهت مانند شان دیگرش نیست هر چه میکند بدون الگو و قالب و نمونه میکند بلکه به ابداع و ایجاد میکند و بهمین جهت است که خود را بدیع نامیده فرموده (بدیع السموات و الارض)» (طباطبائی، ص 208، ج 307) از آنچه که گفته شد این گرایش خلاقیت و ابداع، در انسان هم وجود دارد که میخواهد چیزی را که نبوده است بیافریند و خلق کند. شهید مطهری در این باره میفرماید: «درست است که بشر برای رفع حوایج زندگیاش هم به کار صنعت و خلاقیت و ابداع پرداخته است ولی همانگونه که علم وسیلهای بوده است برای زندگی و هم به کار صنعت و خلاقیت و ابداع پرداخته است ولی همانگونه که علم هم وسیلهای بوده است برای زندگی و هم علم بوده است برای علم، ابداع و ابتکار نیز چنین است. شما اگر توجه کرده باشید میبینید اگر بچهای یک چیزی را خلق بکند، ایجاد بکند. چگونه به او سرور و فرح دست میدهد و احساس شخصیت میکند، وقتی کار دستی به بچهای میدهی و میگوئی این کار دستی را بسازد میخواهد یک چیز جدیدی بوجود آورده باشد، بطور کلی ابتکارها، اعم از طرحهای اجتماعی، مملکت داری، طرحهای شهرسازی، برنامه ریزیها، روش تدریس و معلمی، در کتابها (خیلی از کتابها صرفاً جنبه تقلیدی دارد مثل معروف که کتابهای چاپی را خطی میکنند باز خطی را چاپی) یک عدهای هستند که کتابهایشان ابتکار است، خلق است، آفرینندگی است واین تمایل در هر کسی است که میخواهد آفریننده باشد و از اینها بالاتر نظریهها، یک کسی است که یک نظریه خلق میکند و بعد اثبات میکند و دیگران نظریه او را میپذیرند و از آن تبعیت میکنند، این خود یک خلق است مثلاً ملاصدرا که حرکت جوهری را به عنوان یک نظریه خلق کرد و بعد اثبات نمود.» (شهیدمطهری (ره) ص 55) 2- خلق- فطر (خالق، فاطر): «الله فاطر السموات و الارض» در زبان عربی کلمه فطره بر وزن فعله دلالت بر نوع میکند یعنی گونه مثلاً یک وقت میگوئیم جَلَسه یعنی نشستن، گاهی میگوئیم جِلسه یعنی نوع خاص و نوعی خاصی از نشستن، بنابراین لغت فطرت که در مورد انسان و رابطهاش با دین آمده است معنایش اینست: فطرت الله التی فطر الناس علیها یعنی آن گونهخاص از آفرینش که ما به انسان دادیم یعنی انسان به گونهای خاص آفریده شده است... ابن اثیر در «النهایه» در توضیح حدیث: «کل مولود یولد علی الفطره» (یعنی هر مولودی متولد میشود بر فطرت اسلامی ولی پدران و مادران او یعنی عوامل خارجی او را منحرف و یهودی یا نصرانی یا مجوسی میکنند) در مورد فطرت توضیحاتی داده بدین صورت که الفطر، الابتداء و الاختراع و الفطرت منه گفته است فطر یعنی «ابتداء کردن» ابتدا و اختراع، خلقت ابتدائی که به آن «ابداع» نیز میگویند که در مقابل «نه تقلیدی» است. کار خدا «فطر» است اختراع است ولی کار بشر معمولاً تقلیدی است، حتی اختراع هم که میکند باز در اختراعش عناصر تقلیدی وجود دارد. بشر «طبیعت» را الگو قرار میدهد و بر اساس این طبیعت نقاشی میکند، صناعی میکند، مجسمه سازی میکند و احیاناً ابتکار و اختراعی هم که میکند مایههایش از طبیعت است. یعنی از طبیعت الگو گرفته است اما خداوند طبیعت را بدون سابقه (فاطر) خلق کرده است، (شهید مطهری، ص 13-12 ، 1361) حدیث عجیبی است از ابن عباس که شهید مطهری نقل میکند ابن عباس پسر عموی پیامبر مردی است قریشی و دانشمند و عجمی نبوده که بگوئیم از لغات عربی ناآگاه بوده است میگوید من معنی کلمه فطرت را که در قرآن اولین بار آمده است آنوقت فهمیدم که با یک اعرابی بادیه نشین روبرو شدم و این کلمه را در موردی بکار برد و من معنی آنرا فهمیدم.
قاضی ابن عباس گفته است: «ما کنت ادری، فاطر السموات و الارض حتی التحکمه علیه اعرابیان». (لغت فاطر را که در قرآن آمده است نفهمیدم تا دو اعرابی با دیه نشین در مورد یک چاه با یکدیگر اختلاف داشتند یکی از آنها گفت انا فطرتها (مقصودش این بود که من «ابتدا» آنرا خلق کردم، من صاحب اولش هستم یعنی آن کسی که اول بار این چاه را حفر کرد و به آب رسانید من بودم (انا فطرتها) دیگری که احتمالاً بعداز چند سال آنرا لایروبی کرده بود گفت انا خلقتها یعنی (من آنرا خلق کردم) میگوید از اینجا فهمیدم که این لغت فطرت در قرآن چه معنی میدهد یعنی یک خلقت صد درصد ابتدایی و بدون سابقه. بنابراین معنی آیه 30 سوره روم که میفرماید: «فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرت الله التی فطر الناس علیها (یعنی چهره خودت را بسوی دین حقیقت گرا بکن این فطرت الهی نوعی خاص از خلقت و آفرینش است (بی نظیر) که خداوند متعال همه انسانها را به آن سرشته است) . (مطهری ، صص 15-14 ، 1361) 3- حرکت، تغییر، شدن- صرورت : «والی الله المصیر» در تعالیم اسلامی «انسان» تنها یک «بودن» نیست بلکه «شدن» هم هست چنانکه در سوره فاطر آیه 18 آمده است: «و الی الله المصیر» یعنی «صیروت: شدن، دیگر شدن، و این یعنی بر خلاف نظر فیلسوفها و منطقیها، انسان یک ذات ثابت نیست، تعریف منطقی او بی منطق است او یک «بودن» نیست یک «شدن» است یعنی حرکت و تغییر همیشگی، که همواره در «آفریده شدن» است و آفریننده خود اوست!» (شریعتی، ص 34، 1378) «جهان» نیز از نظر اسلام از سوی خدا خلق شده و بسوی او باز میگردد چنانکه شهید مطهری میفرماید: «چون ذات واجب الوجود یگانه است پس جهان از نظر مبدئیت، منشائیت و آفرینندگی و نیز از نظر مرجع و منتها یگانه است، جهان نه از اصلهای متعدد پدید آمده و نه به اصلهای متعدد باز میگردد. از یک اصل و حقیقت پدید آمده (قل الله خالق کل شیء[1]) و بهمان اصل و همان حقیقت باز میگردد: (الا الی الله تصیر الامور)[2] (مطهری، ص 52، اذر 57) . و در بخشی دیگر در توصیف «توحید در عبادت» میفرماید: «اما توحید در عبادت توحید عملی و از نوع «بودن» و «شدن» است آن مراتب توحید نظری (ذاتی، صفاتی و افعالی)، تفکر و اندیشه راستین است و این مرحله از توحید «بودن» و «شدن» راستین. توحید نظری بینش کمال است و توحید عملی جنبش در جهت رسیدن به کمال. توحید نظری پی بردن به یگانگی خداست و توحید عملی «یگانه شدن» انسان است. توحید نظری «دیدن» است و توحید عملی «رفتن» (مطهری، ص58، آذر 57) و در بخشی دیگر در توصیف «توحید در عبادت» میفرماید: «اما توحید در عبادت توحید عملی و از نوع «بودن» و «شدن» است آن مراتب توحید نظری (ذاتی، صفاتی و افعالی)، تفکر و اندیشه راستین است و این مرحله از توحید «بودن» و «شدن» راستین. توحید نظری بینش کمال است و توحید عملی جنبش در جهت رسیدن به کمال. توحید نظری پی بردن به یگانگی خداست و توحید عملی «یگانه شدن» انسان است. توحید نظری «دیدن» است و توحید عملی «رفتن» (مطهری، ص 58، آذر 57) بنابراین از آنچه که گفته شد انسان در این مکتب حرکتی بسوی خدا دارد و «بازگشت به «سوی او» یعنی حرکت به سوی کمال مطلق، خیر مطلق ، زیبایی مطلق، قدرت، علم، ارزش و حقیقت مطلق، یعنی حرکت بسوی مطلق، حرکت بسوی کمال مطلق، یعنی حرکت ابدی. یعنی تو یک «شدن» ابدی یی، یک «حرکت لایتناهی» یی و خدا سر منزل تو نیست. «مقصد» توست، مقصدی که همواره مقصد میماند، خدا، آخرین نقطه سیر سفر تو نیست. سفر تو، هجرت ابدی تو، به روی جادهای است، صراطی است که نقطه آخرین ندارد، راهی است که هرگز ختم نمیشود، رفتن مطلق است، خدا در این حرکت، تو در هستی جهان و در هستی خویش، صیرورت و هجرت ابدی، نشاندهنده «جهت» است. نه «منزل» ... انا لله و انا الیه راجعون (بقره 156)، الا الی الله تصیر الامور، نه «فنا»، که: «حرکت» نه «فیه»، که: «الیه»! ... یعنی که سکون هرگز، آری مگر نه انسان نیز یک «بودن» نیست، یک «شدن» است. شدنی رو به خدا و الی الله المصیر: همه چیز حرکت، کمال، مرگ و حیات، حیات و مرگ، تضاد، تغییر، جهت! کل شیء هالک الا وجهه همه چیز نابود شدنی است، جز آنچه رو به او دارد و خدا، وجود مطلق، کمال مطلق، خلود مطلق و ... مطلق مطلق. نیز! کل یوم هو فی شأن، هر روزی او دست اندر کار دیگری است.» (شریعتی، صص 41-35، 1378) بنابراین موجودات جهان همه متغیر و متحول و ناپایدارند، هیچ موجودی در جهان محسوس بیک حال باقی نمیماند، یا در حال رشد و تکامل است و یا در حال فرسودگی و انحطاط. هر موجودی یا میگیرد و یا میدهد و یا هم میگیرد و هم میدهد، بهرحال ثابت و یکنواخت باقی نمیماند تحول، مطلق دگرگوئی و تغییر است. تغییر تدریجی، تغییرات کمی و کیفی همه اینها تحول است. 4- تنوع استعداد ها در آیهای از قرآن[3] (سوره زخرف آیه 32) خداوند فلسفه اجتماعی اسلام را در خصوص رابطه تکوینی انسانها در زندگی اجتماعی بیان میکند و می فرماید آیا آنها رحمت پروردگار نبوت را تقسیم میکنند؟ روزی مادی و معیشت را نیز، میانشان قسمت کردهایم به این ترتیب که بعضی را بر بعضی از نظر استعدادها مزیت بخشیده ایم، تا بعضی بعضی دیگر را مسخر خویش قرار دهند. و رحمت پروردگارت (نبوت) از آنچه اینها گرد میآورند بهتر است.
شهید مطهری در تفسیر این ایه مینویسد: «یک نکته که از این آیه کریمه استنباط می شود اینست که اختلاف مزایا یک طرفه نیست، یعنی مردم دو گروه نیستند، گروه صاحب مزایای طبیعی و گروه بی مزیت از نظر طبیعی، اگر چنین بود، یک طبقه بطور مطلق «تسخیر کننده» و گروه دیگر «تسخیر شده» بودند اگر آنچنان میبود، باید چنین تعبیر شود: ( و رفعنا بعضم فوق بعض درجات لیتخذوهم سخریا) برخی را بر برخی مزیت بخشیدیم تا آنانکه مزیت دارند آنانرا که مزیت ندارند مسخر خویش قرار دهند، بلکه تعبیر اینست: (و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضاً سخریا) یعنی بعضی را بر بعضی مزیت بخشیدیم تا بعضی بعضی را مسخر خویش قرار دهند، یعنی همه از مزایایی بهرهمندند و همه یکدیگر را مسخر خویش قرار میدهند به عبارت دیگر مزایا طرفینی است و تسخیر هم طرفینی است. نکته دوم به کلمه سخریا مربوط می شود این کلمه در اینجا به ضم سین است و به همین معنی است که گفته شد (به معنی مسخر) در دو آیه دیگر از قرآن این کلمه با کسرسین (سخریا) آمده (یکی در آیه 110 سوره مؤمنون و دیگر آیه 63 سوره مبارکه ص) به معنی مورد استهزاء و مسخره است. اکنون ببینیم کلمه «تسخیر» و «مسخر» چه معنی و مفهومی دارد، ایندو کلمه در قرآن کریم مکرر آمده است و مفهوم «رام کردن» و «رام شده» را دارد در قرآن از مسخر کردن ماه، خورشید، شب، روز ، دریا، شهرها و کوهها (برای داود پیامبر) ، باد (برای سلیمان) هر چه در آسمان و هر چه در زمین است (برای انسان) یاد شده است. بدیهی است که در همه این موارد مقصود اینست که این امور طوری آفریده شدهاند که رام انسان و مورد استفاده و بهرهبرداری انسان هستند. www.zibaweb.comدر این آیات همه سخن از رام بودن اشیاء برای انسان است نه از رام بودن انسان برای اشیاء . ولی در آیه مورد نظر، سخن از رام بودن و مسخر بودن انسان برای انسان به صورت طرفینی است. در مفهوم کلمه تسخیر، معنی اکراه و اجبار نیامده است، مثلاً عاشق مسخر معشوق، مرید مسخر مراد و متعلم مسخر معلم و مردم عادی غالباً مسخر قهرمانانند، ولی مجبور نیستند، لهذا حکماء اسلامی هوشمندانه اصطلاح فاعلیت با لتسخیر را از فاعلیت بالجبر تفکیک کردهاند. البته در هر اجباری، رام کردن هست ولی هر رام کردنی اجبار نیست. آیه مورد نظر رابطه تکوینی انسانها را در زندگی اجتماعی بیان میکند که «رابطه عموم برای عموم» است و میتوان گفت از نظر بیان فلسفه اجتماعی اسلام مهمترین آیات است. بیضاوی در تفسیرمعروفش و به پیروی او علامه فیض در تفسیر صافی، چه خوب و عالی تفسیر کردهاند آیه را که میگویند: معنی جمله لیتخذ بعضهم بعضاً سخریا اینست که یکدیگر را در نیازهای خود مورد استفاده قرار دهند و به این وسیله میانشان الفت، به یکدیگر چسبیدن، پیدا شود و به این وسیله کار عالم انتظام یابد. در حدیث نیز آمده است که معنی آیه اینست که همه را نیازمند یکدیگر آفریدهایم. رابطه تسخیری، به این صورت است که در عین اینکه نیازهای طبیعی انسانها را به یکدیگر پیوند داده است جامعه از صورت میدان مسابقه آزاد خارج نمی شود، بر خلاف رابطه جبری، زندگی حیوانات اجتماعی بر اساس رابطه جبری است . لهذا اجتماعی بودن انسان با اجتماعی بودن زنبور عسل یا موریانه فرق دارد. بر زندگی آنها قوانین جبری حکمفرماست،زندگی آنها میدان مسابقه نیست، امکان بالا رفتن و پائین رفتن وجود ندارد، انسان در همان حال که اجتماعی است از نوعی حریت و آزادی برخوردار است. اجتماع انسان میدان مسابقهای است برای پیشروی و تکامل، قید و بندهایی که آزادی فردی را در مسیر تکامل محدود میکند مانع شکفتن استعدادهای انسانی است» (مطهری، صص 79-74 ، آذرماه 57) از آنچه که گفته شد نتیجه می شود که رابطه انسانها رابطه «تسخیر متقابل» است. همه آزادانه و در حدود و امکانات و استعدادات خود می کوشند و همه مسخر و رام یکدیگرند، یعنی استخدام طرفینی حکمفرماست. بدیهی است به حکم اینکه تفاوت طبیعی و اختلاف طبیعی میان افراد حاکم حکمفرماست، آنکه نیرو و استعداد بیشتری دارد، بیشتر نیروها را بسوی خود جذب میکند، مثلاً فردی که استعداد علمی بیشتری دارد، جویندگان علم را بیشتر بسوی خود جذب میکند و بیشتر مسخر خود میسازد. و آنکه استعداد فنی بیشتری دارد، دیگران اجباراً در زیر دست او و در جهت فکر و ابتکار او حرکت میکنند و بیشتر مسخر و رام او میشوند (جامعه اسلامی جامعه طبیعی است، نه جامعه تبعیضی و نه جامعه تساوی منفی. تز اسلام «کار به قدر استعداد، و استحقاق به قدر کار» است). 5- تفکر، تحقیق، نظر، تعقل، اجتهاد : «قرآن که یک کتاب آسمانی است و به زبان وحی سخن میگوید، در عین حال که تقوای روح و پاکی باطن و خلوص فهم (یا ایها الذین امنوا ان تتقوالله یجعل لکم فرقانا) [4] را شرط اساسی پذیرش حقیقت و قرار گرفتن در مسیر هدایت میداند، پیروان خویش را همه جا، به تحقیق و تفکر میخواند و نه تنها برای شناخت طبیعت و تاریخ و جامعههای بشری، بلکه در راه دست یافتن به حقایق ماوراء مادی و درک فلسفه زندگی و غایت خلقت و اسرار وجود و حتی معرفت خدا، نظر، جستجو، تفکر و تعقل در جزئیات ، پدیدههای طبیعی، واقعیتهای عینی و محسوسات مادی را توصیه میکند.» (شریعتی، ص 7بی تا) «لکل امه اجل مسمی شاید به این معنی است که هر فرد و جامعه و هر مکتبی عمری دارد و هیچ پدیدهای جاوید و ابدی نیست اما در مسائلی شبیه به این تزی هست بنام انقلاب دائمی که نشان میدهد میتوان جامعهای را که جبراً به حالت تدافعی و سکون میافتد، بصورت مصنوعی وارادی رهبری کرد و در انقلاب دائمی قرارش داد، و بصورت انقلابهای پیاپی همواره تجدید حیاتش کرد و به این شکل است که میتوان از سقوط منحنی تدافعی جامعه، جلوگیری کرد. بنظر من در اسلام، به عنوان ایدئولوژی، بزرگترین عاملی که نشان میدهد جامعه از نظر علمی میتواند همیشه به خودش حالت تهاجمی بدهد، مساله «اجتهاد» است، اجتهاد، از لحاظ ایدئولوژی، «نوسازی فکری» میکند و یک انقلاب فکری است در طول زمان که هرگز توقف ندارد، و نمیدانم چرا امروز، اجتهاد، تنها در استنباط احکام فرعی محصور شده است ... بخصوص که مسائل فقهی مسائل تخصصی است و واجب کفائی و لازم نیست که همه بدنبالش بروند، اما مسائل اعتقادی، واجب عینی است و هر فردی باید عقاید خویش را شخصاً اجتهاد کند. بنابراین وقتی من خود به بررسی کردن و شناختن میپردازم، به تفکر و اندیشیدن موظفم و باید منطقی و عقلی بیندیشم و انتخاب کنم، اساساً اجتهاد در مسائل به معنی تغییر در حقایق نیست، بلکه تغییر، در نوع تلقی عقاید این است یعنی هر روز بهتر فهمیدن و کاملتر برداشت کردن و هر روز بطنی تازه شکافتن و به عمقی تازه فرو رفتن، به این معنی اجتهاد یک انقلاب دائمی فکری در ایدئولوژی است (شریعتی، ص 24، بی تا) ویژگیهای مدیریت خلاق اسلامی با توجه به اهداف تعلیم و تربیت اسلامی: الف) مدیریت خلاق و نوآور در آموزشگاه ب) مدیریت تغییر در آموزشگاه ج) مدیریت پویا در آموزشگاه د) مدیریت تفکر مداری در آموزشگاه هـ) مدیریت تنوع گرایی در آموزشگاه اکنون به توضیح هر یک از موارد فوق میپردازیم: الف) مدیریت خلاق و نوآور در آموزشگاه مدیر اسلامی و زمینه سازی (فضاسازی) برای پرورش خلاقیت: تصاویر آگاه و ناخودآگاه از آینده، نیروی محرکه مهمی در پی دستاوردهای آیندهاند.
تصاویر مثبت از آینده نیروهای پر توان مغناطیسی هستند که ما را به تحرک وا داشته، بما انرژی لازم برای حرکت به پیش به سوی امکانات، راه حلها، دستاوردهای خلاق و جدید میدهند، ییپاتورنس تفسیر جالبی از آینده ارائه داده، میگوید: «تصویر مناسب از آینده بسیار حائز اهمیت است اگر تصویر جامعه از آینده بیش از حد کوچک، کم مایه و احتمالاً نادرست باشد «نظام آموزشی» آن جامعه جوانانش را فریب داده و خیانت کرده است. تصاویر دانش پژوهان از آینده، تعیین کننده آنست که انگیزش آنان در یادگیری چیست؟ و در پی چه دستاوردهایی خواهند رفت. این تصویر همچنین تعیین کننده توانایی آنان، برای زندگی، سازش و رشد کردن در یک جامعه پر از تحول است و در نتیجه به میزان وسیعی تعیین کننده تاریخ آینده است، هم او بعضی از تکنیکهای گرم شدن ذهن را برای زمینه سازی خلاقیت بشرح ذیل نقل مینماید: 1- فعالیت هایی مشتمل بر مقابله با ابهامات و پیچیدگیها 2- سوالاتی که انتظار و امید را ارتقاء میبخشند 3- فعالیتهایی که در انسان، از مسالهای که باید حل شود، از یک نیاز آینده و یا از یک مشکلی که باید با آن روبرو شود، آگاهی ایجاد میکند. 4- ارتقاء توجه بیک مساله یا نیاز آینده 5- برانگیختن کنجکاوی و علاقه به دانستن (جمالی، صص 48-47) پس میتوان نتیجه گرفت که تصاویر آگاه و ناخودآگاه ارائه تصویر درست از آینده و مسائل آن، وجود انگیزهها و تکنیکهایی که به گرم شدن و آمادگی ذهن میانجامد میتواند زمینههایی مناسب و موثر جهت ایجاد خلاقیت باشد.محیط مناسب برای پرورش و ظهور خلاقیت برای افراد مختلف، متفاوت است آنچه که برای یک فرد «محیط پرورش دهنده» محسوب میشود ممکن است برای دیگری فرو نشاننده خلاقیت و نوآوری باشد. بعضی از افراد در فضای آرامتر خلاق تر هستند و بعضی دیگر در محیطهایی نوآورتر هستند که تحریک ذهنی مداوم دریافت کنند، اما آنچه که شما میتوانند به عنوان یک مدیر یا مسئول هماهنگی فعالیت دیگران را در جهت نیل به هدف یا هدفهای معین انجام دهید آنست که نوعی محیط یا اصطلاحاً «جزیره امن روانی» و آنچنان فضای روانی برای آنان فراهم آورید که هریک از آنان بتواند با «احساس امنیت کامل» انچه را که در زمینه خاصی فکر میکند، بیان دارد و از بابت بیان نظریات و افکاری که به ذهنش رسیده است، ترسی نداشته باشد و بداند که به خاطر آن مورد تمسخر دیگران قرار نمیگیرد یا بدتر از آن مجازات نخواهد شد. (ساعتچی، ص 127) میتوان موهبت خلاقیت را با بلا استفاده گذاردن، پژمرده نمود و یا مبادرت به فعالیتهایی که بیشترین امکان را برای پرورش قدرت تصور خلاق به وجود آورد و خاصه با تمرین دادن مداوم آنرا توسعه داد تمرین هم برای پرورش مغز و هم برای پرورش جسم لازم است والت دیسنی توصیه میکند که به دستگاه تصور خلاق خود، به عنوان عضلات مغزی بنگریم، عضلات بدن هر چه بیشتر کار کنند به جای آنکه تحلیل رود بیشتر پرورش مییابد. درست مثل عضلات جسمی، هوش و ذکاوت بدون تمرین فرسوده میگردد. بعضی از روشهای پرورش خلاقیت بشرح زیر است: 1- تجربه اندوزی برای ایده جویی سوخت میسازد. 2- بازیهای فکری، حل معما و جدول 3- سرگرمی ها و هنرهای زیبا 4- خلاقیت با مطالعه پیشرفت میکند 5- نویسندگی به عنوان یک تمرین خلاق 6- تمرین در حل خلاق مسائل (آسبورن، ص 38) فرهنگ یا خصوصیتی که بما اجازه میدهد، یک مدرسه را از مدرسه دیگر متفاوت بدانیم جو مدرسه مینامیم، که گرچه قابل لمس نیست، اما هر مدیر یا معلمی بوجود آن واقف است. هالپین میگوید: «نسبت شخصیت به فرد، مثل نسبت جو سازمانی[5] است به سازمان درک و آگاهی مدیران از مفهوم جو، در تحلیل و عملکرد مدیریت بسیار مهم تلقی میشود چرا که جو مدارس بر رفتار معلمین و دانشآموزان تاثیر میگذارد» (شیرازی، ص 156) از آنجائیکه مدیر مدرسه شکل دهنده جو آموزشگاه و بوجود آورنده فضای ویژه آنست باید برای فراهم آوردن فضایی مناسب جهت رشد، شکوفایی و نمود خلاقیت در مدرسه اقدام نماید، بروز خلاقیت و مجال رشد و توسعه این نعمت خدادادی در مدرسه و تربیت درست آن، بستگی به عواملی دارد که حضور آن و بکارگیری معقول از آنها میتواند به ایجاد فضایی مناسب از نظر روحی و روانی و روشهای یادگیری مبتنی بر تئوریهای مقتضی در این زمینه بیانجامد. وقتی فضای مدرسه به منظوری آماده گردید، تحقق هدف که در اینجا پرورش استعدادهای خلاق است مقدور میشود. عوامل موثر در ایجاد چنین فضایی متعدد هستند و البته میزان تاثیر آنها نیز متفاوت است، استفاده از تخصصها، وجود انعطاف لازم، بکار گیری روشهای نوین آموزشی و تربیتی تنظیم فوق برنامه، برخورداری از منابع انسانی غنی و کارآمد و دانشآموزانی شاداب با روحیه و استفاده از تکنولوژی آموزشی و منابع مطالعاتی غنی و جدید میتوانند بعضی از آن عوامل تاثیرگذار باشند، پرداختن به همه آن عوامل خالی از لطف نیست ولی در حوصله این مجموعه نبوده و حد امکان به ذکر نام آنها بسنده مینمائیم (جمالی، صص 112-106) الف) روحیه[6] و شادابی ب) منابع مطالعاتی (کتابخانه) ج) تکنولوژی آموزشی د) برگزاری مسابقات جشنوارهها. لازم به ذکر است که مدیران اسلامی لزوماً منشاء خلاقیت نیستند بلکه نخست منشاء کشف خلاقیت هستند هنرشان مانند انبیاء در کشف قوانین تعلیم و تربیت، و جامعه و زمان است آنهارا خوب میشناسند و رسالت خودشان را همچون باغبانی که قوانین موجود در درخت را کشف میکند و بر طبق آن قوانین ، گیاهان را پیوند میزند، تکامل میدهد و پرورش می دهد، گیاهان باغ را باغبان خلق نمیکند، باغبان باغ را بر طبق قوانین موجود در گیاهها تربیت میکند و در حقیقت قوانین طبیعی باغ را بوجود آورده و باغبان هدایت و تربیت کرده است و لذا مدیران خلاق اسلامی باغبانهای باغهای انسانیاند که قوانین جامعه و نظام تعلیم و تربیت را شناخته و به خدمت کار خویش گرفتهاند. اشتباهی که رایج است اینست که غالباً چنین تصور میکنند که مدیران باید خود خلاق باشند تا سازمان رشد و توسعه یابد در حالیکه چنین انتظاری بر عهده اعضاء سازمان است تا رشد و توسعه یابند مدیران اسلامی مسئول نشان دادن راههای خلاقیت به اعضاء هستند بلاغ یعنی رسانیدن آنها به بلوغ فکری و خلاقیت. (ما علی الرسول الا البلاغ) (5/99) مرحوم شریعتی در این باره مینویسد: «اصطلاح کشتن نفس، حدس میزنم، از فرهنگ هندو آمده باشد و در زبان و فکر مذهبی ما راه یافته باشد و گرنه، در متون اسلامی بجای کشتن، پروردن آمده است و حتی قرآن بدان سوگند میخورد و انسان را همچون دانهای تعبیرش میکند که باید مثل یک کشاورز آبش داد و سالمش نگهداشت و شکفتن و پرورش دادنش آموخت و از آن محصول گرفت: و نفس و ما سویها فالهما فجورها و تقویتها قد افلج من زکیها و قد خاب من رسیها) سوگند به نفس انسان و آنچه راستش آور آورد و امکان پلیدی و پاکی به آن الهام کرد: هر که آنرا در خاک پنهان ومدفون ساخت ناکام شد. (شمس، آیه 9) نشان میدهد که سخن از مسئولیت انسان است در برابر نفس که مسئولیت فلاح است در برابر بذر که اگر آنرا از خاک شکوفاند و نمو داد و نیروها و استعدادهای درون را پرورش داد، کامروا و برخوردار (فلاح)می شود و اگر آنرا در زیر خاک پنهان نگهداشت (دسی) و دفن کرد ناکام میشود. ایندو گونه تفسیر، دو بینش اخلاقی و انسانشناسی مختلف را بیان میکند در اولی، رسالت انسان در زندگی پاک ماندن است. در دومی، تکامل یافتن، ... در حالیکه پاکی وقتی ارزش دارد که با شعور پرورش یافته و احساس درک و آگاهی و اراده و لیاقت و سازندگی توام میباشد... باید در معرض آزمایشها قرار گیرد...» (شریعتی، ص 74-72 و تاریخ ادیان) ب) مدیریت تغییر در آموزشگاه: پیش از بحث اصلی، لازم است تصوری که از ثبات و تعبیر ناپذیری اسلام در مدیریت اسلامی میشود، یادآوری شود توجیهی برای «جمود و توقف» تلقی نگردد و سلاحی برای مبارزه با هرگونه نوآوری و تحول و تکامل نگردد. شریعتی در این باره مینویسد: «بی شک چنین نیست که «اسلام» نیز حقیقت و واقعیتی است همچون طبیعت، طبیعت واقعیتی است ثابت. اما ما در طول تاریخ در طبیعت و در رابطه با طبیعت و در فهم طبیعت است که تکامل یافتهایم و به عنوان یک مسلمان نیز باید در ارتباط با واقعیت ثابت «قرآن» و «اسلام» و در تلقی و فهم و انطباقشان با نیازهای زمان خویش، تحول و تکامل بیابیم و هر تکامل و تحولی لازمهاش پذیرش اصل تغییر است، کهنهها را که یا عوض شده است و یا غلط است فرو ریختن و رها کردن، و آنچه را که درست تر است و با نیاز کنونیمان منطبق، برویرانههای کهنه بنا کردن، اینست معنای تغییر» (تاریخ و شناخت ادیان، ص144) امروزه کمتر کسی در ضرورت تغییر تردید دارد و میتوان گفت که لزوم پذیرش آن از سوی سازمانهای نوین و پویا، به عنوان اصلی اجتناب ناپذیر و ابزاری برای مدیران کارآمد، به یک باید سازمانی تبدیل شده است.www.zibaweb.com برنامه ریزی محتوای تغییر، فرهنگ سازی، و بستر سازی لازم برای پذیرش و اجرای برنامه تغییر از جمله اقدامات ضروری برای ایجاد موفقیت آمیز تغییر در سازمانها محسوب میشوند. «تغییر ممکن است از جهات مختلف نشات بگیرد: از جانب مافوق یا زیردستان درون سازمان، از خارج سازمان و یا در اثر ابتکار فردی، سعی کنید از کلیه منابع احتمالی تغییر آگاه شوید و از هر کجا که نشأت گرفته است پذیرای آن باشید، صرف نظر از منبع تغییر، از کلیه نوآوریها در جهت ایجاد آن استقبال کنید» (هلر، ص 10) در برابر تغییرات خارج از سازمان ، همواره واکنش مثبت باید نشان داد . زیردستان را به ارائه ایدههای جدید در جهت ایجاد تغییر باید تشویق نمود. فرهنگ نیز در بروز تغییرات نوآور موثر است، ژاپن به سرعت به یک کشور صنعتی تبدیل شد، چرا که تغییر مستمر و پیش فعال جزئی از فرهنگ آن کشور به حساب میآید، اروپاییها از قدیم حالت واکنشی داشتهاند، اما به تدریج به سمت «نوآوری» در تغییر پیش میروند وجود بحرانهای ملی موجب شد انگلیسیها ، که زمانی محافظه کار بودند به سمت تغییر پیش فعال رو آورند، در دهه 1990 آمریکایی ها نسبت به تغییر حالت پیش فعال پیدا کردند که این امر تا حدی ناشی از صنعت میکروالکترونیک بود. آموزش تغییر نیز در ظهور تغییر نقش عمده دارد؛ «در بسیاری از موارد ممکن است یادگیری تغییر، خود یک تغییر عمده محسوب میشوند. «تغییر ممکن است از جهت مختلف نشات بگیرد: از جانب مافوق با زیردستان درون سازمان، از خارج سازمان و یا در اثر ابتکار فردی، سعی کنید از کلیه منابع احتمالی تغییر آگاه شوید و از هر کجا که نشات گرفته است پذیرای آن باشید، صرف نظر از منبع تغییر، از کلیه نوآوریها در جهت ایجاد آن استقبال کنید» (هلر، ص 10) در برابر تغییرات خارج از سازمان، همواره واکنش مثبت باید نشان داد زیردستان را به ارائه ایدههای جدید در جهت ایجاد تغییر باید تشویق نمود. فرهنگ نیز در بروز تغییرات نوآور موثر است، ژاپن به سرعت به یک کشور صنعتی تبدیل شد، چرا که تغیر مستمر و پیش فعال جزئی از فرهنگ آن کشور به حساب میآید، اروپاییها از قدیم حالت واکنشی دانستهاند، اما به تدریج به سمت «نوآوری» در تغییر پیش میروند وجود بحرانهای ملی موجب شد انگلیسیها، که زمانی محافظه کار بودند به سمت تغییر پیش فعال رو آورند، در دهه 1990 آمریکاییها نسبت به تغییرات حالت پیش فعال پیدا کردند که این امر تا حدی ناشی از صنعت میکروالکترونیک بود. آموزش تغییر نیز در ظهور تغییر نقش عمده دارد؛ «در بسیاری از موارد ممکن است یادگیری تغییر، خود یک تغییر عده محسوب شود. یکی از بهترین روشهای ایجاد شیوه کار و تفکر جدید و سازگار، تشکیل یک «سازمان یادگیرنده» است. سازمان یادگیرنده، سازمانی است که در ان شیوه تفکر تغییرگرا برای همه افراد به یک عادت تبدیل میشود و به همین علت، تغییر (تدریجی یا بنیادی) همواره در حال رخ دادن است و کلیه فرآیندها و سیستمها بطور طبیعی در معرض بازنگری مستمر قرار میگیرند، این نوع رویکرد، توسعه سازمان راتسهیل میکند و این اطمینان را به وجود میآورد که در مواقع اضطراری، سازمان آمادگی کامل برای مدیریت بحران را دارد، اما برای اثر بخش تر شدن تغییرات عمده (به ویژه تغییرات بنیادی در شیوههای تفکر) لازم است که این نوع تغییرات به همه افراد در همه موارد تسری داده شوند. در بسیاری از موارد تغییرات زیادی در برخی قسمتهای سازمان ایجاد می شوند، اما به دلیل آنکه سایر قسمتها درگیر تغییر نمیشوند میزان موفقیت محدود است.» (هلر، ص 15) مهمترین و حیاتی ترین مرحله برنامه تغییر، اجرای آن است، در طول اجرای برنامه تغییر. افراد را در جریان امور باید قرارداد، بر پیشرفت کار باید نظارت داشته و خود را برای رویارویی با تغییرات احتمالی آماده کرد. قبل از آغاز برنامه تغییر، عوامل تغییر را باید در موقعیتهای کلیدی قرار داد. منظور از عوامل تغییر، افرادی هستند خلاق، مشتاق و علاقمند که میتوانند شور و اشتیاق خود را به دیگران نیز منتقل کنند و به این ترتیب مسئولیتهای اصلی و محوری را در برنامه تغییر به عهده بگیرند همه افراد توانایی انجام تغییرات واکنشی بزرگ را دارند اما تنها عده کمی ذاتاً پیش فعال هستند و از چالش با تغییر لذت میبرند، برای همه برنامه تغییر، به ویژه برنامه های طولانیتر که در آنها حفظ شور و اشتیاق افراد ضرورت دارد، عوامل تغییر بالقوه (همچون منبع ایدههای تازه، شنونده دقیق، استاد در برقراری ارتباط، واقع بین، مشتاق اصلاحات، پر جنب و جوش و یاور خوب، دارای دید بلندمدت، لذت بردن از پذیرش ریسک کارهای نو، توانایی غلبه بر موانع و نا امیدیها، آمادگی شنیدن نظرات جدید و مخالف، آمادگی رویارویی با چالشهای فردی ، خوشحالی از موفقیتهای کوتاهمدت، بهرهبرداری سریع از فرصتها) را باید شناسای کرد و آنها را در پست های استراتژیک قرار داد. ج) مدیریت پویا[7] در آموزشگاه: مدیریت پویا با تاکید بر کنار کشیدن، بر هم زدن رسم متداول و جایگزینی و رسومی دیگر به آغاز فعالیتهایی کمک میکند که برای تغییر در برنامههای آموزشی طراحی میشوند (نقل از وایلز باندی ص 18، 1374)
مثالهایی از مدیریت پویا شامل: - طرح برنامه رشد کارکنان - همکاری با معلمان در انجام تحقیق - اقدام به آغاز برنامههای تحصیلی بطور آزمایشی - بازنگری به فلسفه آموزشی منطقه - ارزشیابی از آموختههای دانشآموزان - نمایش فنون جدید تدریس دو تذکر: الف) خوب گوش کردن و دقت برای فهم کلام پیشنهاد دهنده، مساله مهم و دقیق است. در این مورد نباید با گرد نکشی و بی اعتنایی حرف آنانرا شنیده یا آنکه در حین سخن گفتن فرد با نیشخندهای متکبرانه ، از روی غرور گفتههایش را به تمسخر گرفت. این حرکات از بدترین رفتارهایی است که مانع «شکوفا شدن استعداد» افراد میشود و از رسیدن پیشنهادها به مدیر جلوگیری خواهد کرد. ب) مساله دیگری که در مورد شخص پیشنهاد دهنده مطرح است، اینست که مدیر نباید به موقعیت فرد در اداره بنگرد، بلکه باید توجه به گفتهها داشته باشد زیرا بسیار اتفاق میافتد که خدمتگزار پیشنهادهایی مطرح میکند که کارساز بوده و جهت اصلاح امور به مدیران کمک میکند، امیرا المومنین علی (ع) در این مورد جمله بسیار زیبایی فرمودهاند: «لا تصغرن عندک الرای الخطیر اذا اتاک به الرجل الحقیر» (افکار ارزشمند افراد غیر مهم را کوچک نشمارید[8]) (نبوی ،ص63) «جریان آموزش منحصر به حفظ کردن مطالب و انباشت اطلاعات و محفوظات نیست و این روند به معنای رشد علمی و توانایی انسان قلمداد نمیشود، بلکه مجموعه داناییها و تواناییهای آنان در ارائه راه حلهای جدید و نو، نشان دهنده تعمیق علمی آنان به حساب میآید، مدرسه ای که میخواهد به پرورش استعدادهای خلاق همت گمارد از امکانات سمعی بصری، کارگاه و آزمایشگاه برای محک زدن به تئوریها به نحو چشمگیری سود میجوید: هنر بزرگ مدیریت مدرسه پویا، در اینست که مقدماتی فراهم آورد تا ذهن ها و دستهای دانش آموزان با هم به کار افتد و گرنه صرف انباشت، اطلاعات نه تنها سود چندانی ندارد بلکه بعضی عقیده دارند که اگر شخصی قادر به استفاده اطلاعات در جای خود نباشند، انباشت اطلاعات موجب اذیت و آزار وی خواهد بود. در مدارس پویا، آموزش باید به معنای واقعی، نظری و عملی باشد، چه اینکه در صورت تحقق این خواست ، دانشآموزان ضمن به تجربه کشاندن محتویات ذهنی و مغزی، قادر خواهند بود (از طریق آزمایش و به کارگیری اطلاعات در عمل به راههای نوین و ابتکاری دسته یافته به غنای فکری خویش بیفزایند» (جمالی، صص 111-110) « کرت لوین روانشناس اجتماعی در دانشگاه آیوا، در تحقیقی، دو روش ایجاد تغییر را با هم مقایسه کرد و به این نتیجه رسید که برای کاهش مصرف گوشت درآشپزی خانمهای خانهدار روش مشارکت گروهی آنان در بحث و گفتگو ، بیشتر از صرفاً سخنرانی برای آنان موثر است. نتیجه تحقیق مذکور نشان داد که اثر مشارکت گروهی در بحث تغییر روش آشپزی خانمها، ده برابر بیشتر از روش سخنرانی است. نتیجه این تحقیق تعمیمپذیر است و میتواند «پویایی» را از طریق مشارکت در بحث و گفتگو فراهم آورد» (جمالی ، صص 81-80) د) مدیریت تفکر مداری در آموزشگاه: چه بسیار مدیرانی هستند که تنها کار میکنند و جز در مواردی نمیاندیشند، در حالیکه بر مدیران لازم است پیرامون حل مشکلات و ارائه طرحهای جدید در جهت پیشبرد سازمان بسوی اهداف آن بیندیشند و مطمئن باشند که پس از قدری تامل و تفکر راه را خواهند یافت. زیرا این «فکر» است که میتواند راه رسیدن به اهداف سازمانی و عملیاتی را بر مبنای اطلاعات صحیح به آنان نشان دهد. علی (ع) میفرمائید: «الحیله فائده الفکر[9]» (چاره اندیشی فایده فکر میباشد) (نبوی، ص 46) و نیز انتخاب اطرافیان مدیر (معاونین) نشانگر شخصیت فکری مدیر است زیرا شخصیت، خلاقیت، ابتکار و احساس مسئولیت آنان، نمایانگر شخصیت منش، رفتار و تفکر مدیران است، از اینرو در انتخاب اطرافیان باید کمال دقت مبذول گردد تا رفتار غلط آنان موجب آبروریزی نشود، در این باره امیرالمومنین علی (ع) میفرماید: «ثلاثه تدل علی عقول اربابها، الرسول و الکتاب و الهدیه»[10] (سه چیز از عقل صاحبان خود حکایت میکند: فرستاده، نوشته و هدیه) شهید مطهری در لزوم تفکر در مفهوم اجتهاد مینویسد: «اجتهاد واقعی اینست که وقتی یک مساله جدید که انسان هیچ سابقه ذهنی ندارد و در هیچ کتابی طرح نشده به او عرضه شد فوراً بتواند اصول را به طور صحیح تطبیق کند و استنتاج نماید والا انسان مسائل را از «جواهر» یادگرفته باشد. مقدمه و نتیجه (صغرا و کبری و نتیجه) همه را گفتهاند، او فقط یاد میگیرد و میگوید من فهمیدم صاحب «جواهر» چنین میگوید، بله من هم نظر او را انتخاب کردم، این اجتهاد نیست، همین کاری که اکثر میکنند، اجتهاد «ابتکار» است و اینکه انسان خودش رد فرع بر اصل بکند و لهذا مجتهد واقعی در هر علمی همینطور است. همیشه مجتهدها عدهای از مقلدها هستند، مقلدهایی در سطح بالاتر شما میبیند در هر چند قرن یک نفر پیدا میشود که اصولی را تغییر میدهد، اصول دیگری را بجای آن میآورد و قواعد تازه ای (ابداع میکند) ، بعد همه مجتهدها از او پیروی میکنند، مجتهد اصلی همان یکی است، بقیه مقلدهایی بصورت مجتهد هستند که از این مقلههای معمولی کمی بالاترند، مجتهد واقعی در هر علمی همین جور است، در ادبیات، فلسفه، منطق، فقه، اصول، فیزیک ، ریاضیات اینجور است، شما میبینید، در فیزیک، یک نفر میآید، یک مکتب فیزیکی میآورد، بعد تمام علمای فیزیک تابع او هستند، اینرا که مکتب جدیدی میآورد و مکتب قابل قبولی هم میآورد که افکار را تابع فکر خودش میکند باید گفت مجتهد واقعی. ولی تفکر بدون تعلیم و تعلم امکانپذیر نیست، مایه اصلی تفکر، تعلیم و تعلم است و اینکه در اسلام دارد که تفکر عباردتست غیر از اینست که تعلم عبادتست . ایندو مساله است. www.zibaweb.com
ما یکی در باب تعلیم و تعلم داریم که تعلیم عبادت است، تعلم عبادت است و یکی در باب تفکر داریم که تفکر عبادت است و آنچه در باب تفکر داریم بیشتر است از آنچه در باب تعلم داریم، مثلاً: افضل العباده التفکر یا لاعباده کالتفکر یاکان اکثر عباده ابی ذر التفکر- در تفکر، گذشته از نتیجهای که انسان از فکر خود میگیرد، فکر خود را رشد میدهد.» (مطهری، ص 26 مهر 1378) این فرض که فکر کردن راه را برای آموزش بیشتر باز میکند، بطور کلی پذیرفته شده است، بعضی از پدران و مادران تا این حد پیش میروندکه میگویند: «برای ما مهم نیست که به بچهها ما چه میآموزند یا بچهها چه مطالعه میکنند، آنچه مورد توجه ماست، اینست که بچهها بیاموزند و «شخصاًَ» فکر کنند، آنها باید خود تصمیم بگیرند و قضاوت کنند. (اسمیت، ص 9) صاحبنظران عقیده دارند که تفکری میتواند به خلاقیت بیانجامد که ویژگیهای مربوط به خود را داشته باشد. آنچه که «تفکر خلاق» را از تفکر عادی جدا میکند، مربوط به اصالت و تازگی یا فرضیهای است که فرد متفکر عرضه میدارد، در تفکر خلاق راههای غیر عادی و معمولی نظر فرد را بخود جلب مینماید. پیچیدگی جریان کار در تفکر خلاق و عدم انتظام مراحل مختلف آن تفاوت دیگر آن با تفکر عادی است. آنچه که تفکر خلاق را ممکن می سازد بشرح ذیل است: 1- فراگرفتن مهارتهای عقلانی و کسب معلومات 2- محرکهای حسبی یا پارهای از سرگرمیها 3- طرز تفکر انتقادی 4- ابتکار 5- رهایی از جمود روانی 6- ایده آلها و آمارنها 7- قدرت تخیل 8- مساعد بودن عوامل فرهنگی و اجتماعی (جمالی، ص 47) هـ) مدیریت تنوع گرایی در آموزشگاه «هر مسئول میتواند با طرحهای نو و ترسیم اهداف جدید اجرایی به مجموعه تحت مدیریت خود «نشاط» بخشیده، همگان را به کار دلگرم کند و آنان را از افسردگی و یکنواختی ملال آور بیرون آورد. اگر مدیری هر شش ماه یک بار نمیتواند هدف اجرایی جدیدی مطرح نماید حداقل باید هر سال یکبار چنین کند، و الا هم خود دچار کسالت و سستی خواهد شد و هم افراد زیر دست به رکود و بی اعتنایی مبتلا خواهند شد، در نتیجه مساله خدمت به مردم و تلاش جهت آبادانی کشور و بهروزی ملت، زیر پا گذاشته می شود و پس از چندی مجموعه، به حدی بی تحرک خواهد شد که به جای ارائه خدمت به مردم، خود به مشکل زایی میرسد، مشکلاتی که موجب کم کاری، کسالت و پچ پچهای بی سرو ته در اداره (یا آموزشگاه) خواهد گردید و در این میان مدیر ناتوان و بی لیاقت در پشت دنیایی از این مشکلات حیران و معطل محبوس می گردد. (نبوی، ص 63-61).
راهکارهای دستیابی به طرحهای متنوع و ابتکاری:
1- اهداف سازمانها با الفاظی زیبا، محتوایی غنی و حداقل با دور اندیشی نسبی در اساسنامهها تدوین می گردد. لیکن پس از چندی در دنیای کار، بخش عظیمی از آن به دست فراموشی سپرده می شود، از اینرو هر شش ماه و یا سالی یک بار مدیر باید برخود لازم بداند که تنها، به تفکر بنشیند و مروری بر اهداف تصویب شده سازمان در اساسنامه نماید و سعی کند اهداف مجموعه را به خوبی و جزء به جزء ترسیم کرده ، سپس ببیند آیا حرکتهای موجود سازمان میتواند آن اهداف را تحقق بخشد یا خیر؟ پس از این نگرش و شناخت دقیق اهداف و مقایسه آن با آنچه در عمل تعقیب میشود، جایگاه فعلی مجموعه بخوبی روشن شده و توان لازم و حرکت بایسته در ذهن تجلی مییابد و زمینه را برای یافتن اهداف اجرایی جدید آماده میکند.
2- در گوشهای تنها نشسته از لاک و پوستهموجود بیرون آمده پس از مروری بر دیدگاههای اندیشمندان تعلیم و تربیت به مجموعه خود بنگرد و فاصله را بشناسد، سپس در زمینه بهبود کار و یافتن راههایی که تحقق آن دیدگاه ها را میسر کند بیندیشد.
3- هر چند وقت یکبار با همکاران یعنی کسانی که عملکرد اداره و سازمان با آنان ارتباط دارد به بحث بنشیند و سعی کند بر خلاف همیشه، آنان حرف بزنند و او قضاوت آنان را نسبت به عملکرد گذشته خود بشنود و اگر جرقهای در سخنان آنان دید، متواضعانه بنویسد و مورد استفاده قرار دهد، نه آنکه خود را مغز بی نظیر فکر و برنامه ریزی قلمداد کند.
4- مستقیماً با اولیاء دانشآموزان تماس برقرار کند و سخنان آنان را بشنود، سپس در جای خلوتی به فکر بیندیشد و انتظارات آنان را از سازمان، اداره، آموزشگاه بررسی، نقد و تحلیل کند و برای انجام خواستههای بحق آنها راهیابی نماید.
5- با برخوردهای معقول و منطقی، افراد را نسبت به ارائه طرح و پیشنهاد تشویق کند، در صورتیکه فردی از کارگزاران زیر مجموعه «مطلبی جدید» گفت، اگر آن مطلب خیلی خوب بود، استفاده نماید و به او بگوید «من از فکر شما استفاده کردم» و اگر در سخن او حرف تازهای هست ولی نیاز به تکمیل دارد، باز هم از او تشکر کند و به او بگوید: «پیشنهاد شما را استفاده خواهم کرد» و در مورد تکمیل و به کارگیری آن اقدام نماید. «بطور کلی باید دانست که چون انسانها از تکرار و یکنواختی، کسل شده و دچار پژمردگی می شوند، حرکتهای جدید و تازه به آنان نشاط میبخشد و روح افسرده آنان را شاداب میکند، این مساله موجب امیدواری و دلگرمی نسبت به کار گردیده ، به سخنان و دستورات رهبرآموزشی نفوذ بیشتری میدهد.» (نبوی، ص 130) فرق خلاقیت با نوآوری: «خلاقیت و نوآوری آنچنان بهم عجین شده اند که شاید بدست دادن تعریف مستقلی از هر کدام دشوار باشد. اما برای روشن شدن ذهن میتوان آنها را به گونهای مجزا از هم تعریف نمود خلاقیت پیدایی و تولید یک اندیشه و فکر نوست در حالیکه نوآوری عملی ساختن آن اندیشه و فکر است. به عبارت دیگر خلاقیت اشاره به قدرت ایجاد اندیشههای نو دارد و نوآوری به معنای کاربردی ساختن آن افکار نو و تازه است.» (الوانی، ص 297) خلاقیت، نقطه شروع برای هر نوآوری کار سختی است که معمولاً مستلزم اینست که تعداد زیادی از افراد که دارای مهارتهای گوناگون و مکمل هم باشند، با همدیگر کار کنند، در نوآوری تلاش میشود، ایدههای خلاق بصورت محصولات یا ارائه خدمات کارکنان آموزشگاه تبلور شده و یا هزینهها
منابع و مأخذ:
1- آقایی فیشانی (تیمور) : «خلاقیت و نوآوری در انسانها و سازمانها» چاپ اول، انتشارات ترمه، 1377
2- آسبورن (الکس اس) : «پرورش استعداد همگانی ابداع و خلاقیت» ترجمه حسن قاسم زاده ، تهران- نیلوفر، 1368
3- اسمیت (فیلیپ): «تفکر منطقی» ترجمه علی شریعتمداری، ج3، تهران- انتشارات سمت 1371
4- الوانی (سید مهدی): «مدیریت عمومی»
5- جمالی (عیسی): «مدیریت خلاق در مدرسه» مؤسسه انتشارات آوای نور، تهران 1377
6- ساعتچی (محمود): «خلاقیت و نوآوری برای حل مشکلات» مطالعات مدیریت تابستان 1371
7- شیرازی (علی) : «مدیریت آموزشی» مشهد، جهاد دانشگاهی، 1373
8- شریعتی (علی) : «تحلیلی از مناسک حج» مجموعه آثار 6 ، چاپ یازدهم، ناشر الهام، 1378
9- شریعتی (علی): «اجتهاد و نظریه انقلاب دائمی» چاپ اول، نشر نذیر بیجا، بیتا
10- شریعتی (علی) : «تاریخ و شناخت ادیان» انتشارات البرز، بیجا، بیتا
11- طباطبایی (سیدمحمدحسین): «تفسیر المیزان» ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، جلد2، انتشارات مؤسسه مطبوعات دارالعلم، قم
12- طباطبائی (سیدمحمدحسین): «تفسیر المیزان» ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، ج 14 ، چاپ سوم ، کانون انتشارات محمدی، تهران، 1362
13- طباطبائی (سیدمحمد حسین ره): «تفسیر المیزان» ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، ج 37، کانون انتشارات محمدی، تهران، اردیبهشت 1362
14- کوئن (بروس): «درآمدی بر جامعه شناسی» ترجمه محسن ثلاثی، چاپ دوم، فرهنگ معاصر، 1371
15- مطهری ، (مرتضی): «فطرت» چاپ اول، ناشر انجمن اسلامی دانشجویان مدرسه عالی ساختمان، اردیبهشت 1361
16- مطهری (مرتضی): «مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی» انتشارات حکمت، آذرماه 1357
17- مطهری (مرتضی): «تعلیم و تربیت در اسلام» چاپ سی و چهارم ، انتشارات صدرا، مهر 1378
18- نبوی(محمدحسن): «مدیریت اسلامی» چاپ سوم، مرکز انتشارات دفتر تبیلغات اسلامی، تابستان 1376
19- وایلز، جان و باندی ، جوزف: «نظارت در مدیریت» ، ترجمه محمدرضا بهرنگی، جلد1، چاپ سوم، انتشارات پیک، 1374
20- هلر (رابرت): «مدیریت تغییر» مترجمان: خدایار ابیلی، سعید علیمیرزایی، انتشارات سارگل، 1382
--------------------------------------------------------------------------------
[1] - رعد آیه 16
[2]- شوری آیه 53
[3] - اهم یقسمون رحمه ربک؟ نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیوه الدنیا و رفعنا بعضم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضاً سخریا و رحمه ربک خیر مما یجمعون
[4]- ای کسانیکه ایمان آور
[4]- ای کسانیکه ایمان آوردهاید اگر تقوا پیشنه کنید خدا بشما قدرت تشخیص و خلاقیت خواهد داددهاید اگر تقوا پیشنه کنید خدا بشما قدرت تشخیص و خلاقیت خواهد داد
[5]- Drganization Climata
Moralewww.m-abtahy.com[6]-
برگرفته از : www.zibaweb.com