* جایگاه کار و تلاش در آموزه های دین
هر جامعهاى براى تداوم حيات و بقا به كار و فعاليت مردم و مسؤولان احتياج دارد . نياز به كار از قرون باستان وجود داشته است و هرچه مىگذرد، بر اهميت آن افزوده مىگردد . كار قسمت اعظم از زندگى انسان را در بر مىگيرد .
به عقيدهى بسيارى از متفكران اجتماعى و انديشمندان اسلامى انسان موجودى اجتماعى است . انسانها قسمت اعظم نيازها و احتياجات خود را از طريق كار گروهى و اجتماعى تامين مىكنند . حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام، انديشمند و پيشواى برجسته شيعيان و امت اسلامى كار و تلاش را با درايتى واقعبينانه بيان نموده است .
كار از مفاهيم مهم علم جامعهشناسى است . كار سرمايه و ذخيرهى ملى است و مىتواند به رشد تمدن كمك كند . در ميان عوامل توليد،کارجايگاه ممتازي دارد، به ويژه که با انسان و اراده ي او سروکار دارد.ازاين رو، مي تواند جهت گيريهاي مختلف و متفاوتي داشته باشد.جهت گيري هاي متفاوت، آثارفردي و اجتماعي متفاوتي نيز درسطح هر جامعه برجاي خواهد گذاشت.به همين دليل ضرورت دارد جهت گيري هاي مطلوب دراين امرشناخته شود.به نظر مي آيد مهم ترين جهت گيري ها توجه به استراتژي توسعه ي کارآفريني است. بيکاري يک مسأله اي اجتماعي و نشان دهنده ي اتلاف انرژي نيروي انساني است.از اين رو از جمله دلايل توجه به توسعه ي کارآفريني، مي توان به قدرت آن در ايجاد کسب و کارهاي جديد با ارزش افزوده ي بالا، توسعه ي کسب و کارهاي موجود،افزايش درصد استفاده از ظرفيت هاي بدون استفاده ي توليد و به تبع آن رشد اقتصادي و رفاه اجتماعي،کاهش نرخ بيکاري، افزايش سرانه ي توليد و عدالت اجتماعي، که از مهم ترين دغدغه هاي نظام اسلامي به شمار مي آيد، اشاره کرد. اگر افراد جامعهاى به طور نسبى بتوانند كار و شغل مناسب به دست آورند و شغل آنان متناسب با استعدادها، توانايىها و علائق آنها باشد، زمينه براى نوآورى، ابتكار، رشد و پيشرفت در ابعاد اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى جامعه به وجود مىآيد
تعريف كار
از نظر لغوى كار به معناى فعل و عمل و كردار انسان است و در اصطلاح، كار فعاليتى است نسبتا دائمى كه به توليد كالا يا خدمات مىانجامد و به آن دستمزدى تعلق مىگيرد .
به عقيدهى بعضى از صاحبنظران در تعريف كار به نوع خاصى از كار توجه نشده است; بلكه كار را در مفهوم عام سرچشمهى انباشت ثروت و سرمايه و نهايتا رشد و شكوفايى جوامع تلقى كردهاند . پولكس فن (1) مىگويد:
مردم سرچشمه ثروتهاى منقول بوده و افزايش ثروت از كار و زحمت آنها ناشى مىشود . (2)
از نظر برخى از اقتصاددانان ليبرال از جمله كلسن كار عبارت است از:
استفادهاى كه انسان از نيروهاى مادى و معنوى خود در راه توليد ثروت يا ايجاد خدمات مىكند . (3(
بر اساس اين تعريف فعاليت و كار به طور عمده از طريق هدفها و ارزش محصولى كه توليد شده معين مىگردد; به عبارت ديگر كار زمينه را براى توليد و افزايش خدمات ايجاد مىكند .
به طور كلى كار عبارت است از:
مجموعه عملياتى كه انسان با استفاده از مغز، دستها، ابزار و ماشينها براى استفادهى عملى از ماده روى آن انجام مىدهد و اين اعمال نيز متقابلا بر انسان اثر مىگذارد و او را تغيير مىدهد . (4)
بر اساس تعريف مذكور كار داراى سه خصوصيت است:
نخست، كار مبتنى بر فعاليت فكرى و بدنى است;
دوم، از طريق كار، كالايى توليد مىشود يا خدمتى عرضه مىگردد;
سوم، در قبال انجام كار، دستمزدى پرداخت مىگردد .
در انديشهى حضرت على عليه السلام مىتوان به صورت استنباطى كار را چنين بيان نمود: كار عبارت است از تلاش و كوشش انسانها براى آماده كردن زاد و توشهى آخرت در دوران زندگى در دنياى مادى .
حضرت على عليه السلام مىفرمايد: فعليكم بالجد و الاجتهاد، و التاهب، و الاستعداد، و التزود فى منزل الزاد; (5) بر شما باد به تلاش و كوشش، آمادگى و آماده شدن و جمع آورى زاد و توشهى آخرت در دوران زندگى .
از ديدگاه على عليه السلام در جامعه يكى از حقوق اوليهى مردم اين است كه همه حق دارند، شاغل باشند . كار كوچكى و بزرگى ندارد; مگر با توجه به كارى كه انجام مىدهند و هركس اعم از مرد و زن پاداش كار خود را خواهد ديد .
ارزش و اهميت كار
يكى از معيارهاى مهم براى پيشرفت و سعادت جوامع توجه به شكل، نوع و كيفيت كار و فعاليت است . در برخى از جوامع بين اشكال كار يدى و فكرى تمايزاتى وجود داشته است . كارهاى يدى و فيزيكى فاقد ارزش بود و معمولا اين فعاليتها وكارها به اقشار پايين جامعه واگذار مىشد . براى مثال در شهرهاى يونان باستان و در اروپاى قرون وسطى و در جوامع كاستى (6) چنين چيزى وجود داشته است; در حالى كه در برخى از جوامع و اديان الهى و آسمانى عموما به كار و فعاليت و به ويژه كارهاى فيزيكى توجه فراوان مىشده است . پيامبران الهى خود بر كار و فعاليت تاكيد داشته و خود به آن مىپرداختند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله قبل از بعثت گوسفندچرانى مىكرد و با مال و سرمايهى خديجه عليها السلام تجارت مىنمود . حضرت موسى عليه السلام نيز گوسفند چرانى مىنمود . حضرت ابراهيم عليه السلام به كارهاى چوپانى و بنايى اشتغال داشت و حضرت ادريس عليه السلام خياط و حضرت نوح عليه السلام نجار بوده است . (7)
در زمينهى احترام و بزرگداشت كار و تلاش مفيد و سودمند حضرت رسول صلى الله عليه و آله صرفا به تمجيد و تعريف نپرداخته است . بلكه دستى را مىبوسد كه از كار ورم كرده و پينه بسته است و مىفرمايد:
اين دستى است كه خدا و پيامبرش آن را دوست دارند . (8)
حضرت محمد صلى الله عليه و آله باز مىفرمايد: خداوند بندهى باايمان پيشهور را دوست دارد و هيچيك از شما غذايى گواراتر از دسترنجخود نخورده است . (9)
علاوه بر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله ائمهى اطهار عليهم السلام هر كدام به كار و فعاليت مىپرداختند . پس از رسول اسلام، اميرالمؤمنين عليه السلام از هركس متواضعتر بود . در امور خانه به همسر خويش كمك مىكرد و شخصا به كار و تلاش در مزرعه مىپرداخت .
با كلنگ زمين را مىكند و آن را شيار و آبيارى مىكرد و بارهاى هستهى خرما را روى شانه مىگذاشت و به صحرا مىبرد و بر زمين مىفشاند و اگر يك دانهاى از آن بر زمين مىافتاد، خم مىشد و آن را بر مىداشت و مىفرمود: امروز هسته است و فردا خرما . (10)
حضرت على عليه السلام در طول عمر خويش علاوه بر رسالت زمامدارى و امامتبه كارهاى زراعت و باغبانى مىپرداخت و درآمد آن را صرف فقرا و يتيمان و اقشار پايين جامعه مىنمود . در مورد اهميت و ارزش كار و تلاش مىگويد:
كشيدن سنگهاى گران از قلههاى كوه، نزد من از منت ديگران كشيدن محبوبتر است . مردم به من مىگويند: كار براى تو عيب است و حال آن كه عيب آن است كه انسان دستسئوال نزد مردم دراز كند . (11(
در انديشه و مرام امام على عليه السلام كار از تقدس و احترام خاص برخوردار است; به همين رو مقرر داشت كه برترى بعضى از مردم بر برخى ديگر صرفا بر اساس كار و فعاليتباشد; نه حسب و نسب موروثى و امتيازات قبيلهاى و عشيرهاى ، چنان كه گفت: «پاداش هركس در قبال هر كارى است كه انجام مىدهد .»
و در اينباره چنان سخت گرفت كه معروف شد، على ياور هر كسى است كه كار مىكند و دشمن آن كسى است كه به گدايى مىپردازد . (12)
تعريف کارآفرينی
کارآفريني،فرآيند پذيرش مخاطرات و پيامدهاي تأسيس کسب و کار بر مبناي انديشه ها و ايده هاي است که نتيجه ي آن ايجاد فرصت هاي شغلي و بهبود شرايط اقتصادي و ارتقاي توانمندي جوامع خواهد بود.به عبارت ديگر کارآفريني فرآيند ايجاد ثروت و هدايت خلاقانه ي منابع، خلق سازمان يا سازمان هاي جديد و نيزتوسعه ي موقعيت هاي اقتصادي و روش اداره و مديريتي است که فرصت ها را کنترل و تعقيف کرده و به عنوان شيوه اي عالمانه اززندگي، با درک ظرفيت هاي بلااستفاده، زمينه را براي بهره گيري از آن فراهم مي سازد، و براي رسيدن به آرمان رشد اقتصادي رفاه اجتماعي به وسيله ي افزايش سرانه ي توليد کاهش نرخ بيکاري به جريان ها و شريان هاي اقتصادي کمک هاي شايان توجه و مؤثري مي کند.
تأثير آموزه هاي دينی در تقويت فرهنگ کارآفرينی
به نگرش ها و باورهاي ذهني و ساختاري پذيرفته شده،توسط افراد يک جامعه يا سازمان، نسبت به کار،فرهنگ کار آن جمع مي گويند.برمبناي اين تعريف، فرهنگ کارآفريني عبارت است از:مجموعه ي ارزش ها، باورها و دانش هاي مشترک و پذيرفته شده ي يک گروه کاري در انجام فعاليت هاي معطوف به توليد و يا ايجاد ارزش افزوده.حال با توجه به اين تعريف مي توان چنين نتيجه گرفت که باورها و اعتقادات ديني درتقويت و تضعيف فرهنگ کارآفريني تأثير به سزايي دارند. از منظر حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم تمام فعالیتهای یک مسلمان میتواند نوعی ارتباط با آفریدگار جهان محسوب شده و علاوه بر ارزش اقتصادی و دنیوی، از پاداشهای معنوی نیز درجهان آخرت برخوردار میباشد.
آری کار برای خدا، نقش مهمی در شکل دادن به رفتار اقتصادی انسان دارد. به علاوه این انگیزه میتواند قوای جسمی و روحی وی را در فعالیتهای اقتصادی چند برابر نماید؛ به خاطر هدف والای وی، کار او نیز مقدّس خواهد شد. رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم بر این باور بود که: «اَلْعِبادَةُ سَبْعُونَ جُزْءاً اَفْضَلُها طَلَبُ الْحَلالِ(13)؛ عبادت خداوند هفتاد جزء است و بهترین آنها طلب روزی حلال است.»
آن حضرت اشتغال به کارهای حلال را مانند سایر عبادات، بر زن و مرد مسلمان ضروری دانسته و میفرماید: «طَلَبُ الْحَلالِ فَریضَةٌ عَلی کُلِّ مُسْلِمٍ و مُسْلِمَةٍ(14)؛ به سراغ درآمد حلال رفتن، بر هر مرد و زن مسلمان لازم است.»
بنابراین، انگیزههای مقدّس میتواند همه کارها و فعالیتهای اقتصادی یک مسلمان را ـ اعم از کارهای تجاری، کشاورزی، صنعتی و خدماتی ـ فرا گرفته و آنها را در شمار عبادات قرار دهد.
در روایتی آمده است که: روزی رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم با جمعی از اصحاب در محلی حضور داشتند. در آن میان، چشمان آنان به جوانی نیرومند و زیبا اندام افتاد که در اول صبح به کار اشتغال داشت. یاران پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم گفتند: یا رسول اللّه! اگر این جوان نیرومند، نیرو و انرژی خود را در راه خدا مصرف میکرد، چقدر شایسته مدح و تمجید بود! حضرت فرمود: این سخن را نگویید! اگر این جوان برای تأمین معاش میکوشد و انگیزه او بینیازی از دیگران است، او در راه خدا قدم برداشته، و اگر هدف او پذیرایی از پدر و مادر ناتوان خود باشد، باز هم در راه خدا کار میکند و اگر مقصود او سر و سامان دادن به خانواده و فرزندانش باشد، او به راه خدا رفته و انگیزه مقدّسی دارد. (15)
در سیره پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، هدف از رفتارهای اقتصادی جلب رضایت خداوند است. و رضایت پروردگار، انگیزه مقدّس و هدف والایی است که یک انسان مسلمان را در سختترین شرایط به فعالیتهای اقتصادی وادار میکند. و او حاصل زحمات خود را در راه رضای الهی خرج میکند.
اما از نظر متفکّران مادّی و اقتصاددانان غربی، هدف نهایی از کار، دست یابی به لذتهای فردی است. و در آن صورت، انگیزه کار، دست یابی به حداکثر سود و درآمد است و تمام صفات اخلاقی و انسانی تحت الشعاع سود جوییهای مادی قرار گرفته و به تدریج انسان از ماهیت خود خارج شده و در عرصههای زندگی فقط به سودهای سرشار مادی میاندیشد؛ گرچه در این راه، حقوق دیگران تضییع شده واخلاق و انسانیت از میان برود.
بنا بر این ازآموزه هاي ديني براي تبديل کارآفريني به فرهنگ و پيوند آن با هنجارهاي اجتماعي مي توان از ابزارهاي معنوي تشويقي و تنبيهي فراواني استفاده نمود.برخي از اين آموزه ها،که در احاديث و روايات بيانگر ابزارهاي تشويقي هستند، در ادامه مورد بررسي قرارمي گيرند.
کارآفرينی به عنوان تکليف و وظيفه
کار و تلاش درنگرش ديني براي تأمين نيازهاي فردي و اجتماعي ضرورتي اجتناب ناپذيراست که تمامي لحظات زندگي را در بر مي گيرد.از اين رو، در آموزه هاي ديني از آن به عنوان وظيفه و تکليف ياد شده است.پيامبرعظيم الشأن اسلام (ص)دراين باره مي فرمايد:«طلب الحلال فريضه علي کلي مسلم و مسلمه»؛ طلب کردن روزي حلال بر هرمرد و زن مسلمان واجب است.و نيزمي فرمايد:«طلب الکسب فريضه بعد الفريضه» (16)
کارآفرينی به عنوان جهاد در راه خدا
درآموزه هاي ديني کارآفرين مانند جهادگري دانسته شده است که در صحنه ي کارزار با دشمنان خدا به نبرد پرداخته و ازحريم دين دفاع مي کند.به تعبير پيامبر عظيم الشأن اسلام (ص)«الکاد في عياله کالمجاهد في سبيل الله»(17)؛ کسي که براي تأمين زندگي خانواده ي خود کار و تلاش کند همچون مجاهد در راه خداست.
اميرالمؤمنين علي (ع)نيزدراين باره مي فرمايد:«ما غدوه احدکم في سبيل الله باعظم من غدوته يطلب لولده و عياله مايصلحهم»؛ درآمدن شما صبحگاهان براي جهاد در راه خدا،ازدرآمدن آن کس که براي تأمين زندگي خانواده ي خود تلاش مي کند بالاتر نيست.(18) امام صادقعليهالسلام از ياران خود درباره وضعيت معيشت فردى پرسيد گفتند: به عبادت ميپردازد و معاش او را برادرش تأمين ميكند. فرمود: «واللَّه الذى يقوته اشدّ عباده منه» .سوگند به خدا! آنكه معاش او را تأمين ميكند، عبادت برتر را انجام ميدهد. در اين زمينه روايات بسياري است..
کارآفرينی وسيله ی سعادت
به طور کلي انسان درنگرش ديني آميزه اي از عقيده، فکر و انديشه، کار و تلاش است که سعادت و رستگاري خود و جامعه را در کارشايسته و بايسته مي داند.براين اساس است که قرآن کريم ايمان به همراه عمل صالح را وسيله ي رستگاري مي داند.درتعاليم علوي،چه دور دانسته شده که انسان با اراده ي سست،و گرايش به بيکاري و خوش گذراني به سعادت دست يابد.بلکه در اين تعاليم سعادتمندي در آن دانسته شده است که انسان به انجام کارهاي ارزنده نايل شود.
کارآفرينی وسيله ی عزت نفس
شخصيت و سربلندي در سايه زحمت و كار به دست مي آيد. موضوع اشتغال و رفع معضل بيكاري چيزي نست كه فقط مربوط به بعد افراد جامعه باشد بلكه اين موضوع با همه بخشها و نهادها و زواياي گوناگون جامعه گره خورده است و با توجه به پيشرفتهاي صنعتي و توسعه تكنولوژي و گستردگي زندگي مادي بشر ، يافتن يا داشتن يك شغل شرافتمندانه جهت امرار معاش و گذران زندگي از توان و قدرت فردي ، افراد خارج شده است و همه بخش هاي مختلف جامعه درعزت بخشي و منزلت دادن به فرد فرد جامعه نقش بسزايي را ايفاء مي كنند.
هر كس كه در اين جامعه بخواهد محترم و مفيد باشد بايد كار كند و اين كار را بايد نهادهاي موظف و مسوول جامعه براي او ايجاد كنند و زمينه را براي ورود افراد جامعه به متن كار فراهم كنند و فرد هم بايد با شركت فعالانه در اجتماع و با تلاش و كوشش و بروز شخصيت واقعي خود ، خود را شكل دهد و براي رسيدن به موقعيت برتر همواره با بدست آوردن احترام و منزلت تلاش كند.کار و تلاش سازنده براي اصلاح و ساماندهي زندگي فردي و اجتماعي امري ضروري و اجتناب ناپذير است؛ چنان چه در راستاي تعالي ارزش ها و عزت فردي و اجتماعي،کار و تلاش و خلاقيت و نوآوري، عرصه ي نمايش عزت و قدرت يک جامعه است.ازاين رو،اسلام اجازه نمي دهد انسان در صورت امکان حتي در سخت ترين شرايط از کار و تلاش و سازندگي دست بردارد و در نتيجه عزت و آبروي خود را زيرسؤال ببرد.به تعبير پيامبر عظيم الشأن (ص): «لو ان رجلا اخذ حبلا فياتي بجزمه حطب علي ظهره، فيبيعها فيکف بها وجهه، خير له من ان يسأل»؛ اگرانسان ريسماني بگيرد، پشته اي هيزم را بر دوش کشد و آن را بفروشد و از اين رهگذر نيازهاي زندگي خود را برآورد، بسي بهتر است از اين که از ديگران درخواست کمک کند. (19)
اشتغال امري است كه به افراد جامعه بلند طبعي ، آزادگي ، استقلال و سربلندي مي بخشد و در معارف بلند ديني علاوه بر اين كه از عنصر كار بعنوان يك امري براي گذران زندگي و تامين معيشت مادي ياد كرده شود بلكه به اثرات اخلاقي و روانط كار هم و نقش آن در ساختمان و ساختار شخصيت يك مسلمان نيز توجه خاص شده است.
مردي از امام صادق(علیه السلام)پرسيد كه من نمي توانم با دستم به خوبي كار كنم و تجارت را نيز به درستي بلد نيستم و نيازمند و بيچاره ام چه كنم ؟
امام فرمودند: كار كن و بر سرت چيزي را بار كن و به اين وسيله از مردم بني نيازي بجوي .(20) اين حديث گوياي اين است كه بيكاري و در نتيجه نياز به ديگران شرف و عزت آدمي را نابود مي سازد . چه گوياست اين سخن شاعر كه فرمود :
دست نياز پيش كسان چون كني دراز
پل بسته يي كه بگذري از آبروي خويش
آري بيكاري و عدم اشتغال مورث نيازمندي و باعث چشم دوختن به دست ديگران است كه خواري و سرشكستگي را به همراه دارد . از امام موسي بن جعفر (علیه السلام) نقل شده است كه فرمودند : الياس مما في ايدي الناس عزالمومن في دينه و مروته في نفسه و شرفه في دنياه و عظمته في اعين الناس و جلالته في عشته و مهاتبه عند عياله و هو اغمي الناس عند نفسه و عند جميع الناس .(21) فرمودند : از مردم قطع اميد كردن و از ثروتشان چشم پوشيدن و به درآمد كار خود قانع بودن براي مرد با ايمان مايه عزت ديني و روح جوانمردي و شرف دنيوي است . چنين انساني در نظر مردم بزرگ و بين فاميل و خويشاوندان خود محترم و در محيط خانواده اش داراي عظمت و هيبت و منزلت خواهد بود ، او در ضمير خود و در نظر ديگران بي نيازترين تمام مردم است.
(كار ) وسیله آرامش روحي و رواني :
شايد برخي چنين پندارند كه داشتن شغل و درآمدي مناسب صرفاً براي تامين زندگي دنيا و رسيدن به ماديات و امور جزئي مادي است لكن از ديدگاه معارف بلند اسلامي و تعليمات پيشوايان ديني اسلام ، موضوع فراتر از اين امر است. زيرا در روايات اسلامي تصريح شده است كه آرامش روحي و رواني با داشتن شغل و كار به دست مي آيد و در واقع شايد بتوان گفت كه كار و شغل بخشي از زندگي عبادي انسان است و انسان با عبادت و ذكر خدا آرامش مي گيرد . ياد خدا فقط در نماز و روزه خلاصه نمي شود بلكه انساني كه دائماً در كسب روزي حلال و گذران زندگي خود تلاش مي كند در حال عبادت و ذكر خداست لذا بين كارو شغل بخشي از زندگي عبادي انسان است كه دائماً در كسب روزي حلال و گذران زندگي خود تلاش مي كند در حال عبادت و ذكر خداست لذا بين كار و اشتغال و آرامش روحي ضرورت بالقياس به تعبير فبلسفي وجود دارد.
رسول گرامي اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: ان النفس اذا اهرزت قوتها استقرت (22) روح آدمي زماني قرارو آرام دارد كه قوت خود را ذخيره كرده باشد. البته اين روايت هرگز دلالت بر احتكار و انباشت مواد غذايي يا ارزاق مردم نمي كند زيرا مسلم است كه ذخيره كرده باشد . البته اين روايت هرگز دلالت بر احتكار و انباشت مواد غذايي يا ارزاق مردم نمي كند زيرا مسلم است كه ذخيره به معناي احتكار از امر حرام و قبيح است . اين روايت به يك معنا شايد دلالت بر اين امر دارد كه وقتي انسان داراي شغل و كار و مقامي است از آن طرق رزق و روزي او به مرور زمان تامين خواهد شد و براي زندگي خود احساس پشتيبان و تامين مي كند ، لذا بخشي از نگرانيهاي او برطرف شده و اضطراب بر او مستولي نمي گردد.
چنانچه اين مطلب را از اين روايت ديگري كه از امام رضا (علیه السلام) وارد شده است مي بينيم كه امام فرمودند :
ان الانسان اذا ادخلطعام سنتهخف ظهره و اشتراح (23) آدمي وقتي خوراك سال خود را ذخيره كند پشتشاز بار زندگي سبك مي گردد و آسوده خاطر مي شود . در روايت ديگر داشتن شغل و درآمد کافي بعنوان موضوعي مهم ذكر شده است.
رسول گرامي اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : طوبي لمن اسلم و كان عيشه كفافاض و قواه شداداً (24) خوشبخت و زندگي پاكيزه كسي دارد كه آئين اسلام را پذيرفته باشد و به قدر معاش خود درآمد دارد و قواي بدنش نيرومند است.
امير مومنان علي (علیه السلام) فرمودند : من اقتصر علي بلغه الكفاف فقد انتظم الراحه(25) هر كس به درآمدي كه به كفاف زندگيش رسا باشد اكتفا كند از پريشان فكري رهيده و بدينوسيله آسايش خاطر خود را مرتب ساخته است.
امام موسي بن جعفر (علیه السلام) فرمودند: طوبي لمن آمن و كان عيشه كفافاً(26) انسان با آرامش و داراي زندگي پاكيزه كسي است كه ايمان آورده باشد و براي گذران زندگي خود درآمد كافي داشته باشد.
بر عکس آن ، بيكاري باعث عدم تعامل روحي و رواني می شود:رسول گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : اذا قصر العبد في العمل ابتلاة الله تعالي بالهم(27) وقتي بنده اي در عمل كوتاهي كند خداوند او را به غم و ناراحتي روحي مبتلا مي سازد . گرچه اين روايت گوياي اين است كه انسان همه كارها را بايد با دقت و بررسي همه جانبه انجام دهد ولي اگر بخواهيم از اصل تعميمي و سرايت موضوع استفاده كنيم مي توانيم بگوئيم كه كم كاري در امر اشتغال و بيكاري زايي باعث نارسايي در بحشهاي فردي و اجتماعي جامعه شد و افراد جامعه دچار اختلال هايي در ابعاد مادي و معنوي خواهند شد چنانچه حضرت امير عليه السلام فرمودند : ان يكن الشغل مجهده فاتصال الفراغ مفسده (28) اگر تن داد ن به شغل مايه زحمت و تعب است ، بيكاري دائم نيز باعث نادرستي و فساد است. پيامبر گرامي اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)در خصوص مذمت بيكاري و تاثير در زندگي انسانها فرمود :
اخشي ما خشيت علي امتي كبر البطن و مداومه النوم و اكسل و ضعف اليقين(29)
بر امت خويش ، بيشتر از شكم پرستي ، پرخوابي و بيكارگي و بي ايماني بيمناكم.
کارآفرينان در رديف انبيا
ايمان بي بهره از تلاش سازنده ادعايي است خالي از معني و ارزش بدين جهت، بهترين ها و شايسته ترين ها، که انبياي الهي (ع)هستند،پيشتازان وادي کار و تلاش و کوشش اند.براين اساس است که درنگرش نبوي «من اکل من کديده، کان يوم القيامه في اعداد لانبياء و ياخذ ثواب الانبياء»؛ هرکس از دسترنج خود بخورد،روز قيامت در شمار انبيا خواهد بود.
همان طور که ديده مي شود در آموزه هاي اسلامي با نگرش تکليفي به کار و کارآفريني و جهاد خواندن آن، «انگيزه ي کارآفريني را بالا برده است؛ همچنان که از طريق مبارزه با بيکاري،به احيا و تقويت «فرهنگ کار و کارآفريني» اقدام کرده است.
احاديث و رواياتي که به بيان ابزارهاي تنبيهي در جهت تقويت فرهنگ کارآفريني پرداخته اند،به طورخلاصه، در ادامه مورد بررسي قرار مي گيرند:
دوری از رحمت خدا
در نگرش ديني،زيست گوارا و رحمت الهي شامل حال فرد و جامعه اي مي شود که تمامي اعضاي آن به کار وتلاش سازنده دست يازند و درهيچ زماني از سعي و تلاش و کوشش بازنايستند.در غيراين صورت از رحمت الهي به دور و مورد لعن و نفرين قرار مي گيرند.درحديث نبوي است:«ملعون من القحي کله عن الناس»؛ هر کس بارزندگي خود را بر دوش ديگران گذارد از رحمت الهي به دور است.(30)
امام باقر(ع)، کلامي از موسي بن عمران (ع)اين گونه نقل مي کند که موسي بن عمران (ع)ازخداي سبحان سؤال کرد:پروردگارا از کدام يک از بندگانت بيشتر نفرت داريد؟ خداوند فرمود:آن کس که شب هنگام چون مردار است، و روز بيکار. (31)
تضييع حقوق ديگران در آموزه هاي ديني کسي که درپي کسب و کار و تلاش و کوشش نيست، و به بيکاري و بي عاري و سستي و تنبلي عمر خود را سپري مي کند، تضييع کننده ي حقوق خود و ديگران است.ازاين رو، پيامبرعظيم الشأن اسلام (ص)با نهي از داشتن چنين خصلتي مي فرمايد:«يا علي ...اياک و خصلتين:الضجر و الکسل ،فانک ان ضجرت لم تصبرعلي حق، و ان کسلت لم تود حقا».(32)امام صادق (ع)نيزدراين باره مي فرمايد:«اياک والضجر و الکسل، انهما مفتاح کل سوء انه من کسل لم يود حقا، و من ضجر لم يصبر علي حق».علي (ع)«من اطاع التواني، ضيع الحقوق»؛آن کس که به کاهلي و سهل انگاري گردن نهد حقوق ديگران را ضايع مي ساز(33)
فساد و تباهی
اراده ي الهي برکار و تلاش سازنده و فعاليت انسان ها در زندگي دنيوي آنان تعلق گرفته است.چه اين که حتي آفرينش مرگ و حيات نيز براي سنجش سعي و تلاش هاست؛ «الذي خلق الموت و الحياه ليبلوکم ايکم احسن عملاً».(34)براين اساس، صلاح و سداد زندگي به کار و تلاش وکوشش بي وقفه بستگي دارد؛ همچنان که فساد و تباهي درزندگي فردي و اجتماعي در پي سستي و بيکاري به وقوع خواهد پيوست.به تعبيرامام صادق (ع)«الکسل يضر بالدين و الدنيا»؛ کاهلي و تنبلي به دين و دنياي انسان آسيب مي رساند. (35)آن حضرت (ع) بيکاري را عالم فساد و تباهي مي داند؛«ان يکن اشغل مجهده فاتصال الفراغ مفسده». (36)
بيكاري و فقر :
همان طور كه گفته شد شغل و اشتغال و داشتن درآمد كافي براي پيشبرد گذران زندگي و تامين مايحتاج ضروري ، انسانها را چاره جو و مستقل و سربلند و بي نياز به بار مي آورد ، لكن اگر جامعه دچار مرض و بيماري شد ، يكي از عوارض و آثار شوم آن فقر و نداري مردم خواهد شد يعني بين فقر و بيكاري رابطه تنگاتنگ وجود دارد چنانچه بين بيكاري و فساد و بي بند و باري و اعتياد ، بين بيكاري و سرقت ... رابطه تنگاتنگ وجود دارد . يكي از عوامل مهم فقر در جامعه ، وجود افراد بيكار و بي درآمد براي تامين زندگي است به نظر مي رسد توزيع بين بيكاري و فساد و بي بند و باري و اعتياد ، بين بيكاري و سرقت، رابطه تنگاتنگ وجود دارد . يكي از عوامل مهم فقردر جامعه ، وجود افراد بيكار و بي درآمد براي تامين زنگي است به نظر مي رسد توزيع ناعادلانه ثروت جامعه و در اختيار داشتن منابع كمياب جامعه توسط عده قليلي ، حرص و ولع براي ثروت اندوزي ، درخواست كار زياد و مزد كم از افراد جامعه ، نوسانات اقتصادي كه خود عاملي براي ارزشمند بودن دستمزدها و ميزان قيمت هاست ، وجود بيكاريهاي پنهان آشكار همه و همه عاملي براي بوجود آمدن پديده شوم و ناميمون فقر در جامعه هستند . مطالعات اجتماعي نشان مي دهد در كشورهايي كه توزيع ثروت به صورت عادلانه نباشد ، هر روز فقرا فقيرتر و اغنياء ثروتمندتر مي شوند فاصله طبقاتي فزوني مي يابد و به علت عدم آموزشهاي اجتماعي و ضعف فرهنگي و فقدان احساس همبستگي ناشي از مادي گرايي و فردگرايي ، افراد قادر به هدايت درست ستيز عليه اين بي عدالتي اجتماعي نيستند.
حضرت امير عليه السلام در ارتباط با ره آورد شوم تهيدستي و فقر مي فرمايند :
« از فرزندم ، من تهيدستي و فقر بر تو هراسناكم و از فقر به خدا پناه ببر كه همانا فقر ، دين انسان را ناقص عقل را سرگردان و عامل دشمني است»(37) و در نتيجه در امورات خود را محتاج ديگران مي بيند و اين امر يعني احتياج و نيازمندي دائم به ديگران مورد تنفر و بي علاقگي قرار مي گيرد كه در روايات ديني به آن اشاره شده است كه بي نياز مباش تا تو را دوست دارند . رسول گرامي اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند :
اذهد في الدنيا يحبك الله و ازهد فيما في ايدي الناس يحبك الناس (38) از دنيا چشم بپوش تا خدا تو را دوست دارد و از آنچه در دست مردم است چشم بپوش تا مردم تو را دوست دارند حضرت امير عليه السلام فرمودند :
ان الاشياء مما ازدوجت، ازدواج الكسل و العجز فنتج منهما الفقر (39) به درستي كه اشياء بهمديگر مي رسند ، زماني كه بيكاري و ناتواني به همديگر متصل شوند نتيجه آن جز فقر چيزي نخواهد بود.
در روايت ديگري حضرت مي فرمايند: من دام كسله خاب امله(40) كسي كه بيكاري او دائمي باشد و ادامه داشته باشد نسبت به آرزوها و خواسته هاي خود نااميد و آنچه نيازمند است به آن نمي رسد.
« اياك و الكسل و الضجر فانما مفتاح كل شر (41) از بيكاري و نااميدي (دلتنگي كردم – بي قراري كردن) بپرهيز يد زيادي اين دو كليد همه شرور و نابسامانيها هستند. كه يكي از نابسامانيهاي وجود فقر در زندگي انسان است و اگر انسان نبازمند و محتاج شد دست به هر كاري مي زند و اينجاست كه انحرافات اجتماعي و كجرويها شكل مي گيرد و انجام مي شود.
و اگر بخواهيم از اين روايت بر اساس اصل تعميم پذيري ، كجرويها و ناهنجاريها و آسيب ها و انحرافات را برداشت مي گنيم كه كلمه مفتاح كل شر مصاديق همه اينهاست مي توانيم بيكاري را سرچشمه همه اين عوارض و آثار و تبعات بدانيم ، اگرچه اين مقولات يعني انحرافات و صدمات اجتماعي همانند طلاق در خانواده ، اعتياد و پناه بردن به مواد مخدر ، پناه بردن به باندهاي فساد و فحشاء ، همچنس بازي ، سرقت ودزدي ، ولگردي و خيابان گرديهاي شبانه، مزاحمت هاي خياباني ، پناه بردن به مواد الكلي ، ناسازگاريهاي درون خانوادگي ، از بين بردن رفتارهاي عاطفي و ارتباطات معنوي افراد با همديگر و ... همه و همه رابطه دوسويي با موضوع بيكاري دارند و بر همديگر اثر گذارند و بايد مهندسين و برنامه ريزان اجتماعي خصوصا در جوامع ديني كه اساس و پايه زندگي مردم بر اساس اعتقادات و باورهاي مذهبي و ديني شكل گرفته و داراي فرهنگي پايدار و ثايت هستند به اين امر مهم اشتغال و رفع معضل بيكاري توجه ويژه داشته و كار ضربتي انجام دهند و با بهره گيري از تجربيات كشورهاي پيشرفته و رعايت اصول فرهنگ عمومي جامعه با تلفيق تفكر و عمل براي برطرف كردن اين بيماري خطرناك و مرض نابود كننده ، برنامه ريزي و دقت نظر داشته باشند.
مديران، مسولان و دست اندركاران بايد توجه كنند كه اگر خواهان پايداري و استدامت فرهنگ ديني درجامعه هستند و معتقدند كه انسان بايد با ارزشهاي الهي قرابت داشه باشد تا هم توسعه مادي پيدا كند و هم معنوي ، بايد به اين نكته دقت كنند كه در روايات داريم « من لا معاش له لا معادله »
به طور کلي توسعه و رشد در گرو کار و تلاش و سعي و کوشش است. جامعه اي که از تلاش و کوشش و سخت کوشي روي گردان است، چاره اي جز پذيرش فقرو بدبختي نخواهد داشت.
هلاکت و نابودی
کار و تلاش گوهرذاتي انسان و مايه ي عزت و کرامت انسان و سبب دوام زندگي و حيات اوست.بنابراين، سعادت مندي و رسيدن به کمال مطلوب، در پي کار و تلاش و کوشش ميسر است.هرقدر جامعه اي در وادي کار و تلاش کوشاتر و برمشکلات صابرتر باشد، ميزان دستيابي او به ماندگاري و ثبات بيشتر خواهد بود؛ همچنان که به هرمقدار که از سعي و تلاش خود بکاهد و به سستي و تنبلي روي آورد از ميزان دوام و پايداري او کاسته خواهد شد.به تعبيرعلي (ع):«في التواني و العجزانتجت الهلکه»؛ درتنبلي و احساس ناتواني، نابودي و تباهي پديد مي آيد. (42)
تعامل بين فرهنگ و کارآفرينی
تعامل و ارتباط ميان فرهنگ و کارآفريني، از دو جهت قابل بحث و بررسي است.ازيک جهت،نتايج کارآفريني است که بر جامعه تأثير مي گذارد و از جهت ديگر، خود فرايند کارآفريني و فرهنگ حاکم برآن است که هم متأثر از مباني فرهنگ جامعه است و هم مي تواند در آن تحولات اساسي ايجاد کند.
کارآفريني با ايجاد فرصت هاي شغلي و توليد ثروت و بهبود شرايط اقتصادي، پيش زمينه اي اساسي براي ارتقاي سطح فرهنگي جامعه است، زيرا با برآورده شدن نيازهاي اوليه معيشتي، زمينه براي بروز نيازهاي عالي تر انساني فراهم مي شود که اگر درمسيري صحيح هدايت شود، به شکوفايي و تعالي انسان ها مي انجامد.نوآوري که از ويژگي هاي اساسي کارآفريني است، منجر به توليد محصولات جديدتر و ارائه ي خدمات بيشتر و متنوع ترشده و به اين ترتيب قدرت انتخاب افراد افزايش يافته و زندگي راحت تر مي شود.با بالا رفتن سطح رفاه و آسايش و افزايش اوقات فراغت، فرصت هاي بيشتري براي فعاليت هاي فرهنگي ايجاد مي گردد.
معيارها و اصول کارآفرينی در آموزه های نبوی
کارآفريني به عنوان يک فرآيند و نظام، متکفل در هم آميختن و ترکيب اجزاي مختلفي ازامکانات جامعه در جهت ايجاد ارزش ها و ظرفيت هاي جديد قابل استفاده ي آن جامعه مي باشد.همان گونه که در جهت گيري هاي کلي و کلان، کارآفريني نياز به مراقبت و هدايت دارد، در خصوص ويژگي هاي دروني نيز براي بهره دهي بهتروبيشتر نيزکارآفريني بايد از اصول و معيارهايي پيروي کند.
طبيعي است که اين معيارها،همسو و هماهنگ با جهت گيري هاي کلان نظام توحيدي مي باشد.برخي از اين ويژگي ها،درآموزه هاي نبوي، در ادامه مورد بررسي قرار مي گيرد.
کارآفرينی وسيله ی تقرب الهی
اسلام، به طور کلي،براي تمامي تلاش هاي انسان، يک جهت کلي تعيين نموده است و آن اين که انجام آنها، اگر چه مربوط به زندگي مادي و دنيوي انسان ها باشد، لازم است درمسيرالهي باشد تا از پاداش اخروي نيزبرخوردار گردد.
بنابراين،دريک نظام اجتماعي،که براساس آموزه هاي نبوي بنانهاده شده است، اهداف نهايي فعاليت ها بايد الهي باشد.اگرفعاليتي براين اساس صورت گيرد، ديگررفاه و آسايش فردي به تنهاي مورد نظر قرار نمي گيرد، بلکه آسايش و رفاه شخص وقتي مطلوب است که آسايش و رفاه ديگران را نيز در پي داشته باشد.
کارآفرينی به عنوان عمل صالح
در آموزه هاي نبوي عمل صالح يکي از محوري ترين شعارهاي آن به شمار مي آيد، به گونه اي که ظهور و جلوه ي ايمان و اعتقاد صحيح در عمل صالح تجلي مي يابد.
بنابراين، کارآفرينان بايد بدانند که کار توليدي آنها مي تواند طوري طراحي و اجرا شود که ازمصاديق عمل صالح به حساب آيد.ازويژگي هاي چنين فعاليت هايي صداقت و به دوربودن از غل و غش و درراستاي حل مشکلات فردي و اجتماعي است
. داشتن كار و پرداختن به اشتغال بخشي از زندگي عبادي انسان است :
قرآن كريم در برخي از آيات خود تنبلي و سستي را ضد ارزش معرفي مي كند و اگر كساني صرفاً بخواهند منطقي را پيشه كنند كه عبادت منحصر در نماز و روزه باشد و بدون توجه به بعد مادي حيات ، خود را بنده خدا معرفي مي كند ، قرآن چنين منطقي را مردود و مطرود مي داند و مي فرمايد:
فاذا قضيت الصلاه فانتشروا في الارض و ابتغوا من فضل الله و ذكروالله كثيراً (43) چون نماز گزارده شد در روز زمين پراكنده گرديد و فضل خدا را جويا شويد و خدا را بسيار ياد كنيد. جمله وابتغو ا من فضل الله يا تعبيرات مشابه آن در قرآن كريم به معني طلب روزي و كسب و تجارت آمده است و اين اهميت موضوع را مي رساند كه خداوند بعد از عبادت معنوي انسانها را به عبادت مادي و كسب روزي حلال و پرداختن به كار و تلاش دعوت مي كند و جامعه را از رخوت و سستي و بيكاري و پرداختن به امور غير ضروري يا تفريجات غير ضروري پرهيز مي دهد و دعوت به سازندگي ، پيشرفت و توسعه مي كند زيرا اگر ملتي دائماً در تلاش و فعاليت هاي فكري و جسمي باشند ممكن نيست كه پيشرفت نداشته باشند . چنانچه حضرت امير عليه السلام فرمودند : ان الله يحب المحرف امين(44) خدا انسان شاغل و داراي حرفه امين و رستگار را دوست مي دارد و در روايت ديگري امام صادق (علیه السلام) از رسول گرامي اسلام « ص » نقل مي فرمايد كه :
العباده سبعون جزء افضلها جزء طلب حلال (45) عبادت هفتاد جزء دارد كه بالاترين و با فضيلت ترين آنها دنبال رزق و روزي حلال بودن است . در روايت آمده است كه شخصي به امام صادق عليه السلام عرض كرد : مرد مي گويد : من در خانه مي نشينم ، نماز مي خوانم ، روزه مي گيرم و پروردگار را عبادت مي كنم و اما روزي من مي رسد » امام فرمود: او يكي از سه دسته است كه دعا و خواسته هاي او مستجاب نمي شود.(46) و همچنين فرمودند : اگر كسي به خانه برود و در را بر خود ببندد ، آيا از آسمان چيزي براي او فرود مي آيد. (47)امام هفتم عليه السلام فرمودند : من طلب هذا الرزق من حله ليعود به علي نفسه و عياله كان كالمجاهد في سبيل الله (48)كسي كه براي اداره ي خود و خانواده اش از راه حلال حوياي روزي باشد همچون مجاهد در راه خداست.
در روايت ديگر وارد شده است كه از امام صادق عليه السلام در مورد كشاورزان سوال شد آن حضرت فرمودند:
هم الزارعون كنوز الله في ارضه و ما في الاعمال شي ء احب الي الله من الزراعه و ما بعث الله نبياً الا زراعاً الا ادريس فانه خياطا؛ ً آنان (كشاورزن ) گنجينه هاي خدا در زمينند ، در كارها چيزي محبوبتر از كشاورزي نزد خدا نيست ، و خدا همه انبياء را در حالي كه كشاورز و زارع بودند مبعوث فرمود مگر ادريس پيامبر (علیه السلام) كه شغل او خياطي بود
کار وسیله ای برای امتثال امر الهی:
خداوند، عمران و آبادى زمين را از بشر خواسته است؛ بنابراين، عمران و آبادى مطلوب خداوند متعالى است: «هُوَ أَنشَأَكُم مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيَها» (هود (11): 61). او شما را از زمين پديد آورد و در آن شما رااستقرار داد [و عمران آن را خواستار شد]. «هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِى مَنَاكِبَها وَكُلُوا مِن رِزْقِهِ وَإِلَيْهِالنُّشُورُ» (ملك (67): 15). او است كسى كه زمين را براى شما رام كرد؛ پس در فراخناى آن رهسپارشويد و از روزى «خدا» بخوريد و رستاخيز به سوى او است.
خداوند كار و تلاش اقتصادى را طلب فضل الاهى مينامد و مؤمنان را پس از انجام عبادت به آن فرا ميخواند: «وَجَعَلْنَا آيَه النَّهَارِ مُبْصِرَه لِّتَبْتَغُوا فَضْلاً مِن رَبِّكُمْ» (اسراء (17): 12)، و نشانه روز را روشنى بخش كرديم تا «درآن» فضلى از پروردگارتان بجوييد. «فَإِذَا قُضِيَتِ الصلوه فَانتَشِرُوا فِى الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ» (جمعه(62): 10) و چون نماز گزارده شد، در «روي» زمين پراكنده، و فضل خدا را جويا شويد.
ابتغاى فضل الاهى همان كار اقتصادى است كه پس از انجام عبادتى مثل نماز جمعه بايد به آن پرداخت. كار نبايد مزاحم اوقات عبادت شود: «فَاذا نُودِى للصلوه مِن يَوْمِ الْجُمُعَه فَاسْعَوْا إِلَي ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ» (همان: 9)؛ ولى پس از انجام عبادت، كار نه تنها ناپسند نيست، بلكه طلب فضل و رحمت الاهى قلمداد ميشود. در توضيح آيه، امام صادقعليهالسلام فرمود من درباره حاجتى كه خداوند آنرا كفايت كرده است، حركت ميكنم و فقط قصدم اين است كه خداوند مرا در حال طلب حلال مشاهده كند. آيا كلام خدا را نشنيدهاى كه فرمود: «فاذا قضيت الصلوه فانتشروا فيالارض و ابتغوا من فضلاللَّه» (49)
در برخى روايات آمده است كه امامانعليهمالسلام كار اقتصادى را فقط به جهت امتثال امر الاهى نه كسب سودانجام ميدادند. افزون بر روايت پيشين، از امام صادقعليهالسلام نقل شده كه فرمود:
انى لاعمل فى بعض ضياعى حتى اعرق و انّ لى من يكفينى ليعلم اللَّه عزوجل انى اطلب الحلال (50)من در زمين زراعتى كارميكنم تا عرق كنم با اينكه افرادى هستند كه به جاى من كار كنند. هدف من اين است كه خداوند مرا در حال كسبروزى حلال مشاهده كند.
در حديث ديگرى نقل شده است كه امام صادقعليهالسلام هزار و هفتصد دينار به يكى از ياران خود به نام عذافر داد وفرمود:
اتجر بها ثم قال: أما إنّه ليس لى رغبه فى ربحها و ان كان الربح مرغوباً فيه و لكنى أحببت ان يرانى اللَّهعزوجل متعرضاً لفوائده (51)
با اين اموال تجارت كن؛ سپس فرمود: همانا منرغبتى به سود تجارت ندارم. هر چند سود انگيزه و مورد رغبت است، علاقهمندم خداوند مرا در معرض كسب منافع آن مشاهده كند.
عذافر در تجارت صد دينار سود برد. حضرت خوشحال شد و فرمود سود را به سرمايه بيفزا.
همچنین در كلام اولياى دين ترك تلاش و كار عامل بيخردى و بياعتبارى و تبعيت از دستور شيطان قلمداد شده است. معاذ بن كثير از ياران امام صادقعليهالسلام پارچهفروش بود. به حضرت گفت: تصميم دارم بازار را ترك كنم؛ زيرا به اندازه كافى مال دارم. امام فرمود: با اين عمل بياعتبار ميشوى (52). در حديث ديگر آمده است كهحضرت به معاذ گفت: توان تجارت را از دست دادهاى يا به آن بيرغبت شدهاي؟ معاذ گفت: منتظربرقرارى دولت شما هستم (در زمان قتل وليد بن عبدالملك) و مال فراوانى دارم و بدهكار كسى هم نيستم و گمان نميكنم تا وقت مرگم هم صرف شود. حضرت فرمود:
لا تتركها فإن تركها مذهبةللعقل اسع على عيالك و اياك انيكون هم السعاه عليك.
تجارت را رها نكن كه زمينه نابودى خرد است. براى خانوادهات بكوش و آنان را برخود با اين عمل تحريك مكن (53).
کارآفرينی درجهت منافع جامعه
امتيازي که نظام اقتصادي اسلام نسبت به ديگر نظام هاي اقتصادي دارد اين است که تمامي امور را درسود مادي خلاصه نمي کند و به اخلاق و مسايل انساني توجه ويژه اي دارد.ازاين رو،کارآفريناني که به توليدات مورد نياز و ضروي جامعه مشغول اند بسيارارزشمندتر از آن هايي هستند که به توليد کالاهاي لوکس مي پردازند و نيازي از نيازهاي حقيقي جامعه را تأمين نمي کنند.براين اساس است که در آموزه هاي نبوي:«احب الاعمال الي الله سرور تدخله علي المؤمن تطرد عنه جوعته و تکشف عنه کربته»؛(53) دوست داشتني ترين اعمال نزد خدا شادي رسانيدن به مؤمن،برطرف کردن گرسنگي او و دور ساختن غم و اندوه است.درحديث ديگري، آن حضرت (ع)، محبوب ترين فرد نزد خدا را کسي مي داند که براي مردم مفيدترين باشد.
استفاده ی بهينه از امکانات جامعه
در آموزه هاي نبوي براين نکته تأکيد فراواني شده است که بايد از نعمت هاي الهي به گونه اي صحيح بهره برداري شود.مذمت شديد اسلام از اسراف و تبذير گوياي اين حقيقت مي باشد که وجود اين دو پديده نشان از عدم استفاده بهينه از منابع دارد.بنابراين، کارآفرينان، بايد به صورت بهينه از امکانات و نعمت هاي الهي،که جامعه دراختيار آنها گذاشته است، استفاده کنند.
پاک و طيب بودن سرمايه
در نظام توليد و کارآفريني مطلوب دراسلام، پاکي و طهارت هم در سرمايه و هم درسايرعوامل توليد و هم درمحصول و خدمات توليد شده بايد به نحو احسن وجود داشته باشد.مالي که وارد چرخه ي توليد مي شود بايد از بهترين و پاکترين اموال باشد،زيرا کار و تلاش انسان مسلمان تلاش و کوششي است در راه خدا.بدين جهت است که در آموزه هاي نبوي گردآوري مال حلال و چرخش زندگي برمبناي درآمد حلال از وظايف انسان مسلمان دانسته شده است به تعبيرپيامبر عظيم الشأن اسلام (ص(
«طلب الحلال فريضه علي کل مسلم و مسلمه» و «العباده سبعون جزا و افضلها جزا طلب الحلال»؛ «الشاخص في طلب الرزق الحلال کالمجاهد في سبيل الله»؛ «اطيب کسب اسلم سهمه في سبيل الله»؛ پاکيزه ترين دستاورد مسلمان کاراست که در راه خدا انجام دهد.
بنابراين، اگرمال و سرمايه ازطريق غيرصحيح به دست آيد و با خيانت و اجحاف هم همراه باشد،ازحليت بهره اي نخواهد داشت.
توجه به حليت و مشروعيت سرمايه و کسب درآمد سبب مي شود که توليد کننده در هيچ مرحله اي از مراحل توليد خيانت نکند که اين خود اعتماد را در جامعه تقويت مي کند.
همه ي کساني که کالاي توليدشده را مورد بهره برداري قرار مي دهند در واقع توليد کننده را امين خود مي دانند و به او و کالاي توليد شده ي او اعتماد مي کنند.اين مسأله در جهان امروز،که توليد و مراحل مختلف آن تخصصي شده است و لذا افراد عادي نمي توانند به چگونگي و کيفيت کالاها به آساني دسترسي پيدا کنند،ازاهميت بيشتري برخوردار است.
توجه به کيفيت به جای کميت
کارآفريني به عنوان يک خدمت به جامعه،به هرمقدار و ميزان، پسنديده و مورد تقدير است.بنابراين،هرکس به هرمقدار که مي تواند از اين طريق به جامعه کمک کند،حتي اگر به مقدار ناچيزباشد، نبايد فروگذار نمايد، زيرا محروميت از همين مقدار کم،خود موجب ضرر و محرومت جامعه مي گردد.
رعايت اين نکته درسطح جامعه سبب ظهور و بروز استعدادها و سرمايه هاست.اگراين امر مبناي عملکرد نظام اقتصادي يک جامعه باشد، بي ترديد، بهره برداي ازبرکات مادي و معنوي آن و بهره مند شدن آحاد جامعه، نتيجه ي مورد انتظار آن خواهد بود.
نظم و استحکام
ازديگر ويژگي هاي نظام مطلوب کارآفريني در آموزه هاي نبوي، نظم و استحکام و اکمال و اتمام کارهاست.رهاکردن کارهاي نيمه تمام و معطل گذاردن امکانات و سرمايه ها، درنظام کارآفريني برپايه ي آموزه هاي نبوي مطلوب نيست،بايد کارها مطابق اولويت و با برنامه شروع شود و به همان شکل خاتمه يابد؛ «جمال المعروف اتمامه».زيبايي کارخوب به اتمام و پايان رسانيدن آن است.درآموزه هاي نبوي خدا دوست دار کسي است که کار و تلاش را خوب به پايان برساند.
«ان الله تعالي يحب اذا عمل احدکم عملاً يتقنه»(54)؛ خداوند دوست دارد اگر کسي کاري را انجام مي دهد آن را درست انجام دهد.
نداشتن نظم درزندگي نتيجه اش از دست دادن زمان و از دست دادن زمان نتيجه اش اتلاف منابع است.اتلاف،بالاترين حد اسراف است.وقتي اسراف حرام باشد، اتلاف که نوعي اسراف و بالاترين حد اسراف است نيزحرام است.از اين رو،براي استفاده ي بهينه از زمان و از دست ندادن فرصت ها و جلوگيري ازاتلاف منابع،رعايت نظم و ترتيب و برنامه براي کارآفرين ضروري است.
بلند همتی و اراده ی قوی
در تعاليم نبوي ، بر بلند همتي ، جديت در کار و پرهيز از سستي و تنبلي تأکيد فراواني شده و رمزموفقيت در کارها به شمار مي آيد.
امروزه دربحث مديريت،ازويژگي هاي يک مديرموفق برخورداري وي از قدرت تصميم گيري و ريسک پذيربودن او است.درواقع بلندهمتي هم اين دو خصيصه را در بطن خود دارد،به طوري که اگرفرد داراي همت بلند باشد مي تواند وارد کارهاي بزرگ شده و با کارآفريني و راه اندازي فعاليت توليدي علاوه براين که درزندگي خود گشايشي ايجاد مي کند، به حال جامعه نيز سودمند باشد؛ «قدرالرجل علي قدر همته».
درزمينه ي اشتغال و کارآفريني نيزبايد توجه داشت که هرچه همت و عزم و اراده ي انسان براي انجام کارها مهم تر و نوآوري و ابتکار و استحکام بيشتر باشد، نشان گرارزش متعالي تر اوست.
برنامه ريزی
عاقبت انديشي و برنامه ريزي مناسب، رکن اساسي پيشرفت و کمال يابي است.دراتخاذ خط مشي هاي کارآفريني لازم است از بلندپروازي اجتناب شود، زيرا اتخاذ استراتژي بلندپروازانه، وقتي که با توانايي هاي فرد و امکانات موجود در جامعه توازن و هماهنگي نداشته باشد، نتيجه اي جز شکست و به هدر دادن منابع جامعه دربرنخواهد داشت.از اين رو، دراتخاذ شيوه در برنامه هاي رشد و توسعه ي اقتصادي لازم است با توجه به امکانات موجود، شيوه و استراتژي رشد طوري طراحي شود که در دراز مدت اقتصاد به رشد و توسعه برسد و اتخاذ روش سنجيده و حساب شده، با توجه به امکانات، به مراتب نتيجه اي بهتر از انتخاب روش هاي شتابان و عجولانه دارد.
تأثير آموزه های نبوی درايجاد تحول اقتصادی در مدينه
تعاليم نبوي درمورد اهتمام به کار و تلاش توانست تأثير شايسته اي در رفتارهاي اقتصادي مردم و اوضاع اقتصادي مدينه داشته باشد.آشنايي با اصول اعتقادي و ارزش هاي ديني سبب گرديد تا انگيزه هاي نويني براي فعاليت هاي اقتصادي و اجتماعي در مردم مدينه به وجود آيد.
آن حضرت (ص)نه تنها در زمينه هاي گوناگون، از جمله اصول اقتصادي و سياست هاي مالي تعاليم جديدي را آورد، بلکه با زير و رو کردن نظام ارزش ها توانست مسائلي از قبيل غارت و چپاول گري، رباخواري و قماربازي را تا پايين ترين حد تنزل دهد، و در عوض کار و تلاش و کسب و کارحلال، و فعاليت هاي صحيح اقتصادي را در قالب عمل صالح به حد اعلي ترقي و تعالي دهد.برپايه ي اين انقلاب فکري و بينشي بود که آن حضرت (ص)، پس از استقرار در مدينه اقدام به برنامه ريزي در جهت اشتغال هرچه بيشترمسلمانان نمود که به برخي از اين تلاش ها در ادامه اشاره مي کنيم.
روشهای ترویج اشتغال
حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهو سلم برای ایجاد انگیزه تولید و کسب درآمد در وجود مسلمانان، از روشهای مختلفی بهره میگرفت که به برخی از آنان اشاره میشود:
الف) زمینه سازی برای رشد استعدادها
آن حضرت با استفاده از فرصتهای مناسب برای شکوفایی نیروهای درونی و استعدادهای نهفته افراد، زمینه سازی مینمود و از این طریق، در آنان انگیزه تولید و کسب درآمد را تقویت میکرد. روایت زیر، نشانگر این روش رسول گرامی میباشد:
مردی از اصحاب در تنگنای زندگی قرار گرفت. وی که دارای شغل مناسبی نبود و بسیاری اوقات از بیکاری رنج میبرد، خانه نشین شد. روزی همسرش به وی گفت: ای کاش به محضر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم میرفتی و از او درخواست کمک مینمودی! مرد با پیشنهاد همسرش به حضور رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم رفت. هنگامی که چشم حضرت به او افتاد، فرمود: «مَنْ سَأَلْنا اَعْطَیناهُ وَ مَنْ اسْتَغْنی اَغْناهُ اللّهُ؛ هرکس از ما کمک بخواهد، ما به او یاری میکنیم ولی اگر بینیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نکند، خداوند او را بینیاز میکند.»
او پیش خود فکر کرد که مقصود پیامبر، من هستم و بدون این که سخنی بگوید، به خانه برگشت و ماجرا را برای همسرش بازگو کرد. زن گفت: رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم هم بشر است. (و از حال تو خبر ندارد.) او را به وضع زندگی نکبت بار و پر مشقّت خود آگاه کن.
مرد ناچار برای بار دوم به حضور پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم رفت اما قبل از این که حرفی بزند، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم همان سخن قبلی را تکرار کرده و فرمود: «مَنْ سَأَلْنا اَعْطَیناهُ وَ مَنْ اسْتَغْنی اَغْناهُ اللّهُ.» بازهم بدون اظهار حاجت، به خانه برگشت ولی چون خود را همچنان در چنگال فقر و بیکاری، ضعیف و ناتوان میدید، برای سومین بار با همان نیّت به مجلس رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم رفت. باز هم لبهای رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم به حرکت در آمد و با همان آهنگ ـ که به دل، قوّت و به روح، اطمینان میبخشیدـ همان جمله را تکرار کرد. این بار اطمینان بیشتری در قلب خود احساس نمود؛ حس کرد که کلید مشکل خویش را در همین جمله یافته است. وقتی که خارج شد، با قدمهای مطمئنتری راه میرفت. با خود فکر میکرد که دیگر به دنبال کمک خواستن از بندگان نخواهم رفت. به خدا تکیه میکنم و از نیرو و استعدادی که در وجودم به ودیعت نهاده شده است، بهره میگیرم و از او میخواهم که مرا در کارهایم موفق گردانیده و از دیگران بینیاز سازد. با این نیّت، تیشهای عاریه گرفت و به جانب صحرا رفت. آن روز مقداری هیزم جمع کرد و فروخت و لذت حاصل دست رنج خویش را چشید. روزهای دیگر به این کار ادامه داد تا به تدریج توانست از حاصل درآمد خویش، ابزار کار را فراهم نماید. بازهم به کار خود ادامه داد تا صاحب سرمایه و شتر و غلامانی شد. وی در اثر تلاش و کوشش شبانهروزی، یکی از افراد ثروتمند گردید. روزی به محضر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم آمده و وضعیت خود را به آن حضرت گزارش داد که چگونه در آن روزِ فلاکت بار به محضر حضرت آمده و چگونه سخن پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم وی را به تحرک و کار واداشت. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: من که به تو گفتم؛ هرکس از ما کمکی بخواهد، ما به او کمک میکنیم ولی اگر بینیازی بورزد، خدایش او را کمک خواهد نمود(55)
ب) روشهای رفتاری
گرچه رهنمودهای گفتاری، در تربیت افراد تأثیر دارد اما اقدامات عملی، به مراتب بیشتر از شیوههای گفتاری مؤثر است. برای همین پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نه تنها با راهنماییها و زمینه سازیهای خود موجب هدایت افراد به سوی میدانهای کاری شد بلکه خود عملاً وارد صحنه شده و همدوش با دیگران کار میکرد.
رفتار رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم را میتوان تبلور اصول و ارزشهای اسلامی قلمداد نمود. آن حضرت همچنان که در صحنهی سیاست، حکومت، اخلاق، معارف، علوم و حکمت، خطابه و سایر صفات والای انسانی اسوه تمام عیار مسلمانان به شمار میآید، رفتار اقتصادی آن حضرت نیز میتواند شیوهای موفق و کارآمد برای چگونه زیستن باشد.
نمونه هایی از سیره عملی حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم :
خانه سازی
امام صادق علیهالسلام به فردی که در اثر جهل و غرور، تن به کار نمیداد و خود را نیازمند دیگران نموده بود، فرمود: برو کار کن! و در بالای سرت بار حمل کن. (و هرچه میتوانی تلاش کن.) و از مردم بینیاز باش.
سپس به وی فرمود: همانا رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم سنگها را به دوش خود حمل میکرد و دیوار خانهاش را میساخت. (56)
باغداری
علی علیهالسلام روزی به سلمان فرمود: ای [ابا [عبداللّه! باغی را که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم با دستان خویش آن را ساخته و درختهایش را کاشته است، برای فروش بهمشتریان عرضه کن. سلمان باغ پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را به معرض فروش گذاشت و به دوازده هزار درهم فروخت.(57)
دامداری
روزی حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: ما بَعَثَ اللّهُ نَبیّاً اِلاّ راعی غَنَمٍ؛ تمام پیامبران الهی پیش از آن که به مقام نبوت برسند، مدتی چوپانی کردهاند. قالُوا: وَ اَنتَ یا رَسُولَ اللّه؟؛ از پیامبر سؤال شد: آیا شما نیز چوپانی کردهاید؟ قال: وَ اَنَا رَعَیْتُها لاَِهْلِ مَکّة بِالْقَرارِیط؛ فرمود: بله، من مدتی گوسفندان اهل مکه را در سرزمین «قراریط» به چراگاه بردهام.»)58)
بازرگانی
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم قبل از ازدواج، با خدیجه یک قرارداد تجارتی بسته بود. طبق آن قرار دادِ مضاربهای، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم متعهد شده بود که با سرمایه خدیجه به یک سفر تجارتی برود و در مقابل، آن حضرت در منافع کالاهای بازرگانی خدیجه شریک باشد. بعد از توافق طرفین، خدیجه شتری راهوار و مقداری کالاهای ارزشمند در اختیار حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم نهاد و به دو غلام خود سفارش کرد که در این سفر تجارتی به همراه آن حضرت باشند و دستوراتش را اطاعت نمایند. این سفر تجارتی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به شام، تا حدودی وضعیت اقتصادی و مالی آن جناب را سر و سامان داد. بعد از پایان سفر، کاردانی و شایستگی این جوان قرشی مورد تقدیر و ستایش خدیجه ـ ثروتمندترین و سرشناسترین زن مکه ـ قرار گرفت و بدین منظور، مبلغی را علاوه بر قرار داد، به او پرداخت. اما نبیّ اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فقط مبلغ معیّن در قرارداد را دریافت کرده و از اخذ وجوه اضافی خودداری نمود. سپس وجوه حاصله از تجارت شام را به خانه ابوطالب علیهالسلام برد و همه را در اختیار عموی گرامیاش گذاشت تا این که مقداری وضع زندگی حضرت ابوطالب علیهالسلام سر و سامان یابد.(59)
امام صادق علیهالسلام در مورد کارهای تجارتی پیامبر علیهالسلام سخنان ارزندهای دارد. اسباط بن سالم میگوید:
روزی به حضور امام صادق علیهالسلام شرفیاب شدم، آن حضرت پرسید: عمربن مسلم چه میکند؟ گفتم: حالش خوب است اما دیگر تجارت، نمیکند. امام صادق علیهالسلام فرمود: ترک تجارت، کار شیطانی است. ـ این جمله را سه بار تکرار کردـ آنگاه امام ادامه داد: رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهو سلم با کاروانی که از شام میآمد معامله میکرد و با بخشی از درآمد آن معامله قرضهای خود را ادا نموده و بخشی دیگر را در میان نیازمندان فامیل تقسیم مینمود. خداوند در مورد تاجران خداجو و باتقوا میفرماید: «رِجاٌ لٌ لا تُلْهیهم تِجارَةٌ وَ لا بَیعٌ عَنْ ذِکْرِاللّه»؛(60) مردانی که تجارت و داد و ستد، آنان را از یاد خدا غافل نمیکند.»(61)
همکاری در فعالیتهای اجتماعی
ساختن مسجد
هنگامی که مسجد قبا ـ اولین مسجد در تاریخ اسلام ـ ساخته میشد، حضرت خاتم الانبیاء صلیاللهعلیهوآلهوسلم همدوش سایر مسلمانان کار میکرد. آن حضرت سنگهای کوچک و بزرگ را برمیداشت و آنها را بغل مینمود و حمل میکرد. به طوری که سفیدی گرد و خاک سنگها کاملاً در بدن آن حضرت نمایان بوده و حکایت از سخت کوشی آن حضرت داشت. گاهی مردی از اصحاب به نزدش میآمد و التماس میکرد که: یا رسول اللّه! پدر و مادرم فدای تو باد! اجازه بده سنگ و خاک را من ببرم و به جای شما کار کنم. رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم میفرمود: نه، تو هم سنگ دیگری بردار. بالاخره آن حضرت در اثر کوششهای شبانه روزی، ساختمان مسجد قبا را به پایان برد. (62)
همچنین در تأسیس ساختمان مسجد النبی صلیاللهعلیهوآلهوسلم آن حضرت علاوه بر راهنمایی مسلمانان در طرح ریزی بنای مسجد، خود نیز در کنار آنان کار میکرد و آن چنان از جان و دل کارهای ساختمانی را انجام میداد که مسلمانان تحت تأثیر قرار میگرفتند. اسید بن حضیر یکی از آنان بود که جلو آمده و گفت: یا رسول اللّه! اجازه بفرمایید تا من به جای شما سنگهای سنگین را حمل کنم. فرمود: نه، تو یکی دیگر ببر.
یکی از مسلمانان نیز این شعر را قرائت میکرد:
لَئِنْ قَعَدْنا والنَّبیُّ یَعْمَلُ
فَذاکَ مِنّا الْعَمَلُ الْمُضَلَّلُ(63)
اگر ما بنشینیم در حالی که پیامبر کار میکند، رفتار بسیار زشت و ناپسند انجام دادهایم!
راهسازی
امام صادق علیهالسلام به نقل از پدر بزرگوارش حضرت باقر علیهالسلام فرمود: پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم یکی از راههای عمومی را ـ که آب خراب کرده بودـ با چیدن سنگ تعمیر نمود. به خدا سوگند! انسانها و چهار پایان تا این لحظه از آن استفاده میکنند.(64)
انجام کارهای منزل
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله علاوه بر اداره حکومت اسلامی و حلّ و فصل مشکلات مسلمانان، به کارهای منزل نیز رسیدگی میکرد.
امام صادق علیهالسلام فرمود: «کانَ رَسُولُ اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم یَحْلِبُ عَنْزَ اَهْلِهِ(65)؛ رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیوسته بز خانوادهاش شیر میدوشید»
ره توشههای پیشه وران
حضرت خاتم الانبیاء صلیاللهعلیهوآلهوسلم با این که مسلمانان را به اشتغال در کارهای تولیدی، خدماتی، کشاورزی و سایر مشاغل توصیه میکرد ولی به لحاظ موقعیّت جغرافیایی و با توجه به آب و هوای مناطق مختلف، به برخی از شغلها اهمیّت خاصّی قائل بود. در اینجا به نقل چند مورد از گفتارهای آن حضرت میپردازیم:
1. مَنْ غَرَسَ شَجَرَةً فَاَیْنَعَتْ، غَرَسَ اللّهُ بِها شَجَراً فِی الْجَنَّةِ؛(66) هر مسلمانی که نهال درختی بنشاند و آن درخت (بر اثر کوششهای باغبان) به ثمر بنشیند، خداوند متعال در مقابل آن درخت، درختی در بهشت قرار میدهد.»
.2 در سیره اقتصادی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم باغداری، زراعت و کشاورزی آن چنان از اهمیت برخوردار است که آن حضرت در مورد تضییع حقوق آنان، به دولت مردان اسلامی هشدار داده و ضمن دستورالعملی، دهقانان را به زمامداران اسلامی کاملاً سفارش نموده و به علی علیهالسلام فرمود:
یا علی! مبادا در حکومتِ تو به دهقانان و کشاورزان ستم شود.(67)
بستن عقد قراردادهای مزارعه و مساقات
پيامبر اکرم (ص)با بستن اين نوع قراردادها بين مهاجرين و انصار،علاوه بر آن که مهاجران بدون زمين و بيکاررا به کارکشاورزي وا داشت و سبب افزايش نيروي مهاجرين نيزگرديد، توليد و بهره وري زمين هاي زيرکشت انصار را هم بالا برد.
لغو انحصاری بودن تجارت
آن حضرت (ص)با ايجاد عقد مضارعه در بين افراد توانست به تهيه سرمايه و امکانات حمل و نقل براي تجارت زمينه ي مناسبي را براي آن ها فراهم سازد و تجارت را از انحصار گروه و افراد خاص آزاد سازد.
واگذاری زمين براي کشاورزی و کارهای خدماتی
واگذاري اين زمين ها،که براي فعاليت هاي اقتصادي و اجتماعي انجام مي شد، توانست به کار و تلاش درجهت ساختن واحدهاي مسکوني، حمام، بازار، احياي اراضي موات و...رونقي خاص بخشد و درنتيجه بازار اشتغال را در تعادل نگه دارد.
استفاده ازانفاقات واجب مالی
آن حضرت (ص)، با استفاده و به کارگيري از دريافت هاي واجبات مالي، مانند خمس و زکات و ديگرانفاقات توانست براي بيکاران، فرصتي را به وجود آورد و به آنان امکان دهد تا از اين طريق وسيله ي کار فراهم سازند و مشغول به کار شوند.
بهره گيری از غنايم جنگی
پيامبر اکرم (ص)با بخشيدن غنايم جنگي به مجاهدان، آنان را به طور غيرمستقم در تهيه ي وسايل کارو اشتغال کمک مي نمود.
به کارگيری انفال
حق مالکيت منابع طبيعي ازقبيل معادن، کوه ها، آب، جنگل ها، زمين هاي بي صاحب، اراضي موات و بايرکه در قالب انفال قرار داده شدند،ازآن خدا و پيامبرعظيم الشأن (ص)و زمامداران حکومت اسلامي است.ازاين رو، زمامدارحکومت اسلامي، با در نظر گرفتن شرايط و مصالح عامه، مي تواند اين منابع را، به صورت اجاره و مزارعه، دراختيار افراد قرار دهد و درآمد آن را صرف نيازهاي اجتماعي کند.
قبل از اسلام برنامه بر اين بود که قدرت هاي محلي قسمت هايي از اراضي، مراتع و نيزارها و ديگر منابع طبيعي را، بدون هيچ گونه کار و تلاشي اختصاص به خود مي دادند،و منابع بهره گيري ديگران مي شدند و از طريق اوج گيري،به ديگران حق بهر برداري مي دادند.پيامبر اکرم (ص)با نهي اين عمل، راه را براي بهره گيري تمامي افراد باز نمود و حق ماليکت ثروت هاي غيرمنقول براساس کار و کوشش قرار گرفت.
برقراری ثبات درنظام اقتصادی
با توجه به آنچه گذشت مي توان چنين نتيجه گرفت که تثبيت نهادهاي اخلاقي عملي در سيره نبوي به عنوان يک حرکت کارساز درپديد آمدن و حفظ و نگهداري روابط انساني درتقويت و ايجاد کارآفريني نقش اساسي دارد. همچنان که تشويق آحاد مردم به همکاري با يکديگر،تبليغ اخوت و نوع دوستي، ايثار و درستکاري،حفظ قراردادها، و ممنوعيت کاربرد هرنوع حيله در مبادلات و معاملات، و مبارزه با نهادينه شدن مفاسد اقتصادي و تلاش براي نهادينه شدن زمينه هاي بالندگي اقتصادي شاخص هاي کارآمدي و کارآفريني نظام اقتصادي نبوي را مي رساند.
تحريم ربا،تحريم کنز، تحريم رشوه،تحريف اسراف و تبذير،تشويق به کاهش مصرف، تشويق به کارگروهي، تشويق به کار شرافت مندانه،و عبادت تلقي کردن کوشش براي امرارمعاش، تثبيت و نهادينه ساختن توجه به حقوق کارگر، مانند پرداخت حقوق کارگر پيش از اتمام کار،ارتباط دادن رضايت اخروي خداوند به کوشش مولد دراموردنيوي، درساختار و مرکزيت نظام اقتصادي مي تواند ثبات و پايداري را به ارمغان آورد، به تعبيررسول مکرم اسلام (ص):«من طلب الرزق في الدنيا استعافافا من الناس و توسيعا علي اهله لقي الله يوم القيامه و وجه مثل القمر»(69)
نتيجه گيری
کارو کارآفريني مهم ترين مسأله ي اجتماعي و فرآيندي انساني و اجتماعي است که با دگرگوني اقتصادي ـ اجتماعي پيوند محکمي دارد براين اساس، اهميت و ضرورت افراد کارآفرين درجامعه مشخص مي شود.بررسي ها نشان از آن دارد که به دليل نبود فرهنگ کارآفريني و بي توجهي به اصول و معيارهاي کارآفريني درآموزه هاي ديني، دولت برخلاف انتظار خود نمي تواند توفيق چنداني در دستيابي به اهداف خود در دادن تسهيلات به کارآفرينان در قالب طرح هاي زودبازده به دست آورد.از اين رو، آموزش و تربيت کارآفرين يک ضرورت زيربنايي براي توسعه کشور و کاهش نرخ بيکاري است.دراين راستا ضرورت دارد مراکزي ويژه اي را در جهت حمايت از کارآفرينان بالقوه تأسيس کرده که ضمن آموزش هاي ويژه براي توسعه، مباحثي همچون توانايي ها و انگيزش افراد را نيز در برگيرد.
هر چه اصول و معيارهاي کارآفريني در يک جامع نهادينه تر باشد، توانايي آن جامعه براي تربيت و جذب کارآفرينان،سرمايه ها، مغزها و نورآوري ها بيشتر، و درنتيجه شتاب رشد اقتصادي و اشتغال و امنيت اجتماعي براي شهروندان افزون ترخواهد شد.
فهرست منابع
1. ollexfen .
2. ميك، رونالد، پژوهشى در نظريهى ارزش - كار، ترجمهى م . سوداگر، تهران، پازند، 1358، ص22
3. توسلى، غلامعباس، جامعهشناسى كار و شغل، تهران، سمت، چاپ اول، 1375، ص9 .
4. همان، ص 10 .
5. نهجالبلاغه، ترجمهى محمد دشتى، قم، انتشارات مشرقين، چ5، 1379، صص 447 و 464 خطبهى 230/9
6. Cast.
7. اقتباس از كتاب كار و حقوق كارگر، تاليف شريف قريشى، ترجمهى اديب لارى و محصل يزدى، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1366، ص 6و5 .
8. جرداق، جر، امام على عليه السلام صداى عدالت انسانى، ج1، ترجمهى سيدهادى خسرو شاهى، قم، نشر خرم، چ3، 1376، ص172.
9. همان، ص172 .
10. برقعى قمى، سيدعلى اكبر، جلوهى حق در سيرت مولاى متقيان اميرمؤمنان على بن ابىطالب عليه السلام.
11. السلام، تهران، انتشارات حافظ، (بىتا)، ص 55.
12. .قريشى، شريف، كار و حقوق كارگر، 1366، ص6.
13. جرداق، پيشين، ص 235.
14. بحارالانوار، ج 100، ص 209.تحقیق علی اکبر غفاری، المکتبه الاسلامیه، تهران، 1386ق.
15. همان.
16. .المحجّة البیضاء، ج 3، ص 140.محسن فیض کاشانی، موسسه نشر الاسلامی، قم، 1383ق
17. همان.
18. کافی،كلينى،1362: ج5، 78.تصحیح علی اکبر غفاری، دار الکتاب الاسلامی، تهران، 1383ق
19. ..وسایل الشیعه، حر عاملی، ج6، ص310.
20. .كتاب وافي، محمد محسن فیض کاشانی، ج 3 چزء 10 ص 8.مکتبه الامام امیر المومنینعلی (ع) اصفهان، 1406ق
21. سفينه البحار، شیخ عباس قمی، ج 2 ص 327.المطبعه العلمیه، نجف، 1352ق
22. فروع كافي جلد 6 ص 286.
23. همان منبع.
24. بحار الانوار جلد 15 ص 263.
25. نهج البلاغه كلمات قصار 363.
26. همان منبع ص 236بحار الانوار .
27. نهج الفصاحه ص 44.
28. ارشاد مفيد ص 141.
29. نهج الفصاحه، ص19.
30. تحف العقول، ص 37 و الکافی، ج 4، ص 12، (باب کفایة العیال و التوسع علیهم)
31. .ولایی،ج2،ص63
32. . غررالحكم، ج2، ص 1043
33. سوره ملک، آیه2.
34. . غررالحكم، ج2، ص 1043
35. میزان الحکمه، ج4، ص169.
36. .نهج البلاغه حكمت 319.
37. نهج الفصاحه ص 52.
38. میزان الحکمه، محمد محمدی،ج8، ص392.انتشارات دار الحدیث، قم، 1416ق
39. .همان منبع ص 393.
40. همان منبع پيشين.
41. . . غررالحكم، ج2، ص 1043
42. سوره جمعه، آیه 1.
43. وسايل الشيعه، حر عاملی، ج 12 ص 13 حديث 14.تحقیق موسسه آل البیت، بیروت ، 1403ق
44. همان.
45. همان منبع ص 14 حديث 2.
46. همان منبع ص 11 ج4.
47. همان، ص25، ج3.
48. مستدرک الوسایل، طبرسی، 1412: ج10، ص289.تحقیق موسسه آل البیت، قم، 1407ق
49. کلینی، 1362، ج5، ص77.
50. همان، ج5، ص73.
51. همان، ص148.
52. همان.
53. نهج البلاغه، حکمت 122.
54. .اصول الکافی، باب القناعه، حدیث7.
55. وسایل الشیعه، ج17،ص38.
56. حلیةالابرار، ج 1، ص 331..
57. میزان الاعتدال، ج3، ص239.
58. بحارالانوار، ج 16، ص 22 به بعد.
59. نور ،آیه 37.
60. وسائل الشیعه، ج 17، ص 14 و 15.
61. معجم الکبیر، طبرانی، ج 24، ص 318.تحقیق عبد المجید سلفی، احیائ التراث العربی، قاهره
62. .مناقب آل ابیطالب،محمد بن شهر آشوب، ج 1، ص 161المکتبه الحیدریه، نجف، 1386. و فتح الباری، ج 7، ص 193..
63. حلیةالولیاء، ابو نعیم عبد الله اصفهانی ، ج 1، ص 329.دار الکتاب العلمیه، بیروت، 1409ق
64. .الکافی، 5، ص 86.
65. وسائل الشیعه، ج 17، ص 11.
66. کنزالعمال، متقی هندی ،ج 3، ص 896، حدیث 9079.حیدر آباد دکن، 1373ق
67.تهذیب الاحکام،محمد بن حسن طوسی، ج 7، ص 154..نشر صدوق؛ تهران، 1417ق
حسین سلطان محمدی
فاطمه سلطان محمدی