چکیده: باید توجه داشت که اسلام برای مبارزه با تمرکز ثروت تدابیری اندیشیدهاست . اگر چه بطور مستقیم از طریق راههای : 1 - پخش ثروت 2 - تحقیرثروت اندوزی 3 - روش رهبری، مردم را از گرایش به ثروت اندوزی بازمیدارد. بدون شک روش غیرمستقیم، بخصوص شیوه زندگی رهبر و همنشینی اوبا طبقه محروم و تهیدست از یک سو، و دوری و برائت او از زراندوزان وسرمایهداران و مترفین و مرفهین بیدرد از سوی دیگر، تاثیر بسزایی درروحیه افراد جامعه دارد که موجب میشود تا آنها از روی آوردن به ثروت وانباشت آن و عدم بکارگیری آن در جامعه و تکاثر طلبی دست بردارند.بسیار جالب است که اصول اخلاقی اسلام که در تعالیم اخلاقی و روش تربیتیخود بکار میگیرد، ضمانت اجرایی بسیار قوی در اجرای احکام و رعایتحدود الهی است که از هر قانون الزامی، مطمئنتر است . زیرا فرار ازقانون و یا ساختن کلاه شرعی، بسیار راحتتر است تا زیر پا گذاشتن مسائلاخلاقی و وجدان پاک انسانی، بخصوص که انسان فطرتا” حق طلب و کمال جواست . بطور خلاصه باید گفت : اصل تجمع ثروت از دیدگاه اسلام ممنوع نشدهاست . ولی در زمانی که بر اثر جنگ ، سیل، زلزله، قحطی، فقر و ....ضرورتی در جامعه ایجاد شود که ذخیره بیتالمال و مالیاتهای اولیه،نتواند کمبود موجود را جبران نماید، دولت حق دارد با بررسی دقیقجوانب امر و مشورت با متخصصین متعهد و اهل فن، درصدی از اموال مازادبر نیاز سرمایهداران و ثروتمندان و یا در صورت نیاز همه آنرا بطوریکجانبه از مردم بگیرد. به امید روزی که ثروتمندان به دست خود اموالخویش را در راه اعتلای کلمه حق ایثار نمایند تا ضمن ریشهکن شدن فقر،عدالت اجتماعی در جامعه پیاده شود