چکیده: قبل از پرداختن به توضیح در مورد بخشهای چهارگانهء این تحقیق، لازم است مقصود خود را از اصطلاح ”امکانسنجی” که در عنوان رساله آمده است روشن کنم. امکانسنجی در اینجا نه به معنی متداول آن در ادبیات آکادمیک اقتصادی است که از طریق فعل و انفعالات آمارگیری و روشهای اقتصادسنجی تخمین زده میشود، بلکه مقصود از امکانسنجی در اینجا، امکانسنجی منطقی است به این معنی که با توجه به قلمروی که برای دین اسلام قائلیم، آیا منطقا دین میبایست استراتژی توسعه براساس توزیع درآمد و ثروت ، و مبتنی بر ارزشهای خود ارائه کند یا خیر؟ و مفهوم امکان را فقط به امکان بالقوه (ذهنی) محدود نکردهایم، بلکه مقصود از امکان، مرحلهء ارائه و بروز آن استراتژی را نیز شامل میشود. به هر حال این تحقیق درصدد است مشخص کند آیا اسلام به عنوان یک دین جهانی که برای همهء زمانها و مکانها آمده است ، موظف است برای ادارهء جامعه نظام اقتصادی ارائه کند؟ و اگر پاسخ مثبت است آیا در سطح کلی و فقط به بیان ارزشها میپردازد یا خیر علاوه بر ارائه ارزشها، نظام اقتصادی خاص خود را با جزئیات آن ارائه میکند؟ در صورت دوم است که این سئوال پیش میآید نظام توزیعی که اسلام ارائه میکند چیست ؟ و استراتژی توسعهای که براساس توزیع در یک نظام اسلامی ارائه میشود کدام است