چکیده: این تحقیق، درصدد یافتن پاسخ برای این پرسشهاست : چه رابطهای بین فرهنگ و توسعهاقتصادی وجود دارد؟فرهنگ توسعه دارای چه ویژگیهایی است ؟ آیا اسلام با فرهنگ توسعه و به عبارت دقیق با عوامل فرهنگی موثر بر توسعه اقتصادی در تعارض است یا نه ؟ از آنجا که پاسخ به سئوالات فوق تا اندازه زیادی بستگی به تعاریف ما از فرهنگ و توسعه دارد لذا بعد از اینکه در فصل اول به طرح موضوع پرداختهایم، فصل دوم از تحقیق حاضر را به تعریف مفاهیم تحقیق اختصاص دادهایم . سپس برای پیبردن به رابطه فرهنگ و توسعهاقتصادی، ابتدا رابطه فرهنگ و اقتصاد مورد ارزیابی قرار گرفته چرا که توسعهاقتصادی را به یکی از وجوه توسعه اطلاق کردهایم، سپس روابط خاص بین فرهنگ و توسعه و عوامل فرهنگی موثر بر توسعه اقتصادی در فصل چهارم بررسی شده و از بررسی مجموع عوامل فرهنگی ذکر شده برای توسعه اقتصادی، به این نتیجه رسیدهایم که عوامل اصلی فرهنگی موثر بر توسعهاقتصادی به شرح زیر است : 1 - نگرش مطلوب و معقول نسبت به دنیا و مظاهر آن ; 2 - نگرش و برخورد علمی با مسائل و اهمیت به نقش عقل ; 3 - اعتقاد به آزادی اندیشه ; 4 - اعتقاد به برابری انسانها و احترام به حقوق دیگران ; 5 - لزوم نظمپذیری جمعی ; 6 - عدم تعارض فرهنگی در جامعه ; 7 - اعتقاد به توسعه و باور به پویایی اجتماع ; در میان عوامل فوق، عامل اول و دوم برجستهتر از سایر عوامل ارزیابی شده است و لذا فصل پنجم را به عامل اول و فصل ششم را به عامل دوم اختصاص دادهایم و در فصل آخر نیز سایر عوامل مورد بررسی قرار گرفته و با مراجعه به متون معتبر دینی، نگرش اسلام را نسبت به تک تک این عوامل یادآوری شده و به این نتیجه رسیدهایم که اسلام با این عوامل فرهنگی موثر بر توسعه اقتصادی نه فقط تعارضی ندارد، بلکه عناصر مساعدی در آن وجود دارد که میتوان با تکیه بر آنها به توسعه و بالاخص به توسعهاقتصادی کمک رساند. بعضی از این عناصر مساعد از این قرار است : 1 - فرهنگ کار و تولید در اسلام 2 - پیوستگی بین مادیت و معنویت در اسلام 3 - دعوت به زیبایی و آراستگی 4 - حرمت اسراف و تبذیر 5 - موظفشدن مسلمانان به آبادکردن زمین 6 - مذمت فقر مالی در اسلام 7 - مبارزه با خرافات 8 - دعوت به تعقل 9 - حجیت و ملاکبودن خرد بشری 10 - تشویق روشهای تجربی در اسلام 11 - فراخوان اسلام به علوم، فنون و صنایع 12 - رعایت نظم و برنامهریزی 13 - اعتقاد به جامعه آرمانی 14 - دعوت کردن اسلام به ”محکمکاری” 15 - انعطاف فقه نسبت به توسعه 16 - دعوت مسلمانان به داشتن روحیه اقتباس خلاق از دیگران 17 - اعتقاد مسلمانان به داشتن قدرت و عزت 18 - سایر عناصر فرهنگی مانند : دفاع از حقوق، آزادیها، عدالت ، برابری صلح، همزیستی و .... از مجموع مباحث این رساله به این نتیجه رسیدهایم که اسلام نه فقط مخالف عناصر فرهنگی موثر بر توسعهاقتصادی نیست ، بلکه به صورت بالقوه، در بطن خود دارای عناصری است که احیای آنها میتواند توسعه برانگیز باشد (و این فرضیه تحقیق ما بود) احیای این عناصر و دهها عنصر دیگر در فرهنگ دینی باعث خواهد شد که مسلمانان بتوانند به همه جنبههای مثبت توسعهاقتصادی در غرب ، نائل شده و بعلاوه از همه عناصر منفی آن نه فقط به دور باشند بلکه جامعهای داشته باشند که در همه ابعاد انسانی پیشرو پیشرو مستقل، الگو و نمونه باشد