تاريخ : پنج شنبه 31 فروردین 1391  | 10:43 PM | نویسنده : قاسمعلی

1- زمین یا به نحوی است که مردم و مالکین اولیه آن بدون جنگ مسلمان‏ شده‏اند، در این صورت ملک شخصی آنهاست و معامله مالکیت با آن می‏شود، و یا آن که سرزمین، عنوة فتح می‏شود، در این صورت زمین به عموم مسلمین‏ تعلق می‏گیرد ولی به شرطی که آن زمین، محیاة و در حقیقت مملوک کفار باشد. اینچنین سرزمینی برخلاف سایر مملوکات کفار که به غنیمت برده‏ می‏شود و تقسیم می‏شود تقسیم نمی‏گردد و به عموم مسلمین، از آن جمله خود مالکان اولیه اگر اسلام اختیار کنند تعلق می‏گیرد، اما اینکه باید خراج و مقاسمه بپردازند مطلبی است که بعدا گفته خواهد شد. و اما اگر سرزمین‏ فتح شده موات باشد، طبق فقه شیعه به امام تعلق می‏گیرد و صد در صد به‏ نظر حکومت عادله حق واگذار می‏شود، و اما این که کسانی که این سرزمینها به آنها واگذار می‏شود، آیا مالک اینها می‏شوند و می‏توانند خرید و فروش‏ کنند، یا مانند مفتوح عنوة نمی‏توانند خرید و فروش کنند؟، و همچنین آیا باید در مقابل این واگذاری‏، چیزی به بیت المال به عنوان خراج بپردازند یا نه، و صد در صد معامله‏ ملک شخصی با آن زمین می‏شود، مطلبی است که باید بحث شود.
و همچنین آیا مالکیت مطلق و محدود زمین موات همچنان که به شرط الاحیاء است، مادام الاحیاء است یا امدی ندارد؟ اگر امد دارد، امد آن چقدر است؟ اگر احیاء کننده، مالک مطلق بشود و خراج نپردازد و مشروط به‏ مادام الاحیاء نیز نباشد، اثر اختیار امام فقط این است که اول به اجازه‏ او باید داده شود و نظارت او برای همیشه ساقط می‏شود و زمین میان مالکان‏ مستقل از نظر امام دست به دست می‏شود. اگر مادام الاحیاء را شرط کنیم، اثر دیگر اختیار امام این است که هر وقت زمین بائر باشد، دو مرتبه‏ باید با نظر امام به افراد تفویض شود و اجازه احیاء داده شود، ولی اگر امام حق داشته باشد که خراج بگیرد باید گفت برای همیشه زمین در اختیار امام باقی می‏ماند، و هر چند محیی، مالک می‏شود و نظیر مزارع نیست و حق‏ خرید و فروش دارد، اما حقی هم از امام برای همیشه زمین بر زمین هست که‏ به موجب آن، خراج می‏گیرد. و اگر حق خرید و فروش هم سلب شود، عملا سلب مالکیت از محیی شده و او فقط اولویت بهره‏برداری دارد و فرقی میان‏ اراضی مفتوحه عنوة و اراضی موات که جزء انفال است، باقی نمی‏ماند.

2- زمینهایی که صاحبان آنها با صلح، اسلام اختیار کرده‏اند، مانند سرزمین مدینه، تعلق دارد به مالکین اصلی، و از این جهت فرقی میان زمین‏ و غیرزمین نیست، و کأنه این امتیازی است که به اینها داده شده است، ولی البته اینها نیز مادام الاحیاء، مالک‏اند، به صرف این که خرابه شد، از مالکیت آنها خارج می‏شود و ملک‏ امام می‏شود. پس هر زمین که یک بار به حالت موات درآمد، از مالکیت‏ شخصی علی الاطلاق خارج می‏شود و دو مرتبه مملوک علی الاطلاق نمی‏شود، مگر آنکه بگوییم معنی " «من احیی ارضا مواتا فهی له؛ هر کس زمین مرده ای را زنده کند مالکش می شود.» " مالکیت علی الاطلاق‏ است.

3- زمینهایی که معموره است و اهلش جلاء وطن می‏کنند بدون آن که‏ لشگرکشی صورت گرفته باشد، یا صاحبان آنها بالطوع و الرغبه به مسلمین‏ تسلیم می‏کنند، اینها فیء نامیده می‏شود و جزء انفال است و مانند اراضی‏ موات به امام تعلق دارد، یعنی این زمینها نه نظیر غنائم است که میان‏ افراد تقسیم شود، و نه نظیر اراضی مفتوحة عنوة است که به عموم مسلمین‏ تعلق گیرد، بلکه نظیر اراضی اولیه است که مستقیما تحت نظر ولی امر است.
پس سه قسم زمین داریم: زمینهایی که مالک شخصی دارد، و نه عموم و نه‏ ولی امر حقی و نظری در آنها ندارند. دیگر زمینهایی که به عموم مسلمین‏ تعلق می‏گیرد و ولی امر متصدی خراج و مقاسمه و احیانا تنظیم واگذاری آن‏ زمینهاست. این زمینها نظیر اماکن عمومی از مسجد و غیره می‏باشند که هر کس تقدم پیدا کرد به او تعلق می‏گیرد. سوم، زمینهایی که نه به افراد تعلق دارد و نه به عموم مسلمین، بلکه به ولی امر تعلق دارد. قهرا ولی‏ امر در این گونه زمینها اختیار بیشتری دارد (این گونه زمینها یا موات است که با اجازه ولی امر باید احیاء شود، و یا محیاة است، از قبیل قطایع ملوک و زمینی که لارب لها. اینها نیز با نظر ولی امر باید تقسیم شود و احیانا خراج گرفته شود. و همچنین‏ است اراضی صلح یا فیء که لم یوجف علیها بخیل و لارکاب). باید دید اختیار بیشتر او در این زمینه چیست؟

4- انفال. اهل تسنن، انفال را با غنائم جنگی مساوی دانسته‏اند، ولی‏ از نظر فقه شیعه، انفال با غنائم جنگی مغایر است و فقط قسمتی از غنائم‏ جنگی (ما یصطفیه الامام؛ آنچه امام برمی گزیند.) است که در ردیف انفال واقع می‏شود. غنائم تعلق دارد به شرکت کنندگان در جنگ، و میان آنها تقسیم می‏شود، ولی انفال تعلق دارد به ولی امر. انفال نقطه مقابل مملوکات تحصیلی فردی‏ است که یک نفر مسلم یا ذمی، در اثر کار و یا احیاء زمین به دست‏ می‏آورد، و دیگر، مقابل مملوکات کفار است که به غنیمت به مسلمین‏ می‏رسد، یعنی " نقل " است، چیزی است که نه محصول کار کسی است که‏ عملش غیرمحترم است و به استنقاذکننده تعلق دارد. انفال از مختصات‏ فقه شیعه، و یک نقطه برجسته از فقه شیعه است. انفال منحصر به زمین‏ نیست، بلکه زمین قسمتی از انفال است. یعنی قسمتی از زمینها، قسمتی‏ از انفال را تشکیل می‏دهند، (مثل الارض التی لم یوجف علیها بخیل و لا رکاب؛ مانند زمینی که با حمله نظامی فتح نشده است.) و اراضی موات و اراضی ای که لا رب لها و ان لم تکن مواتا؛ آنچه صاحبی ندارد، هرچند زمین بایری باشد. 

5- اول کسی که زمینها را از وضع اصلی در اسلام خارج کرد عثمان بود که‏ "اقطاعات عثمان" در تاریخ معروف است.



نظرات 0