تاريخ : پنج شنبه 31 فروردین 1391  | 10:59 PM | نویسنده : قاسمعلی

یک نویسنده مارکسیست در کتابی جامع و مفید که در زمینه اقتصاد سرمایه‏داری و اقتصاد کمونیستی نوشته است به جنبه اخلاقی حکومت پول بر اجتماع‏ توجه می‏کند و در مورد رابطه پول پرستی و شخصیت انسانی می‏گوید: تسلط فوق العاده " طلا " در اجتماع معاصر، غالبا باعث تاثر و انزجار قلبهای حساس است. مردان طالب حقیقت همیشه تنفر خود را نسبت‏ به این " فلز پلید " ابراز می‏دارند و فساد اصلی اجتماع معاصر را بواسطه وجود طلا می‏دانند، ولی در حقیقت تکه‏های دائره مانند یک فلز زرد و درخشنده که طلایش می‏نامند تقصیر و گناهی ندارد . . . قدرت و تسلط پول‏ نماینده و مظهر عمومی قدرت و تسلط اشیاء بر بشر است، این قدرت تسلط اشیاء بر بشر است، این قدرت تسلط اشیاء بر بشر از خصائص عمده اقتصاد بدون نظم و مبتنی بر مبادله می‏باشد.

همانطور که بشر بی تمدن زمان قدیم‏ بتی را که به دست خود می‏ساخت معبود و مسجود خود قرار می‏داد و آنرا می‏پرستید، بشر دوران معاصر نیز مصنوع خود را می‏پرستند و زندگیش تحت‏ تسلط و اقتدار اشیائی است که به دست خود ساخته و پرداخته است . . . برای آنکه کالا پرستی و پول پرستی که ناپاکترین شکل تکامل یافته کالا پرستی‏ است به کلی ریشه کن شود، باید علل اجتماعی که آنها را به وجود آورده است از بین برد و سازمان اجتماع را طوری تنظیم کرد که سلطه و اقتدار سکه‏های کوچک این فلز زرد و درخشان بر بشر محو و نابود گردد. در چنین سازمانی دیگر حکومت‏ اشیاء بر بشر وجود نخواهد داشت، بلکه بر عکس بشر منطقا و بر طبق نقشه‏ معین بر اشیاء حکومت خواهد کرد و احترام و گرامی داشتن " شخصیت بشر " جایگزین پرستش پول خواهد بود.

نقد نظر مارکسیستها در مورد رابطه پول پرستی و شخصیت انسانی
ما با نظر نویسنده مبنی بر اینکه حکومت اشیاء بر بشر و مخصوصا حکومت‏ پول بر بشر بر خلاف شؤون و حیثیت و شرافت بشری است و در دنائت و پستی‏ نظیر بت پرستی است موافقیم، ولی با راه چاره انحصاری او موافق نیستیم. اینکه از نظر اجتماعی و اقتصادی باید اصل مالکیت اشتراکی جای او را بگیرد یا نه مورد بحث ما نیست، ولی پیشنهاد اینراه از جنبه اخلاقی‏ درست مثل اینست که برای آنکه روح امانت را به اجتماع باز گردانیم‏ موضوع امانت را معدوم سازیم. بشر آنگاه شخصیت خود را باز می‏یابد که شخصا گریبان خویشرا از تسلط پول‏ خلاص کند و خود را از اختیار پول خارج سازد و پول را در اختیار خود قرار دهد. شخصیت واقعی آنجا است که امکان تسلط پول و کالا باشد، در عین حال بشر بر پول و کالا حکومت کند نه پول و کالا بر بشر، این چنین شخصیت داشتن همان است که اسلام آنرا " زهد " می‏نامد. در مکتب تربیتی اسلام انسان شخصیت خویشرا باز می‏یابد بدون آنکه نیازی‏ به از بین بردن حق تملک در کار باشد. تربیت یافتگان اسلام در پرتو تعلیمات اسلامی به نیروی " زهد " مجهزند و حکومت پول و کالا را از خویشتن دور و حکومت خویشرا بر آنها مستقر می‏سازند.



نظرات 0