یک نویسنده مارکسیست در کتابی جامع و مفید که در زمینه اقتصاد سرمایهداری و اقتصاد کمونیستی نوشته است به جنبه اخلاقی حکومت پول بر اجتماع توجه میکند و در مورد رابطه پول پرستی و شخصیت انسانی میگوید: تسلط فوق العاده " طلا " در اجتماع معاصر، غالبا باعث تاثر و انزجار قلبهای حساس است. مردان طالب حقیقت همیشه تنفر خود را نسبت به این " فلز پلید " ابراز میدارند و فساد اصلی اجتماع معاصر را بواسطه وجود طلا میدانند، ولی در حقیقت تکههای دائره مانند یک فلز زرد و درخشنده که طلایش مینامند تقصیر و گناهی ندارد . . . قدرت و تسلط پول نماینده و مظهر عمومی قدرت و تسلط اشیاء بر بشر است، این قدرت تسلط اشیاء بر بشر است، این قدرت تسلط اشیاء بر بشر از خصائص عمده اقتصاد بدون نظم و مبتنی بر مبادله میباشد.
همانطور که بشر بی تمدن زمان قدیم بتی را که به دست خود میساخت معبود و مسجود خود قرار میداد و آنرا میپرستید، بشر دوران معاصر نیز مصنوع خود را میپرستند و زندگیش تحت تسلط و اقتدار اشیائی است که به دست خود ساخته و پرداخته است . . . برای آنکه کالا پرستی و پول پرستی که ناپاکترین شکل تکامل یافته کالا پرستی است به کلی ریشه کن شود، باید علل اجتماعی که آنها را به وجود آورده است از بین برد و سازمان اجتماع را طوری تنظیم کرد که سلطه و اقتدار سکههای کوچک این فلز زرد و درخشان بر بشر محو و نابود گردد. در چنین سازمانی دیگر حکومت اشیاء بر بشر وجود نخواهد داشت، بلکه بر عکس بشر منطقا و بر طبق نقشه معین بر اشیاء حکومت خواهد کرد و احترام و گرامی داشتن " شخصیت بشر " جایگزین پرستش پول خواهد بود.
نقد نظر مارکسیستها در مورد رابطه پول پرستی و شخصیت انسانی
ما با نظر نویسنده مبنی بر اینکه حکومت اشیاء بر بشر و مخصوصا حکومت پول بر بشر بر خلاف شؤون و حیثیت و شرافت بشری است و در دنائت و پستی نظیر بت پرستی است موافقیم، ولی با راه چاره انحصاری او موافق نیستیم. اینکه از نظر اجتماعی و اقتصادی باید اصل مالکیت اشتراکی جای او را بگیرد یا نه مورد بحث ما نیست، ولی پیشنهاد اینراه از جنبه اخلاقی درست مثل اینست که برای آنکه روح امانت را به اجتماع باز گردانیم موضوع امانت را معدوم سازیم. بشر آنگاه شخصیت خود را باز مییابد که شخصا گریبان خویشرا از تسلط پول خلاص کند و خود را از اختیار پول خارج سازد و پول را در اختیار خود قرار دهد. شخصیت واقعی آنجا است که امکان تسلط پول و کالا باشد، در عین حال بشر بر پول و کالا حکومت کند نه پول و کالا بر بشر، این چنین شخصیت داشتن همان است که اسلام آنرا " زهد " مینامد. در مکتب تربیتی اسلام انسان شخصیت خویشرا باز مییابد بدون آنکه نیازی به از بین بردن حق تملک در کار باشد. تربیت یافتگان اسلام در پرتو تعلیمات اسلامی به نیروی " زهد " مجهزند و حکومت پول و کالا را از خویشتن دور و حکومت خویشرا بر آنها مستقر میسازند.
تاريخ : پنج شنبه 31 فروردین 1391 | 10:59 PM | نویسنده : قاسمعلی