تاريخ : جمعه 19 آبان 1391  | 6:38 PM | نویسنده : قاسمعلی

از بیانات علامه مصباح یزدی
انگیزه‌های پیروی از عرفان‌های نوظهور
مسئله دیگری که به‌طور اجمالی بدان اشاره می‌کنم این است که چه انگیزه‌ای سبب می‌شود افرادی چنین ریاضت‌ها و سختی‌هایی را تحمل کنند. تحمل بعضی از این ریاضت‌ها خیلی مشکل است.

ما می‌‌خواهیم یک ماه رمضان روزه بگیریم ـ با مقدمات و مؤخراتش ـ شب تا سحر هر چه دل‌مان می‌خواهد می‌خوریم و می‌آشامیم و داروهای تقویتی هم استفاده می‌کنیم که می‌خواهیم ده یا دوازده ساعت غذا نخوریم؛ ولی این مرتاضان هند واقعاً زحمت‌ها و گرسنگی‌‌های طاقت‌فرسایی می‌کشند که اصلاً برای ما قابل تصور نیست. حرکت‌ها، رفتارها و زندگی‌شان بسیار عجیب است. چه انگیزه‌ای پیدا می‌شود که این کارها را انجام دهند؟ پرداختن به این موضوع نیازمند بحثی طولانی است و در واقع، برای این کارها چند نوع انگیزه مطرح است. اما آن چه بیش از همه مهم است این‌که جوان‌های ما در پی چه هستند؟
از دیرباز کسانی که روش‌های درویشی و تصوف و مانند اینها را انتخاب می‌کردند و مدتی هم ریاضت می‌کشیدند همه به دنبال هوس نبودند؛ بلکه در میان آنها هم کسانی بودند که واقعاً زحمت‌ها و ریاضت‌هایی می‌کشیدند و صرفاً در پی گذاشتن سبیل و گفتن یاهو و... نبودند. یکی از عواملی که آنها را به این کارها وامی‌داشت این بود که می‌دیدند مسئله دین و شریعت به گونه‌ای است که انسان وقتی صبح از خواب بلند می‌شود تا شب که می‌خوابد، باید به طور دائم حواسش جمع باشد که به چه چیزهایی نگاه کند و به چه‌ چیزهایی نگاه نکند، چه چیزی بخورد و چه چیزی نخورد، به کجا برود و به کجا نرود، به چه چیزی دست بزند و به چه چیزی دست نزند؛ انسان به طور دائم احساس می‌کند تحت فشار است؛ اما اگر بگویند ده یا چهل روز کاری را انجام بده، می‌گوید تلاشی می‌کنم و بعد هم هر چه دلم خواست، همان را انجام می‌‌دهم. به اینها این‌گونه القا می‌شود که وقتی یک برنامه ی چهل‌روزه، شش‌ماهه یا یک‌ساله‌ای انجام می‌دهید، کمالاتی پیدا می‌کنید، بیمه می‌شوید و دنیایتان هم تأمین می‌شود. برای مثال،‌ به مقاماتی می‌رسید و اطلاعاتی هم پیدا می‌کنید؛ اما این برای مدت محدودی است. می‌گویند اگر بخواهیم دستور شریعت را اجرا کنیم، از ابتدا که به تکلیف می‌رسیم تا روزی که ما را در قبر می‌گذارند، باید دائماً ببینیم چه چیزی حلال و چه چیزی حرام است؛ جان‌مان به لب می‌رسد. این‌که « برو چهل روز یا شش‌ ماه یا یک‌سال زحمت بکش و بقیه‌ عمر را راحت باش »؛ یکی از دام‌های شیطان است. آن‌وقت آنها از این فرصت سوء ‌استفاده می‌کنند و افراد را به عوالمی می‌کشانند و به آنها القا می‌کنند که وقتی این کارها را انجام دادید، دیگر نیاز نیست عبادت کنید؛ از شما نماز و دیگر تکالیف را نمی‌خواهند؛ آنها برای شما مباح می‌شود. آن‌گاه می‌گویید مدتی زحمت کشیدم، اما دیگر راحت شدم؛ این یکی از انگیزه‌هاست؛ به ویژه وقتی به اسم انجام مناسک و برنامه‌های عرفانی، در کنارش چیزهای دلخوش‌کننده‌ای هم باشد. برای مثال، مجالسی است که انسان با کسانی که دوست دارد با آنها بنشیند ـ همجنس یا غیرهمجنس ـ در این محافل مقدس عرفانی و صوفی‌گری! احیاناً دستی برآرد، پایی بیافشاند، سرودی بخواند، مصافحه‌ای بکند، کسی را در بغل بگیرد؛ وقتی اینها ضمیمه‌اش باشد، چاشنی‌های خوبی است که هم عارف می‌شویم، هم به مقامات می‌رسیم، و هم به چیزهای دلخواه مان می‌رسیم! اگر از اول می‌گفتند که لزومی ندارد به احکام شرع عمل کنید و راه دیگری وجود دارد، خیال انسان راحت می‌شود؛ می‌گویند آن راه دین برای دین‌داران است که سینه بزنند، مسجد بروند و روضه بخوانند و گریه کنند؛ اما راه دیگری هست که یک‌جا می‌نشینند و با مراقبه و خلسه به مقامات و کمالات می‌رسند و از همه هم برتر است! این انگیزه‌های شیطانی است که باعث می‌شود کسانی به جای دین، به دنبال این‌گونه عرفان‌ها بروند.

منافقین، خطرناک‌تر از کفار
شیطان از این راه‌ها فراوان دارد؛ منتها کسانی که به کلی راه‌شان از دین جداست، چندان خطری ندارند؛ زیرا آدم متدین می‌داند این راه اشتباه است؛ اما خطرناک‌تر این است که در قالب مناسک دینی، به اسم پیشرفت دین، تقرب به علی، هم‌سنخ شدن با سلمان یا اویس قرنی، هواهای نفسانی و برنامه‌های شیطانی ضمیمه شود؛ ما در جامعه از کفار خیلی نمی‌ترسیم؛ کافری که از رو شمشیر می‌کشد و می‌گوید من دشمن شما هستم، خیلی ترس ندارد؛ ترس از منافق است که می‌گوید من با شما هستم، اما از پشت خجر می‌زند؛ این خطرناک است؛ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ (1)؛ منافقین از مشرکین و کفار بدترند، چرا؟ برای این‌که زمینه ی فریب دادن مردم را دارند؛ در ظاهر اظهار دین‌داری و انقلابی‌گری می‌کنند، ولی از پشت خنجر می‌زنند؛ جوانان ساده‌دل را به راحتی فریب می‌دهند. این گرایش‌های عرفانی که روزبه‌روز مانند قارچ افزایش پیدا می‌کند، دام بزرگ شیطان برای جلب جوان‌های پاک ماست؛ اینجاست که دل انسان می‌سوزد. جوانی که حاضر است به اسم دین و برای تقرب به خدا برای این‌که عشق علی علیه السلام در دلش شعله‌ور شود، فداکاری کند، به او می‌گویند سبیلی بگذار. فلان کار را بکن. این برنامه را اجرا کن. این ذکرها را بگو و دیگر به چیزی نیاز نیست. غافل از این‌که آن راهی که خدا معین کرده است این نیست؛ نه علی این راه را می‌پسندد، نه دوستان علی و نه خدای علی.

راه مقابله با فرقه‌های نوظهور
آنچه بیان شد، آفت‌ها بود؛ حال چه باید کرد؟ البته این گرایش‌ها عوامل کمکی نیز دارد که افرادی را به این طرف سوق می‌دهد. کسانی جوانان را از خود می‌رانند و طرف مقابل آنها را جذب می‌کند. بیشترین دلیل رشد فرقه‌های انحرافی در کشورهای اسلامی همین است؛ وقتی لغزشی از کسی سر می‌زند، خوبان او را متهم و طردش می‌کنند؛ در مقابل، آنها آغوششان را برای جذب او باز می‌کنند؛ چون از این راه رانده می‌شود، به آغوش آنها می‌رود. باید حواسمان جمع باشد و با کمال مهربانی، صمیمیت، بیان خوش و منطق قوی برخورد کنیم. اگر کسی اشتباهی می‌کند یا انحرافی در او پیدا می‌شود یا دوستی پیدا می‌کند و در مجلسی شرکت می‌کند که نباید شرکت می‌کرد، نباید زود او را طرد کرد؛ باید با مهربانی و‌ صمیمت با او صحبت کرد و با منطق قوی برایش روشن کرد که اشتباه کرده است. البته هر چه این روشنگری غیرمستقیم باشد، مفیدتر است. برای جلوگیری از این فرقه‌های انحرافی، افرادی باید بیشتر احساس مسئولیت ‌کنند که مسئولیت تربیت جوان‌ها را برعهده دارند. کسانی که در دبیرستان‌ها عهده‌دار کار‌های پرورشی هستند و روحانیان که نسبت به جوان‌ها، انحرافات، عقاید، افکار و رفتارهایشان بیشتر حساس و دلسوز هستند، باید بکوشند عقاید صحیح را با منطق قوی بیان کنند و مسائل انحرافی را پیشاپیش هشدار دهند. باید بگویند این راهی که شما می‌خواهید بروید، چند تا چاله هم در مسیرش وجود دارد، حواستان جمع باشد. به جوان‌هایمان از اول گوشزد کنیم که در این ارتباطات، جلسات، معاشرت‌ها و دیدن بعضی از فیلم‌ها، چاله‌هایی هم هست، حواستان جمع باشد. باید آن چاله‌ها را به جوانان معرفی کرد که اشکال و انحرافش کجاست. اگر می‌شد با یک برنامه چهل‌ روزه یا کمتر یا بیشتر، انسان کاری کند که سعادت ابدیش تأمین شود، خدا برای چه امام حسین علیه‌السلام و 72 تن از یارانش را به کربلا فرستاد تا شهید شوند؟ اگر این‌گونه بود که می‌گفت «این برنامه، بروید اجرا کنید تا رستگار شوید!»؛ من و شما که بعد از 1400 سال این همه زیارت امام حسین علیه‌السلام می‌خوانیم چه می‌گوییم؟ «اشهد انک قد اقمت الصلوة (2)؛ تو نماز را به پا داشتی.»؛ اگر می‌شد بدون نماز کاری کنند، چه احتیاجی بود که این عزیزان خدا این فداکاری‌ها را کنند و متحمل این‌همه رنج شوند. این ‌همه پیغمبرانی که سال‌ها در چاه زندانی شدند و حتی برخی از آنها را با اره سر بریدند و این‌همه دشمنی‌هایی که با اولیای خدا کردند، اگر با یک برنامه ی یوگا مشکل حل می‌شد که این حرف‌ها را نداشت. اینها دام شیطان است برای این که شما را از مسیر حق منحرف کند. بنابراین، باید سعی کنیم مبانی دین را محکم‌تر، قوی‌تر و با بیان رساتر تقویت کنیم. پدرها به اندازه‌ای که دوست دارند فرزندان‌شان دکتر یا مهندس شوند، به اندازه یک دهم آن هم تعلق‌ خاطر داشته باشند که دین‌شان را درست بشناسند. آن‌قدر که آنها را تشویق می‌کنند که قهرمان وزنه‌برداری یا فوتبالیست شوند، مقداری هم تشویق‌شان کنند که دین را بهتر فراگیرند و اعمال دینی‌ را بهتر انجام دهند. در مدرسه نیز بچه‌هایی را که گرایش‌های دینی دارند، غیرمستقیم تقویت کنیم؛ به‌گونه‌ای که بچه‌های دیگر هم تشویق شوند؛ نه این که فکر کنند تبعیض قائل می‌شویم؛ طوری رفتار کنیم که بچه‌های دیگر بفهمند این یک امتیاز واقعی است و سعی کنند واجد آن امتیاز شوند.
روش‌های مختلفی برای مقابله با این فرقه‌‌ها وجود دارد؛ یک راه دیگر این است که از همان ابتدا جوان را به سمت راه صحیح سوق دهیم؛ وقتی او در منجلاب افتاد، نجات دادنش مشکل است؛ این مثل ظرفی است که آلوده شده، ظرف خالی تمیز را زود می‌توان از آن استفاده کرد. می‌توان با آن شربت گوارا خورد، اما اگر ابتدا مقداری گریس در ظرف بریزند چه می‌شود؟ ذهن جوان همان ظرف تمیز است؛ اما وقتی با بعضی از کتاب‌ها، فیلم‌ها، جلسات و القائات تبلیغاتی آلوده شد، پاک کردن آن مانند پاک کردن آن گریس از ظرف، کار مشکلی است؛ اگر بدبو هم باشد، بوی آن تا آخر می‌ماند.
باید اهتمام داشته باشیم با جوان‌ها در کمال مهربانی رفتار کنیم و آنها را با مسیر صحیح، مجالس دینی و روحانی مورد اعتماد آشنایشان کنیم؛ سعی کنیم خواندن کتاب‌های دینی را که مهر تأیید امام (ره) را دارد ـ چنان که فرمودند همه ی کتاب‌های آقای مطهری مفید است ـ و کتاب‌‌هایی را که یقین داریم مفید است به آنها توصیه کنیم؛ کتاب‌هایی را که مشکوک است یا بگوییم نمی‌دانیم چگونه است یا بگوییم با احتیاط مطالعه کنید؛ باید برنامه‌ریزی کنیم که تشویق شوند؛ امر و نهی فایده ی چندانی ندارد و حتی گاهی اثر معکوس هم دارد. زیاد گفتن فایده ندارد؛ در عمل باید به‌گونه‌ای رفتار کرد که توجه جوان‌ها جلب شود و انگیزه پیدا کنند که مطالعه کنند.
امیدواریم که خدای متعال به همه ما اولاً توفیق دهد ایمان خودمان را تا هنگام مرگ حفظ کنیم که هیچ کس نمی‌تواند مطمئن باشد ایمانش را سالم خواهد برد؛ اول بخواهیم خدا ایمانمان را حفظ کند و بعد توفیق دهد خانواده‌ و فرزندان‌مان را مؤمن تربیت کنیم و بعد هم مسئولیتی را که نسبت به نسل جوان و نسل آینده داریم، درست اجرا کنیم.

پی نوشت ها :

(1) سوره نساء ، آیه 145
(2) کافی ، ج4 ، ص574

www.aviny.com



نظرات 0