تاريخ : چهارشنبه 3 فروردین 1390  | 3:44 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : مصباح 90 (تبیین بیانات رهبر انقلاب در بارگاه رضوی )

«حرکت جدیدی که در منطقه آغاز شده است، حرکت امت اسلامی و با سمت و سوی اهداف اسلامی است و این حرکت طبق وعده‏ی الهی قطعاً به پیروزی خواهد رسید و سلسله شکست‏های آمریکا در منطقه ادامه پیدا خواهد کرد.» در تبیین این بخش از سخنان رهبر انقلاب در حرم رضوی ،ابعاد شکست‏های آمریکا در جهان را بررسی می‏کنیم.

تحولات دوره‏ی معاصر سیاست خارجی آمریکا را یا رویکردهای آن می توانیم مشاهده کنیم:

 
 رویکرد اول"soft power" یا «قدرت نرم»، بهره گیری از ظرفیت‏های قدرت نرم دردوران کلینتون است. بعد از این‏که سیاست‏های قدرت نرم دوران کلینتون در بحث‏های خاورمیانه‏ای به شکست انجامید، جمهوری‏خواهان، میدان‏دار قدرت سیاسی کاخ سفید شدند و پس از به قدرت رسیدن، قدرت نرم را تبدیل به قدرت سخت کردند و آن، در واقع قدرتی بود که براساس اعتقاد «ماشین جنگی آمریکا» یا «سوار بر تانک»، داعیه‏ی آن را داشتند که می‏توانند یکی از گزینه‏های دو حلقه‏ی ضعیف منطقه بعد از 11 سپتامبر یعنی عراق و افغانستان را از طریق ایجاد مدل سیاسی برای حوزه‏ی خاورمیانه حفظ کنند که در پی آن، وضعیت عراق به اشغال انجامید و اشغال با آنچه از مدل‏سازی و شبیه‏سازی مدنظر داشتند، تفاوت داشته و سیاست ناموفقی بود که در دوران بوش پشت سر گذاشته شد.
 
 سیاست‏های آمریکایی به سمتی پیش رفت که آمریکایی‏ها، ابهت و قدرت خود را در منطقه روبه افول دیدند و در نهایت، ارتش به این توافق نظر رسید که بایستی تلفیقی از طرزتفکر و تلقی hard power& soft power را داشته باشد؛ یعنی در حقیقت به این نتیجه رسیدند که باید smart power را فعال کنند؛ در واقع این دورانی بود که آقای اوباما، گزینه‏ی مدنظرارتش ‏شد.
 
 وقتی آقای اوباما به قدرت رسید، در سخنرانی‏های متعددی که در حوزه‏ی خاورمیانه و مخصوصا قاهره از او شنیدیم، نوع خطابه و پیامی را که به منطقه می‏داد، برای صیانت از دستاوردهای سیاست خارجی آمریکا و در حقیقت اعاده حیثیت آمریکا بود. این مسایل، چه در سخنرانی‏های اوباما و چه در اظهارنظرهای خانم کلینتون با عنوان وزیر خارجه‏ی کاخ سفید، مسأله‏ی smart power یا قدرت هوشمند را شاهد بودیم.
 
 در واقع، قدرت هوشمند یا استراتژی دوره‏ی جدید آمریکایی‏ها بر اساس طرز تفکر و تلقی دموکرات‏ها بر این منوال واقع شد که بهره‏ی متعادلی از دو رویکرد یا دو قدرت گذشته را داشته باشند؛ یعنیhard power& soft power که تلفیق این دو می‏شود smart power یا قدرت هوشمند.
 
آمریکایی‏ها در قدرت هوشمند به دنبال این بودند که قدرت خود را از طریق نرم‏افراری پیش برده و در جاهای لازم مدل را به صورت سخت‏افزاری از طریق ظرفیت‏های منطقه‏ای و بین‏المللی که مشابه آن را در وضعیت لیبی و بحرین به خوبی مشاهده می‏کنیم، اداره و کنترل کنند. در حقیقت وضعیت آمریکا که در دو رویکرد قبلی دچار صدمه و آسیب شد، سیاست‏مداران این آسیب‏شناسی را کردند ولی همان طور که مقام معظم رهبری فرمودند آمریکایی‏ها به‏طور کلی از تحولاتی که در سطح خاورمیانه رخ می‏دهد، عقب هستند و رشته‏ی کار از دستشان در رفته و این‏ها انگشت به دهان یا متعجب نسبت به تحولات باقی مانده‏اند و لذا هیچ‏گونه مدیریتی بر فرآیند تحولات، خواست ومطالبات مردم ندارند؛ بنابراین یک نوع سیاست واکنشی و انفعالی را نسبت به تحولات اتخاذ کردند.

 

آنچه را که ما از وضعیت منطقه می‏توانیم به خوبی نظاره‏گر باشیم، وضعیت بیداری اسلامی در نوع خیزش‏ها و قیام‏هاست و این قیام‏ها نشان می‏دهند که به صورت هوشمند و توانمند وضعیت صحنه را مدیریت می‏کنند و برای توسعه‏ی اقتدار آمریکا ظرفیتی باقی نخواهند گذاشت.
 
 
اگرچه احساس می‏کنند که راهبرد قدرت هوشمند را دارند، به کار می‏برند ولی ما به تجربه دیدیم که با یک دبل استاندارد یا استانداردهای متضادی که این‏ها در رویکرد تحولات منطقه از خود نشان دادند، هیچ‏گونه پذیرشی از طرف ملت‏ها یا در حقیقت شاکله‏ای که تحت عنوان تشکل جوانان در تحولات و خیزش‏ها و قیام‏های منطقه‏ای داریم، مشاهده می‏کنیم نسبت به رویکرد آمریکا و شخصیت‏های آمریکا و نسبت به طرز تلقی و تفکر آمریکایی‏ها وجود ندارد؛ بنابراین آمریکایی‏ها به‏طور کلی سیاست‏های خود را در حوزه‏ی خاورمیانه آزمایش کرده و دیگر مسایلی چون راهبرد اساسی آمریکا مثل امنیت انرژی و امنیت رژیم صهیونیستی دو رویکردی است که باید آمریکایی‏ها نسبت به آن تجدید نظر کنند و این دو رویکرد دیگر در سطح منطقه پذیرشی از طرف توده‏های میلیونی منطقه ندارد؛ بنابراین آمریکایی‏ها به لحاظ این‏که در واقع این احساس را در حوزه‏ی منطقه‏ای و جهانی تلقین کنند که مدیریت و رشته‏ی کار تحولات را به دست دارند، وضعیت قدرت هوشمند را دارند به نوعی مدیریت می‏کنند که در بعضی نقاط جنگ داخلی را برای ایجاد زمینه‏های اشغال نظامی و بعد از اشغال‏گری، تجزیه‏ی آن کشورها به عنوان ایجا شبیه یا مدلی برای بحران‏ها یا در حقیقت افزایش احتمالی سطح مطالبات در مصر که به‏عنوان تنها کشور تأثیرگذار در کل منطقه می‏تواند فرآیند یا تحولات منطقه‏ای را تحت تأثیر قرار دهد بتوانند این را به عنوان یک پیش درآمد داشته باشند که اگر وضعیت مصر در حوزه‏ی امنیت اسراییل دچار تحول و دگرگونی شد، تجزیه را از مدل لیبی یا سودان بتوانند در منطقه تسری ببخشند.
 
 این وضعیت چه بسا بتواند در یمن و شبه جزیره‏ی عربستان هم مهم و الگو قرار گیرد؛ اگرچه در بعضی کشورها مثل بحرین اجازه‏ی تصرف یا در حقیقت اشغال‏گری را به قدرت‏های منطقه‏ای شبه شورای همکاری خلیج فارس می‏دهند و این به گونه‏ای است که با سفر «گیبز» چراغ سبز آمریکایی‏ها مثل مدل اشغال کویت که بعد زمینه را برای اشغال‏گری آمریکا فراهم کرد، در حقیقت حضور مستقیم و گسترده‏ی خود را برای اینکه بتوانند وضعیت را کنترل کنند، انجام داده اند. در بعضی کشورها به دنبال این هستند که رأس حاکمیت یا در حقیقت سیاست نفی شخصیتی را پی بگیرند ولی در مقابل، ساختار محفوظ بماند.
 
نفی شخصیت به اعتقاد آمریکا نمی‏تواند نفی ساختار باشد، این برای کشورهایی است که دارای ساختار هستند اما کشورهای مدل مشابه وضعیت منطقه خلیج فارس که فاقد ساختار هستند؛ این‏ها کشورهایی هستند که آمریکایی‏ها به دنبال آن هستند که در آن ساختارسازی کنند؛ بنابراین نفی شخصیتی را در این کشورها به کار نخواهند گرفت ولی به‏طور کل آنچه را که ما از وضعیت منطقه می‏توانیم به خوبی نظاره‏گر باشیم، وضعیت بیداری اسلامی در نوع خیزش‏ها و قیام‏هاست و این قیام‏ها نشان می‏دهند که به صورت هوشمند و توانمند وضعیت صحنه را مدیریت می‏کنند و از طرف دیگر آنچه به صورت بارز در وضعیت آن‏ها بروز می‏کند، رویکرد ضد سلطه و ضد صهیونیستی است که برای نفوذ یا در حقیقت توسعه‏ی اقتدار آمریکا در سطح خاورمیانه، ظرفیتی را باقی نخواهد گذاشت. بنابراین آمریکایی‏ها به زعم خود دنبال این هستند که فرآیند تحولات را تبدیل به یک مدل کنند؛ از طریق رویکرد یا سیاست مبتنی بر قدرت هوشمند ولی تقریبا می‏شود گفت نوع تحولات و خیزش‏هایی که در سطح منطقه اتفاق می‏افتد، دست آمریکایی‏ها را از این مقوله به طور کل بسته و اجازه‏ی تحرک به آمریکایی‏ها نمی‏دهد و هر نوع خطای استراتژیک در رویکرد سیاست خارجی آمریکا تبدیل به باتلاقی می‏شود که رفته رفته آمریکایی‏ها باید به فکر این باشند که حتی نیروهایی را که در حوزه‏ی منطقه‏ی خلیج فارس دارند متعاقب خروج از عراق و افغانستان در سال میلادی جدید خارج کنند؛ والا برای آن‏ها جهنمی خواهد شد که در تاریخ مشابه بیروت را بتوانند در اذهان خود حفظ کنند.

 

 



نظرات 0