محور : مصباح 90 (تبیین رهبر انقلاب در بارگاه رضوی (2))
«آمریکاییها بعد از آنکه عوامل خود را در این کشورها از دست دادند، دو تا ترفند را در پیش گرفتند: «یکى فرصتطلبى، دیگری شبیهسازى» فرصتطلبىشان این بود که خواستند این انقلابها را مصادره کنند... دوم،شبیهسازى بود. شبیهسازى یعنى شبیه آنچه را که ... دربعضى از کشورها اتفاق افتاده است، به عنوان مثال بتوانند در ایران پیاده کنند!»

رهبر بصیر انقلاب در طلیعهی سال جدید طی سنت حسنهای که در تمامی سالهای گذشته نیز بانی آن بودند، «نقشهی راه» ماههای آیندهی کشور را در سخنانی در جمع زایران ثامنالحجج (علیه السلام) تبیین و تشریح کردند.
افزون بر نکات راهگشا و استراتژیک پیرامون مسایل مختلف، تأکید و تحلیل ایشان بر قطعی بودن پیروزی حرکتهای اسلامی منطقه و از سوی دیگر تداوم سلسله شکستهای سیاستهای آمریکا در منطقه بود. در این میان معظم له با اشاره به خیزش و خروش ملتهای منطقه علیه حاکمان دستنشانده به سه تزویر و ترفند آمریکا و غرب در این باره پرداختند و خاطر نشان کردند:
1- آمریکا و غرب تلاش کردند در همان ابتدا در شرایطی که «حسنی مبارک» و «بن علی» را از دست دادهاند، شاکلهی نظام آنها را حفظ کنند و از همین روی اصرار کردند نخستوزیرها بمانند؛ اما ملتها با ادامهی قیام خود بر این ترفند فایق آمده و دولتها را ساقط نمودند.
2و3- آمریکا و غرب، پس از این که عوامل خود را در این کشورها از دست دادند، دو ترفند دیگر را در پیش گرفتند که یکی «فرصتطلبی» و دیگری «شبیهسازی» بود.
فرصتطلبی آنها این بود که خواستند انقلابها را مصادره کنند ولی در آن شکست خوردند و...
همچنین تلاش کردند آنچه در این کشورها اتفاق میافتد را در ایران اسلامی پیاده کنند... اما معلوم بود این حرکت، شکستخورده و کاریکاتوری مضحک و بینتیجه است و ملت ایران بر دهان آنها کوبید.
با سونامی تحولات سیاسی در 10 هفتهی اخیر که دومینووار از تونس و مصر به دیگر رژیمهای وابسته به غرب رسید، آمریکاییها و صهیونیستها در همان هفتههای اولیه، پروژهی شبیهسازی ناآرامیها در جمهوری اسلامی را کلید زدند.
موضوع این نوشته به ثمرهی اخیر فرمایش مقام معظم رهبری، یعنی ترفند شبیهسازی ناآرامیهای منطقه از ایران اسلامی تمرکز دارد و میکوشد دلیل شکست این پروژهی آمریکایی- صهیونیستی را مورد واکاوی قرار دهد.
با سونامی تحولات سیاسی در 10 هفتهی اخیر که دومینووار از تونس و مصر به دیگر رژیمهای وابسته به غرب رسید، آمریکاییها و صهیونیستها در همان هفتههای اولیه، پروژهی شبیهسازی ناآرامیها در جمهوری اسلامی را کلید زدند؛ این در حالی بود که مقامهای صهیونیستی بارها و به کرات از شکلگیری یک انقلاب اسلامی دیگر در منطقه ابراز نگرانی کردند؛ همچنانکه نشریهی آلمانی «دِی سایت» در همان ایام تصریح میکند که اسراییل از تکرار شدن انقلاب اسلامی ایران در مصر هراسناک است، بنابراین اتفاقی که باید میافتاد این بود که ناآرامیها را به ایران اسلامی منتقل کنند و ناگفته پیداست که با نشستن این پروژه، علیالحساب منافع زایدالوصفی برای آمریکاییها و صهیونیستها به وجود میآمد؛ چراکه اول؛ وجه الهامپذیری ملتهای منطقه از انقلاب اسلامی ایران را به زعم خودشان مهار میکردند و ناآرامیها در ایران از نقش معنوی جمهوری اسلامی میکاست.
دوم؛ با توجه به شرایط و فضای خاص منطقهای درصدد بودند با انتقال ناآرامیها به ایران، اهداف شوم و البته ابتر ماندهی خود در فتنهی سال 88 را بازسازی و عملیاتی نمایند.
اشتباه بزرگ آمریکاییها و فرزند خواندهی آنها –رژیم منفور و جعلی صهیونیستی- این بود که کماکان اشتباهی را که در ایام فتنه مرتکب شده بودند، دوباره تکرار کردند؛ یعنی نه تنها دچار خطای در تحلیل دربارهی ایران اسلامی شدند، بلکه اشتباه را با اشتباه ادامه دادند که این خود خطایی بزرگ است.
بازبینی صحنهی فتنهی 88، خطای محاسبات آمریکا و اذنابش که مدیریت بیرونی فتنه را برعهده داشتند، آشکارا به تصویر میکشاند. آنها تمام توان مادی، تکنولوژیک و رسانهای خود را به میدان آوردند تا با تضعیف ساختارهای نظام جمهوری اسلامی و پمپاژ شایعات و شبهات، براندازی نظام را با روش کودتای مخملی به سرانجام برسانند؛ اما فصل 8 ماههی نبرد نرم در سال 88 – 22 خرداد تا 22 بهمن- ورق را برگرداند و سلاح بصیرت ملی را در پی داشت.
9 دی و 22 بهمن 88، اقتدار و توانمندی خارقالعادهی نظام جمهوری اسلامی را بار دیگر به اثبات رساند و جمعیت دهها میلیونی مردم نشان داد که مدیریت فتنه قافیه را به بدترین شکل ممکن باختهاست. درس عبرتنگرفتن مدیریت بیرونی فتنه باعث شد تا آنها در اواخر سال گذشته و با شروع تحولات منطقه، پروژهی انتقال ناآرامیها به ایران اسلامی را دنبال کنند؛ اما در 5 بهمن 89 که قرار بود جریان فتنه، به بهانه و ادعای حمایت از ملت مصر و تونس، اردوکشی خیابانی به راه بیندازند، تشت رسوایی آنها از بام سرسپردگی و آلت دست بودن، بر زمین افتاد. تحرکات و تقلاهای جریان فتنه در اول اسفند نیز نشان داد که الگوی شبیهسازی و انتقال ناآرامیها به ایران، عقیم مانده است.
مشکل آمریکاییها دربارهی ایران، فقر تحلیل است؛ نشریهی «فارین پالیسی» به صراحت تأکید میکند که آمریکاییها در تحلیل شرایط ایران ناتوانند.
اینجاست که شخصی مثل «جرج سوروس» با تخصصی به اصطلاح «عملیاتی کردن کودتاهای مخملین در کشورهای هدف»، ماه گذشته در گفتوگو با (C.N.N) پیرامون تحولات منطقهای و ایران اسلامی، تنها از سر ناتوانی و عجزآلود میگوید: «شرط میبندم تا یکسال دیگر، ایران شکست خواهدخورد.»!!
جالب است که نشریهی آمریکایی «فارین پالیسی» با به تمسخر گرفتن این گفتهی «جرج سوروس» و یادآوری این نکته که ادعاهای همراه با هیجان امثال آقای سوروس از پس از انتخابات اخیر این کشور، به ثمر ننشسته، مینویسد: «علیرغم این شرطبندی جرج سوروس، تحولات اخیر نشاندهندهی مانایی جمهوری اسلامی ایران است.»
مشکل آمریکاییها دربارهی ایران، فقر تحلیل است؛ همین نشریهی «فارین پالیسی» به صراحت درادامهی مطلب مورد اشاره، تأکید میکند که آمریکاییها در تحلیل شرایط ایران ناتوانند. به نظر میرسد این فقر تحلیل به عدم درک و فهم آنها از الگوی مردمسالاری دینی بر میگردد که در آن دو رکن رکین «جمهوریت» و «اسلامیت» درهم تنیده شده و جمهوری اسلامی با عقبهی اسلامی و ایرانی خود این قابلیت را داراست که از تمامی گذرگاههای صعبالعبور، گذر کند؛ همچنانکه به تعبیر «فاینشال تایمز»: «جمهوری اسلامی برندهی تحولات اخیر منطقه است؛ چراکه قدرت منطقهای خود را تثبیت کرده و حتی توانسته در بحبوحهی ناآرامیها در منطقه، با اعزام دو رزمناو به آبهای مدیترانه و عبور از «کانال سوئز»، اقتدار خود را به نمایش بگذارد.»
از سوی دیگر به قول «واشنگتن تایمز»: «تحولات جدید در خاورمیانه و ناآرامی در کشورهای منطقه، همان هدفی را دنبال میکند که انقلاب اسلامی از سال 1979 میلادی به دنبال آن بود و آن هدف، تضعیف قدرت و نفوذ آمریکا است.»
گروه سیاسی برهان/ حسامالدین برومند