👑👑👑 راسخونک👑👑👑

مطالبی جالب از موضوعات مختلف
 

 ضرب المثل لنگ انداختن ,داستان ضرب المثل لنگ انداختن

عبارت بالا هنگامي به كار مي رود كه شخص ثالثي بخواهد اختلاف موجود بين دو يا چند نفر را مرتفع كرده واسطه صلح و آشتي شود. در اين گونه موارد مي گويند: فلاني دارد لنگ مي اندازد. يعني قصد دارد غائله و اختلاف فيمابين را با كدخدا منشي حل و فصل كند.

اين ضرب المثل در جاي ديگر هم به غلط مورد استفاده و استناد قرار مي گيرد و آن موقعي است كه يكي از دو نفر هماورد و مبارز مغلوب و تسليم شده باشد. در اين موقع گفته مي شود: بالاخره فلاني لنگ انداخت. يعني از عهده دفع حريف برنيامد و تسليم شد.

به عللي كه ذيلاً توضيح داده مي شود مدلل و مسلم مي گردد كه منظور از لنگ انداختن واسطه صلح و آشتي شدن است نه مغلوب و تسليم شدن، و هر كس از اين ضرب المثل به منظور اظهار تسليم و انقياد تفهيم و تفهم نمايد اشتباه كرده است.

همان طور كه از اسم و عنوان باستاني مستفاد مي شود اين ورزش از قرون و اعصار قديمه در ايران به يادگار مانده است و با وجود تنوع و تازگيهايي كه در انواع و اقسام ورزش پديد آمد مع ذالك اهميت و اعتبار اين ورزش و اين سنت باستاني به قوت خود باقي مانده است.

همه ساله عده كثيري از سياحان و توريستهاي خارجي به اين منظور و مقصود به سرزمين ايران مي آمدند كه ضمن مشاهده آثار تاريخي، گود زورخانه و آداب و تشريفات مخصوص و برنامه هاي اخلاقي و آموزنده اين ورزش كهن را از نزديك ببينند.

ورزش باستاني اگر چه از ورزشهاي سنگين شناخته شده و جز زورمندان و پهلوانان را در اين صحنه راهي نيست ولي از انصاف نبايد گذشت كه در اين مكان تمام نكات و دقايق اخلاقي و مذهبي ملحوظ مي شود. احترام بزرگترها و يا به اصطلاح ورزشكاران پيش كسوتها و ميانداران و سردمداران و پهلوانان و قهرمانان سابق و لاحق به تمام معني كلمه رعايت مي شود.

جوانان و پهلوانان زورخانه با وجود سينه هاي پهن و بازوان ستبر و اندام عضلات پيچيده، از اظهار تواضع و فروتني و بزرگداشت معمرين و پيش كسوتها و دستگيري از ضعفا و احقاق حقوق مظلومان و ستمديگان ذره اي فروگذار نمي كنند. هنگام ورود به گود زورخانه زمين ادب مي بوسند و با نيايش پرودگار توانا و نثار صلوات جلي سر بر آستان خاتم پيغمبران (ص) و مولاي متقيان (ع) و يازده فرزندش مي سايند.

ارتفاع سر در ورودي زورخانه كوتاه است تا هركس وارد مي شود خواه و ناخواه سر فرود آورد و بدين وسيله احترام زورخانه محفوظ بماند. روال و رويه ورزشكاران در گذشته چنين بوده و اميدريم كه در عصر حاضر نيز آن روح گذشت و جوانمردي به ضعف و فتور و سستي نگراييده باشد.( متاسفانه كمرنگ شده است) در زورخانه براي هر دسته از پهلوانان و قهرمانان ورزشي آداب و تشريفات خاصي اجرا مي شود.

 

 ضرب المثل لنگ انداختن ,داستان ضرب المثل لنگ انداختن

 
في المثل براي نوچه پهلوانان ها هنگام ورودشان به زورخانه صلوات مي فرستند. پيش كسوتها و پهلوانان معمر و قديمي را با ضرب و صلوات وارد مي كنند. از قهرمانان كشور و جهان و شخصيتهاي بارز با ضرب و زنگ و صلوات تشويق و تجليل مي كنند. ابزار و آلاتي كه در زورخانه مورد استفاده ورزشكاران قرار مي گيرد عبارتست از ميل، كباده، سنگ، گورگه، تخته شنا و غيره كه هريك نمادي از آلات جنگي و دفاعي باستان ما ايرانيان است ،

براي مثال ميل نماد گرز،
كباده نماد كمان ،
سنگ نماد سپر و ...

مرشد زورخانه بر بالاي مسندي جاي دارد كه به نام سردم معروف است و راهنمايي مياندار با اشعار مناسب و ضرب گرا و لحن دلاويزش ورزشكاران را به انجام اعمال و حركات ورزشي ترغيب و تشويق مي كند. ورزشكاران ابتدا به شنا بر روي تخته مي پردازند، سپس پا مي گيرند و حركت دست و نرمش و چرخش انجام مي دهند. آنگاه يكي دو نفر از ورزشكاران جوان با چرخ و ميل چند چشمه شيرينكاري مي كنند.

در خاتمه ورزش دسته جمعي با ميل و كباده كشي و سنگ زدن را انجام داده چون ورزش به پايان رسيد مياندار گود دعا مي خواند، به روان پاك پيغمبر اسلام و سرور متقيان و ساير ائمه اطهار عليهم صلوات درود مي فرستد. براي پهلوانان و پيش كسوتهايي كه از دار دنيا رفته اند و رهبران متوفاي ملي و مذهبي طلب مغفرت و آمرزش مي كند و كليه ورزشكاران با صداي بلند آمين مي گويند و به ترتيب ارشديت از گود خارج مي شوند.

آداب و تشريفات ورزش باستاني زياد است كه چون شرح و وصف جزييات و دقايق آن از حوصله اين مقاله خارج است لذا فقط يكي از آداب اين ورزش را كه همان عنوان مقاله و موضوع لنگ انداختن است في الجمله شرح مي دهد:

از قديم و نديم در زورخانه ها معمول بوده و هست كه در خلال انجام ورزش باستاني دو يا چند نفر از ورزشكاران در وسط گود با يكديگر كشتي مي گيرند و به اصطلاح كشتي گيران سر شاخ مي شوند و با يكديگر مي پيچند. اين نوع كشتي گرفتن و سر شاخ شدن چون به منظور تمرين و نمايش است و جنبه رسمي و زورآزمائي ندارد لذا هنگامي كه كشتي دو حريف به مرحله حساس مي رسد و نزديك است كه يكي بر ديگري غلبه كرده پشتش را به خاك برساند مياندار يا مرشد زورخانه از فرصت استفاده كرده لنگ مي اندازد يعني يك ثوب لنگ از كنار گود برمي دارد و به سوي آن دو كشتي گير پرتاب مي كند و مي گويد:«پهلوانان، حرمت لنگ.» كشتي گيران موظف اند احترام مرشد و حرمت لنگ را محفوظ داشته فوراً از يكديگر جدا شوند و صورت همديگر را ببوسند و در جاي خود قرار گيرند.

در عرف اصطلاح ورزشكاران لنگ انداختن همان آشتي كردن و ختم غائله و زورآزمايي است كه رفته رفته در افواه مردم نيز به همين مقصود مقدس اخلاقي مورد استفاده و استناد قرار گرفت ولي متأسفانه گذشت زمان و عدم توجه مردم به ريشه و مفهوم عبارت موجب گرديد كه از آن به منظور تسليم و شكست استفاده كرده اند و اكنون نيز هر جا كه پاي شكست و تسليم به ميان آيد مي گويند: فلاني لنگ انداخت. يعني حريف را زورمند ديد و تسليم شد در صورتي كه چنين نيست و اصولاً لنگ انداختن از وظايف شخص ثالث و ارشد و اصلح هر دسته و جمعيت است كه با روشن بيني و خيرخواهي مانع از ادامه قهر و غلبه و غائله مي شود.

 

منبع : iketab.com

 


[جمعه 28 فروردین 1394 ]  [10:33 AM]   [یحیی طاهرزاده]
 

ضرب المثل كن فيكون شد, دنیای ضرب المثل

 

هرگاه امري بزرگ واقع شود و يا تغيير و تحولي عظيم روي دهد به عبارت مثلي بالا تمثل جسته اصطلاحاً مي گويند : كن فيكون شده است .

بعضيها از اين جمله صرفاً در رابطه با خرابي و ويراني استفاده كرده في المثل هرجابر اثر زلزله يا سيل يا حادثه ديگرخراب شده است مي گويند: آنجا كن فيكون شده است .

عبارت كن فيكون در آيه 117 از سوره بقره و چند سوره ديگر از قرآن كريم نيز به اقتضاي مقال آمده است كه در همه جا اشاره به قدرت بي چون و چراي پروردگار است كه چون به خلقت عنصري يا تغيير و تحولي عظيم اراده فرمايد كافي است بگويد : كن ، در يك چشم بر هم زدن مدلول فيكون بر آن جاري مي شود زيرا احتياج به تمهيد مقدمه و تركيب و امتزاج اجزا و عناصر ندارد بلكه بر طبق حكم نافذش آن امر بلافاصله موجوديت پيدا مي كند .

عبارت كن فيكون اشاره به خلقت عام وجود است و الاهيون معتقدند كه خلقت عالم وآدم تنها به اراده و اشاره حكيم و قادر علي الاطلاق به وجود آمده است يعني چون مشيت الهي بر كن تعلق گرفت فيكون در پي آن تحقق پيدا كرد .

 

منبع : iketab.com

 


[جمعه 28 فروردین 1394 ]  [10:33 AM]   [یحیی طاهرزاده]

 

ضرب المثل ایرانی, هر که بامش بیش برفش بیشتر


یکی از پادشاهان عمرش به سر آمد و دار فانی را بدرود گفت و به سوی عالم باقی شتافت چون وارث و جانشینی نداشت وصیت کرد بامداد نخستین روز پس از مرگش اولین کسی که از دروازه ی شهر در آید تاج شاهی را بر سر وی نهند و کلیه ی اختیارات مملکت را به او واگذار کنند.

 

فردای آن روز اولین فردی که وارد شهر شد گدائی بود که در همه ی عمر مقداری پول اندوخته و لباسی کهنه و پاره که وصله بر وصله بود به تن داشت.

ارکان دولت و بزرگان وصیت شاه را به جای آوردند و کلیه خزائن و گنجینه ها به او تقدیم داشتند و او را از خاک مذلت برداشتند و به تخت عزت و قدرت نشاندند. پس از مدتی که درویش به مملکت داری مشغول بود.

 

به تدریج بعضی از امرای دولت سر از اطاعت و فرمانبرداری وی پیچیدند و پادشاهان ممالک همسایه نیز از هر طرف به کشور او تاختند. درویش به مقاومت برخاست و چون دشمنان تعدادشان زیادتر و قوی تر بود به ناچار شکست خورد و بعضی از نواحی و برخی از شهرها از دست وی به در رفت. درویش از این جهت خسته خاطر و آرزده دل گشت.

در این هنگام یکی از دوستان سابقش که در حال درویشی رفیق سیر و سفر او بود به آن شهر وارد شد و یار جانی و برادر ایمانی خود را در چنان مقام و مرتبه دید به نزدش شتافت و پس از ادای احترام و تبریک و درود و سلام گفت ای رفیق شفیق شکر خدای را که گلت از خار برآمد و خار از پایت به در آمد. بخت بلندت یاوری کرد و اقبال و سعادت رهبری تا به این پایه رسیدی!

درویش پادشاه شده گفت: ای یار عزیز در عوض تبریک تسلیت گوی آن دم که تو دیدی غم نانی داشتم و امروز تشویش جهانی!

رنج خاطر و غم و غصه ام امروز در این مقام و مرتبه صدها برابر آن زمان و دورانی است که به اتفاق به گدائی مشغول بودیم و روزگار می گذراندیم.

و پاسخ آن دوست همین بود : هر که بامش بیش برفش بیشتر.

 

منبع : shabnamnews.com

 

[جمعه 28 فروردین 1394 ]  [10:33 AM]   [یحیی طاهرزاده]
تعداد کل صفحات :  22 ::         10   11   12   13   14   15   16   17   18   19   >