👑👑👑 راسخونک👑👑👑

مطالبی جالب از موضوعات مختلف

بهشت


بهشت اقامتگاه ابدی مؤمنان و صالحان رستگار در جهان آخرت است و بهشتیان کسانی هستند که به تصریح قرآن، در ترازوی اعمال، کفه‌ی کارهای نیک‌شان از کفه‌ی بدی‌هاشان سنگین‌تر است. در قرآن مجید، بهشتیان به نام‌ها و صفت‌هایی همچون اصحاب الیمین و اصحاب الجنه خوانده می‌شوند.
بهشت معادل واژه «الجنّة» است و در قرآن مجید با این اسامی و اوصاف به کار رفته است:
جنة المأموی، جنّات المأوی، جنة النعیم، جنات الخلد، دار السلام، دارالمتقین، دار المقامة، عدن، الفردوس.

توصیف بهشت در سه سوره الرحمن، واقعه و دهر به صورت مفصل و در برخی از سوره های دیگر قرآن به صورت گذرا و مجمل بیان شده است و به بسیاری از نعمت های بهشتی همچون میوه‌ها و باغها و چشمه‌ساران و زنان پری‌رو با لباس‌های حریر و ... و نیز نعمت‌های معنوی همچون رضوان خداوند و ... اشاره گردیده است.
در اینکه آیا آن بهشت موعود، اکنون نیز موجود است یا نه، میان دانشمندان اسلامی اختلاف نظر است. اکثر دانشمندان معتقدند که بهشت هم اکنون وجود خارجی دارد و برای اثبات ادعای خود به ظواهر برخی از آیات استدلال می‌کنند.
در روایات مربوط به معراج و روایات دیگر نیز نشانه‌های روشنی از این موضوع دیده می‌شود. بنابراین می‌گویند بهشت در درون و باطن این جهان است اما برای ما قابل دید و درک نیست؛ به عبارت دیگر عالم آخرت و بهشت و دوزخ، بر این عالم احاطه دارد و این جهان همانند جنین در درون آن جهان قرار دارد.
آیات قرآن و روایات اسلامی دلالت دارد که بهشت نیز همانند جهنم، درهایی دارد.
امام باقر علیه السلام فرمود:
«بهشت دارای هشت در است که عرض هر در، به اندازه چهل سال راه است.»
و در قرآن آمده است که جهنم هفت در دارد.
شیخ صدوق، از علمای بزرگ شیعه، می‌نویسد:

اعتقاد ما درباره بهشت این است که بهشت دارالبقاء و دارالسلام است. مرگ و پیری، بیماری و ناخوشی، زوال و زمینگیری، غم، فقر و خستگی و فرسودگی در آن نیست.

 

درجات در بهشت

درجات در بهشت متفاوت است:
بعضی‌ از بهشتیان از تسبیح و تقدیس و تکبیر خداوند بهره‌مندند
بعضی از انواع خوردنی‌ها، آشامیدنی‌ها، میوه‌ها، لباس‌های زربفت، حریر و سندس و همنشینی با حور العین

منابع:
تفسیر نمونه المیزان؛ مجمع البیان؛ دایرةالمعارف الشیعه العامه، ج 7، ‌ص 36؛ قرآن پژوهی، ‌ص 572


الجنّة و أهل الجنّة
1- الجنّة خیر مال، و النّار شرّ مقیل 1765.
بهشت بهترین عاقبت، و آتش بدترین خوابگاه است

2- ألا و إنّی لم أر کالجنّة نام طالبها، و لا کالنّار نام هاربها 2761.
آگاه باشید که من ندیدم مثل بهشت، که طلب کننده‏اش در خواب باشد، و نه مانند آتش دوزخ، که گریزان از آن در خواب باشد.
3- إنّ أهل الجنّة کلّ مؤمن هین لین 3400.
به راستى که اهل بهشت، هر مؤمن نرمخوى هموارى است

4- إنّ اللّه تعالى یدخل بحسن النّیّة و صالح السّریرة من یشاء من عباده الجنّة 3544.
به راستى که خداى تعالى بواسطه حسن نیت، و شایستگى سریره و نهان، از بندگانش هر که را که خواهد داخل بهشت مى‏نماید (یعنى هر چند کارى که استحقاق بهشت را برساند نکرده باشد).

5- الجنّة دار الأمان 397.
بهشت سراى امان است.
ص 194


7- الجنّة جزاء المطیع 417.

8- الجنّة دار الأتقیاء 438.

9- الجنة غایة السّابقین 478.

10- الجنّة أفضل غایة 1024.

11- الجنّة مال الفائز 1074.

12- الجنّة جزاء کلّ مؤمن محسن 1431.

13- نیل الجنّة بالتّنزّه عن المأثم 9953.

14- إنّک لن تلج الجنّة حتّى تزدجر عن غیّک، و تنتهی، و ترتدع عن .....
7- بهشت پاداش فرمانبر است.

8- بهشت سراى پرهیز کاران است.

9- بهشت آخرین هدف سبقت گیرندگان، و آتش سرانجام افراط کنندگان است.

10- بهشت افزونترین غرض و مقصود است.

11- بهشت سرانجام کار پیروزمند است.

12- بهشت پاداش هر مؤمن احسان کننده است.

13- رسیدن به بهشت با پاکیزگى، و دورى از گناهانست.

14- به راستى که تو داخل بهشت نخواهى شد، تا آنکه از گمراهى خود باز


ص 195

معاصیک، و ترعوی 3795.

15- إذا آمنت باللّه و اتّقیت محارمه أحلّک دار الأمان، و إذا أرضیته تغمّدک بالرّضوان 4146.

16- ثمن الجنّة العمل الصّالح 4698.

17- ثمن الجنّة الزّهد فی الدّنیا 4700.

18- سادة أهل الجنّة الأسخیاء، و المتّقون 5584.

19- سادة أهل الجنّة المخلصون 5591.

20- سادة أهل الجنّة الأتقیاء الأبرار 5599.

21- طلب الجنّة بلا عمل حمق 5991.

22- لا تحصل الجنّة بالتّمنّی 10566.
ایستاده و دور شوى، و از گناهان خود دست کشى و باز گردى.

15- هر گاه به خدا ایمان آورده‏اى، و از حرامهایش دورى نمائى تو را در خانه امان فرود آورده چون او را خوشنود گردانى تو را بخوشنودى فرو پوشاند. (شکى نیست در این که خوشنودى خدا از نعمتى بالاتر خواهد، رزقنا اللّه و إیاکم بمحمد و آله الطاهرین صلوات اللّه علیهم أجمعین).

16- بهاى بهشت عمل صالح است. (یعنى هر که بهشت خواهد باید عمل صالح انجام دهد).

17- بهاى بهشت بى‏رغبتى در دنیاست.

18- بزرگان اهل بهشت سخاوتمندان، و خویشتن داران است.

19- بزرگان اهل بهشت افراد مخلصند.

20- مهتران اهل بهشت خویشتن‏داران نیکو کار است.

21- طلب کردن بهشت بدون عمل حماقت است.

22- بهشت با آرزو کردن حاصل نخواهد شد (بلکه نیازمند به عمل است).

ص 196

23- لا یدخل الجنّة خبّ و لا منّان 10792.

24- لا یفوز بالجنّة إلّا من حسنت سریرته و خلصت نیّته 10868.

25- کلّ نعیم دون الجنّة محقور 6867.

26- لن یفوز بالجنّة إلّا السّاعی لها 7403.

27- لن یحوز الجنّة إلّا من جاهد نفسه 7421.

28- من اشتاق إلى الجنّة سلا عن الشّهوات 8591.

29- نیل الجنّة بالتّنزّه عن المآثم 9953.

30- نال الجنّة من اتّقى عن المحارم 9954.

31- هیهات لا یخدع اللّه عن جنّته، و لا ینال ما عنده إلّا بمرضاته 10043.

23- بسیار مکر کننده، و بسیار منّت گذارنده وارد بهشت نخواهند شد.

24- به بهشت پیروز نخواهد گردید مگر کسى که نهان او نیکو بوده، و نیّتش خالص باشد.

25- هر نعمتى غیر از بهشت کوچک است.

26- هرگز به بهشت پیروزى حاصل نکند، مگر سعى کننده و کوشا براى آن.

27- هرگز بهشت را حیازت نخواهد نمود، مگر کسى که با نفس خود پیکار کند.

28- هر که مشتاق بهشت باشد، شهوتها را فراموش نماید.

29- رسیدن به بهشت، به پاکیزگى از گناهان است.

30- به بهشت رسیده است، هر که از حرامها پرهیز نماید.

31- (تتمه کلامى است از خطبه 129 نهج البلاغه که در باره وزن وکیل بیان داشته) چه دور است (اندیشه شما) خداوند از بهشت او فریب داده نشده، و به آنچه در نزد اوست رسیده نمى‏شود مگر به خشنودى او.


ص 197


[پنج شنبه 23 بهمن 1393 ]  [6:42 PM]   [یحیی طاهرزاده]

آیا سحر واقعیت دارد؟!....حرمت جادو


در این كه آیا سحر واقعیت دارد یا جزو خرافات مى باشد، بین علماى اسلام، به خصوص علماى شیعه و سنّى اختلاف نظر وجود دارد. بیش تر علماى شیعه سحر را صرف خرافات مى دانند و به این آیه قرآن استدلال مى كنند

كه «فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى» 1 ؛ پس ناگهان ریسمانها و چوبدستى‏هایشان، بر اثر سحرشان، در خیال او، [چنین‏] مى‏نمود كه آنها به شتاب مى‏خزند.

یا آیه «سَحَرُواْ أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءوا بِسِحْرٍ عَظِیمٍ.»2 ؛ دیدگان مردم را افسون كردند و آنان را به ترس انداختند و سحرى بزرگ در میان آوردند.

اما از بین اهل سنت بعضى ها قایلند به این كه سحر واقعى است.

شیخ طوسى(ره) از بزرگان علماى شیعه، در كتاب خلاف مى گوید: نزد بیش تر علما و ابى حنیفه و اصحابش و مالك و شافعى، سحر حقیقت دارد و با جادو مى توان كسى را كشت یا مریض كرد یا دستش را فلج نمود یا بین زن و مرد تفرقه انداخت و چه بسا اتفاق مى افتد كه فردى در عراق شخصى را در خراسان سحر كرده، او را مى كشد.

در مقابل، ابوجعفر استرآبادى مى گوید: سحر حقیقت ندارد، بلكه صرف تخیل و شعبده و چشم بندى است. افراد بزرگى مثل علاّمه حلّى (ره) در حقیقت داشتن سحر تردید كرده و مواردى از سحر را، كه در تاریخ ذكر شده، نقل كرده اند.3

مرحوم مجلسى مى گوید: بیش تر علما بر این عقیده اند كه سحر از خرافات است. اما این كه چرا اثر مى كند و هیچكس منكر اثر سحر نیست، در مقام توجیه اثر سحر گفته اند: اگر مسحور بداند كه درباره او سحر كرده اند، توهّم مسحور شدن باعث مى شود كه اثر سحر در او ظاهر شود مثل تلقین به مریض. اما اگر اصلاً نداند كه درباره او سحر كرده اند، در این خصوص با آن كه هیچ یك از علما منكر این نوع اثر نشده اند، ولى هیچ گونه توجیهى براى آن ندارند، مگر آن كه بگوییم این اعمال بر اثر استخدام جن و شیاطین علیه شخص مسحور انجام مى شود.

در خصوص چشم زخم نیز مرحوم مجلسى به نقل خطابى حدیثى ذكر مى كند كه چشم در نفوس انسانى تأثیر دارد.

در بررسى این نظرات مى توان گفت: آنان كه مى گویند سحر از خرافات است به ماجراى حضرت موسى(علیه السلام) و ساحران استدلال مى كنند كه قرآن و احادیث در تفسیر این آیات مى گویند كه در واقع امر، چیزى ایجاد نشده بود، بلكه آن ها با شگردهاى خاصى چشم بندى كرده بودند، به گونه اى كه مردم خیال مى كردند كه آن نخ ها و ریسمان ها به صورت مار واقعى درآمده است.

اما آن ها كه مى گویند سحر واقعیت دارد، به موارد تجربى در جامعه استناد مى كنند كه مكرر دیده شده است بر اثر سحر، محبتى از شخصى در دل دیگرى ایجاد شده یا زن و شوهرى صمیمى بر اثر سحر از هم جدا گشته اند و یا چیزهایى سرقت شده و گم گشته پیدا مى شوند.

قرآن نیز در ماجراى هاروت و ماروت در آیه 102 سوره بقره مى فرماید: «و ما كَفَر سلیمانُ و لكنّ الشّیاطینَ كَفروا یُعلِّمونَ النّاسَ السِّحرَ و ما اُنزلَ علىَ المَلكینِ بِبابلَ هاروتَ و ماروتَ و ما یُعلِّمانِ مِن اَحد حتّى یقولا اِنّما نَحنُ فِتنةٌ فَلا تَكفُر فیَتعلَّمونَ مِنهما ما یُفّرقونَ بِه بینَ المرءِ و زوجِه و ما هم بِضارّینَ مِن اَحد الاّ بِاذنِ اللّهِ.» ؛ و سلیمان كفر نورزید، لیكن آن شیطان [صفت‏] ها به كفر گراییدند كه به مردم سحر مى‏آموختند. و [نیز از] آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت، در بابِل فرو فرستاده شده بود [پیروى كردند]، با اینكه آن دو [فرشته‏] هیچ كس را تعلیم [سحر] نمى‏كردند مگر آنكه [قبلًا به او] مى‏گفتند: «ما [وسیله‏] آزمایشى [براى شما] هستیم، پس زنهار كافر نشوى.» و [لى‏] آنها از آن دو [فرشته‏] چیزهایى مى‏آموختند كه به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایى بیفكنند. هر چند بدون فرمان خدا نمى‏توانستند به وسیله آن به احدى زیان برسانند. و [خلاصه‏] چیزى مى‏آموختند كه برایشان زیان داشت، و سودى بدیشان نمى‏رسانید. و قطعاً [یهودیان‏] دریافته بودند كه هر كس خریدار این [متاع‏] باشد، در آخرت بهره‏اى ندارد. وه كه چه بد بود آنچه به جان خریدند- اگر مى‏دانستند.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: ساحر عاجزتر از آن است كه بتواند خلق خدا را تغییر دهد و... اگر مى توانست هر آینه از خودش پیرى و فقر و مریضى را دور مى كرد... پس بهترین سخن ها درباره سحر آن است كه بگوییم: سحر به منزله پزشكى است.

خداوند در این آیات اشاره مى كند كه آنان با سحر به یكدیگر ضرر مى زدند و به این وسیله، زن و شوهر را از هم جدا مى كردند. البته آن ها كه منكر واقعیت سحرند این قسم دوم را توجیه مى كنند.4

در جمع این آیات مى توان حدیث امام صادق (علیه السلام) در پاسخ به زندیق مصرى را ذكر كرد كه آن جا كه پاى ایجاد موجودى یا عوض كردن صورت او در میان باشد ساحر عاجز است، اما آن جا كه پاى ضرر زدن به غیر یا امثال آن در كار باشد، دست ساحر باز است و توانایى چنین كارهایى را دارد. (این روایت در ادامه خواهد آمد.) بنابراین، در ماجراى حضرت موسى(علیه السلام)چون سخن از ایجاد موجوداتى مثل مار واقعى است، ساحران دست به حیله و خدعه زدند، اما در قصه هاروت و ماروت چون صرف ضرر زدن به غیر است دست آن ها باز بود.

ولى هر دو دسته، چه آن ها كه سحر و جادو را امرى واقعى مى دانند و چه آن ها كه آن را گول زدن و حیله و خدعه و خرافات مى دانند، همه متفق القول اند كه سحر تأثیر عجیبى در عالم خارج دارد و در این زمینه، به امور تجربى و خارجى استدلال مى كنند و قایل اند كه این گونه اعمال در اعصار گذشته، بیش تر رواج داشته است و هر چه در زمان جلوتر مى رویم از رواج آن كاسته مى شود.

 

تمایز سحر، كرامت و معجزه
چراغ جادو

مرحوم مجلسى (ره) به نقل از مازرى آورده است: فرق بین سحر و معجزه و كرامت در این است كه سحر به كمك اقوال و افعالِ ساحر انجام مى شود، ولى كرامت غالباً به صورت غیر منتظره انجام مى گیرد. معجزه هم در مقام تحدّى براى پیامبر صورت مى پذیرد.

امام الحرمین مى گوید: سحر از فرد فاسق ظاهر مى شود، ولى كرامت و معجزه هرگز از فاسق ظاهر نمى شود. شارح المقاصد گفته است: سحر اظهار امر خارق العاده از فرد خبیث و پلید در انجام اعمال مخصوصى است كه نیازمند یادگیرى مى باشد و از این دو نظر، از معجزه و كرامت جدا مى شود و به زمان و مكان و شرایط خاصى اختصاص مى یابد و چه بسا ساحر فردى فاسق و فاجر باشد، در حالى كه معجزه و كرامت به زمان و مكان خاصى بستگى ندارد.5

 

چگونگى تأثیر سحر

مرحوم مجلسى(رحمه الله) مى نویسد: بر حسب اقسام گوناگون سحر، چگونگى تأثیر آن نیز فرق مى كند. پس آن قسم كه از قبیل شعبده است كیفیتش نیز روشن است با حركات سریع دست از خطاى دیگران استفاده مى كنند و طرف مقابل، مثلاً، آتشى را كه دور مى چرخد به دایره اى آتشین مى بیند.

اما این كه به وسیله جادو حبّ و بغض یا غم و ناراحتى در قلب كسى به وجود بیاید ظاهر این است كه خداوند همان گونه كه در ادویه خواص دارویى قرار داده در اعمال ساحر یا اورادش نیز این خاصیت را نهاده است; همانند مستى در شراب یا تدخین در حشیش كه زایل كننده عقل است یا این كه اجنه و شیاطینى كه توسط ساحر به استخدام گرفته مى شوند موجب حبّ و بغض مى گردند.

اما این كه بعضى ادعا مى كنند كه ساحر توسط سحر باران نازل مى كند یا ابرها را جمع مى نماید، ما این را قبول نداریم كه چنین چیزى ممكن باشد تا بتوان به واسطه جادو در عالم بالا تصرف نمود و خبر موثق در این باره به ما نرسیده است.

اما چشم زخم هم در آیات و روایات آمده و هم در اخبار كه حقیقت دارد و به تجربه و مكرر و در موارد متعدد مشاهده شده است.6

 

جایگاه سحر در روایات

در مجموع، از 31 روایت بررسى شده در خصوص سحر و جادو، هشت مورد آن درباره چشم زخم و حقیقت آن و دعاهایى مى باشد كه براى مصون ماندن از چشم زخم وارد شده است.

درباره جادو، حدیث معتبرى از امام صادق (علیه السلام) در كتاب احتجاج طبرسى وارد شده كه بسیار جامع و نافع است. زندیق مصرى در بحثى طولانى كه با امام صادق (علیه السلام) داشت، از ایشان پرسید: اصل جادو چیست و چگونه جادوگر مى تواند كارهایى عجیب و غریب انجام دهد؟ امام(علیه السلام) فرمود: سحر بر چند وجه است:

یك نوع آن به منزله پزشكى است یعنى همان گونه كه پزشكان براى هر مریضى راه علاجى مى یابند جادوگران نیز براى هر صحتى، راهى براى از بین بردن آن مى یابند.

نوع دوم شعبده و سرعت دست و اعمال فوق عادت است. نوع سوم آن كه شیاطین را به خدمت مى گیرند.

زندیقی نزد امام صادق (علیه سلام ) آمد

زندیق گفت: شیاطین جادو را از كجا آموخته اند؟

فرمود: از همان جا كه پزشكان پزشكى را مى آموزند، بعضى را به تجربه و بعضى را به علاج.

زندیق گفت: درباره ماجراى هاروت و ماروت... چه مى گویى؟

فرمود: آن ها براى امتحان انسان ها آمده بودند و تسبیحشان این گونه بود كه اگر بنى آدم فلان كار و فلان كار را بكنند یا فلان ورد را بخوانند فلان اتفاق روى مى دهد.... به این طریق، مردم انواع سحر را از آن ها فرا گرفتند. پس آن ها به مردم مى گفتند كه ما براى امتحان شما آمده ایم. چیزى را كه ضرر مى رساند و فایده اى براى شما ندارد از ما فرا نگیرید.

زندیق پرسید: آیا ساحر مى تواند با سحر خود، انسان را به صورت سگى یا الاغى یا مثل این ها درآورد؟

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: ساحر عاجزتر از آن است كه بتواند خلق خدا را تغییر دهد و... اگر مى توانست هر آینه از خودش پیرى و فقر و مریضى را دور مى كرد... پس بهترین سخن ها درباره سحر آن است كه بگوییم: سحر به منزله پزشكى است .

دیگر احادیث نیز به نحوى مطالب این حدیث را در بردارند و چیزى اضافه بر آن ندارند، جز آن كه در بعضى روایات، رقیه نوشتن (نوشتن دعاهاى مأثور یا آیات و همراه كردن آن ها با خود) جایز دانسته شده، اما همراه كردن سنگ هاى مخصوص یا اوراد مخصوص شرك و حرام شمرده شده است.


شیخ طوسى(رحمه الله) از بزرگان علماى شیعه، در كـتاب خـلاف مى گـویـد: نـزد بیش تر علما و ابى حنیفه و اصحابش و مالك و شافعى، سحر حقیـقت دارد و بــا جادو مى توان كسى را كشت یا مریض كرد یا دستش را فلج نمود یا بین زن و مرد تفرقه انداخت و چه بسا اتفاق مى افتد كه فردى در عراق شخصى را در خراسان سحر كرده، او را مى كشد.

حكم سحر در اسلام :
جادو

مرحوم فخر المحققین در كتاب ایضاح ادعا كرده كه حرمت سحر و جادو از ضروریات دین اسلام است و هر كه جادو را حلال بداند كافر است.

شهید اول و شهید ثانى (ره) در كتاب هاى دروس و مسالك خود ادعا كرده اند كه هر كس سحر و جادو را حلال بداند باید كشته شود.

شیخ انصارى (ره) در كتاب مكاسب گفته است كه هر چند ما مطمئن به اجماع علما در این خصوص نیستیم، ولى ادعاى ضرورى دین از چیزهایى است كه ما مطمئن به حرمت این عمل مى شویم و علما در همه اعصار بر حرمت جادو و جادوگرى اتفاق داشته اند.

شارح النخبه گفته است: هر چه موجب ضرر به دیگرى شود یا موجب اهانت به مقدسات شود حرام است، چه سحر باشد و چه غیر آن.

صاحب دروس (شهید اول) همچنین گفته است: طلسم نیز مانند سحر حرام است.

تا این جا مسلّم شد كه سحر در اسلام حرام است. اما این كه آیا به طور مطلق حرام است یا بعضى جاها استثنا شده، ظاهراً آن گونه سحر كه براى مقاصد درست به كار گرفته مى شود مثل پیدا كردن گم شده یا بقاى عمارت یا فتح سرزمین كفر جایز است، به خصوص باطل كردن سحر با سحر جایز مى باشد.7

كلینى نقل مى كند كه عیسى بن شقفى نزد امام صادق (علیه السلام)آمد و عرض كرد: حرفه من سحر بودن و در برابر آن مزد مى گرفته ام و مخارج زندگى ام نیز از همین راه تأمین مى شده است. با همین درآمد حج نیز گزارده ام، ولى اكنون آن را ترك كرده و توبه نموده ام. آیا براى من راه نجاتى هست؟ امام (علیه السلام) فرمودند: عقده سحر را بگشا، ولى گره جادوگرى مزن.8 این حدیث و امثال آن به روشنى دلالت مى كند بر این كه یاد گرفتن سحر یا عمل سحر براى باطل كردن آن بدون اشكال بوده و جایزاست.

امام علی (علیه السلام) می فرمایند: هر حقی از مسحور ضایع شود بر عهده ساحر است. ایشان بشدت از سحر و تعلیم آن بر حذر میداشتند و برای بطلان سحر دعای ضد سحر را پیشنهاد میکردند و فرمودند باید از شرّ سحر وساحری به خداوند متعال پناه برد که همه امور در ید قدرت اوست.9

پناه میبریم به خدا (من شرّ ما خلق).



[پنج شنبه 23 بهمن 1393 ]  [6:42 PM]   [یحیی طاهرزاده]

توبه در دو جا قبول نمی شود!


توبه در دو جا قبول نمی شود!
توبه

توبه حقیقی یعنی انصراف جدی و بازگشت واقعی از گناه به سوی صلاح و ارشاد؛ و بدیهی است که اگر انصراف، جدی و واقعی باشد و معلول مشاهده کیفر نقد و حاضر نباشد، البته خداوند متعال به رحمت واسعه خود آن را می پذیرد. توبه در دو موقف و دو موطن پذیرفته نمی شود: یکی در همین دنیا آنگاه که کیفر رسیده باشد، و در حقیقت حالتی که انسان در این وقت به خود می گیرد صورت توبه دارد ولی حقیقت توبه ندارد.

در سوره مبارکه مؤمن آیه 84 و 85 درباره بعضی از اقوام گذشته که دچار عقوبت الهی شدند می فرماید: «فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَكَفَرْنَا بِمَا كُنَّا بِهِ مُشْرِكِینَ «84» فَلَمْ یَكُ یَنفَعُهُمْ إِیمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبَادِهِ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْكَافِرُونَ «85»؛ همین که عقوبت سخت ما را دیدند اظهار داشتند که به خدای یگانه ایمان آورده ایم و تمام آن چیزهایی را که شریک خداوند ساخته بودیم به دور ریختیم. ولی این چنین توبه و ایمانی که بعد از مشاهده عقوبت سخت پیدا شود هرگز به حال آنها سود نخواهد بخشید. این سنتی است از خداوند که همیشه بوده است.

درباره فرعون نیز در قرآن کریم آمده است که فرعون دست از سر بنی اسرائیل بر نمی داشت. در زمانی هم که آنها به رهبری موسی از مصر خارج شدند باز آنها را تعقیب کرد تا آن وقت که در دریا آنها را تعقیب کرد و غرق شد.

در آن حال فریاد بر آورد: «به خدای یگانه که قوم موسی به آن ایمان آورده اند من هم ایمان آوردم و تسلیم او هستم.»

به او گفته شد: حالا و در این وقت؟! و حال آنکه تا لحظه ای پیش آدمی فسادگر بودی.

موقف دوم که توبه پذیرفته نمی شود جهان آخرت است. همین که آدمی بدان جهان رفت دیگر توبه و پشیمانی سودی ندارد، نه تنها بدان جهت که در آنجا آدمی کیفر را حاضر و مشهود می بیند بلکه بدان جهت که در آنجا دیگر عمل و تغییر تصمیم و حرکت و تکامل معنا ندارد، هر کس در آنجا به هر حالت و با هر درجه و هر مقام که رفت برای همیشه در همان حالت باقی است و نمی تواند در خودش تصمیماتی و تغییراتی ایجاد کند. در آنجا هم توبه و انصراف واقعی پیدا نمی شود، نه اینکه انصراف واقعی پیدا می شود و مورد قبول واقع نمی گردد.
همینکه عقوبت سخت ما را دیدند اظهار داشتند که به خدای یگانه ایمان آورده ایم و تمام آن چیزهایی را که شریک خداوند ساخته بودیم به دور ریختیم. ولی اینچنین توبه و ایمانی که بعد از مشاهده عقوبت سخت پیدا شود هرگز به حال آنها سود نخواهد بخشید.
جهنم

آدمی میوه درخت طبیعت است. میوه تا در درخت است از طریق همان درخت و از راه ریشه و رگ های همان درخت تغذی می کند، مواد زمین را به خود می گیرد، آب می خورد، از نور و هوا و حرارت استفاده می کند، ولی همین که به علت رسیده شدن و گذشتن اجل و مدت معلوم و یا به علت کندن آن میوه رابطه اش با درخت قطع شد دیگر برای این میوه راه تکامل و ترقی و اصلاح و مبارزه با آفت و همه چیز بسته است، اگر کال و نارس از درخت جدا شده دیگر چاره پذیر نیست و اگر پژمردگی و افسردگی پیدا کرده دیگر از طریق آب دادن و نور و هوا به آن درخت نمی شود آن پژمردگی را اصلاح کرد.

انسان هم در جهان طبیعت همین حال را دارد، هر اصلاح و تکمیلی که بایست بکند تا وقتی است که روی درخت طبیعت است و جدا نشده و اما همین که از این درخت با دست مرگ جدا شد دیگر راه اصلاح به روی او بسته است.

البته این نکته را هم باید در نظر داشت که هر چند آدمی در آن جهان دستش از اصلاح و تکمیل خود کوتاه است در عین حال گاهی به واسطه سببی از اسباب از این جهان رحمت هایی به او می رسد.

رسول خدا فرمود: همینکه آدمی می میرد دفتر عمل وی بسته می شود، ستونهای حسنات و همچنین ستونهای سیئات به کلی بسته می گردد مگر از ناحیه سه چیز: یکی اینکه آدمی یک مؤسسه خیر از او باقی گذاشته باشد که بندگان خدا بعد از او از آن مؤسسه منتفع گردند، مثل اینکه بیمارستان یا مدرسه یا مسجدی تأسیس کرده باشد، دیگر اینکه اثری علمی از خود به یادگار گذاشته باشد که بعدها طالبان علم و معرفت از آن اثر علمی بهره مند شوند، سوم اینکه فرزندانی صالح و درستکار و مؤمن باقی گذاشته باشد که بعد از مردن برای وی طلب مغفرت نمایند.
منبع: مطهری، مرتضی، حکمتها و اندرزها



[پنج شنبه 23 بهمن 1393 ]  [6:42 PM]   [یحیی طاهرزاده]
تعداد کل صفحات :  31 ::         22   23   24   25   26   27   28   29   30   31