سخنرانی جناب دکتر قره داغی با موضوع ارزشیابی کیفی- توصیفی؛ جلسه اول
سخنرانی دکتر قره داغی؛ رئیس گروه ارزشیابی وزارت آموزش و پرورش :
در ۱۰ سالی که این برنامه در حال اجراست ، هر کدام از ما تصاویر و مبانی این برنامه را در ذهن داریم. در این جلسه میخواهیم به کلیات این موضوع بپردازیم.
[بنده ۱۲ سال در حوزه کیفی- توصیفی کار میکنم و رییس گروه سنجش حوزه وزارتخانه می باشم.]
ذکر این نکته حائز اهمیت است که مطالبی که در این جلسات گفته می شود صرفا بر مبنای نظری نبوده و به جنبه اجرا و کاربست کلاسی توجه شده است.
تفاوت دنیایی که دانش آموزان در آن زندگی می کنند با دنیایی که ما در آن دانش آموز بودیم چیست؟
دسترسی به اطلاعات ، کاهش انگیزه های تحصیل در این دوره از تفاوت های این دو دنیا میتوان نام برد. . در نسل جدید بر خلاف نسل قدیم بسیار سریع اظهار نظر صورت می گیرد. و به طور کلی در تمام ابعاد تغییر ایجاد شده است.
تغییر همیشه تابعی از نیاز هاست و زمانی تغییر ایجاد می شود که احساس نیاز بشود و تغییر به خصوص در حوزه شناختی کار ساده ای نیست و یک پروسه ۵ مرحله ای است.
- انکار
- مقاومت
- پذیرش
- کسب تجربه
- عادت
تحقیقات نشان می دهد که پذیرش تغییر با سن رابطه معکوس دارد و هر چه سن بالاتر می رود ، پذیرش تغییر سخت تر می شود.
حالا یک تغییری در حوزه سنجش و اندازه گیری از آموخته های دانش آموزان ایجاد شده است. چرا این تغییر ایجاد شده است ؟ آیا این تغییر درست است؟
کار مدرسه پیرامون موضوع سواد آموزی است و ما به عنوان معلم در این جامعه وظیفه ی سواد آموزی داریم و حق نداریم بی سواد باشیم.
تافلر یک تعریفی از انسان با سواد می کند و می گوید :
کسی که در دنیای امروز نتواند از دانش و آموخته های خودش فاصله بگیرد بی سواد است.
بشر در همواره طبیعت با یک واقعیت روبرو بوده و هست و آن تغییر است ؛ در گذشته نیز بشر با تغییر روبرو بوده است اما با این تفاوت که دامنه تغییرات در گذشته بسیار کند بوده است ولی امروزه بسیار افسار گسیخته و سریع.
زمانی که ما در دنیای امروز به مساله هامون فکر می کنیم و برای آن ها پاسخ پیدا می کنیم ، اساسا دیگر آن مساله ، مساله روز ما نخواهد بود.
بنابراین دنیایی که ما اکنون در آن زندگی می کنیم ، شتاب در تغییرات بسیار بالا است و پیوسته در حال تغییر است.
در چنین دنیایی جایگاه نظام تعلیم و تربیت یا جایگاه معلمی در حال مخاطره است و در حال اضمحلال هویت معلمی هستیم.
معلم امروز برخلاف معلم دوران گذشته که آن ها خدای کلاس بودند و میرزای کلاس بودند و نه فقط در کلاس بلکه در آن منطقه ای که در آن زندگی می کرد. امروزه به واسطه ی دسترسی سریع به اطلاعات باعث شده تا رقیبان آموزش و پرورش ، اضمحلال هویت معلمی را تسریع ببخشند.
امروزه آنچه که معلم در فضای کلاسی ممنوع می کند ، ظرف چند ثانیه توسط رقبا مشروع اعلام می شود.
ما چه نکردیم که آن چه را به کودک می آموزیم در حافظه او رد روشن ماندگار باقی نمی گذارد.
اگر معلم امروز نتوانسته باشد متناسب با نیاز های نسل امروز برنامه های یادگیرنده پسند ارائه کند ، جایگاه الگو و اسوه بودن خود را به مخاطره می اندازد.
برای حفظ پایگاه معلمی در دنیایی که پیوسته در آن تغییرات است ناچاریم از دانش پیشین همراه خودمان با این پیشفرض که شاید آن چه را من در اختیار دارم پاسخ گوی نیاز های مشتری های من نباشد ؛ نیاز داریم تغییرات مناسب را در خود ایجاد کنیم.
تغییر در نگرش اتفاق نمی افتد مگر چند مفروضه را با خودمان همراه داشته باشیم :
- ممکن است من درک روشنی از دنیای روان شناختی کودکانم نداشته باشم.
برای مثال اگر کودکی که عروسکی را دست گرفته و در دنیای خود ؛ خویش را مادر عروسک می داند ؛ اگر ما با دنیای این کودک آشنایی داشته باشیم هیچ گاه این عروسک را از او نخواهیم گرفت و به گوشه ای پرتاب نخواهیم کرد زیرا می دانیم که اگر بچه ای را از مادرش جدا کنی و به گوشه ای پرتاب کنی ، چه تاثیر عمیقی روی مادر خواهد گذاشت.
- ممکن است تعریف من از یادگیری و مدیریت کلاس متناسب با یادگیری های امروز نباشد.
مدیریت کلاس آیا دست به سینه نشستن و بچه ها ساکت کسی حرف نزند است؟ الگو های ذهنی ما از مدیریت کلاس شاید با متد های روز همخوانی نداشته باشد.
اگر نظام آموزشی موجود قصد دارد یادگیری را در دانش آموزانش بهبود ببخشد ، نگرش مطلوبی نسبت به مدرسه ایجاد کند ، بهداشت روانی کلاس درس را افزایش دهد ، اعتماد به نفس دانش آموزان را افزایش دهد ، روحیه انتقاد پذیری را افزایش دهد. باید بپذیریم که تغییر لازم است.
آیا ابزار های دقیق یا اندازه های دقیق اینقدر حیاتی است ؟ آیا بیست و پنج صدم هایی که ما داشتیم دقیق بود ؟ آیا دانش آموزی که ۱۹٫۵ می شد از دانش آموزی که ۱۹٫۲۵ می شد ، موفق تر بود و گنجینه دانایی بیش تری داشت. آیا جو روانی آزمون و ویژگی های روانی کودک مورد نظر قرار می گرفت.
حالا با این مفروضه ها می خواهیم وارد حوزه ی ارزشیابی کیفی – توصیفی بشویم.
اگر هدف از آموزش یادگیری باشد ؛ هدف از یادگیری چیست ؟
سخن یکی از بزرگان است که می گوید : قدرت آموزش در ضعف آن است. این یک پارادوکس جالب است.
معلم دریایی است از دنیای دانایی و تنها اوست که قطره قطره از آن چه همراه خود دارد در کام بچه ها می ریزد. اما در نسل امروز با توجه به دسترسی به اطلاعات این سخن توهم است.
کار ما باید بستر آفرینی باشد ، یعنی نباید در مقابل بچه ها قرار گرفت بلکه باید طوری عمل کرد که دانش آموزان دانش جدید را تولید کنند.
لذا تعریف ما از یادگیری” تغییر نسبتا پایدار در رفتار ” می باشد. باید بچه ها را در یک بافت قرار دهیم تا او بتواند از آن چه همراه خود دارد استفاده کند و به نتیجه برسد.
بنابراین ما بر این تخیل ایم که خروجی های ارزشیابی کیفی – توصیفی به صورتی است که همه از آن راضی باشند.
ما ارزشیابی را داوری درباره آن موقعیتی که هست در مقایسه با آن جایگاهی که باید قرار بگیرد می دانیم و می خواهیم بدانیم دانش آموز ما تا چه حد به هدف های آموزشی ما رسیده است.
این ارزشیابی باید نشان دهد که چه مقدار از ضعف دانش آموز به معلم مربوط است ؛ زمانی هست که تعداد کمی دانش آموز در مبحثی ضعف دارند و زمانی هست که تعداد زیادی در یک مبحث ضعف دارند ؛ این جاست که اگر حالت دوم باشد ؛ معلم باید در متد های آموزشی خود تجدید نظر کند.
بنابراین بی تردید جمع آوری اطلاعات لازمه اش این است که ابزار داشته باشیم. مهم ترین ابزار هایی که ما امروزه در حوزه ارزشیابی از آن نام می بریم : سنجش مشاهده ای ، آزمون های مداد-کاغذی و … می باشد که در آینده به آن ها خواهیم پرداخت.
ارزشیابی کیفی-توصیفی یکی از معدود برنامه هایی است که پروسه علمی ، پیش آزمایش ، آزمایش و بعد هم افزایش تصاعدی را طی کرده است.
حالا این ارزشیابی با این پیشینه چه چیز نیست ؟
- حذف عدد نیست.
توهمی که در آموزش و پرورش و خانواده ها وجود دارد این است که این نوع ارزشیابی عدد را حذف کرده است. اما باید توجه داشت که معلم در واقع بر مبنای نتایج سنجش به مرحله ارزشیابی می رسد ؛ یعنی تازه بگوید خوب است یا نه.
مثلا اگر کسی به من بگوید قدت بلند است و قد بلند خوب است ؛ می گویم اولا قد بلند یعنی چی ؟ یعنی قد من از چی بلند تر است و قد من چه مقدار باشد بلند است ؟
باید یک میانگین از قد افرادی که در جامعه زندگی می کنند بداند تا بر اساس آن در مورد قد افراد نظر بدهد. وقتی شما می گویید ریاضی این دانش آموز خوب است و بعد معلم دیگری می گوید قابل قبول است ، یعنی ما دایره آموزشی را درست اجرا نکرده ایم و اندازه درستی نداشته ایم.
بنابراین در ارزشیابی کیفی-توصیفی اگر حذف عدد باشد بدون جایگزین کردن راهکار های مناسب نتنها کمکی به افزایش کیفیت نخواهد کرد بلکه عینیت و اعتبار اندازه گیری های معلم را نیز به مخاطره می اندازد. بنابراین در مجموع عدد در نقش بازخورد حذف شده است .
- ارتقای خود به خودی هم نیست.
مقیاس های ما خیلی خوب – خوب – قابل قبول – نیازمند تلاش و آموزش بیش تر
و مقیاس پنجم که نشان دهنده این است که ارتقای خود به خودی نداریم این است ” نیاز به تلاش و آموزش مجدد “
- بروکراسی ابزار ها هم نیست.
اگر در گذشته آزمون های مداد کاغذی را داشتیم و بر اساس این آزمون ها در دانش آموزان تغییر ایجاد می کردیم. امروزه آزمون های مختلف را به کار می بریم ؛ اما باید توجه داشت تعدد ابزار ها کیفیت را افزایش نخواهد داد.
- ارزشیابی مستمر هم نیست.
- یک مدل جدید ارزشیابی هم نیست.
اما اگر در یک کلمه بخواهیم ارزشیابی کیفی-توصیفی را بگوییم ” بازخورد توصیفی ” می نامیم. و اگر بخواهیم با وسواس بیش تر بگوییم” ارزشیابی تکوینی با رویکرد بازخورد توصیفی” می نامیم.
پایان/