نماز بدين جهت ستون دين است كه بدون آن، دين معنا و مفهومى نخواهد داشت؛ همانگونه كه خيمه بدون ستون، برپا نخواهد بود. نماز عبادتى است جامع و فراگير و به مثابه ستون و پايه خيمه است. خاصيت بسيارى از عبادتها و دستورات دينى (مثل زكات، حج، جهاد، روزه و...) در نماز جمع شده است. زكات، امتحان ميزان عدم دلبستگى به ماديات و گذشتن از امور دنيايى است و در نماز نيز نمازگزار از همه چيز درمىگذرد و به خدا توجّه مىكند «مالك يوم الدين». در روزه، بعضى از امور بر انسان حرام مىشود و نماز نيز چنين است.
شايد علت اين كه از نماز بهعنوان ستون دين ياد شده، اين باشد كه قبولى همه اعمال، بستگى به پذيرش آن دارد و در مقام مثال مانند ستون يك خيمه است كه اگر خيمه، ستون نداشته باشد، هرگز پابرجا نمىماند. مسلمانى كه نماز نخواند و يا به نماز اهميت ندهد، اسلام و مسلمانىاش مانند خيمه بىستون است.
نظام تربيتى، سياسى، اقتصادى و اخلاقى اسلام مبتنى بر نظارت درونى و تقوا است؛ يعنى، يك مسلمان بيش از همه چيز، خداى يگانه را مدنظر دارد و او را ناظر بر اعمال خويش مىداند و معتقد است معاد و قيامت بر سر راه او قرار داد.
در اين نظام، نماز نقش يادآور و هشدار دهندهاى را دارد كه هر روز و هر شب، اين مهم را يادآورى كرده، انسان را از خطر فراموشى حقيقت باز مىدارد. در نتيجه نقش بسيار موثرى بر كنترل درونى انسان دارد؛ چنان كه خداوند فرموده است. «اقم الصلاة ان الصلاة تنهى عن الفحشاء و المنكر و لذكر الله اكبر(عنكبوت (29)، آيه 45)؛ نماز را به پادار كه نماز آدمى را از كارهاى زشت و ناپسند باز مىدارد و همانا ذكر و ياد خداوند، نتيجه بزرگتر است». بنابراين نماز بدان جهت تشريع شده كه آدمى، خود را فراموش نكند و بداند كه بنده خدا است. نماز مانند چراغهايى است كه در فواصل معينى در تاريكى، روشن مىشود؛ تا كسى كه در راه است، آن را گم نكند و دچار لغزش و انحراف نگردد.