رابینو فتیش خاخام یهودیان در سال 1952 در همایش خاخام های دنیا اظهار داشت: ... اما امروز خیانتکاریها و فتنه‌انگیزیهای این عده، ابعاد به ‌مراتب‌گسترده‌تر و جدی‌تری به‌خود گرفته است. حرکت جدید سردمداران، نخبگان و رهبران صهیونیسم جهانی به حدی جدی، گسترده و عمیق شده است که به‌راستی می‌خواهند جنگ جهانی سوم را وحشیانه‌تر از سایر جنگها به‌ راه اندازند ... .

فیلم "بابل پس از میلاد" از دیگر فیلم های موج موسوم به آثار آخرالزمانی به شمار می آید که چندی است به عنوان جریان اصلی سینمای آمریکا خود را مطرح ساخته است. فیلم هایی درباره سرانجام جهان یا به قول خودشان پایان روزها ، ظهور مسیح موعود یا مشیا (همان مسیح موردنظر قوم یهود که قرن هاست انتظارش را می کشند) و یا بازگشت حضرت مسیح (ع) که مدنظر مسیحیان به خصوص پروتستان هاست. در این گونه آثار به وقایع آخرالزمان از زاویه نگاه فوق پرداخته می شود ، از غلبه نیروی شر یا ضد مسیح گرفته تا نبردهای واپسین موسوم به آرماگدون و تا تلاش های جناح خیر برای پیروزی در آن جنگ به نمایش در می آید. فیلم هایی که در آنها جهان کنونی در شاکله ای سیاه و تاریک و در تسخیر جنایتکاران و تروریست ها نمایانده می شود.

از همین رو عده بسیاری در انتظار مسیح موعود هستند تا این دنیای آشفته و تاریک را به سامان رساند و انسانها را از سیاهی و تاریکی نجات بخشد. اگرچه در تبلیغات و غوغای منتظران این مسیح (یعنی گروه وسیعی به نام اوانجلیست ها که از پروتستانتیزم منشعب شده اند و بخشی از یهودیان ممزوج با این فرقه)، او دیگر لزوما وجه ماورایی و الهی نداشته و موجودی کاملا زمینی است. 

چنانچه در فیلم "مگی دو " ، رییس جمهور آمریکا ، نقش مسیح موعود را برعهده دارد یا در مجموعه نارنیا ، این اصلان شیر است که ادعا شده به عنوان مسیح موعود ، برانگیخته می شود یا در فیلم هایی همچون "رمز داوینچی" و "قطب نمای طلایی" (از مجموعه "نیروی اهریمنی") ، یک دختر یا زن ، به نقش مسیح آخرالزمان در می آید و یا در مجموعه فیلم های "هری پاتر" ، "ارباب حلقه ها" ، "جنگ های ستاره ای" ، "ماتریکس" و ... یک پسر یا مرد به نام های گوناگون مانند "هری پاتر" ، "آراگورن" ، "لوک اسکای واکر" ، "نیو" و ... آن نجات بخش آخرین به شمار می آید که اغلب نیز با عنوان "The One" خطاب می شود.

فیلم "بابل پس از میلاد" را متیو کاسوویتس ساخته است که از وی آثاری مانند " گاتیکا" ، "رودخانه های ارغوانی" و "نفرت" را به خاطر داریم ، ضمن اینکه بازی های قابل قبولی از وی در فیلم های "مونیخ" ، "آستریکس و اوبلیکس: ماموریت کلئوپاترا" ، "Birthday Girl" ، "آملی" ، "نردبان جیکوب"و "عنصر پنجم" شاهد بودیم.

اما متیو کاسوویتس فیلمنامه "بابل پس از میلاد" را با همکاری جوزف سیمس" براساس نوشته اریک بنارد و برگرفته از نوول مشهور با نام "بچه های بابل" به رشته تحریر در آورد. داستان فیلم درباره ماموریتی عجیب و غریب در زمان آینده نزدیک است. یک مزدور کهنه کار به نام "تورپ" (با بازی وین دیزل) مامور می شود تا دختری 17-18 ساله به اسم "آرورا" را از صومعه ای در قزاقستان به نیویورک ببرد. در حالی که شتصتش هم خبر ندارد این دختر را برای یک گروه شبه مذهبی (تحت عنوان "کلیسای نئو لایت") همراهی و محافظت می کند که قرار است مسیح موعود را به دنیا بیاورد!

از همین رو تعدادی از گروههای مهم مافیایی و شبیه آن، به دنبال این مریم دوران هستند. راهبه ای به نام خواهر ربکا ( با ایفای نقش "میشل یه ئو") نیز همراه آرورا است که از وی شدیدا مراقبت می نماید ، چرا که آرورا برای نخستین بار از صومعه ای که در آن رشد کرده و بزرگ شده ، قدم به دنیای خارج گذارده است. دنیایی که ظاهرا با جهان امروز متفاوت است و به نوعی در دست قدرت گروههای مافیایی و زیرزمینی قرار دارد که رییس یکی از همین گروهها موسوم به "گورسکی" ( با بازی ژرار دوپاردیو) در یک خودروی پیشرفته متعلق به آینده ، ماموریت فوق را به تورپ پیشنهاد می دهد.

دنیای فیلم "بابل پس از میلاد" دنیایی آشفته و درهم و برهم به نظر می آید. تقریبا مانند آنچه در فیلم "فرزندان بشر" (آلفونسو کوارون) دیده بودیم یا در آثاری همچون "بلید رانر" و به طور کلی دنیای علمی افسانه ای فیلیپ دی دیک که آمیزه ای از کائوس آخرالزمانی است و تلاش برای به عرصه آمدن کسی که قرار است به آن کائوس خاتمه بخشد. (گفته شده نویسنده نوول "بچه های بابل" یعنی موریس جی دانته از متاثران داستان های فیلیپ دی دیک محسوب می شود).

در نخستین صحنه های فیلم ، تورپ را می بینیم که در خیابانی به شدت درهم ریخته و تحت کنترل افراد مسلح با یونیفرم های مختلف در حالی که خود را با بالاپوشی ، پنهان نموده ، در زیر باران شدیدی قدم می زند. پیش از آن بر روی تصاویری از کره زمین و فضای پیرامون آن که دوربین به سرعت پیش می رود تا بر نقشه ای از آمریکا و سپس نیویورک و یکی از خیابان های آن تا روی چشمان شرربار تورپ نزدیک گردد ، نریشن او را شنیده ایم که می گوید:

"... سیاره را نجات بده. سیاره ای مملو از دروغ و کثافت. هر وقت من این جمله را خواندم ، خنده ام گرفته است. سیاره را نجات بده. برای چی؟ و از چی؟ از خودمان؟ زندگی ساده است. بکش یا کشته شو. تردید نکن و همیشه وظیفه ات را درست انجام بده. یک رمز بقا . رمز من. همه اینها مهم جلوه می کنند تا روزی که با یک انتخاب مواجه می شوید. انتخابی که همه چیز را دگرگون می کند. اینکه به کمک کسی بروی یا فرار کنی و خودت را نجات دهی. من چیزی را آن روز یاد گرفتم . شما نمی توانید فرار کنید. اما خیلی بد بود ، چون آن روز ، روزی بود که من مردم ... ."

به نظر این همه آنچه است که متیو کاسوویتس و همکار فیلمنامه نویسش قصد دارند در "بابل پس از میلاد" بگویند. در همان اولین صحنه های فیلم که تورپ را در حال قدم برداشتن در خیابانی گویا در یکی از شهرهای روسیه مشاهده می کینم ، آنچه دیده می شود مصداق همان سخن تورپ است : سیاره ای مملو از دروغ و کثافت.

تورپ یک سرباز زردپوست را از چادرش بیرون کشیده و وی را به خاطر تنها 20 دلار مورد تهدید و ضرب و شتم قرار می دهد! این درحالی است که دریایی از اسلحه های مخوف و مرگبار وی را محاصره کرده و هر لحظه ممکن است که به رویش شلیک نمایند.

خانه یا مکان اقامت تورپ در میان ویرانه ای است که کمتر به آپارتمان یا چیزی مثل آن شبیه است و بالاخره او با یک عملیات خشن و کشنده ، توسط گروهی از سربازان مسلح به ماشین گورسکی برای معامله ای تازه برده می شود و ماموریت تازه اش را دریافت می کند.

همین آشفتگی و هرج و مرج سرسام آور را هنگامی که تورپ ، آرورا و خواهر ربکا را به شهری در مرز قزاقستان و روسیه برده نیز شدیدا به چشم می خورد. همانجا که هم آرورا و هم خواهر ربکا برای در امان ماندن از باندهای مافیایی ناچارند لباس های مبدل بپوشند تا خود را از نگاهها پنهان دارند. غافل از اینکه همچنان زیر نظر چشم های دیگر هستند.

اما متیو کاسوویتس در میان آن همه آشفتگی و اضطراب و خشونت ، آرورا را منبع آرامش ، خصائل انسانی و در عین حال دارای قوای
 
”  یهودیان صهیونیست نیز براین باورند که صاحبان وعده الهی هستند و حاکمیت ایشان تنها شامل سرزمینی نمی شود که میان دو رود نیل و فرات را در برمی گیرد...  “
ماورای بشری قرار داده است. او در همان شهر مرزی قزاقستان پیش از انفجار قطار مسافربری ، دچار حس ناخوشایندی گشته که باعث دور شدنش از منطقه خطر شده و تورپ و خواهر ربکا نیز به دنبالش از مرگ حتمی می گریزند. همچنین است که گاه به گاه از پایان فاجعه بار جهان سخن می گوید که همه در آن فاجعه خواهند مرد و او بایستی بشر را از چنین فاجعه ای نجات بخشد.

آرورا در عین حال ، شخصیتی به غایت حساس و شکننده دارد. او در مقابل کشتار انسان ها توسط آدم های دیگر آنچنان برآشفته می شود که حتی برای نخستین بار ، در آن کشتی غول پیکر با اسلحه ، کاپیتان و همراهانش را تهدید می کند تا انسان های دیگر را هم نجات بخشند یا حداقل آنان را به قتل نرسانند.

همه این صحنه ها باعث می شود تا در ذهن مخاطب ، آرورا به نوعی کاراکتر ماورایی پیدا کند. کاسوویتس به گونه ای فیلمنامه را پیش برده که به نظر می آید ، آرورا اساسا موجودی خارق العاده بوده و از همین رو وی را برای نجات بشریت ، در صومعه ای حفظ کرده اند تا روز موعود فرا رسد. از همین روست که وی را طی ماموریتی دشوار از میان خطرهای فراوان گذر داده تا به مکان مقرر برسانند.

البته در طی این سفر مخاطره آمیز ، کاسوویتس انواع و اقسام حادثه پردازی و صحنه های به اصطلاح اکشن معمول را در مقابل تماشاگرش قرار می دهد تا او را طی پروسه ای جذاب درگیر پیام های فیلمش گرداند. از تعقیب و گریز روی برف گرفته تا درگیری و فرار برروی پله ها و پل های متعدد فلزی مکانی در ولادی وستک تا آن تقلای مرکبار برای بالارفتن از دیواره های کشتی عازم آمریکا و تا حضور در میانه کشت و کشتار دو نیروی مافیا و کلیسای نئو لایت در نیویورک. در این مسیر کاراکتر وین دیزل (که از آثاری همچون "تند و سرسام آور" و "سه ایکس" در زمره بزن بهادرهای کله سنگی مثبت کلیشه شده است) و میشل یه ئو (که قبلا در فیلم هایی مانند "ببر خیزان و اژدهای پنهان" دارای قدرت رزمی نشان داده شده بود) نیز کمک حال هستند تا وجه حادثه ای اثر دوچندان شود. مضافا که فیلمنامه نویسان سعی کرده اند با قراردادن کاراکترهای متناقض و متضاد در کنار هم ، به نوعی رابطه دیالکتیکی مابین آنها دست پیدا نمایند.

فرضا کاراکتر خشن و لاابلای مثل تورپ که مخرب و نابودگر است در کنار شخصیت استرلیزه ای به نام آرورا که حیات بخش و متعالی معرفی می شود. یا حضور او در محیط های خشونت آمیز و هراسناک که اساسا با محیط تربیتی اش فاصله ای بعید دارد.( درواقع او بی شباهت به هری پاتر یا فرودو "ارباب حلقه ها" و یا پرنسس کاسپین "نارنیا" نیست که نیروهای بسیاری برای رسیدن آنها به مقصود ، حمایتشان می کنند). از همین رو فضاسازی به گونه ای رخ می نماید که مخاطب مدام نگران حفظ جان آرورا است که همچون آهویی ظریف و شکننده در میان گله های پرشماری از درندگان و وحشیان پیش می رود. هنگامی که آنها به ولادی وستک در دورترین نقطه شرق روسیه می رسند ، در مکانی هراسناک که آدم ها را در قفس هایی همچون گلادیاتورهای عصر روم باستان به جان هم انداخته اند تا تفریح کنند (صحنه ای شبیه به محلی که در فیلم "هوش مصنوعی" ربات های ناقص را نابود می کردند)، گرفتار یک گروه تعقیب کننده می شوند که گویا از سوی یکی از نزدیکان آرورا هدایت می گردد و در همین تعقیب و گریز ، آرورا در یکی از همان قفس ها به دام می افتد تا در یک درگیری نفس گیر توسط تورپ نجات یابد.

اما کار اصلی را خودش انجام می دهد و موجود غول پیکری را محسور خودش می کند و حتی هنگامی که تورپ برای نجاتش آمده ، با فریاد از او می خواهد که دست کشتن آن آدم غول آسا بردارد. او حتی به هنگام زخم برداشتن تورپ در تعقیب و گریز با بالگردهای آمریکایی در آلاسکا ، در بهبود آن زخم ها و حیات بخشیدن دوباره به تورپ بی تاثیر نمی نمایاند و بالاخره در حمله گروههای مافیایی در نیویورک حتی در برابر گلوله هم رویین تن نشان می دهد. آیا او هم مسیحایی دیگر است که بایستی در زمانی معین و مکانی مشخص رسالتش را اعلام کرده و نسل بشر را در آخرالزمان از نابودی و اضمحلال نجات بخشد؟ همه آنچه در طی سفر پر فراز و نشیب و هراسناک آرورا و خواهر ربکا در کنار تورپ شاهد هستیم ، حکایت از صحت چنین فرضیات و حدس و گمان هایی دارد. خصوصا که پس از آغاز ماموریت و حرکت گروه سه نفره از صومعه یاد شده در قزاقستان ، در مکانی دیگر با زنی که راهبه اعظم می خوانندش ، این جملات رد و بدل می شود:

"... مشاور : بچه شما ، سرانجام صومعه را ترک کرد .
راهبه اعظم: 6 روز تا وقتی که ما معجزه مان را به دنیا عرضه کنیم ، مانده است.
مشاور : عالیجناب ، نشست خبری به زودی آغاز خواهد شد.
راهبه اعظم: او می آید. بیایید با هم دعا کنیم..."

همه قرائن و شواهد حکایت از همان مسیح موعود دارد که این بارهم همچون "رمز داوینچی" و "قطب نمای طلایی" و ... در شکل و شمایل یک زن نمود پیدا کرده است. زنی که قدرتی فوق بشری داشته و خود به ماموریت خویش آگاه است.

اما بعدا متوجه می شویم که این ویژگی ها و قدرت های مافوق بشری نه از طریق ماورا و متافیزیک بلکه کاملا از طریقی فیزیکی عاید آرورا شده است! در واقع آرورا از طریق هوش مصنوعی یا Artificial Intelligence دارای قدرت های یاد شده گردیده است. اما چرا؟

پاسخ این سوال و پرسش های مشابه را از مکالمه همان راهبه اعظم که متوجه می شویم رهبر فرقه ای مذهبی به نام "کلیسای نئو لایت" است با شخص دیگری با نام دکتر نیوتن درمی یابیم (که از همان ابتدا به کمک یارانش و با ردیاب های پیشرفته ، قدم به قدم ، آرورا و همراهان را تعقیب کرده بود و حتی در ولادی وستک و اردوگاه پناهندگان وی را از چنگ تورپ و خواهر ربکا درآورد اما مجددا آنها آرورا را پس گرفتند).

آرورا پرورش یافته بوده تا در طی یک پروسه پیش بینی شده ، از طریق علمی باردار شده و برای کلیسای نئو لایت و پیروان آن و بالتبع برای همه مردم جهان ، مسیح موعودشان را به دنیا آورد. از همین روست که آرورا هم دو قلو باردار است! (این مانند همان تلاشی است که امروزه از سوی گروههای اوانجلیست برای فراهم آوردن ظهور مسیح موعودشان در بازیابی و بنای معبد سلیمان ، تولد گوساله سرخ موی از طریق عملیات ژنتیکی و به راه انداختن آرماگدون یا جنگ آخرالزمان صورت می گیرد!)

نکته قابل توجه این است که طبق برنامه و طرح کلیسای نئولایت ، آرورا بایستی از آن صومعه قزاقستان به شهر نیویورک در آمریکا آورده شده و در همانجا به اصطلاح رسالت خویش را آغاز نماید! و نکته قابل توجه تر اینکه وقتی دوربین متیو کاسوویتس از آن جهان بلبشوی یاد شده وارد خاک آمریکا شده و پس از گذر از مناطق یخبندان آلاسکا و دیگر نواحی، آرورا را در نیویورک تصویر می کند، با شهری به غایت زیبا و مدرن و منظم و پر زرق و برق مواجه می شویم که گویا اساسا در سیاره ای دیگر واقع است و از آن همه کثافت و دروغ و آشفتگی در آن سایه ای هم مشاهده نمی شود. (در مدارک و اسناد تاریخی آمده است که اشراف یهود اروپا و خاندان هایی همچون روچیلد ، ابتدا و پیش از اینکه اسراییل را در سرزمین فلسطین ، ارض موعود خویش بخوانند ، به دنیاهای ماورا بحار نظر داشتند و از همین رو سرمایه فراهم آوردند و افرادی مانند کریستف کلمب را برای کشف سرزمین های تازه به دریاهای غرب فرستادند و از همین رو بود که نیویورک را نخستین ارض موعود خود خواندند و هنوز هم هنوز است ، این کلان شهر آمریکای مدرن را دومین میعادگاه خویش پس از اسراییل می دانند و شاید
 
”  در کتاب تلمود این چنین آمده است: در آن زمان حاکمیت به یهود باز خواهد گشت و تمام ملل به خدمت آن مسیح یهودی در خواهند آمد و مقابل او سر فرو خواهند آورد...  “
به همین جهت است که جمعیت یهودیان نیویورک که اغلب از بانکداران و سرمایه داران بزرگ تشکیل شده اند برابر جمعیت یهودیان شهر اورشلیم اعلام شده است!)

به این ترتیب نگاه دیگری به دنیای آخرالزمان اوانجلیستی یا همان صهیونیسم مسیحی از ورای فیلم "بابل پس از میلاد" سربرمی آورد. نگاهی که حتی در عنوان خویش عناصری از همان تفکر را پنهان دارد. قابل ذکر است که "بابل" در نگاه اساطیری این فرقه شبه مذهبی و اعتقادات یهودیان صهیونیست، تداعی گر شهری است که در قرون پیش از میلاد حضرت مسیح (ع) در منطقه بین النهرین واقع شده و ادعا این است که در آن قوم یهود توسط پادشاه ستمکاری به نام بخت النصر به بند کشیده شده بود. از همین لحاظ آزادی یهودیان از اسارت بخت النصر که با رهایی بابل مقارن بود ، اتفاقی خجسته برایشان محسوب می گردد.

در عقاید امروز اوانجلیست ها و البته صهیونیست های یهودی ، آزادی بابل (که در واقع همان عراق کنونی محسوب می شود) یا فتح آن به عنوان مقدمه ای برجنگ آخرالزمان (آرماگدون) و ظهور یا بازگشت مسیح موعود به شمار می آید. ( به همین دلیل بود که وقتی آمریکا بدون ادله و شواهد متقن به عراق لشکر کشی کرد ، عده ای آن را پیش درآمد جنگ آرماگدون خواندند) اینک فیلم تازه متیو کاسوویتس با عنوان "بابل پس از میلاد" در واقع می تواند روایتی از موقعیت و شرایط رسیدن به آخرالزمان به حساب آید.

بی مناسبت نیست در پاسخ تعدادی از مخاطبان نقد و تحلیل های پیشین نگارنده که جسته و گریخته به ماجراهای آخرالزمان و آرماگدون و ظهور مسیح موعود صهیونیست ها پرداخته بودم ، اشاره ای ولو اجمالی به باورها و اعتقاد طیف های گوناگون مدعی این گونه آخرالزمان داشته باشم. چراکه از سویی دیگر امروزه این باورها ، منبع و منشا و تم اصلی بخش مهمی از تولیدات سینمای غرب به خصوص شرکت های هالیوودی شده و به انحای مختلف خود را در محصولات آنها، نشان می دهد.

گفتم شاخه ای از پروتستان ها که به اوانجلیست ها معروف شده اند و تقریبا یک چهارم تا یک سوم جمعیت آمریکای کنونی (از جمله نئو محافظه کاران حاکم) را شامل می شوند، براین باورند که دنیا به سمت و سوی بازگشت مجدد حضرت مسیح (ع) پیش می رود که برای فراهم آوردن شرایط این ظهور ، برپایی دولت اسراییل ، بازسازی معبد سلیمان بر خرابه های مسجدالاقصی و تولد گوساله ای سرخ موی (به علاوه شرایطی دیگر) ضروری است ، از همین روی ، این دسته از پروتستان ها (که بخش "مکاشفات یوحنا" کتاب مقدس را اساس پیش بینی های خود قرار می دهند) بر برپایی رژیم اسراییل و بقا و گسترش آن ، تاکید داشته و دارند.همین نقطه مشترک اوانجلیست ها و صهیونیست های یهودی که در برپایی رژیم اسراییل سهم اصلی را ایفا کرده اند ، این دو گروه را برای فراهم آوردن شرایط جنگ آخرالزمان هم رای و هم نظر گردانده است. خصوصا که صهیونیست های یهودی نیز ظاهرا در انتظار مسیح مورد نظرشان هستند که "مشیا" خوانده می شود (آنها اعتقاد ندارند که حضرت عیسی مسیح علیه السلام همان مسیح موعود بوده است).

در ماه جولای 2006 یکی از مشهورترین رهبران "مسیحی انجیلی" در واشنگتن یک سازمان تحت عنوان "مسیحیان متحد در دفاع از اسرائیل" بنیاد نهاد که هدف آن حمایت گسترده از اسرائیل و تقویت لابی آن کشور در آمریکا اعلام شد.

کشیش جان هگی بنیانگذار این سازمان گفت که سازمان او بزودی از ایپک (AIPAC) یعنی کمیته روابط آمریکا و اسراییل ، نهاد اصلی در لابی طرفدار اسرائیل، قویتر خواهد شد. بر خلاف ایپک و نهاد های مشابه، مسیحیان انجیلی برای حمایت از اسرائیل دلایل مذهبی دارند.

جف وینتروب استاد دانشگاه پنسیلوانیا می گوید: "آنها فکر می کنند که خلق دوباره اسرائیل متحقق شدن آن چیزی است که انجیل بشارتش را داده است. بنابراین از نظر آن ها خداوند در آن چیزی که قصد طرح ریزی آن را دارد موجودیت اسرائیل را هم گنجانده و به همین دلیل اسرائیل باید از جانب مسیحیان حمایت شود."

وب سایت فارسی BBC در تاریخ 24 اوت 2006 در مطلبی زیر عنوان "نقش مسیحیان و کلیساهای انجیلی آمریکا در لابی اسرائیل" نوشت "... مسحیان انجیلی در سالهای اخیر در آمریکا صاحب نفوذ زیادی شده اند و هنوز هم روز به روز بر قدرت آنها افزوده می شود. گری سیک عضو پیشین شورای امنیت ملی آمریکا می گوید که زمانی مسیحیان جای چندانی در لابی اسرائیل نداشتند. اما اکنون وضع متفاوت است. به گفته وی در سالهای پیش شرکت مسیحیان بنیادگرا در لابی اسرائیل ناچسب به نظر می آمد ولی امروزه چنین نیست. آمدن هزاران مسیحی زیر نظر آقای هگی به واشنگتن برای حمایت از اسرائیل یک پدیده جدید است. ایپک هزاران عضو و طرفدار دارد اما مسیحیان بنیادگرا در آمریکا را با رقم میلیون ها باید سنجید. به این ترتیب عامل جدید قدرتمندی وارد لابی اسرائیل تبدیل شده است ... ."

بیلی گراهام از رهبران و کشیشان معتبر انجیلی یا اوانجلیست (که سالها کشیش مخصوص کاخ سفید و برگزار کننده مراسم تحلیف روسای جمهوری آمریکا بود) در سال 1970 هشدار داد که "جهان اکنون به سرعت به سوی جنگ آخرالزمان و آرماگدون خود نزدیک می شود".

او می گوید: "... اکنون بسیاری از مردم می پرسند ، این جنگ آخرالزمان در کجاست؟ ما چه اندازه به آن نزدیکیم ؟ محل این جنگ در غرب رود اردن است ، در دشت جرزال ، میان جلیله و سامریه ... ."

هال لندسی از دیگر رهبران اوانجلیست در کتاب معروف خود به نام "زمین ، سیاره بزرگ مرحوم" می نویسد: "... نسلی که از 1948 ( یعنی از زمان تشکیل دولت اسراییل) به این سو به دنیا آمده است ، شاهد عینی دومین ظهور مسیح خواهد بود. اما پیش از آن رویداد ، ما باید هم جنگ یاجوج و ماجوج را ببینیم و هم نبرد هارمجدون (یا آرماگدون) . کشتار همه سوزی بدین گونه آغاز خواهد شد ... ."

او همچنین در کتاب "دنیای نوینی فرا می رسد" می نویسد: "... فکرش را بکنید ، دستکم 200 میلیون سرباز از مشرق زمین با میلیون ها سرباز بیشتر از مغرب زمین ، در زیر رهبری دجال (آنتی کرایست یا ضد مسیح) متحد می شوند. عیسی مسیح نخست کسانی را که شهر او ، اورشلیم را غارت کرده اند ، تار و مار خواهد کرد ؛ سپس از ارتشهایی را که در دره مجدو یا هارمجدون جمع شده اند ، به هلاکت خواهد رسانید. تعجبی ندارد اگر تا فاصله 200 مایلی اورشلیم ، خون تا دهنه اسبان بایستد ... همه این دره با آلات و وسایل جنگی ، حیوانات و جسدهای آدمیان و با خون ، پرخواهد شد!"

این مندرجات کتاب های لیندسی و همچنین مبانی عقاید پیروان بنیادگرایی انجیلی که کلیساهایشان در سرتاسر ایالات متحده گسترده و یا در اختیار گرفتن صدها شبکه رادیویی و تلویزیونی و ماهواره ای ، از فعالترین مبلغان شبه مذهبی در جهان امروز به شمار می آیند (و البته انجیل هایشان که بسیار متفاوت با کتاب مقدس سایر مسیحیان است، در همین خاورمیانه از جمله کشور ما در ابعاد میلیونی توزیع شده و می شود!) آنچنان تکان دهنده و دهشتناک به نظر می آید که "گریس هال سل" نویسنده کتاب "تدارک جنگ بزرگ" معتقد است ، هیچ نشانی از روح آگوستوس قدیس در آن نمی یابد. او می گوید کوچکترین اندوهی در این نوشته ها و همچنین چهره لیندسی دیده نمی شود وقتی جملات کتاب دیگرش به نام "شهر خدا" را در شبکه تلویزیونی اوانجلیست ها می خواند که: "... همه شهرهای جهان در جنگ هسته ای آخرالزمان ویران خواهند شد ، تصورش را بکنید ... مسیح زمین را ویران خواهد کرد و مردمانش را خواهد
 
”  اینک بیش از ‌صدسال است که جامعه جهانی، به‌ طور عام و جهان اسلام به‌ طور خاص، گرفتار یک جریان سیاسی شوم، به ‌نام صهیونیسم جهانی، گردیده ‌است که در قطعنامه تصویبی سال 1975 سازمان ملل متحد به عنوان مظهر آپارتاید و نژادپرستی شناخته شد...  “
سوزاند. هنگامی که جنگ بزرگ آخرالزمان به چنان نقطه اوجی رسید که تقریبا تمام آدمیان کشته شدند ، عظیم ترین لحظه فرا می رسد و مسیح با نجات دادن مومنان باقیمانده ، نوع بشر را از نابودی کامل نجات خواهد داد ... ."

لیندسی ادامه می دهد: "... پس از نبرد آرماگدون ، تنها 14400 یهودی زنده خواهند ماند و همه آنها چه مرد ، چه زن و چه کودک در برابر مسیح سجده خواهند کرد و به عنوان مسیحیان نوآیین ، همگی خود به تبلیغ کلام مسیح خواهند پرداخت ... ."

"جری فالول" از دیگر رهبران اوانجلیست که سال گذشته در گذشت ، در کتاب " همه سوزی در هارمجدون" می نویسد :"... میدان نبرد آرماگدون از مجدو یا مگی دو در شمال تا ادوم در جنوب ، فاصله ای در حدود 200 مایل کشیده شده است. این میدان از دریای مدیترانه در غرب تا تپه های موآب در شرق خواهد بود ، یعنی فاصله ای حدود 100 مایل و شامل وادی یهوشافاط هم می شود ... در این وادی چندین میلیون مردم به آرماگدون در می آیند که شمار آنان بی گمان به 400 میلیون نفر خواهد بود. اینان برای آخرین همه سوزی بشر جمع خواهند شد ... ."

باور و حمایت این بنیادگرایان انجیلی از نظریه های صهیونیستی مبنی بر حکومت جهانی با مرکزیت اسراییل و از طریق روش های کهن صهیونی ( که در متن معروف به "پروتکلهای زعمای صهیون") آمده است ، باعث گردیده این گروه از پروتستان ها در بیان سیاسی امروز دنیا به صهیونیست های مسیحی ملقب گردند که در کنار صهیونیست های یهودی در اندیشه تسخیر کره زمین، به دنبال درگیری و جنگ های ویرانگر و خانمانسوز هستند که نظایرش را همین امروز هم در پیرامون خود می بینیم. گروهی که اینک حتی از صهیونیست های یهودی نسبت به تحقق آرمان دولت جهانی اسراییلی ، افراطی تر به نظر می رسند. خطر این صهیونیست های انجیلی برای صلح و آرامش دنیای امروز و آینده بشریت بدان حد است که برخی از اندیشمندان و کشیشان متفکر مسیحی برای هشدار درباره خطر آنان ، اقدام به انتشار کتب و نشریات و ایراد سخنرانی های متعددی نموده اند از جمله رساله دکترای "استفن سایزر" کشیش معروف انگلیکن که تحت عنوان "صهیونیسم مسیحی " انتشار یافته است.

بنیادگرایان انجیلی یا همان صهیونیست های اوانجلیست اعتقاد دارند که شرط بازگشت مسیح ، برپایی مملکت بزرگ اسراییل و ساخت مجدد هیکل سلیمان ، برخرابه های مسجدالاقصی است. به همین دلیل مدعی یاری یهود هستند ، چون معتقدند ، ملت برگزیده خداوند ، قوم یهود هستند و هرکه آنان را یاری کند ، خداوند او را دوست دارد و هرکه با آنها به جنگ برخیزد ، مقابل اراده خداوند مقاومت کرده است!

یهودیان صهیونیست نیز براین باورند که صاحبان وعده الهی هستند و حاکمیت ایشان تنها شامل سرزمینی نمی شود که میان دو رود نیل و فرات را در برمی گیرد. بلکه خداوند تمام جهان را به ایشان بخشیده است و در این زمینه به متون تحریف شده ای که برخی رهبران مذهبی شان آنها را تحریف کرده اند ، استناد می جویند.

در تلمود (یکی از کتاب تحریف شده یهودیان) نیز پیرامون فرجام جهان می خوانیم:
"... در آن زمان حاکمیت به یهود باز خواهد گشت و تمام ملل به خدمت آن مسیح یهودی در خواهند آمد و مقابل او سر فرو خواهند آورد. در آن ایام ، هر یهودی ، دو هزار و هشت صد بنده خواهد داشت که به او خدمت می کنند و سیصد و ده خانه خواهد داشت که برآنها حاکم خواهد بود. اما مسیح ظهور نخاهد کرد مگر پس از غلبه بر دولت اشرار یعنی خارج از دیم بنی اسراییل ... باید آتش جنگی برافروخته شود که طی آن یک سوم جهانیان از بین بروند. آنگاه یهود ، هفت سال متوالی مشغول سوزاندن و از بین بردن تجهیزات و دست آوردهای این جنگ خواهند بود ... ."

در واقع این گروه از یهودیان اعتقاد دارند که باید با ملل دیگر بسیار جنگ کنند و به انتظار آن روز باشند که مسیح حقیقی و مسیح آنها ، پیروزی موعود را برای ایشان محقق سازد.

در کنار این دو گروه فرقه های دیگری هستند که حد واسط یا واصل آنها می شوند . مانند گروه کابالیست ها ( که این روزها به اعتراف نشریه معتبر دیلی میل و دیگر شواهد موجود حاکمیت بلامنازعی بر شرکت های هالیوودی و دیگر رسانه های جمعی بین المللی دارند ) که بعضا خود را "تصوف یهود" نیز خوانده اند ولی براساس مدارک و اسناد تاریخی منشا آنها از گروه "شوالیه های معبد" در جنگ های صلیبی می آید یعنی همان صلیبیونی که در معبد سلیمان ساکن شده و با آموزه های خاخام های یهودی که خود تحت تاثیر عقاید مشرکانه و جادوگری مصرباستان قرار داشتند ، باورهای عجیب و غریب و دگرگونه ای یافته ، گویا به اسناد و مدارک ناگفته ای دست پیداکردند که از قبل آن ثروت هنگفتی اندوختند و بالاخره عقایدشان توسط کلیسای کاتولیک شرک آمیز خوانده شده و جمعا از سوی واتیکان ، تکفیر شدند. اما علیرغم این موضوع و اعدام برخی از آنها ، در سراسر اروپا تکثیر و پخش شدند و نخستین لژ های فراماسونری را بوجود آوردند.

گروهی از مورخان و کتب معتبر تاریخی ، ارتباط اشرافیت یهودی با بخشی از مسیحیت که بیشتر روحیات و منش جنگ طلبی و کشورگشایی داشتند را به همان زمان جنگ های صلیبی و ماجرای شوالیه های معبد مرتبط می دانند. کتابی با عنوان "کلید حیرام" نوشته دو فراماسون به اسامی کریستوفر نایت و رابرت لوماس حقایق مهمی از ریشه های صهیونیسم مسیحی را آشکار می کنند. به نوشته این دو نفر ، اساسا فراماسونری ، استمرار شوالیه های معبد محسوب می گردد.

تشکیلات جهانی فراماسونری که بر اساس مدارک متعدد از جمله "پروتکل های زعمای صهیون" از مخوف ترین سازمان های صهیونیستی به شمار آمده است، بر اساس اعتقاد دیرین خویش، مانند صهیونیست های مسیحی و یهودی به حکومت جهانی باور داشته و این اعتقاد را قرن هاست از طریق نفوذ در حکومت ها، دولت ها، سازمان ها و موسسات مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دنیا دنبال کرده و در واقع زمینه ساز همان جنگ آخرالزمان و آرماگدون و ظهور مسیح موعود به حساب می آیند.

شوالیه های معبد در طول دوران استقرار در اورشلیم دستخوش تغییرات بزرگی شدند و در حضور مسیحیت ، عقاید دیگری اتخاذ کردند. در نهاد این موضوع رازی نهفته که در معبد سلیمان کشف شد. نویسندگان کتاب "کلید حیرام" ، اعضای نظام معبد را محافظان زائران مسیحی فلسطین می دانند که با تظاهر به این عمل هدف کاملا متفاوتی داشتند.

کریستوفر نایت و رابرت لوماس می نویسند:"...هیچ نشانه ای مبنی بر حمایت شوالیه های معبد از زائران وجود ندارد. اما طولی نکشید که مدارک قاطعی در ارتباط با اجرای حفاری های وسیع در زیر خرابه های معبد هرود یافتیم... ."

نویسندگان این کتاب تنها کاشفان این شواهد نبودند. مورخ فرانسوی به نام "دلا فورج" نیز در کتاب "حفاری اورشلیم" ادعای مشابهی می کند:"...وظیفه اصلی 9 شوالیه ، انجام تحقیقات جهت به دست آوردن آثار باستانی و نسخ خطی بود که حاوی ماهیت رسوم پنهانی یهودیت و مصر باستان بودند. در اواخر قرن نوزدهم ، چارلز ویلسن از انجمن مهندسان رویال ، تحقیقات باستان شناسی را در اورشلیم آغاز نمود. او به این نتیجه رسید که شوالیه ها برای مطالعه ویرانه های معبد به اورشلیم رفته اند. ویلسن در زیر شالوده معبد ، نشانه هایی از حفاری و کاوش یافت و به این نتیجه رسید که این اعمال با ابزار متعلق به شوالیه های معبد صورت پذیرفته اند ... ."

نویسندگان کتاب "کلید حیرام" حفاری های این شوالیه ها را بی نتیجه ندانسته و چنین استدلال می کنند که این گروه آثاری در اورشلیم کشف کردند که دیدشان را نسبت به جهان تغییر داد. بسیاری از دیگر محققان هم همین عقیده را دارند. حتما دلیلی وجود داشته که شوالیه های
 
”  شوالیه های معبد در طول دوران استقرار در اورشلیم دستخوش تغییرات بزرگی شدند و در حضور مسیحیت، عقاید دیگری اتخاذ کردند در نهاد این موضوع رازی نهفته که در معبد سلیمان کشف شد...  “
معبد را با وجود مسیحی بودن از سرزمین های عالم به اورشلیم و به پذیرش عقاید و فلسفه کاملا متفاوت و اجرای مراسم بدعت آمیز و اجرای تشریفات "جادوی سیاه" هدایت نموده است. مطابق دیدگاه مشترک بسیاری از محققان ، این دلیل ، کابالا بوده است.دایرة المعارف ها و لغت نامه ها ، کابالا را شاخه مبهم و سری یهودیت تعریف می کنند. براساس این تعریف ، کابالا به موشکافی معانی پنهان تورات و دیگر نوشته های یهودی می پردازد اما با بررسی دقیق تر موضوع ، به حقایق دیگری پی می بریم ، نظیر اینکه "کابالا" نظامی است که در بت پرستی ریشه داشته و قبل از تورات موجود بوده و پس از آشکار شدن تورات ، دیگر بار در یهودیت گسترش یافته است.

الیفس لیوای ، نویسنده فرانسوی کتاب "تاریخ جادوگری" ، شواهدی تفضیلی در این کتاب ارائه می دهد و اثبات می کند که شوالیه های معبد اولین گام را در پذیرش تعالیم کابالا برداشتند . "امبرتو اکو" رمان نویس معروف ایتالیایی ، این حقایق را در چارچوب یکی از رمان ها خود نمودار می سازد. او در داستان خود از زبان شخصیت اصلی چنین بیان می کند که شوالیه های معبد تحت تاثیر کابالا قرار داشتند. به نوشته "اکو" بعضی از یهودیان سربسته رموز خاص را آموختند و سپس آنها را در پنج کتاب عهد عتیق (اسناد پنج گانه) جای دادند. امبرتو اکو اضافه می کند ، شوالیه های معبد هم از خاخام های کابالیست اورشلیم آموختند :"...فقط گروه اندکی از خاخام ها که در فلسطین باقی ماندند از راز آگاه بودند...و بعدها شوالیه های معبد آن را از آنان آموختند... ."

شوالیه های معبد با پذیرش مفاهیم کابالا طبیعتا با بنیاد مسیحی حاکم بر اروپا سر ناسازگاری یافتند. اما این ناسازگاری با نیروی مهم دیگری مشترک بود ؛ یهودیان.

دن براون در رمان معروف خود "رمز داوینچی"( که فیلم آن را در سال 2006 ران هاوارد با فیلمنامه ای از آکیوا گلدزمن به روی پرده برد و در همان زمان آن را در ماهنامه فیلم نگار به تفضیل مورد تحلیل و بررسی قرار دادم) پرده از ارتباطات انجمن برادری یهود و خانقاه صهیون با شوالیه های معبد برداشته و آنها را نگاهبان راز جام مقدس و نسل عیسی مسیح و مریم مجدلیه برای ظهور مسیح حقیقی (همان نقطه مشترک یهودیان و اوانجلیست ها ) می داند که به نوعی وجه ظاهری اعتقادات صهیونیسم به شمار می آید.

در بخشی از کتاب فوق آمده است :"...خانقاه صهیون را پادشاه فرانسه به نام گاد فری دبویلون ( از فرماندهان جنگ های صلیبی) پس از فتح اورشلیم بنیاد نهاد. او ادعا کرد که راز مهمی در اختیار دارد ، رازی که از آغاز مسیحیت در خانواده او حفظ شده است. او از ترس اینکه مبادا با مرگش این راز به گور سپرده شود ، انجمن اخوت یا خانقاه صهیون را تاسیس کرد تا آن راز را برای نسل های بعدی حفظ کند. در طول آن سال ها ، خانقاه به سندهایی که در ویرانه های معبد هرود مخفی شده بود ، دست یافت ، همان معبدی که معبد سلیمان روی آن بنا شده بود...آنها باور داشتند که اهمیت این سندها به حدی است که کلیسا برای دستیابی به آن از هیچ کوششی فروگذار نخواهد کرد...به همین خاطر ارتشی مسلح متشکل از نه شوالیه تشکیل دادند که به شوالیه های معبد معروف شدند..."

یادمان باشد که یاران حلقه در "ارباب حلقه ها" ، اعضای محفل ققنوس در قسمت پنجم "هری پاتر" و شوالیه های اصلی جدای در "جنگ های ستاره ای" نیز 9 نفر بودند!

اینک بیش از ‌صدسال است که جامعه جهانی، به‌طورعام و جهان اسلام به‌طورخاص، گرفتار یک جریان سیاسی شوم، به‌نام صهیونیسم جهانی، گردیده ‌است که در قطعنامه تصویبی سال 1975 سازمان ملل متحد به عنوان مظهر آپارتاید و نژادپرستی شناخته شد. جریانی‌ که اندک‌اندک جهان را به‌سوی ناامنی، ترور، کشتار، جنگهای خانمان‌برانداز و فساد و تباهی سوق می‌دهد. واقعیت این است که صهیونیسم جهانی یک حرکت دنباله‌دار تاریخی بوده و ریشه در نژاد‌پرستی و برتری‌طلبی دارد. قرآن‌کریم در آیات فراوانی بر این موضوع صراحت دارد، از جمله آنجاکه می‌فرماید: «فبما نقضهم میثاقهم لعنّاهم و جعلنا قلوبهم قاسیةًیحرفون الکلم عن مواضعه و نسوا حظّاً ممِا ذکّروا به و لا تزال تطّلع علی خائنةٍمنهم الّا قلیلاً منهم... (مائده/13)؛ پس چون بین‌اسرائیل پیمان شکستند آنان را لعنت کردیم و دلهایشان را سخت گردانیدیم. آنان کلمات خدا را از جای خود تغییر دادند و پندهایی را که به آنها داده شده بود، از یاد بردند و پیوسته بر خیانتکاری آن قوم مطلع می‌شوی و فقط قلیلی از آنها چنین نیستند... .»

رابینو فتیش خاخام یهودیان در سال 1952 در همایش خاخام های دنیا گفت :"...اما امروز خیانتکاریها و فتنه‌انگیزیهای این عده ، ابعاد به‌مراتب‌گسترده‌تر و جدی‌تری به‌خود گرفته است. حرکت جدید سردمداران، نخبگان و رهبران صهیونیسم جهانی به حدی جدی، گسترده و عمیق شده است که به‌راستی می‌خواهند جنگ جهانی سوم را وحشیانه‌تر از سایر جنگها به‌ راه اندازند..."

یک روشنفکر یهودی، به‌نام عزرائیل شامیر، پس از حوادث یازدهم سپتامبر، در همایشی تحت عنوان "ثبات در اوراسی" در اسلامبول ترکیه، با اشاره به این‌که شصت درصد مدیران بلندپایه رسانه‌های پرقدرت آمریکایی را یهودیان تشکیل می‌دهند، گفته است: "این فکرسازان، آمریکا را به‌سوی جنگ سوق می‌دهند... صهیونیستها سربازان آمریکایی را آلت دست خود قرارداده‌اند، همان‌طور‌که در گذشته از سربازان انگلیسی برای تحقق اهداف و دسیسه‌های خود استفاده کردند."

خود صهیونیستها به‌ صراحت در پروتکل نهم خود اعتراف می‌کنند: "موجهای وحشت که مصیبت آن ، مردم را دربرگرفته، از ما برخاسته است" و دلیلش را در پروتکل اولشان ذکر می نمایند ، به این شرح: "بهترین نتایجی که از طریق حکومت بر گوییم(غیر یهود) خواهان تحقق آن هستیم، به وسیله خشونت و ترور به دست می‌آید، نه مباحث آکادمیک،..." و در پروتکل هفتم می‌گویند: "کوتاه ‌سخن‌ آنکه، برنامه ما برای باقی ‌نگه‌داشتن حکومتهای گوییم (غیریهودی) اروپا در زیر سلطه خود، این است که از طریق ایجاد ترور و وحشت، جلوه‌هایی از قدرت خود را به گروهی از آنها نشان دهیم ... ."

امروز صهیونیسم جهانی که به زعم خود قضیه فلسطین را خاتمه‌یافته تلقی می‌کند، نوک حمله خود را به‌طورخاص متوجه ایران اسلامی کرده ‌است. "عزرائیل شامیر" روشنفکر یهودی در بخش دیگری از سخنان خود در همایش «ثبات در اوراسیا»، با اشاره به همین مطلب، می‌گوید: "...عملیات افغانستان و نقشه حمله به عراق سالها پیش طراحی ‌شده و تنها بخشی از طرح عظیمی است که از سوی لابی پرقدرت صهیونیستها در آمریکا آماده شده‌است." او می‌افزاید: "لابی یهود در آمریکا قصد دارد منطقه وسیعی از پاکستان تا عربستان، که ایران را نیز دربرمی‌گیرد، به‌صورت منطقه امنی درآورده و حاکمیت آن را به اسرائیل بدهد... ."

امروز از زبان هال لیندسی از رهبران صهیونیست های انجیلی آمریکا در کتاب "نبرد نهایی" به صراحت درباره ضرورت وقوع جنگ آرماگدون می شنویم و سخن از بمباران اتمی ایران و سایر کشورهای مسلمان منطقه به میان می آید. امروز صراحتا در فیلم هایی مانند "رمز داوینچی" گفته می شود که تغییر هزاره و رفتن از برج حوت به برج حمل ، زمان افشای راز خانقاه صهیون در پیشواز از مسیح دوم بوده است. امروز صدها شبکه تلویزیونی و ماهواره ای وابسته به اوانجلیست ها تبلیغ نبرد آرماگدون را سرلوحه خود قرار داده اند و بیش از نیمی از آثاری که از کارخانه هالیوود بیرون می آید ، فیلم هایی درباره آخرالزمان و آرماگدون و ظهور مسیح بن داوود است و جنگ با ضد مسیح و وحشت و تاریکی که از این بابت دنیا را فراخواهد گرفت و دو سوم مردم کره زمین از میان خواهند رفت و جهان به ویرانه ای بدل خواهد گردید تا مسیح موعود این حضرات نزول اجلال بفرمایند. امروز حتی سینمای غرب نیز که در چنبره کمپانی های صهیونیستی است ، آرایش آخرالزمانی گرفته است.


 نگاشته شده توسط سيد جعفر فاطمي نوش آبادي در شنبه 28 شهریور 1388  ساعت 4:27 PM
نظرات 1 | لینک مطلب



مرجع : آينده روشن

فضای مجازی هر روزه در حال گسترش امکانات خود برای در اختیار گرفتن مخاطبان بیشتر است به طوری که امروزه علاوه بر امکانات نوشتاری و تصویری که از روزهای نخست ظهور پدیده اینترنت وارد دنیای جدید شد، امکانات فراوان دیگری نیز از قبیل امکان اطلاع رسانی آنلاین سمعی و بصری با جذابیت ها و قابلیت های فراوان با در اختیار گرفتن ماهواره های مجهز در سراسر جو زمین با سرعت خارق العاده، دیگر نظریه دهکده جهانی را، حداقل در بخش اطلاع رسانی سریع محقق ساخته است. 

اما در گیر و دار این گسترش روزافزون پدیده های مختلف، در جوامع متکی به سنت های دیرین تمدن بشری و نیز در جوامع غالبا شرقی، سرعت استفاده از دست آوردهای نوی بشری، آنگونه که باید با سرعت رشد پدیده ها هماهنگ نیست و در این میان نقش دولت ها و توده های اجتماعی به یک میزان در تاثیرگذاری برای روند پیشرفت قابل تامل است.

اکنون در بعد کوچکی از بررسی علل این عدم تناسب به بررسی رسانه های شخصی در فضای مجازی می پردازیم که در این واکاوی به دلیل اشتهار دکترین مهدویت به عنوان پیشرفته ترین نوع حکومت انسان ها در تمام تاریخ و بهره مندی آن از آخرین ابزارهای تمدن بشری و نیز میزان توسعه عدالت و علم به عنوان دو شاخصه مهم حکومتی، تمرکز اصلی مباحث مطرح شده را در محتوای علمی و قابلیت ها و به روز بودن رسانه های شخصی که شامل وبلاگ ها و یا تارنماهای شخصی و کوچک می شوند می پردازیم.

دسترسی به وبلاگ های مهدوی چرا و چگونه؟
پرسه زدن افراد در دنیای مجازی به همان قدر که می تواند باعث افزایش اطلاعات و بروز شدن آن شود به همان میزان و شاید هم بیش از آن می تواند گمراه کننده و وقت گیر نیز باشد.

این مزیت بدلیل فوران اطلاعات، جذابیت ها و قابلیت های متنوعی است که همه روزه به این دنیای مجازی افزوده می شود.

حال اگر بخواهیم کاربران این پدیده که می تواند بسیار راهگشا و مفید برای راهبردهای کلان اندیشمندان مهدوی باشد به سمت معارف انتظار هدایت کنیم ناچار به پذیرش قواعد بازی و حضور در این فضای مجازی و به تبع آن حرکت در مسیر طراحی شده برای آن باشیم .

در حقیقت امکان شنا بر خلاف جریان آب در این فضا وجود ندارد و در صورت تعلل در هماهنگ سازی خود با نوآوری های این فضا ضمن اینکه از پیشرفت ها عقب می مانیم بلکه رقبای سرسخت و مجهز نیز عرصه های ورود را به صاحبان تفکرات آینده ساز دینی خواهند بست و خود یکه تاز میدان خواهند شد و این همان چیزی است که در حال حاضر در فضای مجازی در حال وقوع است.

حال با این بینش می توان ادعا کرد که چگونگی دسترسی به وبلاگ های مهدوی و تارنماهای محتوایی نکته ایست که به نظر می رسد از قافله پیشرفت پدیده اینترنت عقب مانده است.

اکنون با شیوه های مرسوم جست وجو در فضای مجازی برای برقراری ارتباط با مجامع رسانه های مهدوی با دو گروه عمده مواجه می شویم که یکی از آنها کانون وبلاگ های مهدوی و آن دیگری مجمع وبلاگ نویسان مهدوی است.

در فرصتی دیگر به نحوه اداره کرد و چگونگی استفاده از این دو مرکز خواهیم پرداخت اما در نگاه نخست لینک های تعبیه شده در این دو مرکز که صدها مورد را شامل می شود شایسته کنکاش و نتایج آن قابل تامل است.

مجمع وبلاگ نویسان مهدوی به شکلی ساده و بدون هیچ نوآوری و امکاناتی فقط نشانی بیش از هزار وبلاگ مهدوی را در دو ستون در اختیار کاربران خود قرار داده است.

کانون وبلاگ های مهدوی در نسخه آزمایشی سایت خود 163 وبلاگ مهدوی را معرفی کرده است.

نگاهی به محتوای دو نمونه وبلاگ مهدوی
اگر چه در تعریف وبلاگ ها به عنوان رسانه های شخصی نوعی محدویت وجود دارد اما وقتی یک رسانه شخصی بر پایه یک اعتقاد دینی و با ادعای تعهد به یک اندیشه کامل آرمانی پا به عرصه فضای مجازی می گذارد باید نماینده شایسته ای برای اندیشه ادعایی خود باشد و حداقل به سبب ارتباط خود با گروه همفکران عقیدتی توان ابراز عقاید و نشر اندیشه های متعلقه را داشته باشد تا بتواند ضمن اثبات خود منجر به لطمه به محتوای دیگر همفکران خود نشود.

شکاف محتوایی در وبلاگ های مهدوی وقتی نمایان تر می شود که در گام نخست تعریف درستی از این رسانه های شخصی که حاوی بار اعتقادی و راهبردی است به کاربران ارایه نشود و در عین حال گردانندگان مجامع مهدوی در فضای مجازی تعهدی حتی سطحی به ارزیابی وبلاگ های لینک شده در صفحات متعددشان نداشته باشند و صرفا از روی ظواهر به جمع آوری نشانی هایی روی بیاورند که در نهایت و در خوش بینانه ترین شکل آن منجر به تلف شدن وقت کاربران و یا در نگاهی عمیق تر موجب انحراف عقیدتی در کاربران شود.

برای اثبات این مدعا به بررسی نمونه های مختلفی از وبلاگ های لینک شده مهدوی پرداخته شد و دو نمونه از آنها برای واکاوی دقیق و معرفی اتنتخاب گردید که حاصل آن در خور تامل برای صاحبان خرد در این زمینه است.

«سرباز مهدی» عنوان وبلاگی است که در صفحه اصلی کانون وبلاگ های مهدوی لینک شده و جزو همان 163 وبلاگ به روز شده قرار گرفته است.

قبل از باز کردن صفحه این وبلاگ مهدوی ناخودآگاه ذهن کاربر از نام این وبلاگ متوجه این موضوع می شود که احتمالا ویژگی های سرباز راستین امام عصر(عج) و اطلاعات گسترده در مورد چگونگی قرار گرفتن در فهرست منتظران واقعی ظهور و خدمت در سپاه منتسب به حکومت عدل گستر مهدوی از لوازم اولیه اطلاعات این وبلاگ باید باشد و همین پیش زمینه فکری منجر به ایجاد انگیزه برای باز کردن صفحه این وبلاگ در انسان می کند.

اما در نگاه نخست به این وبلاگ مهدوی اگرچه قالب نو و معقولی برای آن انتخاب شده است، ولی خیلی زود مشخص می شود که همان تعریفی که از یک رسانه شخصی اعتقادی مد نظر است در این وبلاگ مورد توجه قرار نگرفته و عدم توجه به این مهم نیز باعث شده تا به لحاظ محتوا وبلاگ سرباز مهدی نیز صرفا به دلنوشته روی آورده و گاها با انتشار اشعار بدون ذکر منبع فقط به دلخوشی به روز شدن یک وبلاگ مهدوی بسنده کنیم.

در این وبلاگ ضمن برقراری ارتباطی ناموزون با موضوعات اعتقادی و سیاسی که هر کدام تخصص خاص خود را طلب می کند در برخی مواقع وبلاگی که می خواسته مهدوی باشد سیاسی شده و در این رویکرد نیز همچون مهدوی بودنش نقاط ضعف متعدد و بعضا مخربی دارد.

نکته قابل توجه در این وبلاگ این است که پس از مدتی از فعالیت آن ارتقای وبلاگ به تارنما مورد توجه صاحب آن قرار گرفته و این بار واژه فرهنگی نیز به عنوان تارنما اضافه شده و تحت عنوان تارنمای فرهنگی سرباز مهدی فعالیت دوباره ای را آغاز کرده است.

اگرچه ارتقای وبلاگ مهدوی به یک تارنمای مجهز می تواند یک حرکت رو به جلو و پیشرفت تلقی شود اما این امر در صورتی امکان پذیر است که در مسیر این دگرگونی امکانات تارنما و نیز محتوا و مدیریت آن هم تغیراتی مثبت و قابل اعتنایی داشته باشد.

در حالی که در وبلاگ مورد نظر این اتفاق روی نداده است و در واقع محتوای همان وبلاگ بدون تغییر در صفحات تارنمان قرار گرفته و در این میان چیزی که تغییر کرده فقط نشانی وبلاگ به تارنما (سایت) بوده است.

آنچه که در برخی وبلاگ های مهدوی بسیار به چشم می خورد نوآوری هایی است که ضمن اینکه مبنای فکری مورد تاییدی ندارند بلکه القاکننده افکاری برای اثبات خطوط فکری و جریانات حزبی در آنها مشخص است.

از این نمونه می توان به ساختن و استفاده از نشان روزنامه ای مشهور به تاریخ دومین روز بعد از ظهور اشاره کرد که در قالب تیتر یک آن مدعی شده است بعد از سال ها انتظار مهدی موعود آمد و این تیتر را شبیه به رویدادها اجتماعی معاصر پنداشته و در خبری ساخته و پرداخته ذهن خود مدعی شده که با راهی شدن کاروان های گوناگون به سمت مکه علما خواستار دیدار خصوصی با امام جهت خدمت شده اند. 

این در حالیست که این نوع نگرش امروزی به عصر ظهور نمی تواند بیان کننده واقعیت ها و سمت و سوی انتظار واقعی باشد و بدتر از آن آثار مخرب انحراف در عقاید را نیز به دنبال می آورد.

در بررسی صدها وبلاگ مشابه این، مجبور به نتیجه گیری یکسان هستیم و آن اینکه فقر محتوا ، فقدان آشنایی کافی به موضوع مورد ادعا در کنار عدم اتصال به پشتیبانی کنندگان فکری، اعتقادی و مالی و مهم تر از آن نداشتن کاربر، آسیب هایی است که وبلاگ های مهدوی را تهدید می کند و بسیاری از آنها عملا در این آسیب ها غوطه ورند و کمتر عمر این وبلاگ ها به سال می رسد.

اگر چه بی انصافی است به چند نمونه اطلاع رسانی مثبت وبلاگ سرباز مهدی در معرفی چند نمونه نرم افزار مهدوی و اسلامی اشاره نکنیم.

حال در نقطه مقابل این وبلاگ و البته نه در حد ایده آل به بررسی نمونه دیگر از صدها وبلاگ مشابه محتوایی می پردازیم.

وبلاگ «منجی سبز» نیز که در میان وبلاگ های به روز شده کانون وبلاگ های مهدوی معرفی شده در قالب خود در سمت راست با نشان دادن زمان در قالب پس زمینه ای از گل نرگس سعی کرده بار معنوی مطالب خود را از طریق جذابیت های بصری قالب خود به کاربر تحمیل کند و در حقیقت حس و حال معنوی دادن به مخاطب به عنوان اولین نیاز کاربر مورد توجه گرداننده این وبلاگ قرار گرفته است. 

در همین قالب قرار دادن حدیث هایی از امام عصر(عج) به زبان های عربی و فارسی نیز در همین چارچوب قابل ارزیابی است که حتی کدهای قابل دسترسی و استفاده از این ویژگی مثبت خود را در سمت چپ وبلاگ برای کاربران خود در اختیار کابران گذاشته است.

همان گونه که از اسم وبلاگ انتظار می رفت پس از بازکردن صفحه اصلی این وبلاگ به معارف مربوط به چگونگی فرج، ویژگی های منجی، منتظر فرج بودن چه فایده‌ای دارد؟ و مطالب محتوایی از این دست بر می خوریم که نشان از درک دست بلاگر از تعریف رسانه شخصی اعتقادی و دینی دارد.

همچنین پرداختن به سرفصل هایی همچون شناخت امام عصر(عج)، رضایت امام زمان(عج)، فلسفه غیبت، غیبت کبری، فلسفه انتظار، آهنگ های مهدوی، فهرست کتاب های مهدویت، اخبار مهدویت و ویژگی های دنیا بعد از ظهور به عنوان بخش های مهم در سمت راست نوار ابزار این وبلاگ از نکات ارزشمندی است که نشان می دهد مدیر این وبلاگ در پی تولید علم مهدوی و انتشار آن در قالبی تعریف شده، منسجم و با درک نیازهای کاربران را در دستور کار خود قرار داده است.

اگر چه نمونه های فراوانی از این دست وبلاگ ها در فضای مجازی وجود دارد اما باید اذعان داشت که با وجود علاقه مندان فارسی زبان مباحث مهدوی در فضای مجازی فقر محتوایی حاکم بر وبلاگ های مهدوی همچنان تهدید نخست فعالیت مهدی پژوهان مجازی است.

وبلاگ «سرباز مهدی» به نشانی sarbaze-mahdi.blogfa.com و وبلاگ «منجی سبز» به نشانی monjisabz.blogsky.com برای علاقه مندان قابل دسترسی است.

برای دیدن کانون وبلاگ های مهدوی به نشانی www.mahdiblog.ir و برای بازدید از مجمع وبلاگ نویسان مهدوی به نشانی www.zohour.mihanblog.com مراجعه کنید.



 نگاشته شده توسط سيد جعفر فاطمي نوش آبادي در شنبه 28 شهریور 1388  ساعت 4:24 PM
نظرات 0 | لینک مطلب



به گزارش آینده روشن، این نرم افزار در 12 بخش جزو کامل ترین نرم افزارهای عرضه شده پیرامون مهدویت و انتظار می باشد.

بخش محتوایی این نرم افزار توسط واحد تحقیق و پژوهش گروه بشارت طی مدت شش ماه آماده و عرضه شده است.

از جمله امکانات دانشنامه آخرین ذخیره (نسخه اول) می توان به گنجینه کتاب با بیش از 410 کتاب در 70 هزار موضوع، بانک مقالات با بیش از 1800 مقاله در 34 موضوع شامل امام زمان علیه السلام در قرآن و روایات، انتظار و وظایف منتظران، غیبت و طول عمر، ملاقات و دیدار، علایم ظهور، تشرفات، غرب و مهدویت، آسیب شناسی مهدویت، رجعت، فرق انحرافی، شعر و متون ادبی اشاره کرد.

اتاق مطبوعات مجموعه بایگانی کامل نشریات مهدوی شامل: موعود، موعود نوجوان، انتظار موعود، انتظار، امان، نگارخانه، شامل طرح های بسیار زیبا و متنوع در قالب پوستر، پس زمینه و اماکن منسوبه، بخش پرسش و پاسخ مهدوی با 1175 سؤال در قالب 45 موضوع شامل: آغاز ظهور، اثبات وجود امام، اصحاب و یاران، عصر ظهور، سیره امام، منجی در ادیان و قرآن، آخرالزمان و دشمنان مهدویت، لباس و اسلحه و حکومت امام از دیگر بخش های این دانشنامه هستند.

از دیگر بخش های این دانشنامه می توان به بخش آموزش با ارایه آموزش مجازی و درسنامه مهدوی برای اولین بار، سیر مطالعاتی سه سطح برای اولین بار، بخش صوت و فیلم شامل بایگانی کامل مداحی، سخنرانی، مولودی، ادعیه و زیارات، نواهای مهدوی و کلیپ های تصویری در 1500 دقیقه، فرهنگنامه با امکان استفاده از فرهنگنامه و واژه نامه عبارات و واژگان مهدوی برای اولین بار و کتابشناسی با معرفی 313 عنوان کتاب مهدوی به صورت شناسه و چکیده کتاب و معرفی موسسات، سایت ها، وبلاگ ها و نرم افزارهای مهدوی، اشاره کرد.

گفتنی است این نرم افزار با همکاری معاونت فرهنگی، هنری موسسه آینده روشن (پژوهشکده مهدویت) تولید شده است و در جشنواره طلیعه ظهور نیز رونمایی می شود.

علاقه مندان برای تهیه این نرم افزار می توانند با شماره تلفن: 09139121030 تماس حاصل فرمایند.


 نگاشته شده توسط سيد جعفر فاطمي نوش آبادي در شنبه 28 شهریور 1388  ساعت 4:17 PM
نظرات 0 | لینک مطلب


وبلاگ منجي در اديان

www.mahdiLink.com

 





POWERED BY RASEKHOON.NET