• صفحه اصلی
  • آرشیو
  • rss وبسایت
  • تماس با ما
  • جنایات عقل

    جنایات عقل

    بمب اتمی نام وسایل انفجاری است که از انرژی آزاد شده در فرآیند شکافت هستهای برای تخریب استفاده میشود

    اخلاق فاطمی

    اخلاق فاطمی

    شهادت دختر نبوت، همسر ولایت، مادر امامت بر رهروان حقیقت تسلیت باد.

    زن در اسلام و غرب

    زن در اسلام و غرب

    «و برای زنان همانند وظایفی که بر دوش آن هاست [حقوق] شایسته ای قرار داده شده است.»

    پدرم گفته شما شرور، تروریست و …

    پدرم گفته شما شرور، تروریست و …

    کاریکاتور سیاسی جنگ لفظی بین کودک یهودی و فلسطینی که برنده جایزه بهترین کاریکاتور در امریکا شد. :...

    «کانون، بیداری اسلامی»

    «کانون، بیداری اسلامی»

    آیا بیداری اسلامی از علائم سال 2012 می تواند باشد ؟.

    سیر مطالعاتی آثار شهید مطهری(ره)

    سیر مطالعاتی آثار شهید مطهری(ره)

    صراط مستقیم باریك‏ است،كمی از این طرف برویم پرت می‏شویم ، كمی از آن طرف برویم هم پرت‏ می‏شویم...

    امام زمان (عج)

    امام زمان (عج)

    امام زمان (عج) می فرمایند: هیچ چیز مانند نماز بینی شیطان را به خاک نمی مالد


    سوال : سلام

    من یه جوون 18 ساله هستم قد 182 با 100 کیلو وزن فکر کنم یه خورده چاقم که دیگه خوردم به بنبست

    همش احساس مس کنم دیگه اون ادم سابق نیستم البته واقعا هم نیستم تاس ال دوم دبیرستان یه دانش اموز باوش بودم که همه روم حساب می کردن معلما کمتر از صنعتی شریف روم حساب نمی کردن اما سال بد همه چیز عوض شد کامل افت کردم از اینجا زندگیم عوض شد اعتقادام عوض شد حتی یه مدته دیگه نماز هم نمی خونم همش احساس می کنم هیشکی دوسم نداره کسی بهم اهمیت نمی ده

    حس تنهایی دارم انگار برا کسی اهمیت ندارم زندگیم یه جورایی بیهوده شده

    باور کن اگه این حس رو نداشتم که خدا دوستم داره شاید دیگه کاملا زندگی کردن دیگه برام ارزشی نداشت بعضی اوقات از اینکه چرا با این همه خوبی هایی که خدا در حقم می کنه ولی من یه ادم اینقدر قدر نشناسم گریم می گیره حتی نمازامم نمی خونم اما واقعا دوسش دارم یه جورایی رفیق تنهاییهامه

    با خانوادم مخصوصا مادرم مشکل دارم یه جورایی ابمون تو یه جوب نمی ره
    نمی دونم همش احساس می کنم خیلی قدیمی فکر می کنه یه جورایی خیلی مذهبیه همه چیز رو سخت میگیره مدل مو مدل ریش

    وغیره

    اعتماد به نفسم هم بگیر نگیر داره یه وتایی اعتماد به نفسم اینقدر بالاست که خودمم تعجب می کنم ولی بعضی وقتا اونقدر بی اعتماد به نفس میشم وقتی می خوام جواب یه دم قریبه رو بدم نمی تونم

    رودرو صحبت کردن برام سخته باور کنید وقتی پشت کامپیوتر دارم چت می کنم طرف مقابلم اینقدر ازم خوشش میاد که تا یه ماه شاید برام پیغام بزاه که شمارمو بهش بدم که برام زنگ بزنه اما این دقیقا نقطه ضعفمه صحبت کردن


    نمی دونم کار درستی کردم دارم این پیغام رو میدم یا نه ولی باید با یکی صحبت می کردم می خواستم مخفیانه پیش یه مشاور برم اما گفتم از رودر رو صحبت کردن با افرادی که تازه اشنا می شم خوشم نمی یاد

    اینقدر نوشتم که حتما چشات درد اومده با خودت فکر می کنی بابا این
    دیگه کیه دایره المعارف مشکله


    راستی اینقدر فک زدم یادم رفت اسممو بگم مصطفی

    خداحافظ
    پاسخ : با سلام
    برادر خوبم احساس درمورد تفکر دیگران راجع به شما انعکاس تفکر خودتون درمورد خود اوست. یعنی اینکه هر احساسی که شما نسبت به خود دارید (دوست داشتن و یا تنفر و یا حقارت و یا ...) این نگرش رو به وجود میاره که دیگران هم همین احساس رو به شما دارند. من فکر می کنم شما به دلایلی نگرش های مثبت رو نسبت به خود از دست دادید. شاید یکی از این علل وزن بالای شما باشه. اما باید توجه داشته باشید که اگر یک ضعف یا اشکال وجود داره هزاران محاسن و ویژگی های مثبت دارید که می تونه آن ضعف را بپوشانه. بهتره به خود آموزش بدیم تا برای کشف صفات پسندیده در خود کنجکاو بشیم و دقت داشته باشیم. جالبه بدونید که حتی دوست داشتنی شدن بیش از آنکه به وزن یا ظاهر شما وابسته باشه به توانایی, ارتباط مؤثر, دیدگاه های شخصی, خوش بین بودن و ... بستگی داره. بنابراین سعی کنید یک انقلاب و دگرگونی بزرگ در نگرشتون ایجاد کنید. ضمن آنکه ارتباط خود را با خدا بیشتر کنید. در اثر ارتباط گسترده تر آرامش شما افزون تر شده و با اتکاء به منبع قدرت مثل پروردگار اعتماد به نفس شما زیادتر میشه. ضمناً از صحبت کردن رو در رو با اشخاص فرار نکنید. چون به تدریج این توانایی درشما افول می کند. بعلاوه اکیداً پیشنهاد می کنم نسبت به اضافه وزن خود اقدام کنید تا از عوارض جسمی و روحی آن در امان باشید.

    دوشنبه 11 آبان 1388  | 5:30 PM | نظرات 0 | ادامه مطلب |

    سوال : با سلام
    من یك دختر 10 ساله و یك پسر 4 ساله دارم دخترم در درس خواندن بسیار به من وابسته است و از امسال دیگر در درسهایش به او كمك نمی كنم او بسیار لجباز است طوری كه با كتك كاری را انجام می دهد یا با ناسزا گفتن به او انگار دوست دارد همیشه به او بی احترامی كنم و خیلی هم بی نظم است با اینكه كمد لباسی وكمد كتاب دارد وسایلش همه جا ریخت و پاشیده است با تنبیه و تشویق هم درست نشد لطفا بگویید چگونه رفتار كنم تا مشكلاتش را حل كنم
    پاسخ : با سلام
    دوست عزیز برای برطرف کردن عادت های نامطلوب در فرزندتان نیازی به تنبیه های بدنی نیست. همچنین لازم نیست به فرزند خود مستقیماً اخطار بدین که باید این عادت رو ترک کنی یا باید این رفتار رو انجام ندی.
    کافیه شما بتدریج او رو عادت بدین که مستقل تر عمل کنه. مثلاً در ابتدا با کلام حمایت خود را به او برسانید و پشتیبانش باشید که تکالیف رو انجام بده و بتدریج این حمایت ها رو کاهش بدین. زمینه را برای لجبازی او کاهش بدین. چراکه به این نوع رفتارها خو می گیره. اکیداً از تنبیه او به صورت بدنی بپرهیزید. بلکه بلعکس او را با احترام خطاب کنید. صفات مثبتش رو گوشزد کنید و هیچ گاه برای منظم کردن وسائل و اتاق او اقدام نکنید. اجازه بدین خودش با عوارض بی نظمی مواجه بشه. حتی گاهی وسایلش رو در این بی نظمی گم کنید تا به صورت درونی از بی نظمی زده شود. البته در کنارش خودتون درحد اعتدال و نه افراط نظم رو رعایت کنید. برای این امر لازمه هم پدر و هم مادر نظم رو در رعایت کنند. چون الگوهای مؤثر و بانفوذی هستند. درقبال اندک تغییرش تشویق به عمل بیارید تا رفتار مطلوب افزوده شود.
    از امر و نهی زیاد به او بپرهیزید. بلکه زمینه را طوری فراهم کنید که با فکرکردن به نتیجه برسه و دلایل خود را برای خواسته هاتون ابراز کنید. امر و نهی هایی با دلایل "چون من می خوام", "چون من می گم", "باید اینکار رو بکنی", "حرف نباشه" و ... فقط او را لجبازتر و مقاومتر خواهد کرد.

    دوشنبه 11 آبان 1388  | 5:29 PM | نظرات 0 | ادامه مطلب |