• صفحه اصلی
  • آرشیو
  • rss وبسایت
  • تماس با ما
  • جنایات عقل

    جنایات عقل

    بمب اتمی نام وسایل انفجاری است که از انرژی آزاد شده در فرآیند شکافت هستهای برای تخریب استفاده میشود

    اخلاق فاطمی

    اخلاق فاطمی

    شهادت دختر نبوت، همسر ولایت، مادر امامت بر رهروان حقیقت تسلیت باد.

    زن در اسلام و غرب

    زن در اسلام و غرب

    «و برای زنان همانند وظایفی که بر دوش آن هاست [حقوق] شایسته ای قرار داده شده است.»

    پدرم گفته شما شرور، تروریست و …

    پدرم گفته شما شرور، تروریست و …

    کاریکاتور سیاسی جنگ لفظی بین کودک یهودی و فلسطینی که برنده جایزه بهترین کاریکاتور در امریکا شد. :...

    «کانون، بیداری اسلامی»

    «کانون، بیداری اسلامی»

    آیا بیداری اسلامی از علائم سال 2012 می تواند باشد ؟.

    سیر مطالعاتی آثار شهید مطهری(ره)

    سیر مطالعاتی آثار شهید مطهری(ره)

    صراط مستقیم باریك‏ است،كمی از این طرف برویم پرت می‏شویم ، كمی از آن طرف برویم هم پرت‏ می‏شویم...

    امام زمان (عج)

    امام زمان (عج)

    امام زمان (عج) می فرمایند: هیچ چیز مانند نماز بینی شیطان را به خاک نمی مالد


    سوال : باسلام من دختری 2 ساله دارم و یك بچه ی دیگری هم در راه دارم نمی دانم چه كاری بكنم كه دخترم به راحتی با این موضوع كنار بیایدواو همیشه می گوید كه بابا خودم مامان خودم آقاجون خودم آخه ماتوی خانواده همین یك بچه را بیشتر نداریم لطفا مرا راهنمایی كنید تابا دخترم درست برخورد كنم و به روحیه ی او صدمه ای وارد نشود
    پاسخ : با سلام
    دوست خوبم هیچ جای نگرانی نیست. بدیهی است که کودکان در این سنین به میزانی از حس مالکیت دست پیدا می کنند. اما شما می تونید در میانه ماههای بارداری او را با جنین خود آشنا کنید. روند رشد او را متوجه کنید. قصه هایی از به دنیا آمدن و به تدریج بزرگ شدن و همبازی شدن او بگویید و حس های مثبتی را در بین قصه ها به وجود بیارید. به نوعی محبت او را نسبت به خواهر یا برادرش زیاد کنید. با لحن کلام خود اشتیاق تولد او را افزایش دهید. با تولد نوزاد محبت اختصاصی را به فرزند اول در زمان های خاص توسط خود و همسرتون فراموش نکنید. از طرف نوزاد هدیه هایی را تهیه و به فرزندتون بدهید و بالعکس. مسئولیت یکی از وظایف را در ارتباط با نوزاد (که از عهده اش برآید) به کودکتان بدهید. درهنگام توجه به نوزاد او را صدا بزنید و با او حرف بزنید مثلاً دست و پای کوچولوی او را نشان دهید و بزرگ شدن و رشد رو برایش تعریف کنید. مقاله "تازگی اومده توی خونمون" را مطالعه نمایید.

    دوشنبه 11 آبان 1388  | 5:29 PM | نظرات 0 | ادامه مطلب |

    سوال : سلام! همه چی از اونجا شروع شد که دختر پسر عموی مادرم که میدونست من از این لیوانای سرامیکی بزرگ خوشم میاد یکیشو واسه تولدم خرید.صبح روز بعدش مث هر روز که یه لیوان شیر کاملا مقوی و چرب (نه از این شیر خشکای دولتی) میخوردم داشتم یه لیوان شیرمو میخوردم ، غافل از این که این یه لیوان اندازه یه پارچ شیر میگیره و دو برابر لیوانای معمولی حجم داره.داشتم به آخرای لیوان میرسیدم که دیدم اون یه ذره ی آخرو باید به زور و با اکراه بخورم. همش به خاطر این که به خودم ثابت کنم این یه ذره شیرو میتونم بخورم.این باعث شد که شیرو بالا بیارم، از اون به بعد هرچی میخورم به لقمه ی آخر حساس شم ، از لقمه آخریه وحشت دارم، نکنه تو سلف دانشگاه بالا بیارم، نکنه تو رستوران بالا بیارم، نکنه ... این مسئله باعث شده خیلی وقتا وسط غذا ول کنم برم، از ترس این که بالا نیارم، خیلی وقتا قبل از این که سیر شم پا میشم. به وسطای غذا میرسم حالت تهوع پیدا میکنم و این در حالیه که من حدود 10 کیلو کمبود وزن دارم. چیکار کنم از دست این حالت خلاص شم ؟
    پاسخ : با سلام
    دوست خوب این مسئله آنجایی ختم میشه که درصورت گرسنه بودن لقمه آخر را هم با میل و رغبت و بدون القائات منفی میل کنید. سعی کنید در آن هنگام به جای تلقین های منفی به مزه خوب و اشتهای خود برای خوردن فکر کنید. کافیه یک یا دوبار چیزی که هز آن می ترسید را بخورید. استرس شما فرو می نشیند. شما نسبت به لقمه های آخر غذا شرطی شده و خاطره بد پیدا کردید. پس با افکار مثبت با آن مقابله کنید.

    دوشنبه 11 آبان 1388  | 5:29 PM | نظرات 0 | ادامه مطلب |