من دانشجوی ترم اول مهندسی کشاورزی هستم این رشته جزءعلاقه مندی های من بوده و هست
تا
قبل از اینکه من به دانشگاه بیام تمام فکر و ذکر من دانشگاه بود و لحظه
شماری میکردم که به دانشگاه برم اما الان احساس خستگی و بی میلی میکنم
اصلا حوصله ی دانشگاه رفتن رو ندارم اما نمیتونم دانشگاه نرم از شما
میخوام کمکم کنید من حتی از زندگی کردن هم خسته شدم خواهش میکنم کمکم کنید
با تشکر ...
دوست
عزیز خیلی وقتا آدما وقتی که به آرزوشون میرسن احساس کسالت و بی حوصلگی می
کنن و حتی اون موضوعی که همیشه آرزویش را داشتن برای اونها به موضوعی بی
اهمیت و غیر جذاب تبدیل میشه. واقعاً چرا؟ هیچ فکر کردید که چرا اینگونه
میشه؟ به این خاطر که ما آرزوهای دور و درازی رو درمورد اون موضوع در سر
می پردازیم و رسیدن به اون رو رسیدن به تمام خواسته ها می دونیم و دنیای
پس از آن را خیلی آرمانی, زیبا, جذاب و دلخواه تصور می کنیم. درحالی که هر
موقعیت و شرایطی مملو از محسنات و مشتقات است. امکان نداره شما به موقعیتی
دست پیدا کنید درحالی که فقط خوشی باشه و لذت. اما در زمان آرزو فقط به
لذات آن فکر می کنیم و فراز و فرود همراه آن را مورد توجه نداریم و پس از
وصول به آن می بینیم که واقعیات بسیار متفاوت با تصورات ماست. و به نوعی
انگیزه خود را از دست می دهیم. اما باید یاد بگیریم که در هرلحظه داشته
هاتون رو قدر بدونید و بهترین استفاده را از آن ببرید. به یاد بیارید که
چقدر به این رشته علاقمند بودید. پس حالا که زمینه مهیا شده اطلاعات غیر
درسی خود را بالا ببرید. به یاد بیارید که اگر قبولی نداشتید چه احساسی
داشتید. پس از این شرایط خود لذت را به وجود بیارید. توجه داشته باشید که
خیلی ها با ایجاد تغییر در زندگی دچار ناهماهنگی و کسالت می شوند. حتی اگر
این تغییر مثبت باشه اما بهتره به امکاناتی که این تغییر برای شما به وجود
آورده نگاه کنید. و خود را با آن همساز بنمایید. سعی کنید شرایطی رو فراهم
کنید که درهمین حال هم خوشایندتر بگذرونید. با افراد جدید آشنا بشید.
امکانات مختلف دانشگاه رو مورد محک بگذارید. با دوستان قرار تفریح
بگذارید. به او القاء کنید که این شرایط مورد خواست شما بوده و قدر آن را
بدونید.