سید من !
گفتم چرا قلبم دگر بر تار زلفت گیر نیست
سر بر زمین افکند و گفت خود کرده را تدبیر نیست
گفتم بیا در بند کش این بنده را
گفتااگر عاشق شوی، کار تو با زنجیر نیست
گفتم که شاید دلبرم افتاده ام از چشم تو
با غم نگاهم کرد و گفت: مهدی زیاور سیر نیست
نگاشته شده توسط مهدی شکیبا مهر در جمعه 27 مرداد 1391 ساعت 1:14 PM
| نظرات 0 |
لینک ادامه مطلب