مشکِ اشکِ چشم ، پر گشته است از می
تیر بر مشک زن ای سرو سر نی
سوت پایان بزن ای قاضی بازی
دوری و باده و سرگرمی ، تا کی ؟
برو ای جان بسر اصل مطلب
سفر مرو ندارد گذر از ری
پر پرواز ندارم که کنم باز
پر و بالم ده و پر پرده کن این نی
من تو را خواهم و هیچم نیست حاجت
کم کنم صحبت و این ناله کنم طی
همه بیهوده سخن من چه بگویم
بود از بازار گرمی همه اش پی
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 8 مهر 1388 ساعت 2:35 PM | نظرات (1)