زپشت پرده تا بى پرده يار من نمايان شد
ز شرم روى او خورشيد اندر پرده پنهان شد
ولادت يافت اندر كعبه آن مولود مسعودى
كه ذات پاك او مرآت ذات پاك يزدان شد
تجلّى كرد تا نور رخش اندر حريم حق
حرم حرمت گرفت و قبله گاه اهل ايمان شد
همان نورى كه موسى ديد اندر سينه سينا
مگر بار دگر در كعبه باز آن نور تابان شد
همانا كعبه آمد در شرف بالاتر از سينا
كه آن جا نور او اين جا وجود او درخشان شد
چه مولودى كه اندر مَدرسش ادريس با لقمان
يكى شاگرد اءبجد خوان ، يكى طفل دبستان شد
معلّم بر تمام انبياء، از آدم و عيسى
مقوّم بر تمام ماسوا، از جنّ و انسان شد
گروهى ممكنش دانند و جمعى واجب امّا من
ميان واجب وممكن ، همه فكرم به پايان شد
کلمات کلیدی:داستان های شگفت انگیز از امام علی (ع) داستان جالب و خواندنی داستان جالب و خواندنی داستان جالب و خواندنی
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 4:43 PM - روز چهارشنبه 27 آبان 1388 |