حضرت امام جعفر صادق صلوات اللّه عليه حكايت نموده است :
روزى امام حسن مجتبى عليه السلام در جمعى از اقشار مختلف مردم حضور داشت ، كه يكى از افراد آن مجلس گفت :
يابن رسول اللّه ! شما كه اين قدر قدرت داريد و مى توانيد با دعا معاويه را نابود كنيد و زمين عراق و شام را جابه جا نمائيد؛ و حتّى كارى كنيد كه زن تبديل به مرد شود؛ و يا مرد، زن گردد، چرا اين همه ظلم هاى معاويه را تحمّل كرده و سكوت مى نماييد؟!
ناگاه يكى از دوستان معاويه كه در آن جمع حاضر بود؛ با حالت تمسخر و توهين گفت : اين شخص - يعنى ؛ امام حسن مجتبى عليه السلام - كارى نمى تواند انجام دهد، چون او توان چنين كارهائى را ندارد.
در همين حال حضرت به آن دوست معاويه كه از اهالى شام بود خطاب كرد و فرمود: تو خجالت نمى كشى كه در بين مردها نشسته اى ، بلند شو و جاى ديگر بنشين .
امام صادق عليه السلام در ادامه فرمايش خود افزود: ناگهان مرد شامى متوجّه شد كه به هيئت زنان در آمده است ؛ و ديگر علامت مردى در او نيست .
سپس امام حسن مجتبى عليه السلام به آن مرد شامى كه تبديل به زن شد، فرمود: اينك همسرت به جاى تو مرد گرديد؛ و او با تو همبستر مى شود و تو يك فرزند خنثى آبستن خواهى شد.
چند روزى پس از گذشت از اين ماجرا، هر دوى آن مرد و زن شامى نزد امام حسن مجتبى عليه السلام آمدند و از كردار و رفتار خود پشيمان شده و توبه كردند.
و حضرت در حقّ آن ها دعا كرد و از خداوند متعال ، براى آنان در خواست مغفرت نمود؛ و هر دوى آن ها به دعاى حضرت ، به حالت اوّلشان باز گشتن
داستان امام حسن قصه های امام حسن داستان های خواندنی داستان راستان داستان امام حسنداستان امام حسن
داستان هایی از امام حسن
حکایت هایی از امام حسن
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 6:17 PM - روز پنج شنبه 28 آبان 1388 |