زراره كه يكى از شاگردان و اصحاب امام صادق عليه السّلام است ، از آن حضرت حكايت كند:
در زمان حضرت اءبا عبداللّه الحسين عليه السّلام شخصى به نام عبداللّه بن شدّاد ليثى ، دچار بيمارى و تب سختى شده بود.
امام حسين عليه السّلام به جهت عيادت و ديدار او راهى منزلش شد، و چون كه حضرت خواست وارد منزل شود بلافاصله تب او برطرف گرديد؛ و مريض گفت : راضى شدم به حقّانيّتى كه از طرف خداوند متعال به شما اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السّلام ارزانى شده است تا جائى كه تب از شما فرار مى كند.
امام حسين عليه السّلام فرمود: قسم به خداوند! چيزى آفريده نشده است مگر آن كه تحت فرمان ما خواهد بود.
زراره گويد: سپس صدائى را شنيديم كه مى گفت : لبّيك يا ابن رسول اللّه ! و آن گاه امام حسين عليه السّلام فرمود: آيا اميرالمؤ منين عليه السّلام تو را دستور نداده است كه فقط به افرادى نزديك شوى كه يا دشمن ما بوده و يا گناهكار باشد، كه سبب كفّاره گناهش شود، پس چرا به اين شخص روى آورده اى .
داستان امام حسین (ع) قصه امام حسین داستان جالبو خواندنی حکایت شنیدنی از 14 معصومحکایت شنیدنی از 14 معصوم قصه کوتاه از امام حسین داستان امام حسین (ع) برای کودکان داستان های زیبا خواندنی های جالب امام حسین
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 7:15 PM - روز پنج شنبه 28 آبان 1388 |