در يكى از سال ها هشام بن عبدالملك جهت انجام مراسم حجّ به مكّه معظّمه رفته بود، در همان سال نيز امام محمّد باقر عليه السلام به همراه فرزندش ، حضرت صادق عليه السلام تشرّف يافته بود.
پس از انجام مراسم حجّ، هشام به سوى دمشق و امام باقر عليه السلام به سمت مدينه منوّره رهسپار شدند.
و بعد از گذشت چند روزى ، هشام نامه اى به والى و استاندار مدينه فرستاد مبنى بر اين كه ابوجعفر، امام محمّد باقر را به همراه حضرت صادق عليهماالسلام روانه دمشق سازد.
در ادامه روايت ، امام صادق عليه السلام حكايت فرمايد:
چون وارد دمشق شديم ، دربان هشام به مدّت سه روز مانع از دخول ما بر هشام گرديد.
و چون روز چهارم داخل كاخ شديم ، هشام بر تخت سلطنتى نشسته و افسران و وزيران و ديگر اطرافيان با حالت خاصّى در مقابلش سرپا و دست به سينه ايستاده بودند و نيز سربازان مسلّح در اطراف حضور داشتند.
همچنين در گوشه اى ، شاخصى نصب كرده بودند و تيراندازان ماهر به آن تيراندازى مى كردند.
همين كه چشم هشام بر پدرم ، حضرت باقرالعلوم عليه السلام افتاد، گفت : تو هم مانند ديگر تيراندازان ، كمان را به دست بگير و تيراندازى كن .
امام باقر عليه السلام تقاضاى عفو نمود، ولى هشام اصرار كرد و به ناچار پدرم پيشنهاد او را پذيرفت ، پس آن گاه ، كمانى را گرفت و تير را رها نمود، كه در مقابل چشمان بُهت زده حاضران ، تير به وسط خال اصابت كرد و تا 9 مرتبه تير انداخت و هر بار تيرها در همان جاى اوّل وارد و اصابت مى كرد.
هشام از ديدن چنين صحنه شگفت آور، مضطرب شد؛ و بى اختيار گفت : عجب تيرانداز ماهرى هستى كه در عرب و عجم مثل شما يافت نمى شود و سپس در حالتى كه من و پدرم در مقابل او ايستاده بوديم ، سر به زير انداخت .
و چون مدّتى بدين منوال گذشت ، پدرم عصبانى گرديد و نگاهى به آسمان انداخت .
هشام كه متوجّه ناراحتى پدرم گشت ، فورا از روى تخت بلند شد و پدرم را سمت راست خود و مرا سمت راست پدرم نشانيد؛ و سپس پدرم را مخاطب قرار داد و گفت :
عرب و عجم نسبت به شما حسود هستند، شماها تيراندازى را چه كسى و در چه مدّتى آموخته ايد؟
پدرم فرمود: مردم مدينه مرتّب برنامه تيراندازى دارند؛ و من نيز در دوران جوانى در امر با آن ها مشاركت مى كردم .
ولى مدّتى بود كه آن را ترك كرده بودم ، ولى چون امروز بر من اصرار كردى ، من نيز پذيرفته و آن را انجام دادم .
هشام گفت : در تمام عمرم تيراندازى ، ماهر مانند تو را نديده ام و گمان هم نمى كنم روى زمين كسى مثل تو وجود داشته باشد.
پس از آن پرسيد: آيا فرزندت ، جعفر مثل خودت به فنون تيراندازى آشنا و آگاه است ؟
پدرم فرمود: آرى ، ما - اهل بيت نبوّت - تمام كمالات و علوم و فنون را همانند پيغمبران از يكديگر به ارث برده و مى بريم ؛ و هيچ موقع زمين از حجّت خدا خالى نخواهد بود.(
کلمات کلیدی
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 6:37 PM - روز شنبه 30 آبان 1388 |