پارسايى از كنار يكى از ثروتمندان گذر كرد، ديد دست و پاى يكى از غلامانش را استوار بسته و مجازات مى كند. پارسا به ثروتمند گفت : ((اى جوان ! خداوند بزرگ غلامى همانند او را ذليل فرمان تو كرد و تو را بر او چيره نمود، بنابراين در برابر نعمت خدا سپاسگزارى كن و آنقدر بر آن غلام ستم مكن ، مبادا در روز قيامت مقام او برتر از تو در نزد او شرمسار گردى . ))بر بنده مگير خشم بسيار
جورش مكن و دلش ميازار
او را توبه ده درم خريدى
آخر نه به قدرت آفريدى (415)
اين حكم و غرور و خشم تا چند؟
هست از تو بزرگتر خداوند
اى خواجه ارسلان و آغوش (416)
فرمانده خود (417) مكن فراموش
در روايت آمده : رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: (( بزرگترين حسرت روز قيامت آن است كه غلام صالحى را به بهشت ببرند و مولاى بدكاران او را به دوزخ افكنند. (آن مولا، بسيار حسرت خواهد برد و غصه خواهد خورد. )بر غلامى كه طوع (418) خدمت تو است
خشم بى حد مران و طيره (419) مگير
كه فضيحت بود كه به شمار (420)
بنده آزاد و خواجه در زنجي
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 9:08 AM - روز چهارشنبه 4 آذر 1388 |